انگشت من گرمش که می شد
جوراب من را پاره می کرد
هم من و هم جوراب من را
با ناخنش بیچاره می کرد
سوراخ جورابم برایش
انگار می شد یک هواکش
صد بار گفتم: ناخنت را
کوتاه کن کوتاه خواهش
با این که من ناراحتم او
از کار خود خوش حال و راضی ست
انگشت چاقالوی مغرور
فکر خجالت ها ی من نیست
منبع: ماهنامه نبات