0

فرمانده‌اي كه خود را راننده آمبولانس معرفي كرده بود

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فرمانده‌اي كه خود را راننده آمبولانس معرفي كرده بود

89/10/21 - 15:32
شماره:8910211188
نسخه چاپي ارسال به دوستان
خاطرات خواندني سردار عمليات كربلاي 5 «شهيد غلامرضا كيانپور»؛
فرمانده‌اي كه خود را راننده آمبولانس معرفي كرده بود

خبرگزاري فارس: همرزم شهيد «غلامرضا كيانپور گفت»: اين شهيد بزرگوار به خانواده‌اش گفته بود راننده آمبولانس است و مادرش گريه مي‌كرد و مي‌گفت «تا امروز نمي‌دانستم فرزندم فرمانده عمليات است».

به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، شهيد غلامرضا كيانپور در سال 1340 در خانواده‌اي متدين در كرج به دنيا آمد و پدر و مادرش به دليل عشق و ارادت به حضرت ثامن‌الائمه (ع)، نام اين مولود را «غلامرضا» نهادند.
وي دوره ابتدايي را در دبستان «مراديان» كرج با موفقيت سپري كرد و در آستانه جواني، هنگامي كه هنوز تحصيلات دبيرستان را آغاز نكرده بود، از نعمت دستان مهربان و پرعطوفت پدر محروم شد.
غلامرضا با وجود مشكلات و سختي‌هاي فراوان كه در راه تأمين مخارج تحصيل بر سر راهش قرار داشت، در عرصه علم و دانش درخشيد و توانست ديپلم خود را در 2 رشته طبيعي و رياضي كسب كند.
با شدت يافتن جريان انقلاب، به صفوف مبارزان پيوست و در راهپيمايي‌ها، تظاهرات و پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام (ره) همراه با مردم مسلمان، فعالانه شركت كرد و در سقوط شهرباني كرج نقش اساسي و مهمي‌ را داشت.
غلامرضا با پايان يافتن دوره خدمت نظام وظيفه، در سال 1360 لباس خاكي پوشيد و عازم جبهه‌هاي نبرد شد. سپس به عضويت رسمي سپاه كرج درآمد و چون روح بي‌قرارش تاب ماندن نداشت، به جبهه‌هاي جنوب رفت و به دليل استعداد و توانايي ويژه‌اش در واحد حفاظت اطلاعات لشگر 10 سيدالشهدا (ع) به فعاليت ادامه داد.
وي در عمليات‌هاي «والفجر مقدماتي» و «كربلاي 1» حضور چشمگيري داشت و در والفجر 2 به سختي مجروح شد؛ بعد از عمليات بيت‌المقدس، همراه جمعي از نيروها، عازم سوريه و لبنان شد و مدت 4 ماه در آنجا، به مقابله با رژيم غاصب صهيونيستي پرداخت.
غلامرضا در سال 1363 ازدواج كرد و ثمره آن ازدواج 2 فرزند دختر است كه اكنون ادامه‌دهندگان راه پدر در سنگر علم و دانش هستند.
غلامرضا كيانپور يكي از عاشقان و دلباختگان مكتب حسيني بود كه در روز 19 دي ماه 1365 در حالي‌كه به عنوان فرمانده اطلاعات و عمليات، رزمندگان سلحشور لشگر 10 سيدالشهدا (ع) براي اجراي عمليات كربلاي 5 به منطقه شلمچه اعزام شده بود،‌ در اثر اصابت گلوله مستقيم دشمن بعثي، سبكبال به بارگاه ملكوتي سيد و سالار شهيدان بال و پر گشود.

* ورزيدگي و هوش سرشار شهيد «غلامرضا كيانپور» او را به اطلاعات ـ عمليات‌ متصل كرد

دانش احمدي، همرزم شهيد «غلامرضا كيانپور» در گفت‌وگو با خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا» اظهار داشت: من و شهيد كيانپور سال 1354 در كلاس‌هاي كشتي باشگاه پهلوان تختي كرج با يكديگر آشنا شديم؛ البته برادران غلامرضا، حسن و عباس كيانپور از كشتي‌گيران با سابقه و مطرح آن دوران بودند كه مدال‌هاي بين‌المللي زيادي را كسب كرده بودند.
وي در ادامه افزود: در بسياري از مبارزات انقلاب نيز با يكديگر همراه بوديم و به همراه دانش‌آموزان كرجي به پادگان ارتش هجوم برديم و اسلحه‌هاي اين پادگان را به نيروهاي انقلاب تحويل داديم؛ به دليل علاقه‌مان به فعاليت‌هاي انقلابي و عشق به امام خميني (ره)، با شروع جنگ تحميلي به سوي جبهه‌ها رفتيم.
احمدي يادآور شد: شهيد غلامرضا كيانپور علاوه بر موفقيت در ميدان‌هاي ورزشي، از روحيه ايثارگرانه‌اي برخوردار بود و لبخند هيچگاه از چهره او محو نمي‌شد؛ ورزيدگي و هوش سرشار او باعث شد تا در آغاز جنگ به قسمت حفاظت اطلاعات جبهه برود.

*شهيد كيانپور در تحليل اسناد جنگي تبحر خاصي داشت

وي با بيان خاطراتي از شيوه‌هايي كه شهيد كيانپور براي شناسايي‌ مناطق عملياتي به كار مي‌برد، اظهار داشت: بايد اعتراف كنم كه او در تحليل اسناد جنگي تبحر خاصي داشت؛ و گويي كه دشمن را كاملاً مي‌شناخت و هميشه مي‌گفت «بعثي‌ها چون ايمان درستي ندارند، ترسو هستند، پس با يك حركت رزمنده‌ها متلاشي مي‌شوند».
اين رزمنده كربلاي 5 در ادامه اظهار داشت: بعثي‌ها سرتاسر منطقه عملياتي كربلاي 5 سنگرهاي بتوني احداث كرده و به زمين‌هاي شلمچه آب انداخته بودند و پيش از اين موانع نيز، تعداد زيادي نيروي پيش‌مرگ عراقي در منطقه مستقر بودند كه به آنها كمين‌هاي سيار مي‌گفتند؛ همه اين موانع، پيشروي رزمندگان اسلام را با كندي مواجه مي‌كرد.
احمدي افزود: منطقه‌اي را كه به لشكر 10 سيدالشهدا (ع)، سپرده بودند، منطقه بسيار پيچيده‌اي بود كه عراقي‌ها با انواع ميدان‌هاي مين، ده‌ها رديف سيم خاردار، موانع خورشيدي و سنگرهاي بتوني و ديده‌باني آنجا را به كنترل خود درآورده بودند تا جلوي پيشروي رزمندگان را بگيرد؛ اما در اين شرايط دشوار تنها گروه شناسايي كه توانست به پد بعثي‌ها نفوذ كند، گروه شناسايي شهيد كيانپور بود.
احمدي با اشاره به نقش شهيد كيانپور در شناسايي منطقه شلمچه در عمليات كربلاي 5 گفت: يكي از دوستاني كه در اين شناسايي همراه شهيد كيانپور بود، تعريف كرد «وقتي وارد آبگرفتگي‌هاي منطقه شلمچه شديم و به نزديكي كمين‌هاي عراقي‌ها رسيديم؛ شهيد كيانپور به ما اشاره كرد كه آهسته‌تر حركت كنيد. در اين لحظه متوجه شديم كه گروه‌هاي رزمي بعثي‌ها به سوي محل استقرار ما در حال پيشروي هستند. در اين شرايط به حركت خود ادامه داديم در حالي‌كه كمتر از 4 متر با عراقي‌ها فاصله داشتيم؛ به طوري كه جرأت فرو دادن آب دهانما‌ن را نيز نداشتيم».

* «سنگر‌هاي نوني» دشمن نتوانست مانع پيشروي رزمندگان در عمليات كربلاي 5 شود

وي در ادامه سخنانش افزود: در عمليات كربلاي 5 فرماندهان عراقي دستور داشتند تا با شليك مستقيم توپ‌ها و موشك‌هاي سنگين مانع پيشروي رزمندگان اسلام شوند؛ در اين نبرد چيزي به عنوان سلاح سبك وجود نداشت و ما كاملاً زمين‌گير شده بوديم؛ در اين شرايط شهيد غلامرضا كيانپور طرحي ارائه داد كه توانستيم سريعتر به منطقه تحت تسلط دشمن نفوذ كنيم.
همرزم سردار شهيد غلامرضا كيانپور يادآورشد: طرح شهيد كيانپور اينگونه بود كه از جانب پهلو به دشمن حمله كنيم چرا كه سلاح‌هاي دشمن فقط خطوط مستقيم را پوشش مي‌دادند و نسبت به غرب منطقه درگيري ديد كافي نداشتند و ما با استفاده از اين غفلت توانستيم به داخل خطوط عراقي وارد شده و سنگرهاي نوني شكل را تصرف كنيم.
احمدي درباره سنگرهاي نوني شكل گفت: اين سنگر‌ها توسط نيروهاي آمريكايي و اسرائيلي ساخته شده بود كه طراحي و ساخت آنها 4 سال طول كشيده بود؛‌ عراقي‌ها سلاح‌هاي سنگيني را در آن تعبيه كرده بودند و با استحكام بالايي كه اين سنگرها داشت به راحتي كل منطقه و ميدان عمليات را در كنترل داشتند.

* شكست سلاح‌هاي سنگين زرهي در برابر تيزهوشي بچه‌هاي اطلاعات عمليات

اين رزمنده دفاع مقدس خاطرنشان كرد: با ورود به خطوط عراقي با ميدان‌هاي مين مواجه شديم كه تخريب‌چي‌ها يكي‌يكي آن معابر را باز كردند و با يك درگيري كوچك وارد خطوط سنگري بتوني دشمن شديم و تا سپيده‌دم، توانستيم سنگر‌هاي نوني شكل دشمن را به تصرف درآوريم.
وي ادامه داد: شهيد غلامرضا كيانپور همان ساعت نخست درگيري در خط مقدم به شدت مجروح شد و توانست خودش را سينه‌خيز به كانال برساند؛ ساعت 18 كه عقبه باز شد؛ شهيد غلامرضا كيانپور را به عقب آورديم ولي تلاش‌هاي پزشكان نتيجه‌اي نداد و فرمانده اطلاعات ـ‌ عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد.
اين رزمنده كربلاي 5 با اشاره به زمان شهادت شهيد غلامرضا كيانپور گفت: وي با لبان تشنه و ذكر امام حسين (ع) به شهادت رسيد و بايد بگويم كه شهادت او تأثير زيادي بر روحيه رزمندگان داشت.

* شهادت غلامرضا كيانپور كمر لشگر را در عمليات كربلاي 5 شكست

وي در ادامه افزود: زماني كه فرمانده لشگر 10 سيد الشهداء (ع) سردار علي فضلي خبر شهادت شهيد غلامرضا كيانپور را شنيد، گفت «با شهادت غلامرضا كيانپور كمر لشگر شكست»؛ بايد اعتراف كرد كه با رشادت‌هاي اين شهيد والامقام بود كه توانستيم به موفقيت‌هايي در عمليات كربلاي 5 برسيم.

* شهيد كيانپور آرزوي شهادت داشت نه اسارت

همرزم شهيد كيانپور با بيان خاطره‌اي از زبان شهيد كيانپور گفت: من از خود او شنيدم كه درباره عبورش از اروند مي‌گفت «پيش از شروع عمليات والفجر 8، به همراه برادر سيف‌الهي، از روداروند به سمت عراقي‌ها حركت كرديم و پس از طي مسافت زيادي، به منطقه ام‌الرصاص رسيديم؛ منطقه با سيم خاردارهاي مختلف پوشيده شده بود. به سختي از سيم خاردارها عبور كرديم و وقتي به مقر عراقي‌ها نزديك شديم، همه در خواب بودند. در تاريكي شب، مشغول كار بوديم كه ناگهان يكي از عراقي‌ها، ما را ديد و بعد هم فرياد زد: «ايراني، ايراني» او بلند شد. نگاهي به اطرافم كردم و در ميان گل و لاي آنجا، مخفي شدم. عراقي‌ها، به سرعت پراكنده شدند و براي پيدا كردن ما، همه منطقه را تحت نظر گرفتند. چند بار، آيه «واجعلنا ...» را زمزمه كردم و گفتم «خدايا مرا شهيد كن، ولي اسير دشمن نكن!»؛ حتي يكي از سربازان آنها از روي من عبور كرد اما متوجه چيزي نشد. با آرام‌تر شدن محيط، برخاستم و در همان حال، به شناسايي ادامه دادم و در نهايت با اطلاعات زيادي، با عبور از اروند به داخل خاك ايران برگشتم.
احمدي در ادامه گفت: شهيد غلامرضا كيانپور به همراه تيپ محمد رسول‌الله (ص) كه فرمانده آن حاج احمد متوسليان بود، توانست چند ماهي را در لبنان سپري كند؛ من هم در آنجا در كنار اين همرزمان حضور داشتم و از آنجايي كه شهيد غلامرضا كيانپور علاقه خاصي به ورزش كشتي داشت، چند تشك كشتي براي تمرين فراهم كرد چون عقيده داشت ورزش باعث آمادگي ‌نيروها مي‌شود و بچه‌ها هميشه آماده رزم خواهد بود.

* نمي‌دانستم فرزندم فرمانده عمليات است

وي با ذكر خاطره‌ ديگري يادآور شد: در عمليات عاشوراي 3 سردار علي فضلي دستور داد بدون روشن كردن بي‌سيم به سوي خطوط عراقي‌ها پيشروي كنيم و فقط از تلفن استفاده كنيم؛ به همين دليل كابل‌هاي تلفن را تا نزديك خط عراقي‌ها وصل كرديم و توانستيم از آنجا با سردار فضلي تلفني صحبت كرديم و آمادگي خود را براي اجراي عمليات اعلام كرديم.
احمدي گفت: بنا به دستور سردار فضلي مبني بر اينكه يگان‌هاي ديگر هم مي‌خواهند برسند، 10 دقيقه صبر كرديم و پس از روشن كردن بي‌سيم‌ها عمليات آغاز شد؛ بنا به دستور شهيد غلامرضا كيانپور به سمت چپ يورش برديم و توانستيم خود را به پل ارتباطي عراقي‌ها رسانده و آن را منهدم كنيم.
همرزم شهيد كيانپور در پايان گفت: شهيد غلامرضا كيانپور به خانواده‌اش گفته بود كه در منطقه راننده آمبولانس است ولي زمان شهادتش مادر شهيد كيانپور گريه مي‌كرد و مي‌گفت: «تا امروز نمي‌دانستم او فرمانده عمليات بوده» و اين چنين تواضع و فروتني باعث شد تا فرمانده اطلاعات عمليات كربلاي 5 در آغازين روز اين عمليات در 19دي 1365 به مقام شهادت نايل شود و بدن پاكش در امامزاده محمد كرج آرام گيرد.

 
 
سه شنبه 21 دی 1389  7:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها