آري، اعتقاد به آمدن شخصي نجاتبخش در پايان دنيا، موضوعي است كه بيشتر ملتها و اقوام و قبايل به آن معتقد بوده و هستند. سرچشمهي اين باور كهن علاوه بر اشتياق دروني و ميل باطني انسان، نويدهاي بسيار زياد پيامبران الهي در طول تاريخ به مردم مؤمن و آزاديخواه جهان است. ايشان به عنوان جزيي از رسالت خويش به مردم وعده دادهاند كه در پايان روزگار، مصلح بزرگ جهاني ظهور ميكند و مردمان جهان را ازستم ستمگران نجات داده، فساد و بيعدالتي را از جهان ريشهكن و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد.اين نويد خوش را نه تنها در كتابهايي مانند تورات، انجيل، زند و پازند و جاماسبنامه که از کتابهاي مقدّس زرتشتيان هستند، ميتوان پيدا كرد، بلكه در كتابهاي مقدّس براهمه و بوداييان نيز كم و بيش ديده ميشود.
اصولاً عشق به صلح و عدالت در فطرت هر كسي وجود دارد. همه از صلح و عدالت لذت ميبرند و با تمام وجود خواهان جهاني مملو از صلح و عدالت هستند، منجي موعود نيز با آمدن خود اين دو را در جهان گسترش ميدهد.
بنابراين، اين حقيقت به خوبي روشن و مسلم است كه همهي اقوام گوناگون جهان با آن همه اختلاف عقيده و انديشههاي متضادي كه با هم دارند، در انتظار مصلح موعود جهاني به سر ميبرند. البته هر ملتي او را با لقبي مخصوص ميشناسد و آن را نجات دهندهي غيبي خودش ميداند؛ مثلاً مسلمانان او را از دودمان بنيهاشم فرزند پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) ميشمارند، كه در اسلام به طور كامل معرفي شدهاند، زرتشتيان او را ايراني و از پيروان زرتشت ميدانند و يهوديان، از بنياسراييل و پيروان موسي ميشمرند، عيسويان او را همكيش خودشان ميدانند.