0

اشعار ولادت امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین

آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین

وسط کوچه همین که بدنت لرزه گرفت

ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین

 

این چه زهری است که داری به خودت می پیچی ؟

گاه پشت کمرت ، گاه جبین خورد زمین

از سر تو چه بگوییم ؟ روی خاک افتاد

از تن تو چه بگوییم ؟ همین ... خورد زمین

دگرت نیست توان تا که ز جا برخیزی

ای که با تو همه ی دین مبین خورد زمین

داشت می مرد اباصلت که چندین دفعه

دید مولاش چه بی یار معین خورد زمین

زهر اول اثرش بر جگر مسموم است

پهلویت سوخت که زانوت چنین خورد زمین

پسرت تا ز مدینه به کنار تو رسید

طاقتش کم شد و گریان و حزین خورد زمین

به زمین خوردن و خاکی شدنت موروثی است

جد تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین

شاعر:جواد حیدری

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

گل می کند بهار تو در باغ سینه ها
پر می شود ز باده ی تو آبگینه ها
نقاره می زنند به بامت فرشتگان
حتما شفا گرفته ز دست تو سینه ها

 

دیگر غریب نیستی ای آشنا ترین
تایید می کند سخنم را قرینه ها
اول همین که سمت حریم تو آمدند
صدها هزار مرد غریب از مدینه ها
دیگر هم آن که از نفس تو غریب ماند
در سینه های عاشق وصل تو کینه ها
تجدید کن حکومت خود را به قلبها
اینجا فراهم است برایت زمینه ها
گرم فضا نوردی خوف و رجا شدیم
آیا به ما نمی رسد آخر سفینه ها
دارد حکایت از عشاق گنبدت
یعنی که زرد باد رخ از عشق بی حدت
هر سر که از خیال تو پر شور می شود
دریای بر کرانه ای از نور می شود
در شعله ی محبت تو سینه تا گداخت
غرق تجلی است وشب طور می شود
با هر "وان یکاد" لبان فرشته ها
صد چشم زخم از حرمت دور می شود
فردا که موج خیز هراس است زائرت
در ساحل نجات تو محشور می شود
با پلک بسته آمده دشمن به جنگ تو
از بس حریم قدس تو پر نور می شود
چون حوض کوثر است گوارا عقیق تو
فوق بهشت آمده صحن عتیق تو
ما را به گوشه حرم خود مقیم کن
مهمان مهربانی دست کریم کن
تا شعله زار شوق تو بالی بگسترد
ای صبح، دشت عاطفه را پر نسیم کن
دربانی حریم تو در آرزوی ماست
ما را عصا به دست بخواه و کلیم کن
مژگان ما که سمت شکوه تو وا شده است
وقف غبار روبی فرش و گلیم کن
بی اطلاع از اول و از آخر خودیم
ما را که حادثیم، رهین قدیم کن
این دل زجنس پنجره فولاد تو نبود
یعنی که زود می شکند از فراق، زود
خورشید گرم چیدن بوسه زماه توست
گلدسته ها منادی شوق پگاه توست
آری شگفت نیست که بی سایه می روی
خورشید هم زسایه نشینان ماه توست
از چشم آهوان حرم می توان شنید
این دشتها به شوق شکار نگاه توست
بالای کاشی حرم تو نوشته است
هرجا دلی شکست همان بارگاه توست
با این که سال هاست سوی طوس رفته ای
اما هنوز چشم مدینه به راه توست
یعنی که کاش فصل غریبی گذشته بود
دیگر مسافرم زسفر بازگشته بود
هرچند سبز مانده گلستان باورت
آیینه ای جز آه نداری برابرت
راه از مدینه تا به خراسان مگر کم است
با شوق دیدنت شده آواره خواهرت
دیگر دلی به یاد دل تو نمی طپد
بالی نمانده است برای کبوترت
مثل نسیم می رسد از ره جواد تو
یعنی نمی نهی به روی خاکها سرت
تنها به کرب و بلا سرنهاده بود
مردی که داشت نوحه گری مثل مادرت
اشک تو هست تا به ابد روضه خوانمان
تا کربلاست همسفر کاروانمان
شاعر:محمد جواد زمانی

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

در بند هواییم، یا ضامن آهو!
در فتنه رهاییم، یا ضامن آهو!
بی تاب و شکیبیم، تنها و غریبیم
بی سقف و سراییم، یا ضامن آهو

 

