رفتم به باغ پسته
رفتم به باغ پسته
دیدم یکی نشسته
کی بود؟ یه موش کور بود
از خونه خیلی دور بود
بیچاره خاله موشه
نشسته بود یه گوشه
اَتَل مَتَل، گلابی
گرسنه بود حسابی
رو شاخه یک کلاغ بود
همیشه توی باغ بود
موشه رو دید و گفت: وای!
موش موشی پسته می خوای؟
کلاغه مهربون بود
از شاخه، پسته چید زود
پسته دهن بسته بود
موش موشی جون خسته بود
کلاغه فوری نشست
پسته رو با نوک شکست
موش موشی شاد و خندون
پسته رو خورد با دندون
گفت: حالا سیرِ سیرم
زودی به خونه می رم
- تبیان
شاعر: افسانه شعبان نژاد
پنج شنبه 19 مرداد 1396 11:56 AM
تشکرات از این پست
zahra_53