پاسخ به:سخنی از شکسپیر
یه احمق فکر میکنه عاقله اما یه عاقل میدونه که احمقه.
زاده شدن همچون ربوده شدن است، که بعد از آن به عنوان برده فروخته میشوی.
آهسته و عاقلانه! آنان که تند میدوند سکندری میخورند.
وقتی غم میآید، فقط با یک مأمور مخفی نمیآید بلکه با چند لشکر از راه میرسد.
وقتی پدر به پسر چیزی می دهد هر دو می خندند؛ وقتی پسر به پدر چیزی میدهد هر دو می گریند.
برای آن که کار درست بزرگی انجام بدهی، اشتباه کوچک مرتکب شو.
وزن دشمن را بیشتر از آنچه به نظر میآید حساب کن.
هنوز هنری خلق نشده که افکار را از روی صورت بازسازی کند.
دیوانه، عاشق و شاعر از یک قماشند: هر سه اهل خیال.
اگر اشکی داری آماده شو تا آن را فرو بریزی.
ظرف که خالی باشد صدای بیشتری دارد.
به افکارت زبان نده.
گوشهایت را به همه بسپار اما صدایت را به عدهای معدود.
چه غم شیرینی است جدایی.
غرورم با ثروتم از دست رفت.