عقيده به مهدويت، و باور به ظهور و قيام مهدى موعود (عج) به عنوان نجات دهنده عالم بشريت و اصلاحگر موعود، باور و اعتقادى است كه بر اساس كتاب و سنّت، پديد آمده است و بيشتر مسلمانان به آن اذعان دارند. در عین حال، دو مذهب تشیع و تسنن در فروع این اعتقاد مشترک، اختلافاتی دارند که در ذیل میآوریم:
1. شخصى يا نوعى بودن مهدى (عج): يكى از اختلافات مهم در اين باره آن است كه آيا مهدى (عج) شخصيتى معيّن و شناخته شده است يا شخصيتى نامعيّن و ناشناخته كه با اين نام و اوصاف خواهد آمد. بسيارى از علماى اهل سنت، مهدويت را «نوعى» دانسته، میگويند: پس از اين در آخرالزمان، در زمانى نامشخص فردى نامعيّن، از پدر و مادرى ناشناخته با اين نام و اوصاف متولّد خواهد شد و انجام وظيفه خواهد كرد.
اما شيعه اماميه و شمارى از اهل سنت، مهدى (عج) را شخصى، يعنى فردى شناخته شده و معيّن میدانند و معتقدند: او پيش از اين متولد شده و هم اكنون به زندگى خود ادامه میدهد. معتقدان به شخصى بودن مهدويت، مصداق بشارتهاى رسول خدا (ص) درباره مهدى (عج) را، همان مهدى موعود، فرزند امام حسن عسكرى (ع) دانستهاند.
در بررسى احاديث مهدى و اسناد و مدارك ديگر اسلامى، به دلايل و شواهدى بر میخوريم كه مهدويت شخصی را تأييد میكند (1). «مهدويت نوعى» پيامدهاى منفى فراوانى دارد؛ چون بر اساس آن، در جهان كنونى، اولیالامرى معصوم، امام و خليفه قريشىتبار و فردى معصوم از اهل بيت (ع) كه همراه قرآن باشد، وجود نخواهد داشت. در نتيجه شمار زيادى از احاديث صحيح رسول خدا (ص) تكذيب خواهد شد و از آنجا كه ساحت مقدس رسول حق (ص) از هر گونه دروغى منزّه است، پس بايد اولىالامر معصوم، خليفهاى قريشىتبار و فردى معصوم از اهل بيت (ع)، در جهان وجود داشته باشد.
2. تولّد و نام پدر حضرت مهدى (عج): شيعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسكرى (عج) است كه سال 255 ه. ق متولّد شد و پدرش امام حسن عسكرى (ع) بر امامت او تصريح كرده است. او سپس به اذن خدا، غيبت صغرى و كبرى نمود. غيبت صغرى هنگامى بود كه خداوند، وى را از نيرنگ حكومت عباسى نجات داد. وى از هنگام تولّد، مخفى زيسته، پدرش او را از ديدهها، پنهان میكرد. پس از وفات پدرش در 260 ه. ق شيعيان به واسطه نُوّاب اربعه، با او ارتباط داشتند. نيابت آنان 69 سال (260- 329 ه. ق) طول كشيد. غيبت كبرى هم، پس از وفات نايب چهارم آغاز شد.
اما بيشتر اهل سنت معتقدند كه مهدى هنوز متولّد نشده و در آخرالزمان به دنيا میآيد. برخى از آنان نيز روايتهايى نقل میكنند كه مهدى آخرالزمان، همنام پيامبر (ص) بوده و پدرش همنام پدر گرامى رسول خدا (عبداللَّه) است.
دستهاى از اهل سنّت كه تولّد حضرت مهدى (عج) را پذيرفتهاند، درباره سال ولادت يا ماه و روز آن و نيز پدر گرامى او، اختلافاتى با شيعه دارند:
برخى از علماى اهل سنت، مانند عبداللَّه بن محمد مفارقى، ابن طلحه شافعى، ديار بكرى و ... سال ولادت مهدى (عج) را 258 ه. ق دانستهاند؛ ولى علمايى مانند ابن اثير، ابن عربى، سبط ابن جوزى حنفى، صلاح الدين صفرى، ابن صباغ مالكى، ابن حجر مكى همانند شيعه سال ولادت او را 255 ه. ق میدانند.
درباره ماه و روز ولادت مهدى موعود (عج) نيز، علاوه بر نيمه شعبان، 23 رمضان، 9 ربيعالاول، 8 شعبان و ... اشاره شده است (2).
يكى ديگر از اختلافات، درباره تبار و نام پدر مهدى موعود (عج) است. برخى از اهل سنت، آن حضرت را از نسل امام حسن (ع) و بسيارى او را از نسل امام حسين (ع) دانستهاند. شمارى از دانشمندان سنى، همانند عالمان شيعه، نام پدر مهدى (عج) را حسن و آن حضرت را فرزند امام حسن عسكرى (ع) دانستهاند. برخى نيز بر اساس زايدهاى كه در يك حديث وجود دارد، نام پدر آن حضرت را، همانند نام پدر رسول اكرم (ص)، «عبداللَّه» دانستهاند.
3. اعتقاد يا اعتراف: اعتقاد بنيادين به «انديشه مهدويت»، شيعه را از ساير مكاتب و مذاهب متمايز میكند. شيعه حيات و بالندگى خود را مديون مهدويت است؛ با آن زندگى و رشد میكند؛ نفس میكشد؛ اميد رستگارى و نجات دارد؛ هدايت و راهنمايى میشود و ... . شيعه مهدويت را در امتداد «امامت» قرار داده و تمامى مسائل و امور سياسى، فرهنگى، عقيدتى و اجتماعى خود را بر اساس آن تفسير و تبيين میكند. از آنجا كه امامت در نزد شيعه، امرى ضرورى، مداوم و جزء جدايیناپذير زندگى بشرى است، لذا نمیتوان محدويت و پايانى براى آن قائل شد؛ از اين رو «مهدويت» تجلّى كامل الگوى «امامت» است (3).
به نظر «ماربين»، مستشرق معروف آلمانى در كتاب «انقلاب بزرگ»، از جمله مسائل اجتماعى بسيار مهم كه هميشه موجب اميدوارى و رستگارى شيعه شده است، همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است. حتّى اگر آثار معتقََدات مذهبى از بين برود، شيعه داراى آن سرمايهاى خواهد بود كه شوكت و اقتدار حكومت خود را نگاه خواهد داشت (4).
اما انديشه مهدويت در نزد اهل سنت، بار اعتقادى و عملى خاصّى ندارد وتنها اعتراف به روايات و اِذعان به ظهور يكى از فرزندان پيامبر (ص) به نام مهدى موعود در آخرالزمان است. اين اعتراف و اقرار، تأثير خاصى بر عملكرد فرهنگى، سياسى و اجتماعى اهل سنت ندارد و چشمانداز نوينى فرا روى آنان نمیگشايد.
حتّى بحث «انتظار» و بهرهمندى از آثار گرانمايه اين آموزه مثبت، جايگاه برجستهاى در نظر و رأى آنان ندارد. متأسفانه روايات متواتر نبوى كه در آثار معتبر اهل سنت وجود دارد، با كمتوجّهى آنان روبهرو شده و به دست فراموشى سپرده شده است (5).
(1). براى مطالعه و ارزيابى اين دلايل ر. ك: فصلنامه انتظار، شماره 11 و 12، (مقاله مهدويت و مذاهباسلامى)، ص 343- 346 .
(2). همان، صص340- 341.
(3). ر. ك: فصلنامه انتظار، شماره 2، (مقاله انتظار و انقلاب)، ص 128.
(4). همان، ص129.
(5). دفتر بیست و هفتم از پرسشها و پاسخهای دانشجویی، صص44- 47.