"...نوازش شراب تندي است. در زير دستهاي نوازشگر زبان گنگ مي‌شود، لبها خسته از هم رها مي‌شوند، حتي پلکها بسته مي‌شوند و نگاه‌ها سر به درون مي‌برند و بازيهاي خاطرات و سايه‌هاي گريزنده، خيال‌هاي رنگين را که در فضاهاي مهتابي رؤيا مي‌گذرند تماشا مي‌کنند. چه صحنه‌ها و بازيها و رنگهاي تماشايي و سکرآوري..."

"...کيست که تنها آرزوي هميشگي‌اش در اين جهان اين باشد که تنها چيزي را که از اين جهان آرزو مي‌کند از دست بدهد..."

"... امکان ندارد کاری را که حسین کرده است، بفهمیم، مگر اینکه بفهمیم که شهادت چیست؟..."

در این آفرینش بزرگ، شهید تنهاموجود زنده ای است که میلاد دارد، امّا مرگ ندارد

"... در فرهنگِ ما، شهادت، مرگی نیست، که دشمنِ ما، بر مجاهد تحمیل کند. شهادت، مرگِ دل‌خواهی است که، مجاهد، با همه‌ی آگاهی، و همه‌ی منطق و شعور و بیداری و بینایی‌ی خویش، خود، انتخاب می کند!

"... رقت‌بارترين منظره‌اي که مرگ را نيز مي‌گرياند، التماس يک گرگ است! ناله عاجزانه يک شير است! نه، گريستن يک مرد است..."

"... حسين آموخت كه، "مرگِ سياه"، سرنوشتِ شومِ مردم زبونی است كه، به هر ننگی تن می‌دهند، تا "زنده بمانند". چه، كساني كه گستاخی‌ی آن را ندارند كه "شهادت" را انتخاب كنند، "مرگ" آنان را انتخاب خواهد كرد!..."

"... آیا قرآن برای استخاره است، یا برای اسباب کشی و تبرک و توسل و جلوگیری از چشم زخم و حفظ پستان‌های گاو شیرده و شگون مجلس عقد و عروسی و بازوبند و بند قنداق بچه ها ؟ و یا در حوزه‌های علمیه، برای جستن یک حکم فقهی و یا توجیه یک روایت اختلافی و یا یافتن صنایع بدیعی و مثالی برای درس معانی و بیان و بدیع..."

"... اصولاً نصیحت کردن کار بیهوده‌ای است، به‌خصوص به شاعر پند دادن که چنین بگو و چنان بگو، بسیار ابلهانه است! شاعری که چنین می‌اندیشد، نمی‌تواند چنان بگوید. اما این هست که شاعر می‌تواند احساس خود را پرورش دهد، عوض کند و هدایت نماید..."

"... خدایا! مرا یاری ده تا جامعه‌ام را بر سه پایه‌ی کتاب، ترازو، و آهن استوار کنم، و دلم را از سه چشمه‌ی حقیقت، زیبایی، و خیر سیراب سازم..."

"...هر بادامي که به طوطي اسير در سرزمين ارامنه ميدهي او را براي هند ديوانه‌تر مي‌کني..."

"...«هيچ غمي تو را نبايد بيازارد، هيچ دلي تو را نبايد دوست بدارد، جز غم من، جز دل من، نه حتي غم خودت، نه حتي دل خودت»..."

"...تو در من بیشتر از آن خوبی که بدی های تو بتوانند چیزی از آن کم کنند..."

"...بگردم به استحکام دل، حماسه اين است، حماسه دوست داشتن خوب است نه حماسه قارت و قورت‌هاي قروتي..."

"...دلهايي که عشق مي‌آفرينند و بزرگ و پرشکوه کم نيست اما روحهايي که معشوق باشند هيچ نيست و اين بسيار قابل تأمل است. چرا عشق راست و معشوق دروغ است..."