0

اشعار ولادت امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

بر پادشهِ ملکِ خراسان صلوات
بر قـبـلگهِ مـردم ایــران صلوات
از گـنـبـدِ او نــــــورِ تجـلی تابید
بر روشنی چشمِ غریبان صلوات
شاعر : حمید رضا نوری

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

ای در هراس روز قیامت پناه من
ای آشنای اشک من و سوز و آه من
دل پیش تو بهانه ی غربت نمی کند
ای دلبر همیشگی و دلبخواه من
از بنده زادگان توأم ثامن الحجج
بیجا نگفته ام که تو باشی اله من
با تو چه زود ناز مرا می خرد خدا
ای تا حریم قرب خدا شاهراه من
ناراضی از کنار تو هرگز نرفته ام
نومید کی شود ز عطایت نگاه من
من در حریم قدس تو تطهیر می شوم
می ریزد از دعای تو بار گناه من
گفتی برای دیدن من زود می رسی
ای انتظار لحظه ی مرگم گواه من 
اینجا مدینه، مکه، نجف یا که کربلاست
اینجا بهشت روی زمین جنت الرّضاست
شاعر:حسن علیپور

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

خواستم تا شبی قلم بزنم
خط سرخی بروی غم بزنم

خواستم تا به یاری خورشید
در سیاهی شب قدم بزنم

 


تا که مخلوط عشق و عقلم را
باز از نو دوباره هم بزنم

مثل هر بار عشق آمد و من
لاجرم حرف از دلم بزنم

حرف دل حرف عشق حرف رضاست
باید از شاه طوس دم بزنم

با دو بال کبوتری وارم
می پرم تا سری حرم بزنم

می پرم تا به ماورا برسم
به حریمی پر از خدا برسم

باز امشب حرم چراغان است
درودیوار ریسه بندان است

ابرها را ببین که آمده اند
باز وقت نزول باران است

ظاهرا باز کعبه می سازند
قبله گاهی که در خراسان است

آسمان با ستاره و ماهش
در زمین مدینه مهمان است

جبرئیل از بهشت آمده و
روی دستش گلاب وقرآن است

نجمه او را بغل گرفته ببین
لبش امشب چقدر خندان است

غرق گلبوسه کرد رویش را
میزند شانه باغ مویش را

چون نسیم بهار آمده ای
چقدر باوقار آمده ای

از تنت بوی یاس می آید
ز کدامین دیار آمده ای

گفته بودی مدینه گریه کنند
با دلی بی قرار آمده ای

از دل زائران خسته ی خود
تا بشویی غبار آمده ای

کرده ای پهن دام عشقت را
آخر اینجا چه کار آمده ای

فکرکردی دلم اسیرت نیست
که به قصد شکار آمده ای

من از اول کبوترت بودم
جلد صحن منورت بودم

هر زمان غصه ای عذابم داد
نام تو بردم و شدم دلشاد

میهمان نه که خانه زاد توام
خاکبوس قدیم گوهر شاد

حرم تو فقط خراسان نیست
دل من هم شده رضا آباد

آمدم تا که حرفهایم را
بزنم با تو ، هر چه بادا باد

چشم درچشم حلقه های ضریح
دست در دست پنجره فولاد

با دلی غرق خواهش آمده ام
قسمت می دهم به جان جواد

کربلای مرا هم امضا کن
راه آن را بروی من وا کن

مثل ابری به روی ایرانی
مظهر رحمتی ، تو بارانی

غیر رویت کجا طواف کنم
که شما کعبه ی فقیرانی

با تو در آسمان رها هستم
بی توام در قفس چو زندانی

حاجتم را نیامده دادی
حرف دل راچه خوب می دانی

مثل هر بار از دو چشمانم
قصه های نگفته میخوانی

موقع مرگ منتظر هستم
مثل آن پیرمرد سلمانی

لحظه ها را برای آمدنت
می شمارم؛صفای آمدنت

دل من مال توست آقا جان
که به دنبال توست آقا جان

روی آن شاخه های بارورت
میوه ی کال توست آقا جان

یا که در بزمتان عزادار و
یا که خوشحال توست آقاجان

در عزای مصیبت جدت
نخی از شال توست آقا جان

به خدا آرزوی لب هایم
بوسه بر خال توست آقاجان

وقت تحویل سال اگر آیم
سال من سال توست آقاجان

در دلم ابر ماتم آمده است
باز بوی محرم آمده است

کار دل را دوباره در هم کن
سینه را کربلایی از غم کن

ماه ذیقعده و زیارت تو
باز پابوسی ات نصیبم کن

کمی از اشک خود به چشمم ده
دیدگان مرا پر از نم کن

دلمان را بگیر، دست خودت
فقط آماده ی محرم کن

چایی روضه هایمان را با
کوثر اشک فاطمه دم کن

بهر شب های ماه ماتممان
مجلس روضه ای فراهم کن

این دل تنگم عقده ها دارد
گوییا میل کربلا دارد
***محمد علی بیابانی***

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

بهر حاجات اگر دست دعا برخيزد
دلبري هست به هر حال به پا برخيزد
لطف آقاي خراسان ز همه بيشتر است
هر زمان از دلِ پُر درد صدا برخيزد
آه در سينه ي عشاق به هم مرتبطند
وقت نقاره زدن  ناله ي ما برخيزد
جرأتش نيست كسي حرف جهنم بزند
گر پيِ كار ِ گنهكار ز جا برخيزد
زائر آن است كه در كوي تو اُتراق كند
آنكه در عرش نشسته ست چرا برخيزد؟
تا به دستِ كرم تو به نوايي نرسد
از سر ِ راه محال است گدا برخيزد
بر سر خاكم اگر آهوي تو گريه كند
از تمام جگرم بانگ رضا برخيزد
حرمت زودتر از كعبه مرا حاجي كرد
حج ما آخر ذي القعده به پا برخيزد
شاعر:علی اکبر لطیفیان

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

شب ها میان صحن شما نور می وزد
نزدیک می وزد، اگر از دور می وزد
هر کس که پر گرفت در این سر سرای نور
دورش فرشته می وزد و حور می وزد
میهوت می شوند تمام مناره ها
آیا نسیم صحن تو از طور می وزد ؟!
دف می زنند اهل زمین ، اهل آسمان
کِل می کشند هلهله و شور می وزد
ایوان آینه پُرِ ریحانه می شود
عطر گلاب و سدره و کافور می وزد
جان تو را کدام غزل بی قرار کرد؟!
عطر که از هوای نشابور می وزد؟!
شاعر:ژولیده نیشابوری

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

میلاد امام رضا (علیه السلام)

عزیز روح و دل و جان، ولی عالم امکان

سلام بر تو که هستی، غریب شهر خراسان

تویی تو آیه ی رحمت، تویی تو معنی رأفت

سلام بر تو که هستی، شبیه قطره باران

تویی تو عشق دو عالم، منم که بی تو محالم

بده ز عشق ولایت، به جمع عشق پرستان

مرا سبوی تو کرده، خراب باده ی کوثر

تو جام کوثرت ای جان، رسان به دسته ی مستان

عزیز بهتر از این دل، ز رحمتت نگر این دل

خدا گواست که باشم ،بدون عشق تو بی جان

الا تو ضامن آهو، بیا تو ضامن من شو

که آهوی دل پر درد، شده بدون تو حیران

مرا خمار محبت، نگه مدار عزیزم

خرابه ی دل من شد، بدون حب تو ویران

سروده : جعفرابوالفتحی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

شب است و منادى ندا مى کند
مریدان حق را صدا مى کند
که امشب در رحمت خویش را
خدا بر رخ خلق وا مى کند

 

ز خمخانه شب شراباً طهورا
به پیمانه انّما مى کند
ز رحمت به موسى بن جعفر خدا
گران هدیه اى را عطا مى کند
به نجمه عطا کرده حق آیتى
که حق را ز باطل جدا مى کند
قدم زد على بن موسى به عالم
که عالم بر او اقتدا مى کند
به شمس الضحى داده شمس الشموسى
کز او شمس کسب ضیا مى کند
درخشید رخشنده مهرى که مهرش
مس قلب ما را طلا مى کند
چو جدّش ز رفعت برد گوى سبقت
که صبر بلا در قضا مى کند
ز نام على نام او گشته مشتق
که توصیف او هل اتى مى کند
بود عصمت فاطمى را دُر ناب
که شرم از رخ او حیا مى کند
بود او حَسَن را علمدار صلحى
که پاینده دین خدا مى کند
بود وارث نهضت سرخ عاشور
که کاخ ستم را فنا مى کند
بود در عبادت چو زین العباد
که بر شیعیانش دعا مى کند
چو بحرالعلوم است دریایى از علم
که فکر بشر کیمیا مى کند
ز فقه الرضا زنده شد فقه صادق
که تضمین آن با ولا مى کند
اگر اژدها کرد موسى عصا را
رضا این عمل بى عصا مى کند
کند زنده در پرده تصویر شیران
ببین پور موسى چه ها مى کند
اگر آهویى را به دامى ببیند
ز دام بلایش رها مى کند
بود او طبیبى که بى نسخه درمان
ز ما دردها را دوا مى کند
چو بابش بود مظهر جود و بخشش
که حاجات ما را روا مى کند
ز بس که رئوف است از ما خدا را
ز فرط رضایش رضا مى کند
رسول خدا را بود پاره تن
که وصفش رسول خدا مى کند
خدا را زیارت کند هر که او را
زیارت به صدق و صفا مى کند
به دیدار قبرش رود هر که یک بار
تلافى آن را سه جا مى کند
به «ژولیده» او داده قولى که فردا
به قولى که داده وفا مى کند

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

     خـسـته، افـتـاده ز پا، آمده زانو می‎زد 

        مـشـکلى داشت به آقاى خودش رو می‎زد

می‎چکید از سر و رویش عرق شرم به خاک  

     مـشـت‎هـا واشده و پنجه به گیسو می‎زد

 

دامـنـى داشـت پر از خاطره تیره و تلخ   

       دسـت در دامـن آن ضـامـن آهو می‎زد

همنوا با در و دیوار در آن عصمت محض 

          کـفـتـرى بـر سر ذوق آمده قوقو می‎زد

پـاک می‎شـد دلـش از غصه ناپاکى‎ها    

     خـادمی داشت در این فاصله جارو می‎زد

فـرصـتى بود و درنگى و بجا مانده هنوز  

        شـعـله‎ اى شعر که در آینه سوسو می‎زد

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

به جهان مدح رضا ازیدما بیرون است

 

هرکه عاشق نشدازمشهدماببیرون است

نه فقط شاه خراسان شده برروی زمین

 

که حریمش نبودغیرخودعرش برین

 

همه ازدست رضایند رضادر2جهان

 

سرفرود آرومبرحاجت خود بردگران

 

علم اوعلم خدائیست،خدامیداند

 

وصل او هجروجدائیست خدامیداند

 

من که دعبل نشوم لیک -نفس -میمانم

 

تاابدنام رضارابه زبان میرانم

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود
هر کس میان صحن حرم راه می‌رود
از هر چه غصه دارد و غم می‌شود ر‌ها
هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود
وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند
از سینه‌های شعله زده آه می‌رود
اینجا بهشت روی زمین فرشته هاست
از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود
خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنیست
هر شب به پای بوسی آن ماه می‌رود
باب الجواد راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود
شاعر:سراج
 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

روی این گنبد طلا و قشنگ
خانه ای دارم از شکوفه و نور
خانه پاک و روشنی دارم
زیر باران دانه های بلور

 


زیر این گنبد طلایی هست
صحن مردی که ضامن آهوست
آه، گوش تمام مردم شهر
پر موسیقی غریبی اوست


