ما همه در برابر میراث تاریخی و فرهنگی کشورمان مسئولیم، اما بعضیها به واسطه عنوان شغلی و محدوده اختیارات و وظایف شان مسئولترند؛ مسئولیت شان هم طبیعتا «حفاظت» است؛ حفاظت آثار در برابر بلایای طبیعی و ناآگاهی گردشگران و بازدیدکنندگان و مرمت و بازسازی؛ اما خود ما چقدر حواسمان به آثار تاریخی کشورمان است؟ آثاری که در لابه لای سنگ و چوب و خشتشان، هویت، شناسنامه و تاریخ ما و سرزمین مان نهفته است.
درست است که نگهداری میراث باستانی، نهاد و مسئول و متولی دارد اما سهم ما چیست؟ اگر کاری ازمان برنمیآید، نمیتوانیم خرابکاری نکنیم؟ میتوانیم خاطره سفر اصفهان و شیرازمان را توی دفترچه خاطرات و گالری تلفن همراه مان ثبت کنیم نه روی ستونهای تخت جمشید و دیواره سیوسهپل.
میتوانیم دست از بهانه گرفتن برداریم؛ شاید بعضی مسئولان بیمسئولیتاند و ناتوان در حفظ و نگهداری این آثار، شاید بعضیها هم به وظیفه آگاهی و فرهنگسازیشان عمل نمیکنند اما ما باید منتظر بمانیم تا یکعده یادآور شوند تیشه به ریشه فرهنگ مان نزنیم؟ سالانه مبالغ هنگفتی صرف پاک سازی دیوارنویسی روی بناهای تاریخی میشود، هزینهای که میتواند برای مرمت و بازسازی ابنیه تاریخی شود. اینها فقط بعضی از بیمهریهای ما نسبت به گنجینه بینظیر کشورمان است، بقیه را بخوانید و فکر کنید چه کار میشود کرد؟
آتش به جان قبرستان هزارساله
گورستان تاریخی «خالد نبی» چند روز پیش در آتش سوخت و نزدیک به سه هزار متر از مساحت پوشیده شده از ماهور آن از بین رفت تا شاید سازمان میراث فرهنگی، روند صدور مجوز موزه شدن این محوطه باستانی را تسریع بخشد؛ مجوزی که درخواست آن نزدیک به سه ماه پیش از سوی میراث گلستان به سازمان میراث فرهنگی ارسال شده اما همچنان در مسیر کاغذبازی سازمانی خاک میخورد. این مجموعه با قدمتی بیش از دوازده هزار سال که به دوران پارینهسنگی باز میگردد، از دو بخش زیارتگاه خالد نبی و گورستان و مقبرههای سنگی تشکیل شده است. کارشناسان، قبرستان باستانی مجموعه خالد نبی را یکی از اسرارآمیزترین مناطق گردشگری کشور میدانند چراکه هنوز درباره زمان و چگونگی پیدایش آن ابهامات فراوانی وجود دارد و در گذشته در محوطه آن بیش از 700 قطعه از سنگهای استوانهای چلیپا شمارش شدهاست. این روزها، فضای مجازی پر شدهاست از عکسهای آتشسوزی مشکوک این قبرستان و سنگهای شکستهشده آن؛ مسئولان هم وارد عمل شدهاند و احتمال عمدی بودن این اتفاقات را تکذیب کردهاند اما باید دید برای پیشگیری از وقوع دوباره چنین فجایعی، چه تدبیری اندیشیده میشود؟
عمارت تاریخی، پارکینگ ارشاد
یکی از زیباترین بناهای به جا مانده از دوره ناصری در رشت است که در سال ۸۶ و با قید فوریت و ضرورت برای جلوگیری از تخریب به ثبت ملی رسید. معماری این عمارت، تلفیقی از معماری بومی و اروپایی در بناهای شهری است. بنای اصلی از آجر ساخته شده و دارای دو اشکوبه است. گچبریهای نفیس روی دیوارها، گرهچینیهای بهکار رفته در ارسیها و درهای طاقی شکل و شیشههای رنگی، تزیینات سرستونها و سرشیرها و جان پناه ایوان، نقاشیهای دیواری که زیر پوشش گچی خودنمایی میکند، بعضی از زیباییهای این بناست. نیمی از عمارت «خواجه آوادیس» که یک سال پیش از ترور ناصرالدین شاه ساخته شده، در سال ۱۳۸۶ برای ساخت پارکینگ توسط اداره ارشاد رشت تخریب شد! هرچند سازمان میراث فرهنگی با ثبت بنا در اواخر همان سال مانع تخریب کامل بنا شد ولی باقیمانده عمارت نه تنها مرمت نشده بلکه ریزش برف و باران و نفوذرطوبت در آن، پایه های عمارت را سستتر کرده و سوراخ هایی هم در آن ایجاد شدهاست، شاید به امید دست پیدا کردن به گنجهای احتمالی! حریم این بنا، همچنان بهعنوان پارکینگ اداره ارشاد رشت مورد استفاده قرار میگیرد و آب حاصل از کولرهای این اداره، بر پیکر بی جان میراث «خواجه آوادیس» میریزد.
