0

تفسیرهای‌ غـلط‌ و آمـیختن‌ حـقایق با خرافات

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

تفسیرهای‌ غـلط‌ و آمـیختن‌ حـقایق با خرافات

اگر راستی یکی از روشن ترین راه های خداشناسی اینست که اسرار و شگفتی ها و نظم و حساب دقیقی که در سرتاسر جهان طبیعت و این همه عوالم پهناور حکومت‌ می کند مطالعه کرده از این راه به آن عقل و قدرت بی‌ نهایتی که آنـها را به وجود آورده و رهبری‌ می کند آشنا شویم؛ پس چرا بسیاری از دانشمندان علوم طبیعی که خود جزء پایه‌ گذاران‌ این‌ علوم‌ و کاشفین آن اسرار محسوب می شوند در صف خدانشناسان قرار دارند و به این حقیقت‌ بزرگ ایمان ندارند؟!

تفسیرهای‌ غـلط‌ و آمـیختن‌ حـقایق با خرافات

لابد در نظر خواننده محترم هست که در‌ شماره ی گذشته نخستین ایراد مـادی ها را که قبل از هر چیز به فکر جوانان‌ تحصیل کرده می رسد و فکر آنها‌ را‌ تحت فشار قـرار می دهد به این صورت‌ نـقل کـردیم:
«اگر راستی یکی از روشن ترین راه های خداشناسی اینست که اسرار و شگفتی ها و نظم و حساب دقیقی که در سرتاسر جهان طبیعت و این همه عوالم پهناور حکومت‌ می کند مطالعه کرده از این راه به آن عقل و قدرت بی‌ نهایتی که آنـها را به وجود آورده و رهبری‌ می کند آشنا شویم؛ پس چرا بسیاری از دانشمندان علوم طبیعی که خود جزء پایه‌ گذاران‌ این‌ علوم‌ و کاشفین آن اسرار محسوب می شوند در صف خدانشناسان قرار دارند و به این حقیقت‌ بزرگ ایمان ندارند؟!»

 اخلاق مـسلمین صـدر اسلام‌ نسبت‌ به سایر اقوام دنیا خصوصا نصاری برتری‌ داشته‌ است‌.آنها‌ در مروت وانصاف، اعتدال و نیکی؛ روا داری نـسبت‌ بـه اقوام‌ مغلوبه، استواری در عهد و پیمان، سلوک و رفتار بهادرانه، در تمام این‌ خصائل‌ ممتاز‌ ونـسبت بـسایر اقـوام خصوصا اقوام‌ اروپا‌ در زمان‌ جنگ‌‌ صلیبی‌ روح اخلاقی آنها حیرت‌ انگیز بوده است‌.

و اگر‌ ما دیانت را در اخـلاق بـه آن انـدازه که عموم تصور می کنند مؤثر‌ بدانیم‌، پس باید قائل شویم که تعلیمات‌ اخلاقی قرآن بـه مراتب‌ بـالاتر‌ از‌ تعلیمات اخلاقی انجیل است.
زیرا‌ مسلمین‌ در نیکوکاری از نصاری فرسنگ ها جلو بوده‌اند.( نقل از«تـاریخ تـمدن اسـلام»تألیف‌ دکتر‌ گوستاو لوبون، فرانسوی صفحه 566‌)


در آنجا دو موضوع را کـه در حـل این اشکال تاثیر فراوان داشت خاطر نشان ساختیم
نخست‌ اینکه‌ برخلاف آنچه بعضی از بی اطلاع ها تصور می کنند اکثریت دانشمندان‌ و محققین علوم طبیعی خدا پرستند؛ البته ممکن است در میان آنها افراد زیـادی پیـدا شوند که نسبت به دستورات مذهبی‌ چندان‌ علاقه نشان ندهند ولی در اصل ایمان به خدا با ما موافقت‌ کامل دارند؛ بلکه از نظر عشق و علاقه فوق‌ العاده نسبت به آن مبدأ بزرگ هستی و آشنائی‌ بـه عظمت و قـدرت او از‌ بسیاری‌ از‌ دین داران هم جلوتر رفته‌ اند،چند‌ جمله‌ از‌ عباراتی که صریحا این حقیقت را بیان می کرد در آنجا نقل کردیم. بنابراین فقط جمعی از دانشمندان‌ طبیعی هستند که در‌ اصل‌ توحید‌ با ما مـخالفند.تـازه مـخالفت آنها هم غالبا‌ بازگشت‌ بـه‌ «تـردید و شـک» می کند نه اعتقاد مخالف!.
موضوع دیگر اینکه هرگاه طبق اصول علمی حقیقتی را دریافتیم؛ تردید یا‌ مخالفت‌‌ جمعی‌ درباره آن نمی تواند مجوز ایـن بـاشد کـه دست از تشخیص‌ خود برداشته و کورکورانه‌ از آنها تقلید کـنیم، بـلکه به عکس باید بکوشیم علل اشتباه و انحراف آنها را دریابیم...اکنون‌‌ بقیه‌ این‌ بحث را توجه کیند:
این مهم نیست که مـا بـدانیم هـر‌ حادثه‌ ای‌ در جهان معلول علتی است،مهم اینست که‌ علل حـوادث پیچیده مخصوصا حوادث اجتماعی را درک‌ کنیم‌، تردید‌ یا مخالفت جمعی از متفکرین‌ و دانشمندان علوم طبیعی درباره ی خدا با آنـهمه‌ روشـنی‌ کـه‌ این مسأله در نظر صاحب‌ نظران‌ دارد حقا قابل مطالعه است و برای کشف عـلل آن باید‌ دقت‌ بیشتری بخرج داد.
آیا این جمعیت به دورغ خود را در صف دانشمندان جا زده‌اند؟ مسلما چنین نیست‌؛ در‌ میان آنها عـلما و مـحققینی هـستند. آیا اصل توحید آن قدر پیچیده است که آنها‌ موفق‌ به درک‌‌ آن نشده‌اند؟ نه این طور هـم نـیست. آیـا آنها علاقه‌ ای به حل این مسأله نداشته‌ اند و لذا در اطراف‌ آن‌ مطالعه ننموده‌اند!
این هم بعید به نظر مـی رسد.زیـرا ایـن موضوع از جمله ی مسائلی است‌ که‌ هرکس‌ علاقه‌ مند به حل آن است (اعم‌ از اینکه تحت‌ تأثیر کلمات بـزرگان و مـربیان‌ دینی قرار گرفته باشد یا نه‌).پس‌ رمز مطلب کجاست؟
بالاخره پس از مطالعه و بررسی بـیشتر در ایـن‌ باره بـه حقایقی می رسیم‌ که‌ می تواند‌ پرده از روی اسرار واقعی این مخالفت ها بردارد.

1-تفسیرهای غلط و آمیختن حقایق با خـرافات

گـمان‌ نمی کنیم‌ ضرباتی‌ که دوستان نادان و دینداران خرافی بر پایه عظمت حقایق‌ دینی مـخصوصا «تـوحید‌» زده اند‌ کمتر از حملات دشمنان دانا و مخالفین سرسخت مذاهب‌ آسمانی بوده باشد به همین دلیل می توان گفت نـخستین‌ عـلت‌ برای انحراف این دسته از دانشمندان‌ مادی از اصل توحید آمیختن حقایق‌ مذهبی‌ مـخصوصا مـعارف مـربوط به ذات و صفات خدا با‌ خرافات‌ است‌ که از طرف جمعی از منتسبین به ادیان‌ صورت‌ گرفته.
مخصوصا ایـن نـکته را بـاید در نظر داشت که علماء طبیعی غالبا‌ در‌ محیط هائی پرورش یافته‌ اند که تحت‌ نفوذ‌ پاپ و کـلیسا‌ بـوده‌ است‌، این هم معلوم است که ارباب کلیسا‌ در‌ موضوع آمیختن حقایق عالی دین مسیح به اخرافات؛ ید طـولائی داشـته‌ اند و این جریان‌ به اندازه ی کافی خدا و سایر حقایق دینی را‌ در نظر آنها کوچک‌ جـلوه‌ داده اسـت.
این را از روی‌ تعصب‌ نمی گوئیم؛ باور کنید خـدائی کـه «تـورات و انجیل» به ما معرفی‌ می کند خدای عجیب و غـریبی‌ اسـت‌ این خدای خیالی خیلی عاجز‌ و ناتوان‌؛ بی‌خبر‌ و بی‌ اطلاع‌ حسود و دروغگو‌ تشریف‌ دارد!.
انصاف دهـید؛ خـدائی‌ که‌ به اندازه ی یک قهرمان کـشتی زور و قـوت ندارد و از سـر شـب تـا به صبح با «یعقوب‌» گلاویز‌ می شود و بـالاخره بـا خواهش و التماس لقب‌ «اسرائیل‌» را به یعقوب‌‌ رشوه‌ می دهد‌ که دست از سر‌ او بردارد(آیـه 24 بـاب 32 سفر پیدایش)آیا چنین خدائی‌ مـی تواند آفریننده ی آن همه آسمان های‌ عـظیم‌ و پهـناور و ستارگانی که ملیون ها سال طـول‌‌ مـی کشد‌ تا‌ نور‌ آنها‌ به ما برسد؛باشد؟!
خدائی‌ که‌ مانند کوهنوردان بالای قله کوه رفـته و روی «سـنگ‌ بستی از یاقوت» نشسته و موسی و هارون و هـفتاد نـفر از‌ بـنی‌ اسرائیل‌ او را با چـشم خـود تماشا کردند‌ (آیه‌ 9 بـاب‌ 24‌ سـفر‌ خروج‌) چگونه می تواند در همه‌ جای عالم باشد و سرتاسر عالم هستی؛ از اعماق دریاها تا اوج آسمان ها، را اداره کند؟
خـدائی کـه صبح زودهنگام وزش نسیم ملایم بهاری در بـاغ‌ عـدن می خرامد و آدم؛خـود را پشـت درخـتان از نظر او مخفی می دارد او صـدا می زند آدم ،کجائی! می‌گوید در پشت درخت ها! بالاخره معلوم می شود آدم و حوا دسته گلی به آب داده‌اند‌ و از‌ درخت «عـلم» خـورده‌اند و به همه چیز عالم شده، و به اصطلاح «آدم» شـده؛در حـالی کـه خـداوند قـبلا به آنها گفته بـود از ایـن درخت نخورید که اگر خوردید می میرید!!... بعدا خدا پیش‌ خود‌ فکر می کند که اگر آدم از درخت «زنـدگی» نـیز بـخورد عمر جاویدان پیدا می کند و به این ترتیب مـثل خـدایان‌ مـی شود و عـرصه ی الوهـیت را بـر‌ خدا‌ تنگ خواهد کرد ؛لذا به فرشتگان‌ دستور‌ می دهد هرچه‌ زودتر او و همسرش را از بهشت بیرون کنند!(باب سوم سفر پیدایش).

 باور کنید خـدائی کـه «تـورات و انجیل» به ما معرفی‌ می کند خدای عجیب و غـریبی‌ اسـت‌ این خدای خیالی خیلی عاجز‌ و ناتوان‌؛ بی‌خبر‌ و بی‌ اطلاع‌ حسود و دروغگو‌ تشریف‌ دارد!.

انصاف دهـید؛ خـدائی‌ که‌ به اندازه ی یک قهرمان کـشتی زور و قـوت ندارد و از سـر شـب تـا به صبح با «یعقوب‌» گلاویز‌ می شود و بـالاخره بـا خواهش و التماس لقب‌ «اسرائیل‌» را به یعقوب‌‌ رشوه‌ می دهد‌ که دست از سر‌ او بردارد(آیـه 24 بـاب 32 سفر پیدایش)آیا چنین خدائی‌ مـی تواند آفریننده ی آن همه آسمان های‌ عـظیم‌ و پهـناور و ستارگانی که ملیون ها سال طـول‌‌ مـی کشد‌ تا‌ نور‌ آنها‌ به ما برسد؛باشد؟!


آیا این خدا با این صفات عالی و ملکات فاضله و آن همه‌ علم‌ و اطلاع می تواند آن نظم‌‌ حیرت‌ انگیز‌ را در دل موجود بی‌ نهایت کوچک که با هیچ وسیله‌ای دیده نمی شود یعنی‌ «اتم» بوجود آورد و الکترون ها را با سرعت سرسام آوری در مدارهای فوق‌ العاده دقیقی‌ به گرد هسته مرکزی به گردش‌ درآورد؟ کدام آدم‌ بـاسواد اسـت که زیر بار چنین خدائی برود تا چه‌ رسد به یک دانشمند محقق!
بنابراین اگر یک دسته از دانشمندان علوم طبیعی به کلی نسبت به حقایق دینی،از جمله اصل توحید، بی‌ اعتنائی‌ کردند‌ آن قدرهم بـی‌ جهت‌ نـبوده است...«چون ندیدند حقیقت‌ ره افسانه زدند».
آری تنها خطائی را که این دسته مرتکب شده‌اند‌ این است که نباید این حقیقت بزرگ را از ارباب کلیسا گرفت‌، آنـهائی‌ کـه‌ مقام خدا را آنقدر تنزل داده اند کـه گاهی‌ او را در شکم مریم و زمانی بالای چوبه ی دار ‌‌جای‌ می دهند!
باید با نور علم و دانش پرده‌های اسرارآمیز طبیعت را شکافت و ذات بی‌ مثال‌ او‌ را‌ با «چشم عقل و خرد» در پشت آن مـشاهده کـرد؛ چنانکه دیگران کردند.آلوده شـدن یـک‌‌ حقیقت بزرگ با مشتی خرافات نباید سبب شود که یک دانشمند واقع‌ بین از‌ همه ی آنها به عنوان‌ «خرافات‌» چشم‌ پوشد.

2-اشتباه در مقیاس

کسانی که به علوم مختلف آشنائی دارند می دانند که مسائل هـر عـلمی مقیاس مخصوص‌ به خود دارد که باید به وسیله ی آن سنجیده شوند؛ در مسائل ریاضی سروکار با اعداد‌ است و روابط و نسبت های عددی و معادلات مختلف است که می تواند وضع هر مسئله‌ای را روشن‌ سازد، در مطالعه ی ادبیات هـر زبـان سروکار مـا با کلمات و لغات است و لذا نمونه‌ های عالی عبارات‌ و جمله‌ هائی‌ که‌ از صاحبان اصلی آن زبان به ما رسیده می تواند مقیاس عـبارات صحیح و غلط باشد پایه علوم اجتماعی و اقتصادی بیشتر بر آمارهای مـختلفی اسـت کـه از اوضاع اجتماع‌ گرفته می شود،این آمارهاست‌ که‌ می تواند صحت و فساد یک نظریه اجتماعی یا یک‌ اقتصادی را روشـن ‌ ‌سـازد؛ در تشخیص اشعار نغز و آبدار از اشعار مبتذل و بی‌ روح راه منحصر همان عرضه داشتن بر ذوق اسـت‌؛ذوق سـلیم تنها مقیاس برای سنجش این اشعار است... خلاصه برای هر علم و هنری یک مقیاس مـعین است که جز با آن نمی توان ارزش موضوعات مختلف‌ آن علم را اندازه‌ گیری‌ کرد‌.
بدیهی‌ است «عـلوم طبیعی» هم از‌ این‌ قـانون‌ مـستثنی نیستند، یعنی آنها هم مقیاس‌ مخصوصی دارند که باید با آن سنجیده شوند؛همه می دانیم که مقیاس علوم طبیعی منحصرا‌ «آزمایش‌ و تجربه‌» است.حل و فصل مسائل این علوم باید حتما‌ در‌ آزمایشگاه ها یـا با مشاهدات حضوری در دل طبیعت صورت گیرد،هرگونه نظریه و عقیده‌ای که تجربه‌ آن را تأیید نکند از‌ نظر‌ این‌ علوم ارزش علمی ندارد،گاهی ممکن است از آنها به عنوان‌‌ «فرضیه»نام برد تازه ارزش فرضیه علمی را هـم پیـدا کردن شرائطی دارد.
ولی با کمال تأسف باز‌ هم‌ با‌ کمال تأسف؛عده‌ای از دانشمندان علوم طبیعی از این‌ حقیقت غفلت‌ کرده‌اند‌ و خواسته‌اند تمام حقایق جهان هستی را-که طبعا موضوع علوم مختلفی است
فـقط بـا مقیاس تجربه‌ اندازه‌ گیری‌ کنند‌،همین ها هستند که می گویند:«تا خدا را در سالن تشریح‌ زیر چاقو‌ تماشا‌ نکنیم‌ به او ایمان نخواهیم آورد»!!
این حرف درست مثل اینست که کسی بگوید تا گـلبول های‌ خـون‌ را‌ پشت دستگاه تلسکوب‌ نبینیم یا ستاره«اورانوس»را زیر میکروسکوب آزمایشگاه مشاهده نکنیم بوجود‌ آنها‌ ایمان نمی آوریم.
این آقایان در این مسأله ی سخت در اشتباه افتاده‌اند خیال می کنند‌ همه‌ چیز‌ را به وسیله ی تـجربه و آزمـایش بـاید درک کرد؛ با اینکه «تجربه» یـعنی:بـررسی دقـیق جهان‌ طبیعت‌، بدیهی است این مقیاس فقط به درد مطالعه و شناختن پدیده‌ های طبیعی می خورد،مطالب‌ ریاضی‌؛ذوقی‌،فلسفی‌ و...نمی توان با آن شناخت.
بـا ایـن وضـع این انتظار چقدر اشتباه است که کسی بـخواهد‌ آفـریدگار‌ طبیعت و به وجود آورنده این جهان پهناور که طبعا فوق جهان طبیعت و خارج‌ از‌ تحت‌ تمام قوانین و مقررات طبیعی است و بـه عبارت دیـگر حـاکم بر همه ی آنهاست نه محکوم آنها؛ زیر‌ چاقوی‌‌ تشریح‌ آن هم در یک آزمایشگاه محدود بشری ببیند.ولی اگر اشتباه نکنم اینها‌ می خواسته‌ اند‌ همان خدائی را که ارباب کلیسا در دل مریم جای داده بـودند در آزمـایشگاه در لابـلای‌‌ بدن‌ انسان پیدا کنند.

مقایسه-تعلیمات اخلاقی و قرآن و انجیل

اخلاق مـسلمین صـدر اسلام‌ نسبت‌ به سایر اقوام دنیا خصوصا نصاری برتری‌ داشته‌ است‌.آنها‌ در مروت وانصاف، اعتدال و نیکی؛ روا داری نـسبت‌ بـه اقوام‌ مغلوبه، استواری در عهد و پیمان، سلوک و رفتار بهادرانه، در تمام این‌ خصائل‌ ممتاز‌ ونـسبت بـسایر اقـوام خصوصا اقوام‌ اروپا‌ در زمان‌ جنگ‌‌ صلیبی‌ روح اخلاقی آنها حیرت‌ انگیز بوده است‌.
و اگر‌ ما دیانت را در اخـلاق بـه آن انـدازه که عموم تصور می کنند مؤثر‌ بدانیم‌، پس باید قائل شویم که تعلیمات‌ اخلاقی قرآن بـه مراتب‌ بـالاتر‌ از‌ تعلیمات اخلاقی انجیل است.
زیرا‌ مسلمین‌ در نیکوکاری از نصاری فرسنگ ها جلو بوده‌اند.( نقل از«تـاریخ تـمدن اسـلام»تألیف‌ دکتر‌ گوستاو لوبون، فرانسوی صفحه 566‌)


منبع:
«درس هایی از مکتب اسلام » آبان 1339، سال دوم - شماره 10

تبیان

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

جمعه 31 شهریور 1396  5:12 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها