مستي نه از پياله نه از خـم شروع شد / از جــــاده سه شنبه شب قم شروع شد
آيينــه خيـــره شد به من و من به آينــه / آن قدر خيــــره شد كه تبسم شروع شد
مستي نه از پياله نه از خـــم شروع شد
از جــــاده سه شنبه شب قم شروع شد
آيينــه خيـــره شد به من و من به آينــــه
آن قدر خيــــره شد كه تبسم شروع شد
خورشيد ذره بين به تمـــاشاي من گرفت
آن گاه آتـــــش از دل هيــزم شـــروع شد
وقتي نسيــم آه من از شيشههــا گذشت
بــي تابـــي مــــزارع گنــــدم شـــروع شد
مــوج عــذاب يا شـــب گــــرداب، هيــچ يك
دريــــا دلــش گـرفت و تـلاطــم شروع شد
از فــال دست خــود چه بگويم كه ماجرا
از ربنـــــاي ركعــــــت دوم شـــروع شــد
در سجـــده توبه كردم و پايان گرفت كـــار
تـا گفــتم السّلام عـلـيـكــم ... شــروع شد
** فاضــــل نظــــری **