تخریب شبانه خانه قاجاری
خانه «بچاری» مربوط به دوره قاجاریه و حاکمیت شیخ خزعل در خوزستان است که در آبادان واقع و در سال 82 ثبت ملی شدهاست. این بنا با طراحی خاص در دو طبقه ساخته شده که چوببریهای زیبا و حالت ایوانی، از مشخصههای معماری آن است. این بنای تاریخی، شهریور ماه امسال با خاک یکسان شد؛ آنهم نه در اثر زلزله و سیل (که آثار تاریخی دربرابر اتفاقات طبیعی هم باید مصون باشند) که توسط مالک شخصی بنا! مالک خانه، با حکم دیوان عدالت، این خانه را از فهرست آثار ملی خارج میکند، حکم تخریبش را از شهرداری میگیرد و بولدوزرها شبانه به جان «بچاری» بیچاره میافتند. سرپرست ادارات میراث فرهنگی آبادان و خرمشهر، میگوید پیشنهاد ما در تعویض این ملک با زمینی معادل ارزش آن در منطقهای دیگر از شهر به مالک، مورد موافقت قرار نگرفت؛ نرخ درخواستی مالک غیرواقعی و بیشتر از کل اعتبارات یکساله استان خوزستان بودهاست! و دولت نمیتوانست برای خرید این ملک با نرخ مورد نظر مالک عمل کند.
پتک، دینامیت و تیغ، ابزارهایی برای نابودی تاریخ
باعث تأسف است ولی ما در چنین نابودگریهایی سابقه بلندبالایی داریم و غیر از ظلمهایی که در همین روزهای اخیر در حق آثار باستانی روا داشتهایم، در سالهای پیش هم اتفاقات تلخ کم نبودهاند که بعضیهایشان را مرور میکنیم؛ نقش برجسته «قندیل» در «کازرون» که در فرم و تراش و محتوا، از جمله نفیسترین و با ارزشترین نقوش تاریخی تمدن ایران محسوب میشود، پنج سال پیش به صورت تعمدی بر اثر شلیک گلوله یا اصابت جسمی سخت مانند پتک، تخریب شد؛ این نقشبرجسته منحصربهفرد، منقش به صحنه ازدواج «شاپور اول ساسانی» با «ملکه آذر آناهیتا» بود. یکی دیگر از میراث های نابود شدهمان، «آتشکده سنگی» (تنگ کرم) مربوط به دوره ساسانیان بود که در شهرستان فسا واقع شده و بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهبود؛ این آتشکده بر اثر انفجار دینامیت بهطور کامل تخریب شد. بنای «شاه نعمتا... ولی» در ماهان کرمان که بهخاطر معماری بینظیرش جزو بناهای ثبت جهانی ایران است، توانست 700 سال در دل تاریخ با سرسختی و شکوه دوام بیاورد اما در سالهای اخیر اسیر حکاکی و دیوارنویسیهای فراوان ما شدهاست؛ در این بنای زیبا که از چندین صحن، رواق و حجره، حوضهای بزرگ و منارههای سر به فلک کشیده ساختهشده است، کاشیکاری و گچبریهای خیرهکنندهای وجود دارد که بیرحمانه مورد هجوم تیغ و تیزی هموطنانمان قرار گرفتهاست.
(ایرنا،تابناک، روزنامه بهار، خبرگزاری مهر، بنیاد فارسشناسی)