نفس تازه کن … (علیرضا دهرویه)
آمدی و بوی قفس می دهی
زخم تنت را به که پس می دهی؟
آمده ای حنجره ات مال ما
زخم تنت نوبر آمال ما
آمدنت آمدنی بوده است
رنگ نگاهت چمنی بوده است
راست بگو با که، کجا بوده ای؟
گرم ملاقات خدا بوده ای؟
آمدی و حرف قفس می زنی؟
تند زدی بال و نفس می زنی
خاطره کنج قفس تازه کن
صبر کن، آهسته، نفس تازه کن
خاک پر از عطر بهاری شده
چشم و دلم آینه کاری شده
سردی من، در قدمت گرم باد
من سرو پا گوش، دمت گرم باد!
*