عریانی پاییز، خاموشی پرهیز
بی برگ و نواییم، یا ضامن آهو!
سرگشته‌تر از عمر، برگشته‌تر از بخت
جویای وفاییم، یا ضامن آهو!
آلوده‌ی بدنام، فرسوده‌ی ایام
با خود به جفاییم، یا ضامن آهو!
آلوده مبادا، فرسوده مبادا
این گونه که ماییم، یا ضامن آهو!
پوچیم و کم از هیچ، هیچیم و کم از پوچ
جز نام نشاییم، یا ضامن آهو!
ننگینی نامیم، سنگینی ننگیم
در رنج و عناییم، یا ضامن آهو!
بی رد و نشانیم، از دیده نهانیم
امواج صداییم، یا ضامن آهو!
صید شب و روزیم، پابند هنوزیم
در چنگ فناییم، یا ضامن آهو!
چندی است به تشویش، با چیستی خویش
در چون و چراییم، یا ضامن آهو!
با دامنی اندوه، خاموش‌تر از کوه
فریاد رساییم، یا ضامن آهو!
مجبور مخیّر، ابداع مکرر
تقدیر قضاییم، یا ضامن آهو!
افتاده به عصیان، تن داده به کفران
آلوده‌رداییم، یا ضامن آهو!
حیران شده‌ی رنج، طوفان‌زده‌‌ی درد
دریای بکاییم، یا ضامن آهو!
تو گنج نهانی، ما رنج عناییم
بنگر به کجاییم، یا ضامن آهو!
با رنج پیاپی، در معرکه‌ی ری
بی قدر و بهاییم، یا ضامن آهو!
نه طالع مسعود، نه بانگ خوش عود
زندانی ناییم، یا ضامن آهو!
در غربت یمگان، در محبس شروان
زنجیر به پاییم، یا ضامن آهو!
رانده ز نیستان، مانده ز میستان
تا از تو جداییم، یا ضامن آهو!
سودای ضرر ما، کالای هدر ما
اوقات هباییم، یا ضامن آهو!
دل‌خسته و رسته، از هر چه گسسته
خواهان شماییم، یا ضامن آهو!
روزی بطلب تا، یک شب به تمنا
نزد تو بیاییم، یا ضامن آهو!
در صحن و سرایت، ایوان طلایت
بالی بگشاییم، یا ضامن آهو!
با ما کرم تو، ما در حرم تو
ایمن ز بلاییم، یا ضامن آهو!
چشم از تو نگیریم، جز تو نپذیریم
اصرار گداییم، یا ضامن آهو!
در حسرت کویت، با حیرت رویت
آیینه‌لقاییم، یا ضامن آهو!
مشتاق زیارت، تا جبهه‌ی طاعت
بر خاک تو ساییم، یا ضامن آهو!
گو هر چه نباید، گو هر چه بباید
در کوی رضاییم، یا ضامن آهو!
آیا بپذیری، ما را بپذیری؟
در خوف و رجاییم، یا ضامن آهو!
مِهر است و اگر قهر، شهد است و اگر زهر
تسلیم شماییم، یا ضامن آهو!
فریادرسی تو، عیسی‌نفسی تو
محتاج شفاییم، یا ضامن آهو!
هر چند گنه‌کار، هر قدر سیه‌کار
بی رنگ و ریاییم، یا ضامن آهو!
ما بنده‌ی درگاه، در پیش تو، اما
در عشق خداییم، یا ضامن آهو!
در رنج و تباهی، وقتی تو بخواهی
آزاد و رهاییم، یا ضامن آهو!
ای چشمه‌ی خورشید، مهر تو درخشید
در عین بقاییم، یا ضامن آهو!
ما همسفر شوق، فریادگرشوق
آوای دراییم، یا ضامن آهو!
همخانه‌ی شبگیر، همسایه تأثیر
پرواز دعاییم، یا ضامن آهو!
همراز به خورشید، دمساز به ناهید
در شور و نواییم، یا ضامن آهو!
هم‌صحبت صبحیم، هم‌سوی نسیمیم
هم‌دوش صباییم، یا ضامن آهو!
ما خاک ره تو، در بارگه تو
گویای ثناییم، یا ضامن آهو!
سوگند الستیم، پیمان نشکستیم
در عهد «بلی»ییم، یا ضامن آهو!
یار ضعفا تو، خود ضامن ما تو
ما اهل خطاییم، یا ضامن آهو!
هم مسکنت ما، هر مرحمت تو
مسکین غناییم، یا ضامن آهو!
از فقر سرودیم، یا فخر نمودیم
فخر فقراییم، یا ضامن آهو!
نه نقل فلاطون، نه عقل ارسطو
جویای هداییم، یا ضامن آهو!
هنگامه‌ی وهم آن، کجراهه‌ی فهم این
ما اهل ولاییم، یا ضامن آهو!
از گوهر پاکیم، از کوثر صافیم
فرزند نیاییم، یا ضامن آهو!
چاووش شب رزم، سرجوش تب رزم
شوق شهداییم ، یا ضامن آهو!
ایمان به تو داریم، یونان بگذاریم
تشریک‌زداییم، یا ضامن آهو!
منشور نشابور، سرسلسله‌ی نور
با حکمت و راییم، یا ضامن آهو!
تو راه مجسّم، گر راه به عالم
جز تو بنماییم، یا ضامن آهو!
تا صور قیامت، با شور ندامت
شایان جزاییم، یا ضامن آهو!
همراهی استاد آگاهی‌مان داد
کز تو بسراییم، یا ضامن آهو!
این بخت سهیل است،کش سوی تو میل است
در نور و ضیاییم، یا ضامن آهو!
زین نظم بدایع، وین اختر طالع
اقبال‌هماییم، یا ضامن آهو!
شاعر:سهیل محمودی

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

نام تو را بردم زمستانم بهاری شد
در خشکسالی دلم صد چشمه جاری شد
بعد از زمانی که گدایی تو را کردم
دار و ندار من عجب دار و نداری شد

گفتند جای توست دل را شستشو کردم
پس می شود از خادمان افتخاری شد
می خواستند از هر طرف تو جلوه گر باشی
این گونه شد دور حرم آئینه کاری شد
گاهی اسیری لذت آهو شدن دارد
بیچاره آنکه از نگاه تو فراری شد
گرد ضریحت با من و گرد دلم با تو
بی تو دوباره این دلم گرد و غباری شد
من سائل بی چیز اطراف حرم هستم
من سالهای سال دنبال کرم هستم
ای حاجت محتاج ترین ها آقا
ای ذکر دخیل بستنم یا آقا
یک لال کنار پنجره فولادت
یکدفعه صدا میزند آقا ....آقا.....
شاعر:علی اکبر لطیفیان

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

"رافت" در آستان تو تفسیر می­شود
دل با خیال حسن تو تسخیر می­شود
صدها هزار نامه آلوده از گناه
با یک نگاه عفو تو تطهیر می­شود

 

پیش از اجل به خانه چشمم قدم گذار
تعجیل کن! فدات شوم! دیر می­شود
حتی سکوت در حرم تو عبادت است
اینجا نفس به یاد تو تکبیر می­شود
اینجا اگر کبوتر دل آید از بهشت
اطراف گندم تو زمین گیر می­شود
دیوانه می­شود دل عاقل در این حرم
دیوانه ای که عاشق زنجیر می­شود
صیاد را به نیم نگهت صید می­کنی
آهو به یک ضمانت تو شیر می­شود
شاعر:حاج غلامرضاسازگار

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

رضا اگر چه به صورت، از آن حرم دورم
من از تو دور که باشم، ز خویش هم دورم

میان اینهمه دوری ترانه دل من
شده «تو با منی اما من از خودم دورم»

 

تو آفتابی و با من نفس نفس نزدیک
به رنگ سایه گر از تو قدم قدم دورم

جدا ز کوی تو آنقدر دورم از شادی
که از وجود به اندازه عدم دورم

اگر که یک قدم آیم سوی خراسانت
همان قدَر به خدا از غروب و غم دورم

شده‌ست فاصله در پیش رو گناهانم
به من مگو منِ بیچاره از تو کم دورم

مگر که اینهمه بیچارگی کم است که من
کبوتر توأم امّا از آن حرم دورم

غریبِ غُربتم از حضرت رضا مهجور
گدای مطلقم از مطلقِ کرم دورم

اگر چه منّت عینُ النعیمِ لطفت هست
ولی ز کوی تو یا «غایه النِعم» دورم

ز حادثات جهانی تو خود پناهم باش
مکن از آن حرمِ امنِ محترم، دورم

ز فیض عام تو ای آفتاب ملّت‌ها
ز بارگاه تو ای قبله اُمم، دورم

هر آنچه رحمت و فضل و سخا و لطف ترا
حساب می‌کنم، از تو به هر رقم، دورم

ز مشهدت که خیابان آن «ارم» خوانند
از آن حرم نه، که از روضه ارم، دورم

به کفشداری و فرّاشی‌ات امیدم هست
اگر ز خدمت آن شاه پر خدم دورم

مگر تو بر سرم از لطف پای بگذاری
که مورم و ز سلیمان محتشم دورم

اگر چه گم نکنم کوکب هدایت تو
مکن ز کوی خود ای «نور فی الظُلَم» دورم

فکیف أقطع منک الرجاءَ یا مولا؟
أجب بفضلک یا کاشف الهمم، دورم

کسی زبان مرا در غمت نمی‌فهمد
که از امیر عرب، خسرو عجم دورم

زیارت تو طلب دارم از خدا، تا کی
به شکل «لا» ز در خانه «نعم» دورم؟

اگر چه زائر عارف نی‌ام، ز محضر خود
مکن به جان جوادت دهم قسم- دورم

غریب عالم محرومی‌ام، ولی از خویش
مدار، ای به کرم در جهان عَلَم، دورم

همینکه خواب روم، بر ضریح توست سرم
همینکه باز کنم پلک‌ها ز هم، دورم

هزار شب بشوم همجوارتان از شوق
دوباره پیش خودم فکر می‌کنم دورم

دلم برای تو ننوشته شعر خود خوانده
تو با منی اگر از دفتر و قلم دورم

اگر طلب کنی‌ام، جان دهم ز شوق، اینبار
که دوری‌ات نکند از تو باز هم دورم

شاعر:محمد سعید میرزایی

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

رسید تا فلکه آب و روبروی حرم
گذاشت دست به سینه : سلام سوی حرم
لب زمین دو چشمش دوباره باران خورد
در آستانه دریا گرفت بوی حرم

 

گذاشت صورت خود را به صورت یک در
نفس کشید و نفس شد به رنگ و روی حرم
تمام حس عطش را به کاسه ها نوشید
و پر شد از تب و تاب لب سبوی حرم
در آن طرف پدری که خمیده . با گریه
گره زده پسرش را به آبروی حرم
چقدر قطره به دریا رسیدنش زیباست
چقدر زمزمه جاری شده به جوی حرم
در ازدحام توسل ز چشم من گم شد
ضریح بود و هزاران دعای توی حرم
شکست بین نماز زیارت آقا
شکست و ریخت قنوتش به گفتگوی حرم
شفا گرفته مریضی ...زدند نقاره
صدای معجزه پیدا شد از گلوی حرم
گذاشت دست به سینه .عقب عقب برگشت
رسید تا فلکه آب و روبروی حرم
شاعر:علیرضالک

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

زگردون تیره ابری , تند گردی بر شد از دریا
جواهر خیز وگوهر بیز وگوهر ریز و گوهر زا

هـژبر بیشه امکان نهنگ لجّـه ایمـان
ولیّ ایـزد منّـا ن علی عـا لی اعـلا

 

امام ثامن ضامن حریمش چون حرم آمن
زمین از حزم او سا کن سپهر ازعزم او پویا

نهـا ل باغ علّیین ، بهـار مرغـزار د یـن
نسیم روضـه یا سین ، شمیـم دوحــه طـه

سحاب عد ل را ژاله ، ریاض شرع را لاله
خرد بر چهر او واله ، روان از مهر او شیدا

رخش مهری فروزنده ، لبش یاقوتی ارزنده
از ان جان خرد زنده و زین نطق سخن گویا

زجودش قطره ای قلزم ،زرویش پرتوی انجم
جنـا بش قبـله مردم ، رواقـش کعبـه دلهـا

بهشت ازخلق او بوئی ، محیط ازجود اوجوئی
به جَنب حشمتش گوئی ، گرایا ن گنبد مینا

ستـاره گوی میدانش ، هلال عیـد چوگا نش
ز نعـل سمّ یکرانش غبـا ری توده غبـرا

قمررنگی زرخسارش، شکر طعمی زگفتارش
بشر را مهرد یدارش،نهان چون روح در اعضا

زمین اثاری ازحزمش، فلک معشاری ازعزمش
اجـل در پهنه رزمـش ندارد دم زدن یـارا

خـرد طفـل دبستا نش ، قمر شمع شبستا نش
به مهر چهر رخشا نش ،ملک حیران ترازحربا

نظـام عا لـم اکبـر ، قِـوام شــرع پیـغمبر
فروغ د یده حـید ر، سـرور سینـه زهـرا

اَبَد از هستیش آنی ، فلک درمجلسش خوانی
به خوان همتش نانی فروزان بیضه بیضا

وجودش با قضا توام ، زجودش ما سوی خرّم
حد وثش با قِدم همد م ، حیا تش با ابد همتا

قضا تیریست درشستش ،فنا تیغیست دردستش
چو ماهی بسته شستش ، همه د نیا و ما فیها

زمین گویست درمشتش،فلک مُهری درانگشتش
دو تا چون اسمان پشتش ، به پیش ایزد یکتا

به سا ئل بحرو کان بخشد ،خطا گفتم جهان بخشد
گرفتم کو نهان بخشد ، ز بسیا ری شود پیدا

ملک مست جما ل او ، فلک محو کما ل او
ز دریـای نوا ل ا و ، حبـا بی لجّه خضرا

زما ن را عد ل او زیور،جهان را ذات اومفخر
زمان را او زمان پرور، جهان را اوجهان پیرا

ز قدرش عرش مقداری ،زصنعش خاک اثاری
به باغ شوکتش خاری ریا ض جنّت الماوی

رضای او رضای حق ، قضای او قضای حق
د لش از ما سوای حق گزید ه عزلت عنقا

کواکب خشت ایوانش، فلک اُجری خورخوانش
به زیر خط فرما نش چه بُلقا و چه جابُلسا

رخش پیرایه هستی ، د لش سرما یه هستی
وجودش دایه هستی ، چه درمقطع چه درمبدأ

ملک را روی دل سویش، فلک را قبله ابرویش
به گِرد کعبه کویش طواف مسجد الاقصی

جهان را او بود آمر،چه درظاهر چه در باطن
به امر او شود صا در ز دیوان قضـا طغرا

کند از یک شکرخنده ، هزاران مرده را زنده
چنا ن کز چهـر رخشند ه، جهان پیر را بـرنا

رِدای قد س پوشیده ، به هضم نفس کوشیده
به بزم ا نس نوشیده ، می وحدت ز جام لا

مِی از مینای لا خورده ، سبق از ماسوا برده
و ز ان پس سر بر اورده ، ز جَیب جامه الآ

زُدوده زنگ امکانی ، شده در نورحق فانی
چو مه در مهر نورانی چو آب دجله در دریا

ده د ر دشت لا خرگه ، که لا معبود الا الله
ز کـاخ نفی جسته ره به خلوتگاه استثنـا

شده از بس به یاد حق به بحرنفی مستغرق
چنان با حق شده ملحق که استثنا به مستثنی

هی یزدان ثنا خوانت،دوگیتی خوان احسا نت
خمی فتراک فرما نت جهان را عروة الوثقی

ستاره میخ درگاهت ، زحل هندوی درگاهت
ز بیـم خشـم جا نکاهت ، فلک را رنج استـرخا

به سرازلطف حق تاجت،طریق شرع منهاجت
بسا ط قرب معراجت فسبحا ن الذی اسری

مهین نـو باوه آدم ، بهین پیـرایه عـا لم
چو خیر المرسلین مَحرم به خلو تگاه اُو ادنی

توئی غا لب توئی قاهر،توئی با طن توئی ظاهر
تو ئی نا هی توئی آمر، تو ئی داورتوئی دارا

تو درمعموره امکان ، خداوندی پس ازیزدان
چودررگ خون چودرتن جان روان حکم تودراشیا

توئی برنفع وضرقادر، توئی برخیرو شرقادر
توئی بر د یو و دَد آمر، توئی بر نیک وبد دانا

تو جسم شرع را جانی ، تو دُرّ عقل را کانی
تو گنج کا ن یزدانی تو د ا نی سرّ ما اوحی

تو دانا ئی حقا یق را ، تو بینا ئی دقا ئق را
تو رویا نی شقا یق را ز نا ف صخره صمّا

ترا از ماه تـا ماهی، ز حق پروانـه شاهی
گر افزائی و گر کاهی ، نباشد از کست پروا

سخن تخم است واودهقان ثنا مزرع امل باران
فشاند دانه در میزان که چیند خوشه درجوزا

دراوصاف تـو« قـا آنی» دهد دادِ سخنـدانی
کنـد امروز دهقا نی که تا حا صل بَرَد فردا

شاعر:قاآنی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

نگاه می کنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را

"من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب"
و بغض می کنم این شعر پشت نیسان را

 

چراغ قرمز و من محو گل فروشی که
حراج کرده غم و رنج های انسان را

کلافه هستم از آواز و ساز از چپ و راست
بلند کرده کسی لای لای شیطان را

چراغ سبز شد و اشک من به راه افتاد
چقدر آه کشیدم شهید چمران را

ولیعصر...ترافیک...دود...آزادی...
گرفته گرد و غبار اسم این دو میدان را

غروب می شود و بغض ها گلوگیرند
پیاده می روم این آخرین خیابان را...

عزیز مثل همیشه نشسته چشم به راه
نگاه می کند از پشت شیشه باران را

دو هفته ای ست که ظرف نباتمان خالی ست
و چای می خورم و حسرت خراسان را

سپرده ام قفس مرغ عشق را به عزیز
و گفتم آب دهد هر غروب گلدان را

عزیز با همه پیری عزیز با همه عشق
به رسم بدرقه آورده آب و قرآن را

سفر مرا به کجا می برد؟ چه می دانم
همین که چند صباحی غروب تهران را...

صدای خوردن باران به شیشه ی اتوبوس
نگاه می کنم از پنجره بیابان را

نگاه می کنم و آسمان پر از ابر است
چقدر عاشقم این آفتاب پنهان را...

چقدر تشنه ام و تازه کربلای یک است
چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را
 
نسیم از طرف مشهد الرضاست...ولی
نگاه کن! حرم سرور شهیدان  را ...

شاعر:حسن بیابانی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

در فضاى عالم امکان عجب غوغاستى
کز زمین تا آسمان بزم طرب برپاستى

هر کجا پا مى نهى ، باشد گلستان از سرور
نغمه هاى بلبلان تا گنبد خضراستى

 

نجمى از نجمه ، درخشان گشت کز نو رخش
مهر و ماه آسمان را روشنى افزاستى

از زمین تا آسمان بنگر صفوف قدسیان
تهنیت گو بر نبىّ سلطان اَو اَدنى ستى

حلم او چون مجتبى و در شجاعت چون حسین (ع )
وز عبادت حضرت سجّاد (ع ) را همتاستى

یادگار حضرت باقر (ع ) بود او از علوم
صادق آسا صادق الوعد ، آن شه والاستى

کاظم الغیط است مانند پدر موسى و نیز
در لب جان بخش آن شه ، معجز عیسى ستى

مأمن بیچارگان و یاور درماندگان
وز عنایت شیعیان را ناجى فرداستى

شاعر:سراج

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید
شب را در این بهشت الهی سحر کنید
با زائرین این حرم الله سر کنید
مدح رضا چو آیة قرآن ز بر کنید

 

عید بزرگ شیعة آل پیمبر است
میلاد هشتمین حجج الله اکبر است
ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن
بر چهرة حقیقت ایمان نظاره کن
یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن
در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن
میلاد پارة تن زهرا و احمد است
شمس الشموس عالم آل محمد است

این مظهر جمال خداوند اکبر است
آیینة تمام نمای پیمبر است
خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است
قرآن روی سینة موسی ابن جعفر است
بر خلق آسمان و زمین مقتداست این
جان رو نما دهید که روی خداست این

روشن هزار سینة سینا به نور او
چشم هزار موسی عمران به طور او
صف بسته اند خیل رسل در حضور او
دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او
ریزد برات عفو خدا از نظاره اش
دوزخ بهشت می شود از یک اشاره اش

هر قامتی که سرو لب جو نمی شود
هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود
هر پادشه که ضامن آهو نمی شود
هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود
در طوس پارة تن احمد بود یکی
آری رئوف آل محمد بود یکی

ای خلق خاک پای تو یا ثامن الحجج
جان جهان فدای تو یا ثامن الحجج
قرآن پر از ثنای تو یا ثامن الحجج
ایمان بود ولای تو یا ثامن الحجج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
تهلیل بی ولای تو هرگز قبول نیست

گردون هماره دور زند در طریق تو
خورشید خشت گوشة صحن عتیق تو
با آن همه کرامت و لطف دقیق تو
خود را شمرده اند گدایان رفیق تو
دستی که دست لطف خدا می شود تویی
شاهی که خود رفیق گدا می شود تویی

یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام
فرقی نمی کند به درت شاه یا غلام
سلطان ندیده ام ز گدا گیرد احترام
پیش از سلام زائر خود را کند سلام
پیوسته دست بر سر زوار می کشی
تو کیستی که ناز گنه کار می کشی

پاییز بوستان دل ما بهار توست
در شهر طوسی و همه عالم دیار توست
گل بوسة امام زمان بر مزار توست
شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سفر کنم دلم اینجاست یا رضا

شرمنده ام از این که بپرسند کیستم
از ذره کمترم نتوان گفت چیستم
در پرتو کرامت خورشید زیستم
روزی که نیستم به کنار تو نیستم
با یک دم تو صبحدم عید می شوم
در آفتاب صحن تو، توحید می شوم

گل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت
خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت
ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت
بی آبرو ز خاک درت آبرو گرفت
من دور گندم کرم تو کبوترم
ردّم نکن که از همه بی آبروترم

ای نقش دیده و دل ما جای پای تو
روح الامین کبوتر صحن و سرای تو
مضمون بده که از تو بگویم برای تو
"میثم" کجا و گفتن مدح و ثنای تو
راهم بده که ذاکر ناقابل توام
انگار اینکه خاک ره دعبل توام

شاعر:حاج غلامرضا سازگار

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

ای تو را از قـادر منـان سـلام‌الله نجمـه!
 
از تمـام عـالم امـکان سـلام الله نجمـه!
 
از تمام آسمان‌هـا از مه و خورشید و انجم
 
از ملک از حـور، از انسان سلام‌الله نجمه!

 

از مسیح و مریم و انجیل و از تورات و موسی
 
از رسول‌الله و از قـرآن سـلام‌الله نجمـه!
 
آفتـاب کبریـا را بـر فراز دست داری
 
جان ختم‌الانبیا را بر فراز دست داری
 
****
 
ای عروس فاطمه مادر شدی عیدت مبارک!
 
بر فراز شانۀ جان، جان توحیدت مبارک!
 
ماه عصمت، ماهتاب محفل آل‌محمّد
 
آفتاب طور موسی، قرص خورشیدت مبارک!
 
گوهـر رخشنـدۀ دامـان دریـای ولایت!
 
مـادر بیت ولایت! نخل امیـدت مبارک!
 
نور حق در چشم طوسی مادر شمس‌الشموسی
 
حمـد‌خـوان، تکبیرگو تا ماه رویش را ببوسی
 
بـارک‌الله نجمـه، آوردی جمـال ابتـدا را
 
در جمال طفـل دلبندت تماشا کن خدا را
 
طور موسی: کعبه تو: بنت‌اسد این طفل: حیدر
 
یا شـدی زهرا و زادی باز مصباح‌الهدا را؟
 
چارده معصوم را در یک جمال آوردی امشب
 
دیـده بگشـا در رخش بنگـر تمام انبیا را
 
مشرق الانوار خورشید همه خورشید‌هایی
 
ام دیـن ام‌الشــرف ام‌الـولا ام‌الرضــایی
 
****
 
جان عالم رونمایش باد، روی داور است این
 
مثل زهرا پاره‌ای از پیکر پیغمبر است این
 
قبلـۀ هفتـم علـی سـوم، مـولای هشتم
 
زادۀموسی کلیم‌الله موسی‌پرور است این
 
ضـامن آهـو نه! بلکه ضامن کل خلایق
 
لحظه‌لحظه پای میزان و صراط و محشر است این
 
عرش اعلا خاک پایش، هستی خلقت ولایش
 
عالـم و آدم فـدایش، خـازن جنت گـدایش
 
****
 
ای مزارت در زمین، بیت‌الحرام آسمان‌ها
 
وی به ماه عارضت روشن همه چشم زمان‌ها
 
ای گدا را گوشه‌ای از سایۀ دیوار صحنت
 
خوب‌تـر از سلطنت بـر قلـۀ بام جهان‌ها
 
حج محرومان نه! بلکه حج آدم، حج عالم
 
قبلۀ دل‌هـا نه! بلکه کعبۀ امیـد جان‌هـا
 
چشم اهل آسمان خاک قدوم دوستانت
 
حاجت خلق دو عـالم ریخته در آستانت
 
****
 
آسمانی‌ها گرفتنـد آبـرو از خــاک کـویت
 
هر نهالی گشته خضری در کنار آب جویت
 
باغ جنت را نخواهم در بهـای خاک راهت
 
آفرینش را نگیـرم در پـی یک تــار مویت
 
چند از بهر گـدا آغـوش خود را می‌گشایی؟
 
ای فدای عادت و احسان و خلق و خُلق و خویت
 
آشنـا و غیـر را با دست رأفت دستگیری
 
دشمنت را هم میان دوستانت می‌پذیری
 
****
 
من کی‌ام؟ آلوده‌ای در بین پاکـان شمایم
 
زائرت گـر نیستم ردم مکن مـولا! گدایم
 
هرکه هستم سائلی پشت در بـاب‌الجوادم
 
هرچه باشم دوستـی در گوشـۀ دارالولایم
 
هرچه در محشر ز من پرسند باشد یک جوابم
 
من گدایی از گدایان علی موسی الرضایم
 
گرچه از خود ناامیدم عفو تو باشد امیدم
 
روسیاهم روسیاهم لیک اینجا روسفیدم
 
****
 
دور یا نزدیک، دست توست بر روی سر من
 
هرکجا گیرم وطن قبـر تو باشد در بر من
 
مهـرت ای آقای من ای مهربان مهربانان
 
بـوده از روز ولادت شهـد شیـر مـادر من
 
با امـام مهربانی چـون تو در دوزخ برندم؟
 
کافر استم گر بگنجد این سخن در باور من
 
روز محشـر پـا اگـر در آتش دوزخ گذارم
 
باز می‌گویم خدایا! من رضا را دوست دارم
 
****
 
ای همه خورشیدها در سایۀ گلدسته‌هایت
 
ای غریبـی کـه بود خلق دو عالم آشنایت
 
گرچـه قابل نیستم بگذار یـامـولا بگویم:
 
سیـدی! جانـم فدا جانـم فدا جانم فدایت
 
کاش وقتی صورت خود را گذارم بر ضریحت
 
هم ببوسم مرقـدت را هم بمیرم از برایت
 
می‌نهادم روی پای زائر قبرت سرم را
 
می‌گشودم بـر ضریح تو نگاه آخرم را
 
****
 
آمـدم قبـر تــو را بوسیـدم و بــاشد امیـدم
 
آن سه جایی را کـه خود گفتی بیایی بازدیدم
 
من نی‌ام لایـق که بـاز آیی به دیدارم ولیکن
 
این روایت را که می‌آیی به گوش جان شنیدم
 
تا تو وقت مـرگ بر چشمم ز رأفت پا گذاری
 
لحظه‌لحظه در هوای مرگ، دل از جان بریدم
 
آن که بـا دیدار مـاه عـارضت خواهد بمیرد
 
دوست دارد لحظه‌لحظه مرگ، جانش را بگیرد
 
****
 
گرچـه در پرونـده جرم متصل داریم مولا!
 
کوه عصیان، چشم گریان، زخم دل داریم مولا!
 
قلبــی از نـور تـولای شمــا لبریـز، امـا
 
نامه‌ای از برق عصیان مشتعل داریم مولا
 
با همـه جرم و خطـا و بـا همه آلودگی‌ها
 
در خراسان تو حـق آب و گل داریم مولا!
 
مهربان مهربانان! بر سـرم منت نهـادی
 
«میثم» آلوده را هم در حریمت راه دادی
 

شاعر:حاج غلامرضا سازگار

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

ای حرم، گوشه‌ای از ایوانت
 
ای بـهشت خـدا خراسـانت
 
ای تمام وجود، سفرۀ جـود
 
ملک و جن و انس، مهمانت

 

دین و ایمان ما ولایت توست
 
هرچـه داریم از عنایت توست
 
****
 
درد جان را طبیب کیست؟ تویی
 
فقــرا را حبیـب کـیست؟ تویی
 
پــدر و مــادرم بــه قربــانت
 
آشنـای غـریب کـیست؟ تویی
 
که به زوّار خود سلام کند؟
 
پیش پـای گـدا قیام کند؟
 
****
 
ای ولایت کمـال ایمانم!
 
کل توحید و کل و قرآنم!
 
«اکرمو الضیف» را شما گفتید
 
در بـه رویـم نبنـد، مهمانم
 
تـو رئـوف همـه رئوفـانی
 
هیچ‌کس را ز در نمی‌رانی
 
****
 
به حـریم مطهـرت سـوگنـد!
 
به قم و صحن خواهرت سوگند!
 
به حسین و به عمه‌ات سوگند!
 
به جـواد و بـه مادرت سوگند!
 
دست حاجت به دامن تو زدم
 
تـو بـه رویم نیاوری که بدم
 
****
 
مظهـر رحـمت خداونـدی
 
آرزوی هــر آرزومنـــدی
 
دشمنت هم اگـر ز در آید
 
به خدا در بر او نمی‌بندی
 
همه را زائرت خطاب کنی
 
کی گنـهکار را جواب کنی
 
کاهم و کوه معصیت بارم
 
روسیـاهم بـدم گنهکارم
 
آبـروی مـرا مبـر مـولا!
 
به همه گفته‌ام رضا دارم
 
گرچه بی‌قیمتم اگر چه بدم
 
هیچکس جز شما نمی‌خردم
 
****
 
ای دو عـالم حریـم محترمت
 
من و لطف و عنایت و کرمت
 
بس‌کـه آقــا و مهربان استی
 
دل آلــوده‌ام شــده حـرمت
 
جز تو الفت به کس نمی‌گیرم
 
دل خـود از تو پس نمی‌گیرم
 
****
 
خوش‌ترین ذکر من حکایت توست
 
مدح تـو، وصف تـو، روایت توست
 
کس نگویـد که مـن فقیـر استم
 
همـه دارایـی‌ام ولایـت تــوست
 
اگـر آلــوده‌ام اگـر پستم
 
به شما خانواده دل بستم
 
****
 
تو به چشمان بسته‌ام نوری
 
تو به انس فقیر، مسـروری
 
در میــان ائمـه اطهار
 
بـه امـام رئوف، مشهوری
 
تو به افتاده بال می‌بخشی
 
تو نکرده سؤال، می‌بخشی
 
****
 
دل ما هـرچـه هست خانۀ توست
 
کوه غم‌هـای مـا بـه شانۀ توست
 
چشم «میثم» به دست لطف شما
 
نفـس او پــر از ترانــۀ تــوست
 
گرچـه بـار گنــاه آوردم
 
بـه حـریمت پناه آوردم

شاعر:حاج غلامرضا سازگار

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

وقتی خدا ز روح خودش بر جهان دمید

از لا مکان به کون ومکان شش زمان دمید

خلق قدیم او که همان خلق نوری است

با اذن او به جمله ذرات جان دمید

 

بعد از هزارها سنه از خلق نوری اش

تازه مشیتش به زمین و زمان دمید

روحی برای زنده شدن در تن زمین

روحی میان کالبد آسمان دمید

وقتی که او قضا و قدر را شروع کرد

در ظرف هر که قدر رضایش توان دمید

با چهارده افاضه ی حبل المتینی اش

در هر چه خواست نغمه گرم و گران دمید

از نور مصطفی همه افلاک خلق شد

نور علی به نور نبی در نهان دمید

آن گه بنای خیر کثیرش خدا گذاشت

وز نور فاطمی به گل انس و جان دمید

از هر نگاه فاطمه یک خلق تازه شد

از مهر و ماه تا همه کهکشان دمید

نور حسن چو جلوه به اجلال خویش کرد

از هیبتش زمین و سپس آسمان دمید

نور حسین رحمت رحمانی اش وزید

وز تابش بهشت جمالش جنان دمید

سجاد او برای عباد بصیر او

در شب چراغ منبر و محراب جان دمید

روحی که بود در نفسش باقر العلوم

در عالمان با عمل هر زمان دمید

بابی برای شیعه شدن آفریده شد

در مکتبش امام ششم روح و جان دمید

موسی به جان خویش بلایی گران خرید

وز لطف خود به اهل ولایت امان دمید

حالا سخن زعالم آل محمد است

آنکه زعلم خود به قلم در فشان دمید

آن خلقتی که جنس وجودش پیمبریست

آن ناطقی که در زلبش هر کران دمید

آن خلقتی که خود شده خلاق کائنات

جانی دوباره در دل قرآنیان دمید

آن مظهری که مظهر توحید ناب شد

تا در حدیث سلسله نطق و بیان دمید

شیئی بلد نبود که تسبیح هو کند

نامش هزارو یک به ملائک زبان دمید

آنکه خدا زروح خودش می دمد به او

بر جسم وجان ما نفسی می توان دمید

آمد بهار معتدل رافت رحیم

بارید ابر رحمت و ایمان از آن دمید

آقاترین رئوفترین با وفا ترین

مصداق کامل همه ی صالحان دمید

از صلب پاک و مکرم عبور کرد

نوری که از وجود سمانه جوان دمید

نوری سترگ در وسط حجره ای حقیر

آری رضای فاطمه سجده کنان دمید

جانی عزیز در بغل نجمه با ادب

موسی بن جعفر آمد و او را اذان دمید

روح الامین فرشته ی وحی خدا به یک

شیدایی تمام به سویش دوان دمید

گهواره ای شبیه به هودج برای او

از آسمان به حجره او ارمغان دمید

خلد برین قدم به زمین می نهد یقین

بوی بهشت از نفسش ناگهان دمید

بار دگر خدا علنی می شود مگر

آری علی به سبک رضا در جهان دمید

ایرانیان ! برای شما میهمان رسید

نه _ بلکه در میان شما میزبان دمید

هر ضامنی که ضامن آهو نمی شود

سلطان انس و جان به قضایی چنان دمید

بی ادعا برای خدا کار می کند

از مشرق وجود ، کس بی کسان دمید

هر کس به او عقیده کامل دهد نشان

داند خدا به سینه ی جانش نشان دمید

آنکس که دست اوست همه رزق روح ما

وز خاک پای اوست همه آب و نان دمید

حاجت برای شیعه شدن از درش بخواه

زیرا بهشت آرزوی شیعیان دمید

دستی برای شیعه شدن سوی آفتاب

شمس جمال قاطبه ی مصلحان دمید

خورشید مصلحان جهان یوسف رضاست

از نسل اوست تاج سر منجیان دمید

با اینکه او به زهر جفا کشته می شود

اما رضا به زندگی جاودان دمید

وقتی که پیش ظلم علم می شود قدش

انگار که عدالت کامل عیان دمید

بعد از رضا به ابن رضا می شود خطاب

هر حجتی که قبل امام زمان دمید

وقتی ولایتش همه جا را فرا گرفت

لعنت بر آن که در جگرش شو کران دمید

یا منتقم ! زخصم رضا انتقام گیر

مژده بده که منتقم مومنان دمید

شاعر:محمود ژولیده

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود
هر کس میان صحن حرم راه می‌رود

از هر چه غصه دارد و غم می‌شود ر‌ها
هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود

 

وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند
از سینه‌های شعله زده آه می‌رود

اینجا بهشت روی زمین فرشته هاست
از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود

خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنیست
هر شب به پای بوسی آن ماه می‌رود

باب الجواد راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود

شاعر:فاطمه نالی زاده

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:42 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها