0

اشعار روز عرفه

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

      محمود ژولیده

      کیست از این بی نوا بیچاره تر
      کیست در کویت ز من آواره تر

      کیست در آوارگی صاحب مکان
      هر کجا باشم کنار لا مکان

      کیست این درمانده را گردد مجیب
      غیر تو ای بهترین یار و حبیب

      من بذکر نامت عادت کرده ام
      مستی از جام سعادت کرده ام

      وای اگر رویت بگردانی ز من
      مستیِ کویت بگردانی ز من

      من بدرگاه تو رو آورده ام
      دیده ای در جستجو آورده ام

      هرکه از درگاه خود می رانَدَم
      نازنین ارباب من می خوانَدَم

      من غبار کاروان را دیده ام
      سوز زنگ قافله بشنیده ام

      من هم آخر کربلایی می شوم
      با دعایی نینوایی می شوم

      با حسین و زینب و عباس او
      می شوم همراه باغ یاس او

      بر دعای اصغرش دل بسته ام
      بر سه ساله دخترش دل بسته ام

      با علی اکبر من و هم عهدی ام
      تا ابد پای رکاب مهدی ام

      خرّم آنروزی که عبدت می شوم
      با سر و جان خرج عهدت می شوم

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
 
آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط
 
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط
 
کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید... فقط
 
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط
 
صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط
 
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط
 
حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط
 
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط
 
گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما
دست ما را به محرم برسانید فقط

علي اكبر لطيفيان

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

پهن شد سفره ي احسان، همه را بخشيدي
باز با لطف فروان همه را بخشيدي
 
ابر وقتي كه ببارد همه جا مي بارد
رحمتت ريخت و يكسان همه را بخشيدي
 
گفته بودند به ما سخت نمي گيري تو...
همه ديديم چه آسان همه را بخشيدي
 
يك نفر توبه كند با همه خو مي گيري
يك نفر گشت پشيمان همه را بخشيدي
 
پس گنهكاري امروز مرا نيز ببخش
تو كه ايام قديم، آن همه را بخشيدي
 
حيف از ماه تو كه خرج گناهان بشود
تو همان نيمه ي شعبان همه را بخشيدي
 
داشت كارم گره مي خورد ولي تا گفتم:
" جان آقاي خراسان" همه را بخشيدي
 
بي سبب نيست شب جمعه شب رحمت شد
مادري گفت "حسين جان" را بخشيدي

علي اكبر لطيفيان

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید
هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید
 
من کمتر از گدای شب جمعه نیستم
خانه به خانه دست مرا در به در کنید
 
بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند
ما را فُضیل فرض کنید و نظر کنید
 
این تحبس الدّعا شدن از مرگ بدتر است
فکری برای این نفس بی اثر کنید
 
باید برای سوختنم چاره ای کنم
این روزه روزه نیست برایم سپر کنید
 
العفو گفتنم که به جایی نمی رسد
ذکر علی علیّ مرا بیشتر کنید
 
در می زنیم و هیچ کسی وا نمی کند
پس زودتر امام رضا را خبر کنید

علي اكبر لطيفيان

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

چون ابر سیاهی شده ‌سنگین بار‌م
این گونه ز ‌شر‌مسار‌ی ا‌م مي‌بار‌م

جود و کر‌مت اميدوار‌م ‌کر‌د‌ه
ور ‌نه به چه رو‌ی ‌من به تو روی آر‌م

**
هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسِی
من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسِی

گفتی که اگر توبه شکستی بازآ
صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسِی

**
بی توشه و زاد راه، ما لا اَبکِی
رویم ز گنه ‌سیاه، ما لا اَبکِی

در نامه ي ا‌عمال ‌من ‌سر‌گشته
یک ‌حُسن نمانده آه ما لا اَبکِی

**
من آمده ‌ا‌م ‌تو‌شه ‌ا‌ی ‌ا‌ز ‌آ‌هم ‌د‌ه
سوز ‌نفس و اشک ‌سحرگاهم ده

هر چند ‌تما‌م کرده ‌ا‌ی ‌نعمت را
یک بار دگر به کربلا راهم ده

یوسف رحیمی

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است

اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است

 در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند
وقت کرم تو فقرا فرق ندارند

خواندی تو دگر بار به کویت همگان را
هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را

یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را
با خویش بیارد دل و جان نگران را

گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی

بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم
من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم

روز عرفه آمد و شد تازه امیدم
آغوش گشودی که به سوی تو دویدم

من آمده ام باز توانم بده امروز
اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز

آفت زده بر حاصل من بار ندارد 
این بار به غیر از تو خریدار ندارد

این بنده خودش آمده پس جار ندارد 
اصلا زمین خورده که آزار ندارد

بر آنکه زمین خورده جفا را نپسندند
رفتم همه جا جز تو گدا را نپسندند

حالا که من افتاده ام از نام و نشان ها
حالا که نشستم ز فراغت به فغان ها

مگذار بیفتد سخنم روی زبان ها
مگذار شود فاش ز من راز نهان ها

من آبرویم در خطر افتاده نظر کن
حالا که گدا پشت در افتاده نظر کن

هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی
نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی

من را برسانید به یار عرفاتی
جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی

شرمنده کند باز مرا از کرم خود
ما را به سلامی ببرد در حرم خود

این قدر مگو از لب و دندان دُر افشان
این قدر مده شرح ز گیسوی پریشان

خواهر شده از لحن دعای تو هراسان
برگرد مدینه مرو کوفه حسین جان

ترسم که کسی بشکند آئینه ات آقا
یا آنکه نشیند به روی سینه ات آقا

گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست 
هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست

خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست
اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست

در روضه ی او عطر گل یاس بیاید
خود گفته که در روضه ی عباس بیاید

برگرفته از سایت دوستداران حاج منصور

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

قربان چشم یار که مانده به راه من
از دور هم به سوی تو باشد نگاه من

من از قرارگاه شب قدر آمدم
حالا غروب مزدلفه شد پناه من

بی چاره میشوم اگر از تو جدا شوم 
دستم بگیر ای غم تو تکیه گاه من

دارم امید یک عرفه مَحرمم کنی
با من بگو بیا که تویی از سپاه من

هرقدر طی کنم به تو جانا نمیرسم
آخر بگو که چه باشد گناه من

این دیده خیمه گاه علمدار کربلاست 
آقا بزن قدم تو در این خیمه گاه من

حاج محمود ژولیده

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

من زمین خورده ام مرا نزنید
عبد افسرده ام مرا نزنید
در گنه مرده ام مرا نزنید
پی به خود برده ام مرا نزنید

تو ببین عذر اشتباه مرا 
به رویم نزن گناه مرا

نشود تا که بنده ات رسوا
خوب و بد را ز هم مساز جدا
درهم اینبار هم بخر ما را
تو و رد کردن گدا هیهات

ورنه من از خجالت آب شوم
مپسند پیش کس خراب شوم

گر ندارم بها، نگهدارم
گوشه این سرا نگهدارم
تو بیا از خطا نگهدارم
تا رَوَم کربلا نگهدارم

جبل الرحمة کوه عشق و صفا
عرفات از حضور تو زیبا

کاروانی که لاله ها دارد
ای خدا عزم کربلا دارد
کوفه در سر چه نقشه ها دارد
شهر مکر است و ماجرا دارد…

