0

آیا پرداختن به سیمای ظاهری اهل‌بیت خاصیتی دارد؟

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

آیا پرداختن به سیمای ظاهری اهل‌بیت خاصیتی دارد؟

باورناپذیر بودن ظاهریِ معصومان یکی از امتحانات پیچیده الهی است که امیرالمؤمنین(ع) بارها به این نکته پیچیده اشاره کرده‌اند.

حسینیه مشرق- مرور تاریخ اسلام، فرآورده‌های جذابی خواهد داشت. یکی از این فرآورده‌ها، نوع مواجهه مردم با امامان معصوم(ع) است. اشکالها و ایرادهایی که به معصومان می‌گرفتند، بسیار درس‌آموز و عبرت‌انگیز است. گوناگونی ابتلائات و امتحانات مردم را می‌توان یافت که گاهی به ترکیب خَلقی و جسمی امامان انتقاد می‌کردند و طرفه اینکه گاهی به‌خاطر همین، باورمندی خود را از دست می‌دادند.

 

حال، اگر غرض از پرداختن به سیمای ظاهری اهل‌بیت این است که وصف خط و خال کنیم و از چشم و گوش معصوم بگوییم، این پرداختن نه‌تنها اولویت ندارد بلکه خاصیتی هم بر آن مترتّب نیست. رنگ چشم و اندازه قد معصومان چه دخالتی در بهره‌وری از عصمت و هدایت ایشان دارد؟

 

ولی مسئله دیگری در میان است  که حاوی معرفت است و آن، امتحان بندگان به ظاهرِ اولیای خداست. نکته بسیار مهم و دقیقی که امیرالمؤمنین(ع) چند بار در نهج البلاغه به آن اشاره می‌فرمایند این است که خدای متعال، اولیای خودش را در سیمایی قرار می‌دهد که باور مقامات بلند معنوی ایشان کار ساده‌ای نباشد. اساساً باورناپذیر بودن ظاهریِ معصومان، یکی از امتحانات پیچیده الهی است.


امیرالمؤمنین(ع) در خطبه قاصعه نهج البلاغه (خطبه 192)، اول از امتحان ابلیس با ظاهر حضرت آدم(ع) سخن می‌رانند:

 

اگر خدا می‌خواست می‏‌توانست آدم را از نوری بیافریند که روشنایی‌‏اش دیده‏‌ها را برباید و زیبایی و جمالش عقول را مبهوت کند و عطرش شامّه‏‌ها را مسخر سازد و اگر چنین می‌کرد گردنها در برابر آدم خاضع می‌‏شد و آزمایش برای فرشتگان بسیار آسان بود؛ ولی خداوند سبحان خلق خود را با اموری می‌‏آزماید که از فلسفه آن آگاهی ندارند تا (مطیعان از عاصیان) ممتاز گردند و تکبّر را از آنان بزداید و آنها را از کبر و غرور دور سازد.

 

حضرت ، در ادامه از ظاهر فریبنده موسی و هارون (علیهما السلام) می‌گویند که این ظاهر، راه پذیرش ادعای آنان را بسیار سخت می‌کرد:

 

موسی‌بن عمران با برادرش هارون بر فرعون وارد شدند در حالی که پیراهنهای بلند پشمین به تن داشتند و در دست هرکدام عصایی (همچون عصای چوپانها) بود، (او را دعوت به‌سوی خداوند یگانه کردند و) با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان خدا شود عزّت و قدرتش پایدار و حکومتش برقرار خواهد بود؛ ولی فرعون گفت: آیا از این دو نفر تعجّب نمی‌کنید که بقای ملک و دوام عزّتم را تضمین می‏‌کنند در حالی که فقر و ذلّت از سر و وضعشان می‌بارد؟! (اگر راست می‌گویند) چرا دستبندهایی از طلا (از سوی خدا) به آنها داده نشده است؟


این سخن را فرعون به‌جهت بزرگ شمردن طلا و گردآوری آن و تحقیر پشم و پوشیدن آن گفت، در حالی که اگر خداوند سبحان می‏‌خواست به‌هنگام مبعوث ساختن پیامبرانش درهای گنجهای طلا و معادن زر ناب و باغهای خرّم و سرسبز را به‌روی آنها بگشاید؛ می‏‌گشود و اگر اراده می‌کرد پرندگان آسمان و وحوش زمین را همراه آنها گسیل دارد؛ می‌داشت ولی اگر این کار را می‌کرد ارزش آزمایش از میان می‏‌رفت، پاداش و جزای نیکوکاران بی‌اثر می‌‏شد و وعده‌های الهی بی‏‌فایده می‏‌گشت.

