شهرهای زیادی در گوشه و کنار جهان، شاهد وقایع عجیب و ماورایی هستند و در این میان شهر «نورفک» در ایالت ویرجینیا، منبعی از مکانهای تسخیر شده متعدد است.
بسیاری از شهرهای جهان از هم اکنون برای رویداد مهم و پر رنگ و لعاب هالووین برنامه ریزی میکنند و به دنبال جذب بازدید کننده و رونق اقتصادی بیشتر هستند. در این میان به نظر میرسد شهر نورفک (Norfolk) در ایالت ویرجینیا از این منظر دستی پر دارد. این شهر را باید شهری دو چهره دانست، یک چهرهی تاریخی و ارزشمند که مملو از اتفاقات مهم و رویدادهای جالب توجه بوده و دیگری چهرهای آمیخته با جادوی ترس و وحشت که محصول شماری از این وقایع و البته شایعات و داستانهای افسانهای است.
به همین دلیل بیمناسبت نیست در تور گردشگری وحشت امروز، سری به این شهر زده و از نزدیک با جذابیتهای کوچک و بزرگ آن در عرصهی ترس و وحشت بیشتر آشنا شویم.
داستان شهر نورفولک آمریکا به اوایل قرن هفدهم بازمیگردد، یعنی درست همان زمانی که نخستین مهاجران انگلیسی خود را به این دنیای جدید رسانده و در آنجا ساکن شدند. از آن زمان، این شهر نیز شاهد تمامی وقایع و رویدادهای تلخ و شیرینی بوده که در طالع تمامی شهرهای جهان نگاشته شده است، اتفاقاتی همچون جنگ، آتش سوزی، طوفان، نزاع و کشمکش.
اما این شهر نیز همانگونه که در مسیر رشد و پیشرفت حرکت کرده و اندک اندک وسعت بیشتری به خود میدید، با جادوی ترس و وحشت نیز آشنا شد. در واقع باید پذیرفت که افسانهی مکانهای تسخیر شده این شهر به نوعی اجازه نداده و نخواهند داد که گذشتهی آن همچنان فراموش شده باقی بماند. در قالب داستانهای ترسناک آنها، این تاریخچه بارها و بارها تکرار خواهد شد. هر چند شاید گاهی این داستانها رفته رفته از مسیر اصلی خود دور شده و شاخ و برگ پیدا کنند، اما هستهی اصلی آنها هنوز هم از رویدادهایی واقعی الهام گرفته شده است.
در ادامه همراه شما عزیزان به مرور منتخبی از اسرارآمیزترین داستانهای این شهر خواهیم پرداخت که پرده از چهرهی دیگر این شهر برمیدارند.
موزه ارمیتاژ (Hermitage Museum)
موزهها خود معدنی از آثار تاریخی هستند که اسرار بسیاری را در دل خود پنهان کردهاند. به همین خاطر برای شروع یک تور گردشگری خاص کجا بهتر از یک موزه؟ آن هم موزهای که در شهری همچون نورفک واقع شده و ظاهرا رمز و رازهای فراوانی دارد!
در موزه ارمیتاژ و باغ آن تورهای معتبری در زمینه گردشگری موزه آن هم از نوع مرموزش برگزار میشود. این موزه اغلب میزبان رویدادهای ترسناکی است که شامل کشف کردن مکانهای ناشناختهی موزه است که اغلب درهایشان به روی عموم بسته است و دیگری بازدید از اسراری است که پشت بسیاری از درهای این بنا مخفی نگاه داشته شدهاند. در واقع در قالب این رویدادها بازدید کننده از نزدیک به تماشای شماری از آثار هنری کلکسیون این موزه خواهد نشست که تاریخچهای مرموز یا معنا و مفهومی خاص در پس آنها پنهان شده است.
ناو جنگی ویسکانسین (Battleship Wisconsin)
ناوهای جنگی در زمان فعالیت خود صحنهی رفت و آمدها و رویدادهای مهیج بسیاری بودند و در زمان بازنشستگی، مبدل به مکانی ایدهآل برای باز تجربهی این اتفاقات میشوند. شاید به همین خاطر است است که ناو جنگی ویسکانسین یکی از جاذبههای مطلوب شهر نورفک است. تورهای مختلفی در این کشتی برگزار میشوند که قدمتش به زمان جنگ جهانی دوم بازمیگردد و در جنگ کره نیز شرکت داشته است. از جمله یک تور ماجراجویی ترسناک که به ژرفنای خاطرات دورانی فراموش شده اختصاص دارد.
احتمالاً پاییز امسال نیز شاهد برگزاری این رویداد خواهیم بود که اغلب به افراد بالاتر از ۱۳ سال اختصاص داشته و به دلیل شرایط خاصش کودکان زیر این سن قادر به شرکت در این تور نیستند. همچنین توصیه شده افرادی که مبتلا به ناراحتیهای قلبی بوده یا کسانی که دچار ترس از مکانهای بسته هستند نیز از شرکت در این تور جدا اجتناب کنند. در قالب این تور باید از نردبانهای شیب دار بالا رفته و وارد فضاهای تنگ و تاریک شوید. یک فرصت مهیج برای کسانی که دوست دارند اندکی ترس را نیز چاشنی روزمرگیهای زندگی خود کنند.
کلیسا اسقفی سنت پال (St. Paul’s Episcopal Church)
بنای این کلیسا در سال ۱۷۳۹ ساخته شد، بنایی که امتیاز و ویژگی خاص دارد. در واقع این کلیسا تنها ساختمان متعلق به عصر ساختمانهای مستعمراتی در شهر نورفوک است که از بسیاری از جنگهایی که این شهر تاکنون به خود دیده، جان سالم به در برده و تا به امروز باقی مانده است. این کلیسا هنوز هم زخمی قدیمی از یک نبرد را بر بدن دارد، گلولهی توپی قدیمی که در میان دیوارهای آجریش جا خوش کرده و به نوعی یادآور «لرد دانمور» (Lord Dunmore) است.
پیکر مجروح این کلیسا ظاهرا سکونتگاه ارواحی است که مایل به ترک این جهان نیستند.
البته سوی دیگر داستانهای این کلیسا معطوف ارواحی است که ظاهرا در میان این دیوارهای قدیمی سرگردان هستند. یکی از معروفترین ساکنان ماورایی این کلیسا شبحی است که اغلب در گورستان ظاهرا میشود. به نظر میرسد این شبح روح دکتر «نیکولاس آلبرستن اُکیسِن» (Nicholas Albertson Okeson) است که در سال ۱۸۸۲ و به طرزی دلخراش به دلیل ابتلا به بیماری مالاریا جان خود را از دست داد. او برای ۲۶ سال همچون خدمتکار متواضع در خدمت کلیسا بود و در نهایت در همانجا به خاک سپرده شد. شاید او هنوز هم احساس میکند که کاری برای انجام دادن دارد و به همین خاطر مایل به ترک کلیسا نیست.
زندان شهر
گفته میشود که این مکان یکی از تسخیر شدهترین ساختمانهای این شهر است، اما همهی چیز ظاهرا از یک خودکشی سرچشمه میگیرد. سالها پیش یک زندانی خود را در این زندان و در سلولش به دار آویخت. از آن زمان تاکنون هر کسی که به نحوی وارد سلول نه متری او شود، توسط روح ناپیدای این زندانی مورد آزار روحی قرار گرفته و دچار ترس و وحشت میشود.
یک زندانی سابق که زمانی در همین سلول زندانی بود میگوید هرگز قادر نبوده انعکاس صورت خود را در آیینه ببیند و به جای آن تصویر صورت فرد دیگری را مشاهده میکرده است. همچنین نگهبانان شب گزارش دادند بارها شب هنگام با سایهای مواجه شدند، اما وقتی به دنبالش رفتند کسی را پیدا نکردند گویی یکباره سایه از نظر محو شده است.
سالن تئاتر ولز (Wells Theatre)
این سالن در سال ۱۹۱۳ و به عنوان تاج جواهر نشان تئاتر هنری برادران ولز افتتاح شد. در طول دوران فعالیت خود این سالن زمانی به عنوان سالن تئاتر مورد استفاده بود، بعد به سالن سینما تغییر کاربری دارد و بعد از مدتی دوباره مبدل به صحنهی اجرای نمایشهای تئاتر شد. اما ویژگی خاص این مکان حضور ارواحی است که گاه گداری در نمایشهای ترسناک خود باعث ترس و وحشت افراد میشوند.
یکی از رویدادهای تلخ این سالن، مرگ دختری کوچک است که در طول نمایش فیلم به دلیل سقوط از بالکن جان خود را از دست داد. کارکنان تئاتر ادعا میکنند که گهگاه صدای خندههای او را به گوش خود شنیده و گاهی نیز او را حاضر و آماده و در انتظار شروع نمایش فیلم مشاهده کردهاند. دیگر شبح ساکن این تئاتر روح ملوانی است که زمانی از کارکنان این تئاتر بوده و ظاهرا حین کار کردن روی سیستم هوایی سقوط کرده و گوشهی سن تئاتر جان خود را از دست داده است.
گفته میشود که روح او اغلب در پشت صحنه پرسه میزند. از سوی دیگر او را مسئول اصلی گم شدن وسایل یا قفل شدن درها میدانند. در طول تمرین نمایش کارکنان و هنرپیشگان گاهی حتی صدای کسی را شنیدند که با فریاد میگفته:
"نِد، نگهش دار"
امیدوارم از مطالعهی این مطلب و همراهی ما لذت برده باشید. در بخش بعدی به بازدید دیگر نقاط تسخیر شده و جاذبههای گردشگری ترسناک این شهر خواهیم رفت.