چرا به زیارت ضریحی میروند که هنوز به کربلا نرسیده است؟ آیا شرک نیست؟ اصلاً چه لزومی دارد که شهر به شهر میگردانند؟!
از چسباندن واژهی شرک به اول یا آخر هر کاری که خوشمان نمیآید و یا به فرض اصلاً غلط و حرام باشد و متهم کردن موحدین مسلمان و به ویژه شیعیان به شرک، تاکتیک کثیف وهابیّت است. لذا سعی کنیم این فرهنگ منحط را بین خود جاری ننماییم.
ابراز عشق و محبّت به معصومین (ع) از دیر باز مورد غضب و نیز نگرانی شدید دشمنان اسلام و مسلمین بوده و هست، چرا که به خوبی میدانند «محبوب هدف حرکت و محبت انگیزه و موتور حرکت میباشد، پس این محبت است که سبب حرکت در جهت و به سوی محبوب میگردد». لذا به هر بهانهای سعی میکنند ابراز هر گونه عشق و محبّتی به خدا، پیامبراکرم(ص)، قرآن کریم، اهل عصمت (ع) ... و حتی مسلمین را با مخالفت، ضد تبلیغ، ایجاد اعوجاج، القای شبهات گوناگون و ...، خدشهدار نموده و تقلیل دهند.
عبور دادن ضریح جدید برای حرم سیدالشهداء امام حسین علیهاسلام تحت عنوان «کاروان سفینة النجاة» از شهرها و آبادیها و استقبال و بدرقه پرشور عاشقان، به نوعی حرص مخالفان را تشدید کرده است، وگرنه آنها نه نگران عزاداری و گریه و زاری مردم هستند و نگران شرک یا گناه بودن این کار. بلکه میبینند مردم [به رغم همه ضدتبلیغها و تهاجمهای گسترده فرهنگی] حتی به ضریحی که هنوز به مقصد نرسیده است نیز عشق میورزند؛ پس همه نقشهها و تلاشهایشان را نقش برآب میبینند و بیشتر حرص میخورند.
البته لازم به ذکر است: منظور این نیست که هر کس چنین سؤال یا شبههای داشت، الزاماً کفر و عنادی دارد. خیر. بلکه واقعاً ممکن است این سؤال در ذهن کسی خطور کرده باشد، بلکه منظور تبیین هدف و مقصوداین هجمه برای القای سؤالات و شبهات مشابه است. ما باید بصیر باشیم.
قوانین عشق و محبّت:
درست است که معشوقها و محبوبها متفاوت و گاه حتی مغایر و متضاد هستند، اما عشق و محبت نیز قوانین خاص خود را دارد و این قوانین ثابت است. خواه معشوق و محبوب حقیقی باشد یا مجازی – خواه حق باشد یا باطل.
از قوانین ثابت عشق و محبّت، یکی این است که «محبّ همیشه مایل به لقای محبوب است». یعنی کسی که چیزی را دوست دارد، همیشه مایل است به دیدار آن نایل گردد و دوری محبوب را تحمل نمیآورد. و یکی دیگر از قوانین این است که «حبّ ذات، حبّ آثار ذات را به دنبال میآورد». یعنی اگر کسی، فرد یا چیزی را دوست داشته باشد، هر آنچه متعلق به اوست یا اثری از اوست را نیز دوست دارد.
مثلاً میگوید: این خانه دوست من است، این فرزند محبوب من است، این عکس معشوق من است، این حلقه فلزی و بیقیمت یا این شاخه گل پژمردنی، هدیه معشوق و محبوب من است، این تابلوی نقاشی فلان نقاش مشهور و محبوب من است و...، و به آنها نیز عشق میورزد. در حالی که ماهیت آنان چیزی جز خاک، سنگ، فلز، کاغذ، جسم، نقاشی یا اعتباریات نیست.
محبوبها متفاوت هستند، اما این قوانین ثابت است و به هر محبوبی صدق میکند.
مشعلی که میخواهد به ورزشگاه المپیک برسد را دو سال به صورت پیاده از کشورها و شهرهای متفاوت عبور میدهند و علاقمندان جمع شده و ابراز احساسات میکنند و نمیگویند: «این مشعل که هنوز نرسیده است». اگر کسی به یک لباس یا کفشی علاقمند باشد و فعلاً نتواند بخرد، هر روز به زیارتش پشت ویترین میرود و هیچ نمیگوید: «هنوز که نخریدهام» و این زیارت شرک است. به حلقه یا انگشتری که برای معشوق و محبوب در نظر گرفته است، عاشقانه نگاه میکند و از آن مجدانه محافظت میکند و حتی به هر کسی هم نشانش نمیدهد، اما نمیگوید: هنوز که به او ندادهام یا این علاقه و نگاه شرک آلود است ... ! و پس از آن که مشعل به المپیک رسید، یا کفش خریداری شد، یا حلقه به معشوق هدیه شد و ...، نیز نمیگوید: ای بابا اینها که اجسامی بیش نیستند. آن چه در عالم زیاد است، لباس و کفش و مشعل و انگشتری است. اما به این با دید و علاقه دیگری نگاه میکند، چرا که متعلق به معشوق شده است و هیچ نمی گوید که شرک است و یا دست کم کار بیمنطقی است. چرا که عین منطق «عشق» است.
زیارت و ابراز علاقه به ضریح امام حسین (ع) چه نصب شده باشد و چه در راه باشد نیز پیروی از همین قاعدهی کلّی «عشق و محبت» است.
منبع : ایکس شبهه
تبیان