دوست من! بگو که تا حالا
چند دفعه به مشهد آمده ای؟
اشکی از چشم خسته ریخته ای؟
بوسه ای بر ضریح او زده ای؟

تا بیایی دوباره می شنوی
عطر پاک گلاب، از هر سو
می چکد قطره اشکی از چشمت
باز با یاد ضامن آهو

در هوا بوی بال پیچیده
در زمین، عطر غنچه های دعا
شهر مشهد همیشه لبریز است
از صمیمیت امام رضا

روز و شب، کار من فقط این است:
حرف او، با پرنده ها گفتن
پر زدن در نگاه گنبد نور
زیر لب یا رضا رضا گفتن

بالهایم پر از نوازش اوست
چون شب و روز بر سر حرمم
راستی خوش به حال من، آری
بچه ها، من کبوتر حرمم ...
حمید هنرجو

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

 ناوک مژگانتان ما را ز پا انداخته
 گیسوان چون کمندت، کار ما را ساخته
 دل نگو! ویرانه ای پایین پایت مانده است
 لشگرخون ریز زلفت فاتحانه تاخته
 بی جهت خون مرا بر گردنت ننداختند
 نامش ابرو نیست، این شمشیر مست آخته
 باده ی شیراز دیگراز دهان افتاده است
 باده ی بغدادتان تنها به این لب ساخته
 درقمارعشق اهل ری، به غیراز جفت هشت
هرکه طاس دیگری آورده فوری باخته
شاعر:وحید قاسمی
 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

وقتی سهم آهوان تو زیارت میشود

هر که آمد در حرم غرق اجابت می شود

 

عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم

چون شنیدم زائرت محو صدایت میشود

در حرم فکر میکنم بر من نظر انداختی

وقتی "پایین پای" تو سهم گدایت میشود

 

 

وقتی بر روی سرم دست اجابت میکشی

فیض دستت با تمام شهر قسمت میشود

 

این توسل ها که تقصیر گداهای تو نیست

حاجت از دستت گرفتن زود عادت میشود

 

پنجره فولاد تو نور عجیبی میدهد

هر که در صحن است سوی آن هدایت میشود

 

جان زهرا... چون شنیدم که به آن حساسی و

هر که زهرا س گفت،مخصوصا اجابت میشود

 

...یا ضامن آهو،یا علی بن موسی رضا ع...

 

و یک رباعی:

 

امام رضا ع

 

هم شوق پریدن به کبوتر دادی

هم هر چه که خواستم تو بهتر دادی

ما سطح نگاهمان فقط این دنیاست

اما تو کرم کردی و محشر دادی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

 

آقا !  دلم   بـراي  حـرم   تنـگ   گشتـه  است

پايــم  بدون  حسّ  شما  لنـگ  گشتـه   است 

چــونان  كبـوترم  كه  پـرش  را  شكستــــه اند

يا  آهويي كه  زخمي  يك  سنگ  گشته است 

 

اشكم  صــداي  عطـر  تـو  را  داد  مـــي كشد

آهم به  ناي تشنه ،خوش آهنگ  گشته است 

ديگر  زمان ،  زمانــه ي  مـاه  و  پلنـگ  نيست

اظــهار   عشـق  بـر  غــربا  ننگ  گشته است 

ديـدي  دران  حـوالــي  اگـر   دست  و  پـا زنان

قلبي  ز  نصف  واشده  خـونرنگ  گشته است 

حتما ً  منـم  ،  پرنده ي  هجــران  كشيــده ات

بـاري  دلـم  بـراي  حــرم  تنـگ  گشتـــه است

 

شاعر: دادا بیلوردی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند
موج‌های پریشان تو را می‌شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند
هم تو گل‌های این باغ را می‌شناسی
هم تمام شهیدان تو را می‌شناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را می‌شناسند
گرچه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای پنهان تو را می‌شناسند
اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می‌شناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه‌های خراسان تو را می‌شناسند
شاعر: قیصر امین پور
 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  8:04 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها