0

اشعار ولادت امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

از آسمان شبت یک ستاره می خواهم

برای درد دلم راه چاره می خواهم

میان خمره ی چشمت شراب نوشیدم

از آن شراب نداری؟...دوباره می خواهم

 

سر دو ابروی تو این دلم مردد شد

برای این دو دلی استخاره می خواهم

اگر که گوشه کنار دل شما جا هست

فقط کمی زدلت را اجاره می خواهم

ببین که بار گناهم خمیده ام کرده

برای آدمیت یک اشاره می خواهم

میان راه زیارت مرا بکش آقا

به خاطرت سفر نیمه کاره می خواهم

دوباره قصه ی این ماجرای تکراری

دوباره قصه ی شاه و گدای تکراری

به لطف مظهر غربت دلم کجا رفته؟

کنار پنجره فولاد٬خسته وا رفته

دلم به شوق زیارت هزار تکٌه شده

به صحن های حریمت جدا جدا رفته

کنار پنجره فولاد و موج بیماران

ویاد طفل مریضی که در کما رفته

واین دلی که به شوق زیارت ارباب

از این مسیر خدایی به کربلا رفته

شب زیارتی انگار مثل "ابن شبیب"

دلم شبیه سری روی نیزه ها رفته

دوباره روضه ی "الشمر"...خنجر کهنه

که روضه خواندن ما به امام رضا رفته...

شاعر:عبدالحسین مخلص آبادی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

آمده پر زخجالت به شما رو می زد

باز هم رو به شما ضامن آهو می زد

 

آمد و دید به بیراهه زده ، کج رفته

وچراغ دل او داشت که سوسو می زد

 

دید جایی نتوان بهتر از این جا رفتن

او پشیمان شده از سر که به هر سو می زد

 

ابتدای حرمت خاک شد و بوسه گرفت

پیش آقای خودش داشت که زانو می زد

 

آرزو داشت که هر صبح شبیه خدام

صحن زیبای تو را با م‍ژه جارو می زد

 

آمد از محضرتان نور گرفت و می رفت

مست و دیوانه شد و نغمه ی هوهو می زد...

شاعر:یاسر مسافر

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

صبحدم چون ز افق مهر فروزان خیزد
وزپی ظلمت شب چشمه‏ی حیوان خیزد
 
ز کمانخانه‏ی خورشید پی راندن شب‏
هر زمان تیر ز مژگان زرافشان خیزد

 

خسرو روز پی روشنی عالم و خاک
ز سرا پرده‏ی افلاک شتابان خیزد
 
مهر تابنده چو لبخند زند بر رخ باغ‏
گل ز آغوش چمن بارخ خندان خیزد
 
لاله با چهره‏ی افروخته از دامن دشت‏
سبزه با قامت نورسته ز بستان خیزد
 
آید آهنگ طرب خیز و دل‏انگیز ز باغ‏
در چمن نغمه‏ی مرغان خوش الحان خیزد
 
آمد آن ماه که از بهر تماشای رخش
قرص خورشید سراسیمه ز کیوان خیزد
 
آمد آن نوگل خندان که ز انفاس خوشش‏
ز فضا بوی گل و سنبل و ریحان خیزد
 
آمد آن چشمه‏ی فیاض که از فیض دمش
ابر رحمت ز پی ریزش باران خیزد 
 
 
سرو جان در قدمش ریز که دلداده‏ی دوست‏
بتمنای نگاهی ز سر جان خیزد
 
آفتابا بفروزندگی خویش مناز
نجمه را بین که چه خورشید زدامان خیزد
 
چهره‏ی زهره بپوشان که زمام ملکوت‏
زهره‏ی فاطمه با چهره‏ی تابان خیزد
 
مهر هر صبحدم آرد سر تعظیم فرود
پیش این مهر که از خاک خراسان خیزد
 
خرم آن تازه نهالی که ز هر شاخه‏ی آن
شاخه‏های ادب و حکمت و عرفان خیزد
 
آیت شیر خدا بین که بفرمان رضا
شیر از پرده پی حمله هراسان خیزد
 
بهر روبیدن خاک حرم خسرو طوس
جبرئیل از فلک و حور ز رضوان خیزد
 
در تن مرده دمد روح چو انفاس مسیح
هر نسیمی که از این طرفه گلستان خیزد
 
پیرو اهل نظر چون خط زردست بدشت
هر کلامی که از آن لعل در افشان خیزد
 
پیش فرمان همایون رضا پیک قضا
دست بر سینه پی بردن فرمان خیزد
 
مطلع نور خدا آینه‏ی طلعت اوست
که دمادم ز رخش آیت یزدان خیزد
 
شاخساری که از آن میوه‏ی رحمت ریزد
آفتابی که از آن پرتو ایمان خیزد
 
پور موسی چو کند جلوه در آئینه‏ی طور
از پی دیدن حق موسی عمران خیزد
 
چهره از خاک درش ای دل نومید متاب
که ز خاکش همه سر چشمه‏ی احسان خیزد
 
نیست جز رشحه‏ای از چشمه‏ی الطاف رضا
آنچه از طبع سخن سنج و سخندان خیزد
 
میوه‏ی شاخه‏ی توحید که در گلشن فیض
هر دم از لعل لبش نغمه‏ی قرآن خیزد
 
دردمندان همه از خاک درش جسته شفا
جان فدایش که ز خاکش همه درمان خیزد
 
هر زمان ملک شود دستخوش موج زوال
خسرو دین ز پی یاری ایران خیزد
 
با چنین نعمت شاهانه محال است رسا
که گدائی ز سر سفره‏ی سلطان خیزد

شاعر:حسین ایمان

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

پای خود را می گذارم در حرم
از دلم پر می کشد اندوه و غم
با کبوترهای گنبد می روم
توی خال آسمان گم می شوم
شاپرکها، تشنه دیدار نور
شادمان سر می رسند از راه دور
چشم خود را در حرم وا می کنند
شمع را یکباره پیدا می کنند
شمع جمع شاپرکهایی رضا
ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی
ای رضا جان ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگیرم اوج، خوشحال و رها
می شوم من روز و شب همسایه ات
می شود چتر دو بالم سایه
شاعر:محمد عزیزی
 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

ای آستان قدس تو تنها پناه من

بر خاک باد پیش تو روی سیاه من

 می آید از درون ضریحت شمیم عشق

پیچیده در فضای حرم سوز و آه من

 

 چشمم به چلچراغ حریم تو روشن است

ای چلچراغ چشم تو، خورشید راه من

 گلدسته ات منادی صورت اذان عشق

مأنوس با غروب و زوال و پگاه من

مهر از فروغ گنبد پاکت گرفته وام  

شمس الشموس هستی و نامت گواه من

 ... ای غربت مجسم تاریخ، ای امام

ای خاک پای مرقد تو بوسه گاه من

شاعر:عبداللّه حسینی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

گلدسته‌ها و صحن و سرا جار می‌زنند

شب تا سحر برای خدا زار می‌زنند

دیوانه‌ها جنون‌زده با یك زبان خاص

از جام ثامن الحججی جاز می‌زنند

 

پروانه‌های شهر خدا گرد شمع او

چنگی به چین پرده پندار می‌زنند

هر شب كبوتران به تمنای یك طواف

چرخی به دور حلقه سرا می‌زنند

با لحن خود ابالحسنی حرف می‌زنند

این پرده‌ها كه بر دور دیوار می‌زنند

نقاره‌های گنبد مولا رضا غروب

آهنگ حج واجبه انگار می‌زنند

هزار حنجره فریاد؛ یا رضا مددی

پرم ز ظلمت و بیداد؛ یا رضا مددی

خراب لحظه پرواز گِرد گنبد زرد

دخیل پنجره فولاد؛ یا رضا مددی

شاعر:هاشم رضازاده‌ ورقچی

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

امشب گردد مرغ دلم دور رخسار رضا
چشم موسی ابن جعفر است محو دیدار رضا
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی

 

شمس هدایت رضا جانم نور ولایت رضا جانم
بحر عنایت رضا جانم جان به فدایت رضا جانم
مولا مولا رضا جانم مولا مولا رضا جانم
امشب عروس فاطمه آورده قرص قمر
خورشید از طور موسوی تابیده وقت سحر
ای نور حی ذوالمنن مولانا یا اباالحسن
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
روح نمازم رضا جانم راز و نیازم
فخر حجازم من به تو نازم
مولا مولا رضا جانم مولا مولا رضا جانم
ای کامل از ولادتت ایمان اهل ولا
ایران از فیض مقدمت ایمن گشته زبلا
چشم وچراغ ما همه خورشید آل فاطمه
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
حسن خدایی رضا جانم مشکل گشایی
شمس الضحایی پناه مایی
مولا مولا رضا جانم مولا مولا رضا جانم
ای ایران در جوار تو رشک گلزار بهشت
روز اول گل مرا حق با مهر تو سرشت
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
باب المرادم رضا جانم خیرالعبادم
روح الفؤادم دل به تو دادم
مولا مولا رضا جانم مولا مولا رضا جانم
مهرت آب بقای من عشقت ایمان من است
خاک زوّار تو شدن عهد و پیمان من است
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
تمام هستم رضا جانم عهد الستم
دل به تو بستم سوی تو دستم
مولا مولا رضا جانم مولا مولا رضا جانم
شاعر:سراج

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

خوش آمدی رضا جان جانم فدا نمایم

تبریک من پذیــری باشد همین دوایم

از جان تو را بخوانم خوشبو شود دهانم

لطفی نما رضا جان تا من به کعبه آیم

شاعر:حسین ایمان

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

مرید و زائرت از هر نژاد است

خودش روز است و با شب در تضاد است

مگر شمس جمال تو که این دل

به این خورشیدها بی اعتماد است

 

برای دیدنت خورشید را صبح

به دست آسمان آئینه داده است

به هر صورت که آیی می پذیرم

دل از آئینه های بی سواد است

و هر بیتم بنامت هست مفهوم

غزلهایم تمامی مستزاد است

بدون ضرب میرقصم به چرخش

خرابی مشرب هر گردباد است

طلب ناکرده چشمم اشک می ریخت

همه گفتند این آب مراد است

شدم پیغمبر تصویر و دیدم

برایم صحن آئینه معاد است

کسی فکر مسیح و نوح هم نیست

از این آئینه ها اینجا زیاد است

به ظاهر فرق دارد تاک و انگور

رضا در باطن عالم جوا د است

به هویی خلق شد دنیا و عقبی

بنای عالم و آدم به باد است

شاعر:رضاجعفری

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

یکروز ، صبح زود ، ازل بود یا ابد

فرقی نمی کند ، سر این راه نا بلد

پا کردم عقل را و بسی راه ، دور شد

نزدیک بود گم کندم کفش بی خرد

 

یکروز ، صبح زود رسیدم که : اَالسلام

یکروز ، صبح ، جای صنم گفتم : الصمد

عیسی که نیستی پدر تو امام بود

این بار چندم است که گهواره حرف زد؟

ای آب نونهال که یک قطره ی شما

کافیست در شکستن اندام پیر سد

تو آن ستاره ای که تمام منجمان

حتی نکرده اند شبی هم تو را رصد

نام تو چیست؟ کودک موسی؟ نه؟ گــُل ؟ نه ؟ سیب؟

جایت کجاست؟ باغچه ؟ گهواره ؟ یا سبد؟

دریا کنار مرقد تو موج میزند

ماهی و پادشاهی تو حکم جزر و مـَدّ

از یک شروع می شوی و هفت مرتبه

در جلوه می روی بشوی هشتمین عدد

هر کس که میدهد به تو از دور یک سلام

وقت جواب ، مضربی از هشت می شود

اینجا فقط توئی و توئی این "توئی " چه خوب!

آنجا منم ، منم ، منم و این "منم " چه بد!

من قصد کرده ام بروم مشهد الرضا

من قصد کرده ام بروم یا علی مدد

شاعر:رضاجعفری

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

مثل کبوتران شما گرچه می پرم

آنها کبوترند و من از جنس دیگرم

 دیوارها فضای دلم را گرفته اند

دیگر هوای پرزدن افتاده از سرم

 

 این شهر بسته بال مرا؛ این حصارها

تا آسمان کشیده شده در برابرم

 گاهی برای بال زدن، آسمان کم است

یا صحن قدس باید و یا گنبد حرم

 آقای من! ببخش اگر بال من شکست

بر من مگیر خرده اگر کم میاورم

 این روزها ببخش اگر دیر میرسم

گاهی اسیر خانه و فرزند و همسرم

 مثل کبوتران شما   نه ! هنوز  نه

مانده است تا قبول کنی یک کبوترم

شاعر:محسن ناصحی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

مسافرم كه به دل شوق یك حرم دارم
هواییم كه هوای تو در سرم دارم
همیشه عكس تو را از زمان كودكیم
 ضریح دیده و در قاب باورم دارم
عنایتی است كه در عشق هشت می گیرم
قبول فاطمه ام گرچه نمره كم دارم
میان صحن و سرایت بهشت می بینم
میان صحن و سرایت قدم قدم دارم ...
كنار حضرت جبرئیل راه می روم و
نگاه خیس به آن سفره ی كرم دارم
به جرعه ای ز شراب حرم خرابم كن
كه من همیشه غلام تو و علدارم
دلم گره به ضریح تو خورده محكم كن
بساط كرب و بلای مرا فراهم كن
دلیل معجزه ی كار صد مسیحا تو
 تمامی بركت های كشور ما تو
كویر هستم و در آرزوی بارانم
 ببار ابر كرم ای همیشه دریا تو
همیشه خاك قدم های تو شدن با من
همیشه با نظری زر نمودنش با تو
مرا بیا و چو آهوی خود ضمانت كن
امام عشقی و مأوای بینواها تو
به لقمه ی كمی از سفره اكتفا كردم
 كنار سفره ی مهمان پذیرت اما تو ...
غذای حضرتیت را به دست من دادی
ادامه ی بركتهای دوش مولا تو
ادامه ی بركتهای كیسه های علی
 به دست توست نظر كن به این گدای علی
نشسته ام كه بگریم به خشكسال خودم
 به خشكسال خود از چشمه ی زلال خودم
تمام روشنی چشم هام مال شما
تلاطم دل دور از نگات مال خودم
بكش به بال و پرم دست خود كه تا ببرم
هزار حور و ملك را به زیر بال خودم
تو ایستاده ای آقا كنار آهویی
كشیدم عكس تو را باز در خیال خودم
غریبه هستم و حالا پناه آوردم
اگر پناه منی تو خوشا به حال خودم
محرمی شده ام كربلای ایرانی
گرفتم اشك غمت را به دستمال خودم
كنار پنجره فولاد گریه ها دارم
هوائیه حرمم میل كربلا دارم
شاعر:حسین ایمان

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است

مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است

اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم

شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است

 

یا به وقت بی خودی زائر به دور مرقدت

حس كند كه از خودش هشتاد كیلو كمتر است

بارها در تنگ آغوش ضریحت دیده ام

فاصله بین من و روح من از مو كمتر است

با حساب دنیوی در این حرم سر خم نكن

چون بهای چار زانو از دو زانو كمتر است

بس كه با نیت نخوردی زود باور می كنی

آب سقاخانه از یك مشت دارو كمتر است

از خودت بگذر به ترفندی كه در این بارگاه

عارف بالله هم گاهی از آهو كمتر است

شاعر:مهدی رحیمی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می زنند ... مریضی شفا گرفت
دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت

 

خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت
پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت
چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت 
شاعر:رحمان نوازنی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

خدا نه اینکه مرا از گِل زیاده تان
که آفرید مرا از غبار جاده تان
وبال گردن تان بودم از همان آغاز
بعید هست بیایم به استفاده تان

 

ببین چه ساده برایت به حرف می آیم
فدای این همه لطف و صفای سادۀ تان
به لطف چشم شما دل همیشه آباد است
خدا کند که بمانم خراب بادۀ تان
خدا نوشت ازل در شناسنامۀ دل
که ما غلام شماییم و خانوادۀ تان
از آن زمان که از این خاک پاک پا شده ام
گدای دائمی حضرت رضا شده ام
بهشت کوچک دامان مادری آقا
تو میوۀ دل موسی بن جعفری آقا
شب ولادت تو در مدینه می گفتند
ز راه آماده خورشید دیگری آقا
دخیل بسته ام امشب به گاهواره تو
رواست حاجتم ار سر برآوری آقا
اگر چه منشاء نور شما یکی باشد
تو بین باغ خدا طعم نوبری آقا
که خوانده است ولی عهد خود تو را وقتی
که تو برای خودت یک پیمبری آقا
تویی که صاحب اوصاف بی حدش خوانند
همان که عالم آل محمدش خوانند
مهی که چشمۀ چشم تو در تلاطم شد
طلوع مشرقی آفتاب هشتم شد
چه حکمتی است که قبل از شروع موسم حج
طواف قبلۀ هشتم نصیب مردم شد
فقط برای تماشای دانه پاشی تان
دل کبوتریم نذر چند گندم شد
شبیه محشر کبر است صحن های حرم
که در شلوغی هر روزه اش دلم گم شد
به سوی پنجره فولاد حاجتی آمد
دخیل بست و گرفت و غمش تبسم شد
ز کوچه های حرم آفتاب می جوشد
ز دست حوض فرشته شراب می نوشد
تو بحر هستی و کس نیست از تو دریاتر
تو آفـتـابی و از هـر بـلـند بـالاتر
تو نسل نوری و هرچند هشتمین خورشید
ولی ندیده زمین در خود از تو پیداتر
اگر چه باغ بهشت خداست رویایی
ولی بهشت نگاه تو هست رویا تر
از ابتدای ازل چشم هیچ آهویی
زچشم های تو هرگز ندیده شهلاتر
در آستین بدون عصای تو موسی است
و از مسیح نفس های تو مسیحاتر
نفس نه گوشه ی چشمی اگر بیندازی
دوا نه در دل ما مرکز شفا سازی
فدای نام صمیمی و شاعرانه تان
که باز کرده دلم را به سوی خانه تان
نبود دست من و بی هوا هوایی شد
گمان کنم که گرفته دلم بهانه تان
نشسته ام به سر دوش گنبدت آقا
بیا و پر مده مرغی ز آشیانه تان
دوباره حرف زیارت دوباره حرف حرم
دوباره حرف کبوتر به آب و دانه تان
چقدر عمق بلند کلامتان زیباست
میان صحبت شیرین و عامیانه تان
بخوان که هرچه خوانی برای ما زیباست
رسیدن تو به این خاک هدیه زهراست
کسی که بر لب خود ذکر یا رضا دارد
میان سینه ی زهرا همیشه جا دارد
اگر که بر نخورد بر خدا کجا کعبه
به قدر این حرمت این همه صفا دارد؟
کنار پنجره فولاد مادری خسته
برای کودک خود دست بر دعا دارد
گرفته دامنه های ضریح را مردی
به گریه حاجت امضای کربلا دارد
و نذر روضه ی زهرا نموده می خواند
عقیق سبز علی رنگ کهربا دارد
میان خانه که بستند دست مولا را
میان کوچه شکستند دست زهرا را
شاعر:امین سبکبار

 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها