پاسخ به:سخنی از جبران خلیل جبران
فضايي بين پندار و عمل وجود دارد كه با پشتكار پيموده مي شود.
خطاست اگر بينديشيم كه عشق، نتيجه ي همنشيني درازمدت و با هم بودني مجدانه است. عشق، ثمره ي خويشاوندي دو روح آشناست و اگر اين خويشاوندي در لحظه اي تحقق نيابد، در طول ساليان هم تحقق نخواهد يافت.
اگر زيبايي را آواز سر دهي، حتي در تنهايي بيابان، گوش شنوا خواهي يافت.
توان زندگي به چگونگي نگرش ما به زندگي وابسته است.
ما همگي رزم آوران پيكار زندگي هستيم، اما برخي پيشرويم و برخي دنباله رو.
ارزش انسان به داشته هايش نيست، به چيزي است كه آرزوي به دست آوردنش را دارد.
سخاوت، بخشيدن بيشتر از توان است و غرور، ستاندن كمتر از نياز.
در پهنه پندار و ربودگي خيال، فراتر از پيروزيهاي خود و فروتر از شكستهاي خود نرويد.
اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر مي كنند و در آن هنگام كه يكي بر سفره ي شما نشسته است، ديگري در رختخوابتان آرميده باشد. شما پيوسته چون ترازويي بي تكليف در ميانه ي اندوه و نشاط هستيد.
درختان، شعرهايي هستند كه زمين بر آسمان مي نويسد و ما آنها را بريده و از آنها كاغذ مي سازيم تا ناداني و تهي مغزي خويش را در آنها به نگارش درآوريم.
كسي كه بخشش مي كند، زماني به نشاط حقيقي دست مي يابد كه پس از جستجوي فراوان نيازمندي را پيدا كند كه عطاي وي را بپذيرد. تلاش براي يافتن چنين شخصي، لذت بخش تر از ايثار است.
اگر به ديدار روح مرگ مشتاقيد، هم به جسم زندگي روي نماييد و دروازه هاي دل بدو برگشاييد كه زندگاني و مرگ يگانه اند؛ همچنان كه رودخانه و دريا.
شما مي توانيد بانگ طبل را مهار كنيد و سيم هاي گيتار را باز كنيد، اما كداميك از فرزندان آدم خواهد توانست چكاوك را در آسمان از نوا باز دارد؟
چون عاشقي آمد، سزاوار نباشد اين گفتار كه : خدا در قلب من است، شايسته تر آنكه گفته آيد : من در قلب خداوندم.
هشدار! تنها به عزم نياز اگر به معبد درون شويد، هرگز هيچ نيابيد.