وقتى عباس(ع) رفت آب بياورد لشكر دشمن به آن بزرگوار حمله كردند و او نيز به آن گروه حمله ور شد و اين رجز را خواند:
لَا أَرْهَبُ الْمَوْتَ إِذِ الْمَوْتُ رَقَى حَتَّى أُوَارَى فِي الْمَصَالِيتِ لَقَا
نَفْسِي لِنَفْسِ الْمُصْطَفَى الطُّهْرِ وَقَا إِنِّي أَنَا الْعَبَّاسُ أَغْدُو بِالسِّقَا
وَ لَا أَخَافُ الشَّرَّ يَوْمَ الْمُلْتَقَى
1. يعنى هنگامى كه مرگ با من روبرو شود باكى از آن ندارم تا اينكه در ميان دلاوران داخل شوم؛
2. جان من بفداى جان مصطفى طيب و طاهر باد. من همان عباس هستم كه آب براى فرزندان امام حسين ميبرم. و در روز جنگ از شرّ دشمن خوفى ندارم.
حضرت عباس آن لشكر را پراكنده نمود. زيد بن ورقا در پشت درخت خرمائى كمين نمود و حكيم بن طفيل سنبسى او را امداد كرد تا دست راست آن حضرت را جدا كرد. آن بزرگوار شمشير را بدست چپ گرفت و پس از اينكه بدشمن حمله نمود اين رجز را خواند:
وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمُ يَمِينِي إِنِّي أُحَامِي أَبَداً عَنْ دِينِي
وَ عَنْ إِمَامٍ صَادِقِ الْيَقِينِ نَجْلِ النَّبِيِّ الطَّاهِرِ الْأَمِين
1. يعنى به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد من دائما از دين خويشتن حمايت مينمايم؛
2. و از امامى كه صدق او يقين است و نسل پيامبر پاك و امين ميباشد؛ دفاع ميكنم.
سپس آن بزرگمرد وفادار بقدرى كار زار كرد كه ناتوان شد. حكيم. ابن طفيل در پشت نخلهاى كمين نمود و دست چپ آن حضرت را قطع كرد و آن شير بيشه شجاعت اين رجز را خواند:
يَا نَفْسُ لَا تَخْشَيْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ أَبْشِرِي بِرَحْمَةِ الْجَبَّارِ
مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ الْمُخْتَارِ قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِمْ يَسَارِي
فَأَصْلِهِمْ يَا رَبِّ حَرَّ النَّار
1. يعنى اى جان من از كفار ترسان مباش! بشارت باد تو را برحمت خدا.
2. تو با آن پيغمبرى هستى كه بزرگ و برگزيده است. دشمنان بظلم دست چپ مرا قطع كردند. پروردگارا! حرارت آتش دوزخ را بآنان برسان!
ناگاه شخص ملعونى با عمود آهنين به آن حضرت زد و او را شهيد كرد...
منبع: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار) - تهران، چاپ: سوم، 1364 ش. صص 60-61.