پاسخ به:سخنی از جبران خلیل جبران
اي كه در رنج و عذابي! تو آنگاه رستگار مي شوي كه با ذات و هويت خويش يكي گردي.
دين تحقق پندار است و پهنه پندار.
آن چه امروز از آنِ شما است، يك روز به ديگري سپرده مي شود.
اگر گام در معبدي نهادي تا اوج فروتني و هراس خود را نشان دهي، براي هميشه برتري كسي را نسبت به كس ديگر نخواهي يافت. براي تو كافي است گام در معبدي نهي، بي آنكه كسي تو را ببيند.
گروهي از مردم اندكي از ثروت كلان خويش را مي بخشند و آرزويي جز شهرت ندارند. اين خودخواهي و اين شهرت پرستي كه به طور ناخودآگاه گرفتارش هستند بخشش آنها را تباه مي سازد.
سزاوار است دوستي را بخواهي كه به روزهايت تلاش و به شبهايت آرامش بخشد.
دهش (بخشش)، آنگاه كه از ثروت است و از مكنت، هر چه بسيار، باز اندك باشد، كه واقعيت بخشش، ايثار از خويشتن است.
اگر در مورد شما بد گفتند سكوت كنيد.
كار، تجسم عشق است.
ايمان از كردار جدا نيست و عمل از پندار.
به روزگار شيرين رفاقت سفره خنده بگستريد و نان شادماني قسمت كنيد. به شبنم اين بهانه هاي كوچك است كه در دل، سپيده مي دمد و جان تازه مي شود.
اگر از دوست خود جدا شدي، مبادا كه بر جدايي اش افسرده و غمين گردي؛ زيرا آنچه از وجود او در تو دوستي و مهر برانگيخته است، اي بسا كه در غيابش روشن تر و آشكارتر از دوران حضورش باشد.
جهت الهي شما دريايي پهناور و بي ساحل است. ذات الهي شما از ازل پاكيزه بوده و تا ابد نيز خالص و پاك خواهد ماند.
قلب شما در سكوت و آرامش به اسرار روزها و شبها شناخت مي يابد، اما گوشهايتان در حسرت و آرزويند كه آواي چنين شناختي را كه بر قلبهايتان فرود مي آيد، بشنوند.
زندگي روزمره شما پرستشگاه و نيز ديانت شماست.