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

اي مني اي آفتاب نور عشق 
 اي مني اي گام گامت طور عشق

اي مني اي محفل قرب خدا       
اي زمن كرده منيت را جدا

ساكنانت ساكن قرب خدا     
عاشقانت عاشق روي حقند

در كجاي دامنت اي خاك پاك    
مصطفي صورت نهاده روي خاك

مي رسد بر گوش ،‌از اين سرزمين      
بانك لبيك اميرالمؤمنين

خاك اه دل ، تو صحرا بوده اي      
شاهد العفو زهرا بوده اي

در كدامين خيمه ، اي صحراي راز      
با خدا كرده حسين راز و نياز؟

اي كشيده در تو با امر جليل      
كارد بر حلق پسر دست خليل

دامن خشكت به از باغ گليست     
خرم از اشك حسين ابن عليست

در كجاي دامنت از هر دو عين       
بوده جاري در دعا اشك حسين؟

كعبه جان قبله دل ها كجاست        
خيمه گاه يوسف زهرا كجاست

خاك تو باعطر جان آميخته       
بس كه در آن اشك زهرا ريخته

دوست دارم رو در آن صحرا كنم     
جستجوي يوسف زهرا كنم

ياد رويش رو به مسلخ آورم    
تا چو قرباني جدا گردد سرم

او نهد پا بر سر بريده ام      
بر تن در خاك و خون غلطيده ام

اوست صحراي بلا قربانگهش      
بلكه هفتاد و دو قربان همرهش

او به جاي موي سر ، سر مي دهد         
قاسم و عباس و اكبر مي دهد

حج او داغ جوانان ديدن است      
دور نعش اكبرش گرديدن است

مسلخ او خاك گرم كربلاست     
موقف او زير سم اسب هاست

سعي حج او صفا لا خنجر است     
مروه اش قبر علي اصغر است

كعبه اش خون ، زمزمش اشك شب است     
در قفايش ناله هاي زينب است

او رود حجي كه قربانش كنند         
دريم خون سنگ بارانش كنند

سجده اش از صدر زين افتادن است        
بوسه از حنجر به خنجر دادن است

تا كند در موج خون با حق صفا          
سردهد بر دوست اما از قفا

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

چه خوب شد عرفه دلبرم صدايــم کرد
خدا به خاطر ارباب اين عطايـــم کرد

به دامن جبل الرحمه پا به پاي حبيـب
به آستان رفيع دعا رهايـــــــم کرد

چه فرصتي که به همراه کاروان حسين
مسافر سفر دشت نينوايــــــــم کرد

زسعي مروه و سعي صفا عــــبورم داد
به طواف حج حقيقي دل آشنايـم کرد

چه منتي که در اين روز معرفت،اربـاب
به خوان نعمت العفو خود گدايــم کرد

مني که هيچ نبودم به شي مذکــوري
به حب فاطمه شايسته ثنايم کـــــرد

به افتخار علي ره به بام هــــــم داد
که هم نشين تمام فرشته هايــم کرد

ز گريه حوله احرام دلبرم خيس اسـت
صداي ناله ارباب مبتلايم کـــــــرد

همه به حال دعاي حسين مي گـريند
نواي يارب زينب پر از نوايــــم کرد

به ديده اشک مناجات کئکان زيباست
زگاهواره خود کودکي ندايم کــــــرد

علي اکبر و طعم فراز هاي دعـــــــا
به شيوه هاي دعا خواندن آشنايم کرد

به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند
حسين بود که دلداده خدايم کـــــرد

همان حسين که با جلوه کرامت خــود
کرم نمود و صدا سوي خيمه هايم کرد

بدون اذن خودش کربلا نمي آيـــــم
ز درد با که بگويم که کربلايم کـــرد

خوشم از آنکه بگويم به دوستان شهيد
حسين عاقبت از عشق خود فنايم کرد

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

دارد زمان توبه ما دیر می شود
بی توبه هم زمانه چه دلگیر می شود 

دارد دگر یواش یواش از نشانه ها
آن بنده جوان تو پیر می شود 

وقتی ز دست شب و روز است قدر من
قدر مسلمم آینه تسلیم می شود 

باید سراغ قافله عرشیان گرفت
ورنه هوای شهر نفس گیر می شود 

پیش شهید عشق چه سان سر کنم بلند
وقتی نگاه فاطمه تکثیر می شود 

اینجا هنوز وقت برای انابه هست
با یک اشاره بر لبم اکسیر می شود 

گاهی که خالصانه ترین گریه می کنم
تقدیر هم مؤید تغییر می شود 

حالا ز دست لیله قدر آمدیم و رفت
تکلیف چیست؟ بر تو چه تقدیر می شود؟ 

باید که راهی عرفه گردی ای رفیق
آنجا که معرفت به تقسیم می شود 

وقتی که از وقوف رَوی به مشعر الحرام
دل خود به خود به زمزمه تطهیر می شود 

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
 وقتی زمان مسلخ و تقصیر می شود 

دیگر صدای هلهله ها پس برای چیست؟
  آنجا که دفعتا پدرپیر می شود 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
ذبح عظیم بانی تکبیر می شود 

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

چرا بكوي محبت نمي بري ما را 
سبب زچيست نگارا نمي خري ما را

كبوتر حرمم ، گوشه قفس مردم 
براي اوج گرفتن بده پري ما را

خدا كند به دلت مهر اين غلام افتد
به رنگ سرخ شهادت در آوري ما را

براي كشتن من حاجتي به خنجر نيست
تو قتل نفس نمودي به دلبري ما را

شاعر؟

****************

در پیشگاه قدسی تو ای خدای من
می دانم اینکه رنگ ندارد حنای من

از بس که توبه کردم و توبه شکسته ام
چنگی به دل نمی زند این توبه های من

با اینکه مُهر خاتمه خورده به نار تو
آزاد و خودسر است عنان هوای من

یا رب ببین که از سر تکرار معصیت
دیگر شکسته قبح معاصی برای من!

گر تو مرا رها کنی از دست می روم
بی لطف تو شود دل دوزخ سرای من

ای مالکی که فضل بریّه از آن توست
دستی بکش به روی سر بی نوای من

سوگند می خورم به مقام ربوبیت
جز آستان تو نبوَد التجای من

آن فطرسم که در پی قنداقه آمدم
یعنی شکسته بال و پر ربّنای من

امشب بیا به خاطر ارباب بی کفن
منّت گذار و درگذر از این خطای من

جان حسین ... روزی ما را رقم بزن
امضا نمای تذکره ی کربلای من

محمد فردوسی

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

 ای نگار عرفاتی لک لبیک حسین
چشمه ی آب حیاتی لک لبیک حسین

خط پیشانی تو مظهر وجه الهی
بس که مستغرق ذاتی لک لبیک حسین

ز ازل بندگیم نوکری خانه ی توست
حقاً ارباب صفاتی لک لبیک حسین

بین طوفان گنه غرق شدم کاری کن
ای که کشتی نجاتی لک لبیک حسین

کاش سر تا به قدم گریه شوم آب شوم
تو قتیل العبراتی لک لبیک حسین

باز از قافله کرب و بلا جا ماندم
کن عطا برگ براتی لک لبیک حسین

قاسم نعمتی

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

مانده در درد و رنج... درمانده
با دلی پرگناه آمده ام

این منم ؛ بنده ای خطاکارم
خسته و روسیاه آمده ام

این منم آنکه بعد مدت ها
عقل او یادی از جنون کرده

نوکری بد که با گناهانش
قلب ارباب خویش خون کرده

داد و فریاد میزنم اینجا
تا که شاید توجهت را جلب

بس که کردم گناه آخرسر...
...اندک اندک شدم قسی القلب

سفره گسترده و برای من
لقمه ای از کرم نمی آید

اشک من توی چشم زندانی ست
در دعا گریه ام نمی آید

سائلان را ز خانه رد کردن
تو خودت گفته ای که ننگین است

دست من سوی تو دراز شده
ما گدائیم، شغلمان این است

هرچه کردی گناه بود ای دل!
گاه با نیت ثواب اما...

آبرویم چو آب از کف رفت
خانه ات... خانه ات خراب اما...

من کبوتر ... سپید.... زاده شدم
که مرا غرق در سیاهی کرد

مهربان! با تمام این اوصاف
با من خسته دل چه خواهی کرد؟

پیمان طالبی

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز عرفه

روز ما  و عرفه ، تشنگی دل ، ارباب
نبود جز محنت در دلم حاصل، ارباب

 

من و دیوانه گیم یک طرف و تو طرفی
آه ، دیوانه ام و نیستم عاقل ارباب

 

 من گدای تو شوم بر تو جفایی نشود
کرده ام در حرم لطف تو منزل ارباب

 

تو بیا، کوزه ی خود را ز طلا ساز اینبار
خاک را رد بکن از مرحله ی گِل ارباب

 

گاه گاهی بچشی مزه ی فلفل بد نیست
گرچه این قلب شده مزه ی فلفل ارباب
سروده: جعفر ابوالفتحی

 
 
پنج شنبه 9 شهریور 1396  2:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها