خوزستان ، مهد فرهنگ و هنر
خوزستان سرزمين ديگري است ؛ دنيايي متفاوت همراه با ويژگيها و تنوعات خاص، سرزمين نجابتهاي برهنه با آفتابي داغ و سوزان كه گرمابخش حيات، منشاء صفا، صميميت و خونگرمي جنوب و جنوبي هاست. خوزستان يا «شكرستان » از ديرباز مهد تمدن و فرهنگ بوده و قابليتهاي سرشاري در اين زمينه داشته كه تاريخ، گواه صادقي بر اين مدعاست
درباره واژه « خوزستان »، معاني و تعابير فراواني وجود دارد كه قدمت و ديرينگي اين خطه را آشكار مي سازد. برخي كلمه « خوز » را نام قبيله اي مي دانند كه در اين منطقه ساكن
بوده است. « ابن منظور » به سال 711 ه.ق. در « لسان العرب » شاره دارد: و الخوز جيل من الناس، اعجمي معرب ؛ يعني: « خوز » قوم يا قبيله اي از مردم عجمند.از سوي ديگر « خوز » را به معني « شكر » و « نيشكر» نيز معنا مي كنند. زيرا خاك حاصلخيز و بارور خوزستان، استعداد ويژه اي براي رشد اين گياه، داشته و آنجا بهترين محصول نيشكر را به دست مي داده است.
« خوزستان » در دوران باستان، بخصوص، در دوره هخامنشي به دو ناحيه تقسيم مي شد: بخشهاي شمال و شمال شرقي كه انشان ( انزان ) نام داشت و سرزمينهاي با صفا و كوهستانها و جنگلهاي فراواني را شامل بود ، و ناحيه جنوبي كه داراي آب و هواي گرم و مرطوب و دشتهاي حاصلخيز و جلگه اي جنوبي كه داراي آب و هواي گرم و مرطوب و دشتهاي حاصلخيز و جلگه اي سرسبز و پرآب بوده كه به قاره اي كوچك و مستعد مي مانست . بخشهاي جنوبي كه « عيلام » نام داشته يادآور تمدنهاي ديرينه خوزستان است و بشدت تحت تأثير فرهنگ « ميان رودان » بوده و جغرافياي وسيعي را شامل مي شده كه حد فاصل لرستان و خوزستان و سواحل خليج فارس امروزي است.
« استرابون » جغرافي دان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخيزترين جلگه هاي جهان مي داند. زيرا رودخانه هاي زيادي اين دشت را مشروب مي كرده كه امكان كشاورزي و آباداني را در اين منطقه ميسر مي ساخته است . شايد بر همين اساس بوده كه عده اي بر اين اعتقادند كه نام اين سرزمين « هند » يا « اند » بوده كه به معناي جايي با آبهاي فراوان مي باشد.
ر كتاب « مجمع التواريخ و القصص » خوزستان به نام « حجوستان » و « حبوجستان و اجار » آمده است كه به نظر مي آيد، مأخوذ از زبان پهلوي با عناوين « حبوجستان » و حوجستان است . همچنانكه در بعضي از گويشهاي رايج در اين استان « لفظ لري بختياري » براي اداي حرف « خ » از « ح » نيز بهره مي گيرند . بنابراين واژگان « اوج » ، « هوز» ، « هوج » ، « حوز » و « خوز» در سير تحول و تطور لفظي با پسوند « ستان » و « اوجستان » به تدريج بر اثر سايش تلفظ، از « هوجستان » به «خوزستان » تغييري يافته است . در گويشهاي فارسي باستان و زبان پهلوي « او » به « هو » قابل تغيير است ؛ مانند « اورمزد» - «هورمزد» و « اوشمند » - « هوشمند » همچنانكه « هورداد و حورداد » را « خرداد » و « خورتات » نيز گفته اند . البته تا سالهاي اخير اين اسامي را با حرف ( ح ) نيز مي نوشته اند .از سوي ديگر « ياقوت حموي » واژه « خوز » را با نامهاي « خوز » و « هوز » و « اهواز » و « هويزه » هم ريشه مي داند.« اهواز » محرف كلمه « اواز» و « اوجا » نيز هست كه در كتيبه داريوش بيستون آورده شده و اين نام در كتيبه نقش رستم « خواجا » يا « خوجا » حك شده كه هزار سال پيش ، مركز حكومت نشين استان خوزستان بوده است .
همچنين بايد گفت اهواز شهري است كه در زمان اردشير بابكان بنا نهاده شده است . در زمان ساسانيان « هومشير» يا « هرمز اردشير » بوده و « خوجستان و اجار» يا « هوجستان و اجاره » معني « خوزستان بازار » را مي رساند كه تا دهه هاي اخير و هم اكنون عرب زبانان، اهواز را « سوق الاهواز » مي خوانند .
اهواز يا هرمز اردشير، تركيبي از نام پروردگار و پادشاه است كه در دو بخش ساخته شده بود : در بخشي از آن بزرگان و اشراف سكونت داشته اند و بخش ديگر آن، شهر بازاريان بوده است. به هنگام آمدن تازيان به خوزستان ، شهر بزرگان به دست آنان ويران شد اما شهر بازاريان ( سوق الاهواز ) بر جاي ماند. اهواز واژه اي پارسي و شهري پارسي است ؛ « ابومنصور جواليقي » در قرن پنجم هجري مي نويسد: « الاهواز اسم مدينه من مدن فارسي اعجميته معربه و قد تكلمت بها العرب » ، اهواز شهري است از شهرهاي پارس؛ نام آن پارسي معرب شده، اعراب انشاي آن را از پارسيان پذيرفته اند.عده اي ديگر اهواز و خوزستان را با نام « اوكسين » در زمان عيلاميان مطابق مي دانند كه تغيير يافته واژگان « اوكس » « اوكز » « هوكز » « حوز » و « خوز » است.
وجود مراكز علمي و فرهنگي همچون دانشگاه جندي شاپور در اين استان دال بر اهميت و رونق اين خطه ارزشمند مي باشد كه استادان بزرگ دانش پزشكي را از يونان، مصر، هند و روم گرد هم آورده بوده است. پزشكان برجسته و ناماوري كه به مداواي بيماران و تدريس دانشجويان رشته پزشكي در اين دانشگاه مشغول بوده اند.اين دانشگاه طب كه به دستور شاپور اول ( 241-271 م ) بنيان نهاده شد. توسط شاپور دوم ( ذوالاكتاف ) مرمت و بازسازي گشت و در زمان انوشيروان تكميل و توسعه يافت .علما، دانشمندان و شاعران بزرگي همچون : ابونواس حسن بن هاني خوزستاني ، كه از اركان شعر عرب است، عبداله بن ميمون اهوازي، نوبخت اهوازي منجم و فرزندانش، جورجيس پسر بختشوع گنديشاپوري و شاعران عرب زبان شيعي، مانند « ابن سكيت » و « دعبل خزائي » كه با اشعار خود ولايت و امامت را پاس داشته اند و زبان به مقاومت گشوده اند از همين منطقه برخاسته و در اين ديار زندگي مي كرده اند.
مردم خوزستان با وجود تنوع فرهنگي و قوميتهاي مختلف- كه خود يكي از ويژگيهاي اين استان است- بتمامي مذهب شيعه دارند. غيراز شيعيان ، تنها در شهر اهواز عده قليلي از پيروان حضرت يحياي ذكريا ( صابئين ) در حاشيه رود كارون سكني دارند و اغلب به كار زرگري مشغولند.