 

مطیعان، مستحقّ اجر و پاداش امتحان ‏دهندگان نمی‏‌شدند و مؤمنان استحقاق ثواب نیکوکاران را نمی‏‌یافتند و نامها (نام مسلم، مؤمن، مخلص و...) با معانی خود همراه نمی‌گشت اما خداوند سبحان پیامبران خود را از نظر عزم و اراده، قوی و از نظر ظاهر، فقیر و تهیدست در چشم مردم قرار داد؛ ولی فقری توأم با قناعتی که قلبها و چشمها را پر از غنا می‏‌کرد، همراه ضعف ظاهری که چشمها و گوشها (ی دنیاپرستان) را آزار می‌داد (در جهات معنوی، قوی و نیرومند و در جهات مادّی، ساده و بی‏‌آلایش بودند).

 

اگر پیامبران دارای قدرتی بودند که کسی را یارای مخالفت با آنان نبود و توانایی و عزتی داشتند که هیچ‏ گاه مغلوب نمی‏‌شدند و سلطنت و شوکتی که گردنها به‌سوی آن کشیده می‌شد و از راههای دور بار سفر به‌سوی آنان می‏‌بستند ــ اگر چنین بودند ــ پذیرش دعوت آنان برای مردم آسانتر و سرکشی در برابر آنان مشکل‌تر بود و مردم به‌جهت ترسی که بر آنها مستولی می‌شد یا علاقه و انتظاری که آنان را متمایل به پیامبران می‌‏ساخت به آنها ایمان می‌‏آوردند، در این حال نیّات و انگیزه‌ها خالص نبود (و غیرخدا در آن شرکت داشت) به همین دلیل حسنات و پاداش آنان تقسیم می‏‌شد (و اجر کمی داشتند).


ولی خداوند سبحان اراده کرده است که پیروی از رسولانش، تصدیق کتابهایش، خضوع در برابر ذات پاکش، تواضع در برابر فرمانش و تسلیم در مقابل اطاعتش اموری‏ باشد که فقط به‌جهت او انجام گیرد و چیز دیگری آن را مشوب و ناخالص نکند، (و به‌یقین) هرقدر امتحان و آزمایش عظیم‏‌تر (و مشکل‌تر) باشد ثواب و پاداشش فزونتر خواهد بود.

 

امام رضا(ع) تا 48سالگی صاحب فرزند نمی‌شدند. بسیاری به‌علت همین ناباروری تا سنین بالا، از ایشان رو برگرداندند. وقتی هم که صاحب فرزند شدند، امام محمد تقی(ع) کمترین شباهت ظاهری را با پدر داشت. این مسئله آن‌قدر بحث‌برانگیز شد که حتی بسیاری از خویشان و نزدیکان ایشان در امامت ایشان تردید کردند!(1)

 

امام جواد(ع) در دوره‌ای به امامت رسیدند که میان غاصبان خلافت، دانشمندترین آنان (مأمون) حکومت می‌کرد. حال، مردم با امام 7ساله امتحان شدند؛ امتحانی دشوار که بسیاری از علمای شیعه نیز در آن مردود شدند.(2‏)

 

در دوره امیرالمؤمنین(ع) نیز این‌گونه ابتلائی برای مردم رخ داد. با آنکه در سیمای ظاهری مولا هیچ عیب و نقصی نبود و با آنکه جذبه ملکوتی ایشان عقل از سر می‌ربود، عده‌ای نادان و نافهم، برخی ویژگیهای ظاهری ایشان را دستمایه شتم و طعن کرده بودند.

 

قامت حضرت امیر(ع)، از قد متوسط مردم کمی کوتاه‌تر بود: هوَ إِلَی الْقَصْرِ أَقْرَبُ(3). در روانشناسی مدیریت اثبات شده که وقتی مدیر از کارمندان خود قامت کوتاه‌تری داشته باشد، کارمندان او دشوارتر از او فرمان می‌برند گویی اینکه وقتی کارمند در برابر مدیر خود می‌ایستد و خود را یک سر و گردن بالاتر از او می‌بیند، ناخودآگاه حس برتر بودن می‌یابد.


وانگهی مسائل بی‌اهمیت و کودکانه‌ای مانند این، در رفتار تهی‌مغزان اثر سوء می‌گذاشت و باور ولایت علی(ع) را برای آنان مشکل می‌کرد.

 

گاهی امیرالمؤمنین(ع) این ناباوریها را در سخنرانیهای خود انعکاس می‌دادند. یک بار که درباره مقامات اخروی خود سخن می‌گفتند، دستان خود را گشودند و با عبارتی کنایه‌آمیز فرمودند: «واللَّهِ لَأَذُودَنَّ بِیَدَیَّ هَاتَیْنِ الْقَصِیرَتَیْنِ عَنْ حَوْضِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) أَعْدَاءَنَا، وَ لَأُورِدَنَّهُ أَحِبَّاءَنَا.» (به‌خدا قسم کنار حوضِ رسول الله با همین دو دست کوتاه خود دشمنانمان را از حوض دور خواهم کرد و دوستانمان را بر آن وارد خواهم کرد).(4)

 

گاهی سفیهان و بی‌خردان، برآمدگی شکم مبارک حضرت را به‌سخریه می‌گرفتند و با زننده‌ترین عبارات به ایشان طعنه می‌زدند: «حدّثنی أبوسعید بیّاع الکرابیس أنّ علیّا کان یأتی السّوق فی الأیّام فیسلّم علیهم فإذا رأوه قالوا: بوذا شکنب آمذ؛ قیل له: انّهم یقولون: انّک ضخم البطن فقال: انّ أعلاه علم و أسفله طعام.» (ابوسعید کرباس‌فروش می‌گوید: علی(ع) چند روز یک بار به بازار می‌آمد و به بازاریان سلام می‌داد. عده‌ای با دیدن او عبارت زشتی می‌گفتند. به امیرمؤمنان عرض شد: "می‌گویند شما شکم ستبری دارید."، حضرت فرمودند: بالای آن علم است و پایین آن طعام).(5)

 

 آنان که از درک مقامات بلند معنوی حضرت امیر(ع) عاجز بودند، درگیر لاطائلاتی این‌چنین بودند، تا جایی که گاهی از سر تمسخر و گاهی از سر سؤال، ویژگیهای ظاهری علی(ع) را به او گوشزد می‌کردند: «حضرت جعفربن محمّد(ع) فرمودند: مردی از امیرالمؤمنین(ع) سؤال کرد و گفت: از سه چیز که در شما هست می‌پرسم: الف) سؤال می‌کنم از کوچک بودن خلقت و جثّه شما. ب) سؤال می‏‌کنم از بزرگی شکم شما. ج) سؤال می‌کنم از ریخته شدن موی جلوی سر شما.


امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی نه مرا بلند آفرید و نه کوتاه بلکه معتدل و میانه‌بالا خلق کرد؛ لذا در جنگها وقتی به افراد کوتاه ضربت می‏‌زنم آنها را دو قد می‌کنم (یعنی از فرق دو نیمه می‌شوند) و به افراد طویل که ضربت می‏‌زنم آنها را از کمر دو نیمه می‏‌نمایم و امّا بزرگی شکمم، به‌خاطر آن است که رسول خدا(ص) بابی از ابواب علم به من‏ تعلیم فرمود که از آن هزار باب منفتح می‌شود و این ابواب در شکم من جمع شده، از این رو سبب شده که شکمم فراخ و بزرگ شود اما بی‌مویی جلوی سرم از این رو است که همواره کلاه‌خود بر سر دارم و با قهرمانان در پیکارم».(6)

 

علل الشرائع، ج‏1، ص159؛ باب علة الصلع فی رأس أمیرالمؤمنین(ع) و العلة التی من أجلها سمی الأنزع البطین؛ ترجمه از آیت الله ذهنی تهرانی.‏


الخصال، ج‏1، ص189 ؛ ثلاث کن فی أمیرالمؤمنین‏؛ ترجمه آیت الله فهری زنجانی

 

 

 

 

پی‌نوشت:

1) ر.ک. به إعلام الوری بأعلام الهدی (ط ــ القدیمة، ص345)

2) ر.ک. به الکافی (ط ــ الإسلامیة)، ج‏1، ص320؛ بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَی أَبِی‌جَعْفَرٍ الثَّانِی(ع)

3) کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط ــ القدیمة)، ج‏1، ص75

4) الأمالی (للطوسی)، النص، ص 172/ فضائل أمیرالمؤمنین علیه السلام، ص99/ إعلام الوری بأعلام الهدی (ط ــ القدیمة)، النص، ص188/ کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط ــ القدیمة)، ج‏1، ص389/ بحار الأنوار (ط ــ بیروت)، ج‏8، ص20/ بحار الأنوار (ط ــ بیروت)، ج‏39، ص212

5) الغارات (ط ــ الحدیثة)، ج‏2، ص715

6) علل الشرائع، ج‏1، ص159/ باب علة الصلع فی رأس أمیرالمؤمنین(ع) و العلة التی من أجلها سمی الأنزع البطین؛ ترجمه از آیت الله ذهنی تهرانی.‏ الخصال، ج‏1، ص189/ ثلاث کن فی أمیرالمؤمنین‏؛ ترجمه آیت الله فهری زنجانی.

منبع: تسنیم

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 8 مهر 1396  3:17 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها