0

روایتی از تجربه زیارت عتبات (تبارشناسی زیارت، هفت اورنگ اشک)

 
ssk1364
ssk1364
کاربر جدید
تاریخ عضویت : مهر 1396 
تعداد پست ها : 1
محل سکونت : تهران

روایتی از تجربه زیارت عتبات (تبارشناسی زیارت، هفت اورنگ اشک)

تبارشناسی زیارت

هفت اورنگ اشک

زیارت برای این است که پیش شکوه انسانیت بایستی و بر مظلومیتش متاثر و گریان شوی و در این میان، دعا جوشش کند به طلب آمرزش از زیانکاریها و شفاعت؛ خالصی، رفع مصیبتها و غمها به توسل و فراتر اینکه توفیق طی طریق بیابی... داستان امام حسین ع حماسهای اسطورهای ست. روزگار، قصد ترسیم تقابل کاملی از اهورا و اهریمن داشته است؛ پر رنگ، پر از لطافت و زیبایی در یک سو و قساوت و بدشکلی در سوی دیگر. گمراهی، خودخواهی و جهل بر عزّت، راستی و دلیری چیره میشوند تا مظلومیتی جگرسوز آفریده شود. این آفرینش مظلومیت البته مقدّم و مؤخّر بر عاشورا، در زمان و مکانهای دیگر و هم برای دیگر اولیاء، مکرر بازآفرینی میشود و باید که هنگام مرور و روضه خوانی محرم، مظلومیتهای دیگر حاضر و اخیر را نیز در نظر آورد و گریست. در این حال ناب، نوبت طلب و خواهش و آرزو میرسد؛ استدعای بخشش از خطا و غفلت از امانتداری عمر و بندگی او؛ در اثنای تأثر و شاید هم پیش از آن، ماییم و فهرستی از درد، مصیبت بیماری، فقدان عزیزان و آرزوها که مجال عرضه مییابند و یاد آوردنشان با مصائب اولیاء متلاقی میشود و سوز دل، بالا رفتنشان را تضمین میکند. محضرشان میانبرهای صعود دعاست. اگر در ذکر زیارت، پشتکار داشته باشی و در معنا (و ترجمه) و محتوا تأمّل نمایی، میشود عبادت. روایت مختصری از تاریخ، البالی سطور زیارتنامهها هست و مهمتر از آن، منش و چگونگی زیستن اولیاء؛ به این ترتیب، زیارت از «نیایش احساس» به «نیایش شناخت» مرتبه مییابد. امام میشود، نمونه واقعی از بندگی و خلیفگی انسان در زمین و در کنار ایشان نیز نمونههایی دست یافتنیتر از یاران ایشان؛ نجوای دل: «میشود آسمانی و پاک بود!»؛ نیکوکاری و پرهیزگاری میشود چالش ملموس ذهن زائر. در این حال هم، اشک میآید اما از ایکاش که در زمره یاران بودی یا امانتداران طریق و به اعتذار در راه ماندن و زیانکاری عمر. زیارت، جایی محکم در سلوک دارد، تمسّک به ثقل ثانی است... اعلای شناخت، این است که سکانس زمینی محرّم و عاشورا را کنار بگذاری، مظلومیّت را رها کنی و نمایش ملکوتی را شهود کنی که پرکشیدن نفس مطمئنّه، شکوه بندگی و لبّیک به إرجعی إلی ربّک است... و باز اشکبار میشوی اما از سر شوق و تحسین... اما چرا اینقدر متون زیارتی چندروایتی و گاه مطوّل و مکررّند؟ صبر و تحمّل و مداومت و استمرار بر نیایش زیارتی و تحمیل آن به تن، مناسک و فرائض دوستی أهل بیتند: تولّی؛ و این طبیعت ذکر و عبادت است، 40 ،70و 300 بار الزم است تا به فراز رسی؛ جهاد و تلاش، فرهنگ دینداری ست و الزمه تزکیّه نفس. اولیاء در شخصیت و عمل، مصداق معروف و امر به آنند و در تقابل منکر و عامل به نهی آن و این گونه است که لعن رذالت و پستی فضیلت میشود: تبرّی. دوستی أهل بیت، ملازم معروف و دشمنی و مرزبندی با نمونههای آشکار پلیدی، ملازم رویگردانی از منکر. در بازگشت زیارت، اگر مروّج معروف و تقبیح کننده منکر شده باشی، پیداست که زیارتت مقبول و نافذ بوده است. آری، دوستی أهل بیت، نه اجر نبیّ مکرّم که هدایت و رحمتی دیگر است... فراغت و فراخی اوقات در حرم اولیاء، فرصت دعا برای دیگران است و هر قدر میگذرد، افراد بیشتری و خواستههایی افزونتر به خاطر میرسند و تعجّب میکنی از داشتن این همه دعا و وقتی همه همسایگان و بسته و نابستگان را در نظر میآوری از خودخواهی برمیآیی و عزّت انسانیت را تجربه میکنی و آرامشی مطمئن. اما زیارت پر از لطف و پیچش مو ست: إذن دخول، نائب الزّیاره بودن و زیارت وداع! با اشتیاق و نیاز نزدیک میشوی اما به صحن که میرسی، قدمت سست میشود؛ ناز باید خرید و تأمّل نمود تا احساس، زلال شود و اشک نخست حلقه زند، پس إذن دخول بر زبان جاری میشود... پیشتر میروی و زانو میزنی بر آستان جانان و وای اگر نائب الزّیاره دل- سوختهای باشی یا عزیزی که عطش زیارتش سوخته باشد، «امام! امانتدار سلام، ارادت و دعا هستم –اگر خود شایسته إذن نباشم»، باران اشک امانت نمیدهد... میایستی به خواندن منظومههای زیارت و پس از آن طواف مزار است و ضریح تا دلت به لمس جای دوست، آرام گیرد و دعاها در به خاطر آمدن سبقت بگیرند و سپس ذکر فاتحه الکتاب... هنگام رفتن، زیارت وداع میخوانی، احوالت تلخ و شیرین میشود، راضی و مهذّب شده در اوقات زیارت و آرزوی دوباره آمدن؛ زیارت، سفر عشق، عاشقی و مکاشفه ست... تا زیارتی دیگر.

دکتر سیّدفرزاد محمّدی؛ پبش نویس، روبروی باب الرّأس الشّریف حرم حضرت اباعبدالله ع، مرداد 1395

سه شنبه 4 مهر 1396  10:05 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها