به نام خداوند جان آفرین
باز هم تابستانی دیگر سپری شد و من تجارب تازه ای کسب کردم . از اوایل این فصل که همزمان شد با ماه مبارک رمضان یکماه تمام سراسر غرق در عشق و التماس در پیشگاه درگاه حق تعالی دقایق سپری شد . اما در آن مدت - که البته همچنان هم ادامه دارد - غم و افسوس بزرگی را با خود یدک میکشم و آن حوادث و اتفاقات فجیعی است که در اطراف کشورم رخ می دهد! جنگ، خونریزی، وحشی گری، ظلم،... شهادت شهادت شهادت...!
تابستان امسال هم مانند پارسال بسیار گرم و طاقت فرسا بود و من هم که هر روز به سر کار خود می رفتم کاملاً این گرما را احساس کردم و با توکل بر پروردگار توانستم آن را تحمل کنم و تا آنجا که شد نگذاشتم بر عملکردم تأثیر منفی بگذارد .
من عاشق فوتبال و والیبالم و در این تابستان حسابی تیمهای مورد علاقه ام گل کاشتن و تقریباً از آنها راضی هستم بخصوص گل سر سبد آن نتایج کسب اولین مدال جهانی تیم ملی والیبالمان بود.
در این تابستان نتوانستم مسافرت بروم از بس که کارم زیاد است! اما سعی کردم تا می شود خستگی خود را با داروی " کنار خانواده بودن" رفع نمایم و بسیار خوشحالم که در غیاب پدر مرحومم کمی جای خالیش را برای اعضای خانواده عزیزم پر کنم .
تابستان در زمان کودکی حس و حال خاصی داشت که در مقایسه با این زمان بسیار شیرین تر و دل انگیز تر بود ولی باز هم خدارا شکر می کنم که تابستانم را در کنار عزیزانم به گرمی سپری کردم و هر روز چیزهای تازه آموختم .
در پایان باز هم خدارا شاکرم و امیدوارم تابستان آینده را بهتر از این بگذرانم .
ومن الله التوفیق