پیشینه تاریخی این سرزمین به 7 هزار سال پیش و در غار كیارام واقع در روستای (فرنگ) بخش گالیكش به دوران پارینه سنگی بر می گردد. پژوهشهاى تازه نشان داده است که منطقهى گرگان از 6 هزار سال پیش تمدن پیش از آریایىها را در خود جاى داده بوده است. کهنترین آثار دورهى نوسنگى ایران از غار کمربند و غار هیتو در نزدیکى بهشهر پیدا شده است. این آثار از آشنایى مردمان آن زمان به سفالگرى، هنر بافتن، اهلى کردن جانورانى مانند بز کوهى و ساخت ابزارهاى سنگى صیقلى حکایت دارد. کاوشهاى تورنگتپه، در نزدیکى گرگان، نیز نشان داده است که این منطقه داراى روستاهاى پر جمعیت، سفالگرى انبوه و شبکهى آبیارى کشاورزى بوده است و دیرینگى آن دست کم به اندازهى شهر سوخته در سیستان است. نام این سرزمین در سنگ نوشتههاى هخامنشى، از جمله سنگ نوشتهى داریوش در بیستون، به صورت ورگانه و در نوشتههای پهلوى به صورت گورکان آمده است. تاریخنگاران یونانى از آن با نام هیرکانى یاد کردهاند. پدر داریوش هخامنشى زمانى فرمانرواى این منطقه بوده است. اسب سواران گرگانى همواره مورد توجه هخامنشىها بودند و داریوش برخى از گرگانىهاى دلاور را در سپاه جاویدان وارد کرد. مىگویند شهر باستانی استرآباد را خشایارشاه به یادبود زن یهودى خود، که او را استر (ستاره) نام نهاده بود، ساخت. در زمان اردوان دوم اشکانى (128-124 پیش از میلاد) هیرکانى و کارمانیا (کرمان) زیر فرمان خاندان گودرز بود و جانشینان گودرز تا سده ى دوم پس از میلاد به طور مستقل آن را اداره کردند. این سرزمین خوش آب و هوا از آرامشگاه هاى بهارى و تابستانى شاهان اشکانى بود. در همین دوران بود که ساختن دیوار بزرگ گرگان، که نابه جا به سد سکندر شناخته مىشود، آغاز شد تا از یورش هونها به خاک ایران جلوگیرى کند. کار ساختن این دیوار، که درازاى آن را از 155 تا 170 و گاهى 300 کیلومتر نوشتهاند، در دورهى ساسانى نیز پیگیرى شد و مىگویند که انوشیروان به بازسازى آن فرمان داد. در همین دوره ى ساسانی بناهاى محکمى در مرز و در جاى جاى منطقه براى پایدارى در برابر یورشگران ساخته شد. پس از برآمدن اسلام، این منطقه به سال 35 قمرى خراجگزار عربهاى مسلمان شد. در روزگار سلیمان بن عبدالملک، یزید بن مهلب ولایت گرگان را به سال 98 قمرى فتح کرد و شهر جرجان را کنار رود گرگان بنا کرد که از آن پس کرسى ولایت جرجان شد. این شهر در سدهى 3 و 4 هجرى بسیار آباد شد و در روزگار فرمان روایىهاى مستقل ایرانیان به زیر فرمان ساسانیان درآمد. سپس گاهى در دست آل بویه و گاهى سامانیان بود تا این که آلزیار بر آن جا دست یافتند و به آبادى آن کوشیدند. (توجه داشته باشید شهر جرجان در یورش مغولها ویران شد و شهر کنونى گرگان، که زمانى استرآباد نامیده مىشد، با شهر جرجان ارتباطى ندارد و شهرى نوبنیاد به شمار مىآید.) خاندان آلزیار شناخته شده ترین فرمانروایان این منطقه هستند که از آغاز سدهى چهارم (316 قمرى) تا میانهى سده ى پنجم (435 یا 441 قمرى) در منطقهى گرگان، طبرستان و گیلان فرمانروایى کردند و گاهى تا رى، اصفهان، همدان و دینور را نیز در فرمان خود داشتند. مرداویج، بنیانگذار این دودمان، ریشهى خود را به شاهان گذشتهى ایران مىرساند و در سر داشت بغداد را به چنگ آورد و پادشاهى ایرانیان را بار دیگر بنیان گذارد. با این همه، نه تنها او بلکه فرمانروایان پس از او نیز نتوانستند به چنین آرزوهاى بزرگى دست پیدا کنند و سلجوقیان به فرمانروایى آنها پایان دادند. قابوس بن وشمگیر، شناخته شده ترین فرمانروایان آلزیار است که آوازه ی دانش دوستى اش باعث شده بود بزرگانى چون ابوریحان بیرونى و ابنسینا به سوى گرگان بروند. بیرونی برخى از پژوهشهاى خود را در پیرامون شهر گرگان انجام داد و نخستین کتاب مهم خود، به نام آثار الباقیه عن قرون الخالیه، را به نام قابوس نوشت. از خود قابوس کتابى با نام قابوسنامه برجاى مانده است که از آثار ادبى و اخلاقى مهم ایران به شمار مىآید. بناى برج قابوس، در شهر گنبدکاووس نیز به فرمان او ساخته شده است که بزرگترین بناى آجرى جهان به شمار مىآید.