پاسخ به:سخنی از جبران خلیل جبران
عشق براي هميشه از زيبايي مي هراسد، با وجود اين، زيبايي براي هميشه با عشق دنبال خواهد شد.
اگر دوستت را در تمامي شرايط درك نكني، او را هرگز درك نخواهي كرد.
دوستي مسئوليتي شيرين است، نه يك فرصت.
دوستي با آدم نادان به اندازه بحث كردن با آدم مست، احمقانه است.
بيچاره ترين آدمها كسي است كه روياهاي خويش را در پيكر زر و سيم تعبير مي كند.
اگر دانشت چيزي درباره ارزش اشيا و امور به تو نمي آموزد و تو را از اسارت ماده رهايي نمي بخشد، پس هرگز به عرش حقيقت نزديك نمي شوي.
من سكوت را از آدم پر حرف آموختم، بردباري را از نابردبار و مهرباني را از نامهربان. اما شگفت آور است كه قدرشناس اين آموزگاران نيستم.
تعلبم و تربيت، دانه اي در درون شما نمي كارد، اما دانه هاي شما را مي روياند.
تعليم و تربيت، دانه را آبياري مي كند، اما از پيش خود دانه اي به شما نمي دهد.
در تعليم و تربيت، ذهن به تدريج از تجربه هاي علمي به نظريه هاي عقلاني، تجربه معنوي و سپس به سوي خدا رهسپار مي شود.
از خيالتان خلوتگاهي در بيابان بسازيد، پيش از آنكه خانه اي در ميان ديوارهاي شهر بنا كند.
عبادت، گستردن جان است بر كرانه هستي و آميزش انسان است با اكسير حيات.
چون بميرم بگوييد، غريبي مشتاق به سوي وطن خويش هجرت كرد؛ در دنيا اسير مراد خود بود و اكنون در آسمانها رهاست.
شكنجه ها عشق به شما روا مي دارد تا به رازي كه در دلهايتان نهفته است پي بريد و بدين وسيله جزيي از حيات باشيد.
گروهي درياي زيباي حقيقت را به درون خود نهان دارند و زلال آن را در پياله ي كوچك كلام نمي كنند؛ به گرماي مهربان سينه ي آنان باشد كه جان به سكوتي موزون آرام گيرد.