حافظ شیرازی با نام خواجه شمس الدین محمد شیرازی، شهد ادب پارسی، ملقب به لسان غیب و ترجمانالاسرار بود، از این روی جای تعجب نیست که آرامگاه وی حافظ اسرار عرفانی و تماشاگه راز باشد.
به دو مصرع پایین سنگ قبر حافظ که بنگریم (چراغ اهل معنی خواجه حافظ / بجو تاريخش از خاك مصلی) رازی نهان را بر ما آشکار میسازد. خاک مصلی به حروف ابجد سال وفات حافظ را گزارش میکند. نمای بیرونی سقف آرامگاه متشکل از رنگهای آبی فیروزهای نماد بهشت، قرمز ارغوانی نشان شراب ازلی، سفید و سیاه نماد شب و روز و قهوهای سوخته نماد خاک، هر یک ما را به عالم معنی اشارت میدهد.
موقعیت جغرافیایی
شهر شیراز، مرکز استان فارس به طول ۴۰ کیلومتر و عرضی متفاوت بین ۱۵ تا ۳۰ کیلومتر با مساحت ۱۲۶۸ کیلومتر مربع به شکل مستطیل و از لحاظ جغرافیایی در جنوب غربی ایران و در بخش مرکزی فارس قرار دارد.اطراف شیراز را رشته کوههای نسبتاً مرتفعی به شکل حصاری استوار، احاطه کردهاند که از لحاظ سوق الجیشی و حفظ شهر اهمیت ویژهای دارند. این شهر از سمت غرب به کوه دراک، از سمت شمال به کوههای بمو، سبزپوشان، چهلمقام و باباکوهی (از رشتهکوههای زاگرس) محدود شدهاست.
آرامگاه حافظ در شمال شهر شیراز، پایین تر از دروازه قرآن در منطقهٔ حافظیّه در فضایی آکنده از عطر و زیبایی گلهای جانپرور، درآمیخته با شور اشعار خواجه، واقع شدهاست.
تاریخچه
طلوع جاودان لسانالغیب
در خصوص سال دقیق ولادت ترجمان الاسرار؛ حافظ شیرازی، بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا، ولادت حافظ را در ۷۲۷ و دکتر غنی آن را در ۷۱۷ میداند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا، براساس قطعهای از حافظ، ولادت او را قبل از این سالها و حدود ۷۱۰ هجری قمری تخمین میزنند. سال وفات او به نظر اغلب مورخین و ادیبان ۷۹۲ هجری قمری است. در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی، صراحتا این تاریخ به عنوان سال وفات خواجه قید شده است.
شیراز آن زمان
شیراز زادگاه سعدی و حافظ، که تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم را با نسیم خوش نظم و نثر پارسی معطر کرده است، شهری است به قدمت تاریخ تمدنهای دور پارسی. نام شیراز در الواح عیلامی مکشوف در تخت جمشید (به صورت شیرازی ایش) آمده است که نشان میدهد در عهد هخامنشی شهری دایر و آباد بوده است.
جغرافینویسان اسلامی اتفاق نظر دارند که محمد بن یوسف، که از جانب برادر خود، حجاج بن یوسف ثقفی، والی فارس شده بود؛ در سال ۷۴ هجری، شهر شیراز را تجدید بنا کرد. در منابع قدیم و نزدیک به عصر حافظ، دو تصویر و توصیف از شیراز دیده میشود:
نخست از حمدالله مستوفی (م حدود ۷۵۰ هـ.ق) و دوم از ابن بطوطه (م ۷۷۹ هـ.ق) که شیراز را به چشم خود دیده و توصیفاتی کوتاه ولی ارزنده، از شهر و زندگانی اجتماعی و سیاسی آن به دست میدهد.
آنچه از گزارشهای این جغرافینویسان به دست میآید، چنین است: در قرن هشتم، شیراز دارای برج و بارویی بوده است که صمصامالدوله، فرزند عضدالدوله آن را در قرن چهارم بنیان نهاده بوده است. در آن زمان (میانه قرن هشتم) شیراز ۱۷ محله و ۹ دروازه داشته، هوای شیراز معتدل و در غایت خوشی بوده، آبش از قنوات تأمین میشد و بهترین کاریز آن، رکنآباد بوده است که رکنالدوله بن ابن بویه دیلمی بنیان آن را نهاده و حافظ در اشعار خویش، چنین از آن یاد میکند:
شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
از میوههایش انگور مثقالی به غایت نیکو بوده و در آنجا، درخت سرو خوب میرویید و فراوان بوده است. (بنابراین اگر سرو در شعر سعدی و حافظ به اندازه گل و بلبل حضور دارد، عجیب نیست).
در مذهب، مردم شهر اکثراً سنی شافعی و اندک نیز حنفی و شیعی بودهاند. اهل شهر درویشنهاد و پاکاعتقاد بودهاند و فقیر در این شهر کم بوده است و «شیرازی متمول به نادر افتد». شهر هرگز از اولیا خالی نبوده و بدین سبب آن را برج اولیا نام نهادهاند. در آن شهر جامع عتیقی هست که عمرولیث صفاری ساخته و نیز مسجد جدیدی (مسجد نو) که اتابک سعد بن زنگی سلغری و دارالشفایی که عضدالدوله ساخته است و سایر ابواب الخیر، از خانقاه و مدرسه و مسجد که در آن شهر هست، «همانا از پانصد بقعه درگذرد» که موقوفات بیشماری وابسته به آنهاست. همچنین در آنجا مزارات متبرکه است مثل امامزادگان محمد و احمد فرزندان امام موسی کاظم (ع) و بقعه شیخ ابوعبدالله خفیف و بقعه باباکوهی و روزبهان و شیخ سعدی و خواجو و ... .
شیراز در قرن هشتم، کانون مهم فرهنگی ایران و جهان اسلام و دارالعلم نیز بوده است. این شهر دارای دارالقرآن و مدارس علمیه بسیاری بوده که دانشمندانی چون میرسیدشریف جرجانی (استاد حافظ)، شمسالدین عاملی، مؤلف نفایس الفنون، در آن درس میگفتهاند و در رباط شیخ ابوعبدالله خفیف، ابوسعید بلیانی به بیش از هفتاد کس درس میداده است. در این مدارس علوم متداول عصر، به ویژه علوم قرآنی و مخصوصاً علم قرائت و تفسیر، تدریس میشده است که عمدهترین تفسیر قرآن در محافل علمی عصر حافظ «کشاف زمخشری» بوده و بیجهت نیست که ابن بطوطه میگوید:
روی زمین هیچ جا قرآن را به خوبی شیرازیها نمیخوانند و حافظ نیز در اشعارش از «درس قرآن» سخن میگوید:
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن، غم مخور
تاريخچه آرامگاه
پس از آنكه روح بلند حافظ (در ۷۹۲ یا ۷۹۱ ه.ق) به ملکوت اعلا پیوست، در خاك باغ مصلی كه مأوا و محل گشت و تفرج او بود، در زیر سایه سرو روانی به خاك سپرده شد. ۶۵ سال پس از وفات او (یعنی در سال ۸۵۶ ه.ق.) در زمان حكمرانی میرزا ابوالقاسم گوركانی، شمسالدین محمد یغمایی كه استاد و وزیر حكمران گورکانی بود، بر فراز قبر حافظ عمارت گنبدی بنا كرد و جلوی آن را حوض بزرگی ساخت كه از آب ركن آباد پر میشد.
این بنا در اوایل قرن یازدهم هجری در زمان سلطنت شاه عباس مرمت شد. در زمان نادر شاه افشار نیز تعمیراتی بر آرامگاه انجام گرفت. اما بنیادیترین كار بر مزار حافظ در زمان كریمخان زند بود. او در سال ۱۱۸۹ ه.ق ساختمانی اساسی روی آرامگاه حافظ ساخت. ساختمان او به شیوهی بناهای زمان زندیه دارای تالاری با چهار ستون سنگی یك پارچه بود كه از طرف شمال و جنوب گشاده به فضای باز و در طرف چپ و راست آن دو اتاق ساخته شده بود به گونه ای كه مقبرهی حافظ در شمال تالار قرار میگرفت و در جنوب آن باغی بزرگ نمایان بود. این چهارستون با ارتفاع ۵ متر هنوز هم وسط تالار مقابل پلهها با نقوش رنگ باخته اما زیبا خودنمایی میكنند.
همچنین كریمخان دستور داد تا سنگی از جنس مرمر برای قبر خواجه شیراز بتراشند و پس از آماده شدن سنگ دو غزل از غزلهای حافظ را به خط نستعلیق كه توسط حاج آقاسی بیگ افشار آذربایجانی نوشته شده بود، روی آن حجاری كردند (كه این سنگ هنوز هم روی قبر قرار دارد).
ابعاد این سنگ ۴۰ *۸۰*۲۶۶ سانتیمتر است. بالای كتیبه ی سنگی و در میان ترنجی این جمله نوشته شده است: " انت الباقی و كل شی هالك "
در زیر آن غزلی زیبا از حافظ در ۱۲ سطر با مطلع:
مژدهی وصل تو كو كز سر جان بر خیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
و دور آن نیز غزلی دیگر با مطلع:
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش پیوسته در حمایت لطف اله باش
نوشته شده است. همچنین در دو گوشهی بالای سنگ، این دو مصرع نوشته شده است:
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه كه زیارتگه رندان جهان خواهد بود
و در گوشه پائینی سنگ دو مصرع زیر نوشته شده است:
چراغ اهل معنی خواجه حافظ بجو تاریخش از خاك مصلی
كه خاك مصلی به حساب حروف ابجد بیانگر تاریخ وفات حافظ است.
پس از حكومت زندیه نیز افراد زیادی آرامگاه را تعمیر و مرمت كردند كه برخی از آنان عبارتند از:
- در سال ۱۲۷۳ ه.ق. تهماسب میرزا (مؤید) حكمران فارس آرامگاه را تعمیر و مرمت كرد؛
- در سال ۱۲۹۵ ه.ق. مرحوم فرهاد میرزا (معتمدالدوله) فرمانفرمای فارس معجری چوبی بر آرامگاه خواجه نصب كرد؛
- در سال ۱۳۱۷ ه.ق ملا شاه جهان زرتشتی (اردشیر) ساكن تهران بخاطر علاقهای كه به حافظ داشت بر مزار او رفته و تفألی به دیوان حافظ میزند كه شعر زیر میآید:
ای صبا با ساكنان شهر یزد از ما بگو كای سر حق ناشناسان گوی میدان شما
گرچه دوریم ازبساط قرب همت دور نیست بنده شاه شماییم و ثنا خوان شما
وی از این شعر خوشش آمده و تصمیم میگیرد بقعه و بارگاه مجللی روی قبر حافظ بسازد. به همین منظور مشغول به كار میشود و معجری بر فراز قبر میسازد ولی یكی از سادات متظاهر وقت به جرم آنكه چرا یك شخص زرتشتی (گبر) میخواهد قبر حافظ را بسازد، آن بنا را خراب كرد و شخص بانی را از این كار باز داشت. (گفته شده است در آخر عصایش را به قبر حافظ میزند و خطاب به او میگوید: درویش میخواستند تو را نجس كنند، نگذاشتم!)
هنوز آثار افتادن چوب بستها روی سنگ قبر به صورت شكستگی در سنگ به چشم میخورد.
- در سال ۱۳۱۹ ه.ق. شاهزاده ملك منصور (ملقب به شعاعالسلطنه) والی فارس معجری آهنین بر قبر حافظ ساخت و كتیبه ای را نیز بالای آن قرار داد.
در سال ۱۳۱۰ خورشیدی فردی به نام دبیر اعظم بهاری که استاندار فارس بود، سر در حیاط جنوبی و نارنجستان آن را سروسامان داد، همچنین خیابانی در جلو آرامگاه احداث کرد و نام آن را« خرابات» گذاشت که بعدها به گلستان تغییر نام پیداکرد.
در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به کوشش مرحوم علی اصغر حکمت شیرازی (وزیر فرهنگ وقت) و علی ریاضی (رئیس فرهنگ وقت) طرح نقشهی آرامگاه حافظ، به شکل کنونی آن با طراحی و نظارت مهندس «آندره گدار» شرقشناس و ایرانشناس بزرگ فرانسوی تهیه شد و در سال ۱۳۱۶ به اتمام رسید.
طبق این نقشه در تالار، چهار ستون وسط که در زمان زندیه احداث شده بود، از دو طرف امتداد یافت و حافظیه به دو محوطه، شامل باغ در جنوب تالار و آرامگاه در شمال آن تبدیل شد.
در این ساختمان، عمارت قدیمی کریم خان زند به صورت تالاری درآمد که ۵۶ متر طول دارد و به وسیلهی ۲۰ ستون سنگی بلند نگاه داشته میشود. چهار ستون یکپارچهی کریم خانی در میان این ستونها قرار دارد و ۱۶ ستون دیگر دو تکه است که در سال ۱۳۱۵ شمسی ساخته و نصب شده است.
طراح آرامگاه حافظ
یکی از شرقشناسان بزرگی که همواره به تاریخ و تمدن و هنر ایران عشق می ورزید، آندره گدار فرانسوی بود. او که فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای پاریس بود، به سال ۱۳۰۷ هجری شمسی به دعوت دولت وقت و به منظور ساماندهی اداره کل باستانشناسی، نگهداری و مرمت بناهای تاریخی به ایران آمد. وی در طی ۳۲ سال اقامت در ایران (مدیریت اداره کل عتیقات و ریاست دانشکده هنرهای زیبای تهران) از بیشتر آثار تاریخی ایران بازدید کرد و ضمن تهیهی فهرستی از آنها، اقداماتی در جهت حفظ و نگهداری و مرمت این آثار ایجاد کرد.
آندره گدار در جنگ جهانی دوم به هنگام اشغال فرانسه توسط نازیها به نمایندگی کمیتهی ملی فرانسه در ایران برگزیده شد و نشریهی فرانسهی آزاد را در تهران منتشر کرد. او از سال۱۹۳۶ به بعد به منظور شناساندن آثار تاریخی ایران به جهانیان، با همکاری همسرش بانو یدا گدار و عدهای از محققان و دانشمندان ایرانی به انتشار جزواتی سالانه به زبان فرانسه به نام آثار ایران دست زد و در هشت جزوه بادقت و وسواس فراوان با ذکر جزئیات هنر ایران و ارائهی طرح و نقشهی بناها به معرفی یکایک این آثار همت گماشت. ساخت و تکمیل بنای حافظیه به شکل امروزی یکی از کارهای بسیار زیبا و ماندگار وی است که با الهام از معماری اصیل ایرانی و با تکیه بر ذوق و هنر استادکاران هنرمند با نظارت وی به اتمام رسید.
معماری بنا
آرامگاه حافظیه مجموعاً ۲۰هزار متر مربع مساحت دارد و دارای چهار در است: یکی جنوبی (در ورودی اصلی)، دو در بزرگ و کوچک در سمت غربی و یک در که در ضلع شمال شرقی به گلخانه گشوده میشود. بنای آرامگاه به دو صحن شمالی و جنوبی تقسیم شده است که حد فاصل دو صحن با دو ردیف پلکان سنگی از یکدیگر جدا شدهاند.
صحن (حیاط) جنوبی
این حیاط که نسبت به کف تالار ۱۸ پله، حدود ۴ متر پایینتر قرار گرفته، دارای ابعاد ۸۰ * ۱۵۰ متر است. در وسط حیاط باغچهی باریک بلوار مانندی است (به عرض ۴ متر) که در آن چمن و گل کاشته میشود. در طرفین این بلوار، دو راهرو به عرض ۴ متر است که به رفت و آمد بازدیدکنندگان اختصاص دارد.
در اطراف دو راهرو، دو باغچه است (به ابعاد ۲۰* ۴۵ متر) که اطراف آنها سرو و کاج کاشتهاند و در وسط هر یک از این دو باغچه، یک حوض مستطیلی (به ابعاد ۴* ۳۲ متر) ساخته شده است. طرفین این دو باغچه راهرویی است به عرض ۴ متر که برای استراحت و رفت و آمد احداث شدهاند. در مشرق و مغرب حیاط دو نارنجستان است (که هر یک به ابعاد ۳۵* ۷۰ متر است). این نارنجستانها علاوه بر آن که پیوسته سبز و خرماند، در فصل بهار که غرق بهار نارنج میشوند، فضای حافظیه را معطر میسازند.
در سه طرف حیاط جنوبی آرامگاه دیوارهای اجری مرتفعی است، منتها قسمتی از وسط دیوار جنوبی را برداشته و نردههای آهنی نصب کردهاند و وسط آن، در ورودی به حافظیه قرار دارد که با سه پله به خیابان گلستان متصل میشود.
تالار حافظیه
همانگونه که توضیح داده شد، این تالار از ساختمانهای دورهی زندیه است که درگذشته وسط آن تالاری با چهار ستون و هر طرف آن تالار، چهار اتاق بوده است که در تعمیرات اخیر اتاقها را برداشتهاند و تالار فعلی به طول ۵۶ متر و عرض ۸ متر با ۲۰ ستون سنگی به ارتفاع ۵ متر به وجود آمده است.
شکل این تالار تلفیقی از معماری هخامنشی و زندیه را در خود دارد.
در طرفین تالار(مشرق و مغرب آن) دو اتاق ساخته شده که یکی دفتر آرامگاه است و دیگری را سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در اختیار دارد. در پیشانی این دو اتاق (سه بیت بر پیشانی دیوار شرقی و سه بیت بر پیشانی دیوار غربی) یکی دیگر از غزلهای حافظ را به خط نستعلیق روی سنگ مرمر نوشته و نصب کردهاند. مطلع این غزل عبارت است از:
روضهی خلدبرین خلوت درویشان است مایهی محتشمی خدمت درویشان است
همچنین بر پیشانی نمای خارجی تالار و رو به سمت باغ ورودی ( صحن جنوبی ) غزل:
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایهی آن سرو روان ما را بس
و بر پیشانی نمای دیگر و به سمت مقبره، غزل:
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه ای دلبرا خطا اینجاست
نصب شده است.
صحن (حیاط) شمالی
صحن شمالی حافظیه با ابعادی در حدود ۶۰* ۵۰ متر، در گذشته قبرستان عمومی بوده است. در وسط صحن، قبر خواجه قرار دارد که با پنج پله، قریب یک متر از کف صحن مرتفعتر است.
سنگ مرمری که کریمخان زند روی مزار حافظ گذاشته، هنوز با زیبایی و به همان حال باقی است.
بالای قبر گنبدی است که به وسیلهی هشت ستون سنگی یکپارچهی پنج متری و به شکل ستونهای کریمخان نگهداری میشود. سطح خارجی گنبد به وسیلهی ورقهای مس، ترک ترکی، مانند کلاه قلندران و درویشان پوشیده شده و سقف گنبد با کاشیهای رنگین معرق، تزئین شده است.
دورتادور زیر سقف ابیاتی با خط ثلث روی کاشی نوشته شده است. روی این کتیبهها غزلی زیبا از حافظ با مطلع:
حجاب چهرهی جان میشود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
نقش بسته است.
در جنوب صحن دو حوض آب بزرگ و مستطیل شکل (در شرق و غرب) قرار دارد که منبع آب حوضهای بزرگ باغ ورودی در صحن جنوبی است و هر یک به وسیلهی دو باغچه با درختان نارنج محصور شده است. دورتا دور صحن نیز باغچههایی است که در آن ها کاج، سرو و نارنج کاشته شده و چمن کاری شده است.
در سمت شرقی صحن، دیواری بلند است که پشت آن آرامگاههای خصوصی خانوادهی فربد و آرامگاه معدل (محل کنونی دفتر انجمن دوستداران حافظ) واقع شده است.
بر پیشانی این دیوار، غزل:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشتهی خویش آمد و هنگام درو
و غزل:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
با خط زیبای ثلث روی کتیبههایی نصب شده است.
در سمت شمالی صحن حافظیه، عمارت کتابخانه است که مرکز حافظ شناسی در آن قرار دارد. سمت غرب کتابخانه، چایخانهی سنتی و در قسمت شرق آن نیز غرفهی فروش کتابهای میراث فرهنگی است.
بر سر در چایخانه کتیبهای با خط نستعلیق و بیت:
رواق منظر چشم من آشیانهی تست کرم نما و فرود آ که خانه خانهی تست
و در سراسر پیشانی دیوار شمالی صحن، غزل:
سحرم هاتف میخانه به دولت خواهی گفت باز آی که دیرینهی این درگاهی
با خط زیبای ثلث به چشم میخورد.
سمت غربی صحن شمالی نیز دیواری است با غرفهها و آرمگاههای خصوصی که بر پیشانی آن نیز غزل:
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است بیار باده که بنیاد عمر بر باد است
جلوه گری میکند.
در این سمت نیز مقبرهها و آرامگاههایی وجود دارد که مهمترین آنها مقبره الشعرا است.
وسط این محوطه کوچک و زیبا حوضی کوچک و نسبتاً عمیق قرار دارد. این قسمت اکنون به کلاسهای بخش آموزش مرکز حافظ شناسی اختصاص یافته است.
در مقبره الشعرا (که با دری آهنی به فضای بزرگ و چمنکاری شده منتهی میشود) جمعی از شاعران، نویسندگان، عالمان، استادان دانشگاه و هنرمندان آرمیدهاند که مشهورترین آنان عبارتند از: دکتر لطفعلی صورتگر (شاعر، ۱۳۴۸-۱۲۷۹شمسی)، دکتر مهدی حمیدی شیرازی (شاعر و استاد دانشگاه۱۳۶۵-۱۲۹۳ شمسی) رسول پرویزی (نویسنده و داستاننویس، وفات ۱۳۵۶ شمسی) استاد جواد مصلح (فیلسوف فرزانه،۱۳۷۷ -۱۲۹۸ شمسی) استاد محمد خلیل رجایی (استاد حکمت و ادب، وفات ۱۳۵۴ شمسی) دکتر عبدالوهاب نورانی وصال (استاد دانشگاه ۱۳۷۳-۱۳۰۲ شمسی) استاد دکتر علیمحمد مژده (استاد فرزانهی ادبیات دانشگاه ، وفات ۱۳۸۱شمسی) استاد حمید دیرین (مؤسس و رئیس انجمن خوشنویسان فارس،۱۳۷۴-۱۳۱۵ شمسی) استاد نورالدین رضوی سروستانی (از بزرگان آواز و موسیقی اصیل ایرانی،۱۳۷۹-۱۳۱۴ شمسی) آیت اله العظمی شیخ محمد باقر شهید رابع مجتهد اصطهباناتی (سرحلقهی آزادی خواهان فارس، شهادت ۱۲۸۶ شمسی) دکتر سید ابوطالب فنائی (نویسنده، مترجم و شاعر، ۱۳۸۱-۱۳۲۸ شمسی) و...
همچنین دورتادور دیوارهی صحن شمالی با آجرنماها و طرحهای شمسه گونه و غرفههایی با درهای چوبی که شکل گلهای نیلوفر را در نقش خود جای دادهاند به زیبایی صحن جلوهای دو چندان میدهد. خطوط ثلث کتیبهها و کتیبهی نستعلیق تاریخ بنا را هنرمند و خطاط فقید شادروان امیرالکتاب ملک الکلامی نوشته است.
در قسمت شمالی کف صحن و در کنار آرامگاه حافظ نیز چندین سنگ قبر دیده میشود که مهمترین آنها متعلق به شیخ محمد اهلی شیرازی (شاعر معروف و صاحب کتاب مشهور سحر حلال متوفی به سال ۹۴۲ ه.ق)، محمد نصیریالحسینی ملقب به فرصتالدوله شیرازی (شاعر، ۱۳۳۹-۱۲۷۱ ه.ق)، قطب العارفین آقامحمدهاشم ذهبی شیرازی (از اقطاب سلسهی ذهبیه، متوفی به سال ۱۱۹۹ ه.ق) و حاج ملاعلی سمنانی (عالم و عارف بزرگ) است.
جلوی کتابخانه نیز مقبره حاج سید محمدعلی کازرونی شیرازی (از مجتهدان فارس) شیخ محمد مهدی کجوری (از مجتهدان برجسته) شیخ محمدحسن کجوری و سید محمدرضا مجدالعلما (دستغیب) دیده میشود. همچنین محل کنونی کتابخانه، مقبره قاسم خان، والی فارس بوده است.
نماد شناسی بنا
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
بنای آرامگاه حافظ را علاوه بر سبک و سیاق ظاهری معماریاش، میتوان از منظری عرفانی و معنوی نیز کاوید. بنای آرامگاه در مقابل خیابانی قرار گرفته است. خیابان میتواند نمایی از اسارت در جهانی صنعتی باشد که تا زمانی که در آن زندانی هستیم، نمیتوانیم به تفکرات حافظ پی ببریم، هم چنان که وقتی در خیابان ایستادهایم، آرامگاه را نمیتوانیم ببینیم. صحن جنوبی آرامگاه جلوهای از عالم ملک و اسارت در هواهای نفسانی است. هر قدر که از در ورودی دورتر و به پلههای ایوان نزدیکتر میشویم، از قید تعلقات دنیای مادی هم رهاتر میشویم. از صحن جنوبی با گذر از دو ردیف پلکان سنگی به ایوان میرسیم که هر ردیف آن از ۹ پله تشکیل شده است. ۹ عدد افلاک است و در ادبیات و عرفان ایرانی جایگاهی ویژه دارد.
از پلهها که بالا میرویم، خود میتواند بیانگر نوعی معراج و کنده شدن از عالم ملک به قصد سیر در عالم ملکوت باشد. در این سیر، کمکم بنای مقبره چون خورشید درخشانی طلوع میکند.
ایوان بیانگر عالم ملکوت است، اینجاست که حجابها به کناری میروند و حقیقت (مقبره) آشکار میشود. پس از آشکاری حقیقت، فرود از پلهها نمایانگر تعظیم در برابر این آفتاب خوبان است.
صحن شمالی، عالم ملکوت را تداعی میکند که در آن سرانجام به ساحت حقیقت دست مییابیم، جایی که هشت در ورود و خروج دارد و هر کسی از ظن خود یار آن میشود. هشت ستون مقبره، هم میتواند نشانی از هشت در بهشت باشد و هم یادآور قرن هشتم هجری که حافظ در آن میزیسته است.
نمای درونی سقف با رنگهایی تزئین شده که میتواند نمودهای عرفانی داشته باشد:
آبی فیروزهای نماد بهشت، قرمز ارغوانی نشان شراب ازلی، سفید و سیاه نماد شب و روز و گذر زمان و قهوهای سوخته نماد خاک است.
نمای بیرونی گنبد، هم نمودی از آسمان است و هم ترک ترکی و به شکل کلاه قلندران و تاج درویشان.
وقتی این همه مفاهیم بلند پایه در فرهنگ و عرفان ایرانی اسلامی، در هم آمیخته میشود، آرامگاه شخصیتی را میسازد که خود نمونه کامل یک رند عارف حقیقت جوی ایرانی است.
به یقین حافظیه، آرامگاه دلها و زیارتگاه رندان جهان هست و خواهد بود. در سفر به شیراز، در حافظیه، دل آرام کنید.در پایان سخن از زبان لسان القیب برای دوستداران حافظ و کسانی که این مطلب را مطالعه کرده اند، تفالی به رسم و ادب به دیوان حافظ زده و نثار جان و دلتان خواهیم کرد، امید است که پذیرا باشید .
به جان پیر خرابات و حقّ صحبت او که نیست در سر من جز هوای خدمت او
بهشت اگرچه نه جای گناهکاران است بیار باده که مُستظهرم به همت او
چراغ صاعقهی آن سحاب روشن باد که زد به خرمن ما آتش محبت او
بر آستانهی میخانه گر سری بینی مزن به پای که معلوم نیست نیّت او
بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب نوید داد که عام است فیض رحمت او
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که نیست معصیت و زهد بی مشیّت او
نمی کند دل من میل زهد و توبه ولی به نام خواجه بکوشیم و فرّ دولت او
مدام خرقهی حافظ به باده در گرو است مگر ز خاک خرابات بُوَد فطرت او