منشور حقوق بشر کوروش بزرگ موسوم به استوانه کوروش استوانهای سفالین است که در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان
کوروش بزرگ
شاهنشاه ایران ساخته شده و دور تا دور آن مجموعهای از سخنان و دستورات شاهنشاه به خط میخی نقش گردیده است. این استوانه که به عنوان «اولین منشور حقوق بشر» در جهان شناخته میشود، در پایههای شهر بابل قرار داده شده بوده است.
در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستانشناسی دربابل در میان رودان (بینالنهرین)، هرمز رسام، باستان شناس ایرانی یک استوانهٔ سفالین کوچک یافت که شامل نوشتههایی به خط میخی بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط نوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید ( بخت النصر) و گشوده شدن شهر بابل ، نوشته شده و به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار داده شدهاست. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در موزه بریتانیا در شهر لندن نگاهداری میشود.
از سوی دیگر در سالهای اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را از آن نبونید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانه کوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این کشف، این پاره از لوح استوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) درآمریکا نگهداری میشد، بهموزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.
ترجمه بخشهایی از منشور کوروش
خط ۲۰: من کوروشام، پادشاه جهان، پادشاه بزرگ، شاه توانمند و برحق، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارسوی (جهان).
خط ۲۱: پسر کمبوجیه، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نوهی کوروش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نبیرهی چیشپیش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان،
خط ۲۲: از دودمانی که همیشه پادشاه بودند؛ (من کسی هستم) که مردوک و نبو (خدایان بابل) فرمانرواییاش را گرامی میدارند، و با خرسندی قلبی پادشاهیاش را خواستارند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم،
خط ۲۳: در میان شادی و پایکوبی در کاخ شاهی (بابل) به تخت نشستم. مردوک، خدای بزرگ، اراده کرد که قلب من شرسار از عشق برای بابل باشد، و من هر روز او (مردوک) را نیایش کردم.
خط ۲۴: ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم ترس و رنج بر مردم کشور سومر و اکد وارد آید.
خط ۲۵: من برای برقراری صلح در بابل و (سایر) شهرهای مقدس این کشور سخت کوشیدم. در مورد اهالی بابل که او (نبونید) آنها را به بیگاری گماشته بود، این (بیگاری) ارادهی خدایان و درخور مردم نبود.
خط ۲۶: من به اضطراب آنان پایان دادم و آنها را از بیگاری رهانیدم. مردوک، خدای بزرگ، از کردار (نیک) من خشنود شد،
خط ۲۷: و برکت و مهربانیاش را به من ارزانی داشت، هم به من که او را میستایم، هم به کمبوجیه که فرزند من است، هم به همه سپاهیان من
خط ۲۸: ما همگی در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم،
خط ۲۹: همه شاهان جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، و شاهان چادرنشین سرزمینهای باختری، همه آنها،
خط ۳۰: خراج سنگین برای من آوردند و در بابل بر پای من بوسه زدند
خط ۳۱: از نینوا، آشور و شوش، اکد، اشنونا، زَمبان، مهتورنا و دِیر تا منطقه گوتیان و شهرهای مقدس آن سوی دجله، آنچه که ویران شده بود را از نو ساختم و نیایشگاههایی را که برای سالها ویران مانده بودند بازسازی کردم،
خط ۳۲: و پیکرههای خدایانی را (که در بابل جمع شده بود) به نیایشگاههای خود بازگرداندم. من (همچنین) تمام ساکنین پیشین این شهرها را گردآوردم و به سرزمینهای خود بازگرداندم.
خط ۳۳: همچنین به دستور مردوک، خدای بزرگ، پیکرهی خدایان سومر و اکد را که نبونید با خشمگین ساختن خدای خدایان به بابل آورده بود، به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم
خط ۳۴: باشد که این خدایان هر روز از بِل و نبو (نام ۲ خدا) بخواهند که
خط ۳۵: برای زندگانی بلند و ازدیاد برکت من دعا کنند. باشد که (این خدایان) به خدای من، مردوک، بگویند: «کوروش، پادشاهی که تو را گرامی میدارد، و پسرش کمبوجیه (را از یاد مبر).
خط ۳۶: مردم بابل پادشاهی مرا گرامی داشتند، و من صلح و آرامش را در این سرزمین برقرار ساختم»