0

اشعار ولادت امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

دل از ازل کبوتر صحن عتیق شد
ریگ از نگاه مرحمت تو عقیق شد
یک دم خیال کرد که هستی تو هم خدا
آن کس که در کرامت و جودت دقیق شد
عیسی گرفت قدرت اعجاز از خدا
از آن زمان که با کرم تو رفیق شد
یوسف نهاد سر به بیابان و شد خراب
وقتی که در ملاحت رویت عمیق شد
بی تو ندیده ام برسد بر خدا کسی
تنها ره وصول خدا این طریق شد
شاعر :محمد حسین رحیمیان

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

شبي ياد جنون آباد كردم
علي موسي الرضا را ياد كردم
ميان بي كسي هاي شبانه
هواي صحن گوهرشاد كردم
طنابي از دلم بر ديده بستم
دخيل پنجره فولاد كردم
شاعر:صابر خراسانی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

روزي كه خاك صحن رضا آفريده شد
مهر سجود اهل سما آفريده شد
خورشيد از درون ضريحش طلوع كرد
تا گنبدش رسيد و طلا آفريده شد
آواي آسماني نقاره خانه اش
پيچيد تا فضا و صدا آفريده شد
از حلقه هاي پنجره فولاد محشرش
عيسي كه جان گرفت و شفا آفريده شد
موسي ز دست خادم و دربان صحن او
وقتي مدد گرفت عصا آفريده شد
از سايبان گوشه صحن مطهرش
راهي به سوي كرب و بلا آفريده شد

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

آستان تو بود کعبه امید رضا
نشود سائل درگاه تو نومید رضا
به امیدی که بگیرم ز کفت خط امان
در برت آمدم ای کعبه امید رضا
شاعر:سراج

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

باید همه به سمت شما رو بیاورند
دلها به لب ذکر هوالهو بیاورند
باید که جن و انس تمام ملائکه
ایمان به دست ضامن آهو بیاورند
ما بهتر از شما که ندیدیم صاحبی
گر هست بهتری زشما کو؟ بیاورند
با تار مویتان که برابر نمی شود
گیرم هزار خرمن گیسو بیاورند
خسته شکسته ام و بسختی رسیده ام
پشت درم بگو که مرا تو بیاورند
در سفره هر چه میرسد از سمت مشهد است
آری هر آنچه هست  از آن سو بیاورند
شاعر : میثم کامیابی
 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

سکوت و سردی شب ناتمام، همسایه!
و چاره چیست؟ دوباره سلام، همسایه! 
خدا کند که بماند صفای سایه تو
همیشه بر سرمان مستدام همسایه
چه کرده ای که چنین بال می زنم هر روز
کبوترانه به آن کوی و بام همسایه!
غزال خسته و مجروح را در این فرصت
نمی شود برهانی ز دام همسایه!
مرا ز سایه همسایگی ات طرد مکن
که بی تو باقی عمرم حرام، همسایه!
و در حضور بزرگ و زلال تو هرگز
نه جاه می طلبد دل، نه نام، همسایه!
مرا بخوان که در این ازدحام غصه و غم
به آستانه سبزت بیام، همسایه!
خلاصه اینکه نمانده است هیچ عرضی جز -
ملال دوری تو، والسلام، همسایه!
شاعر:زهرا بيدكي

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

تا شنید از باد پیغام وصال یار گل‏
بر هوا می‏ افکند از خرمی دستار گل‏
گر نه از رشک رخ او رو به ناخن می‏ کند
مانده زخم ناخنش بهر چه بر رخسار گل‏
تا نگیرد دامنش گردی کشد جاروب‏ وار
دامن خود در ره آن سرو خوشرفتار گل‏
خویش را دیگر به آب روی خود هرگز ندید
تا فروزان دید آن رخسار آتشبار گل‏
از رگ گردن نگردد دعوی خوناب خوب‏
گو برو با روی او دعوی مکن بسیار گل‏
نافه ‏ی  تاتار را باد بهاری سرگشود
چیست پر خون نیفه ‏ای  از نافه‏ ی تاتار گل‏
گر گدایی درهم اندوز و مرقع  پوش نیست‏
از چه رو بر خرقه دوزد درهم و دینار گل‏
تا میان بلبل و قمری شود غوغا بلند
می ‏زند ناخن به هم از باد در گلزار گل‏
بر زمین افتاد طفل غنچه گویا از درخت‏
خود نمودش غنچه بر شکل دهان مار گل‏
گر نمی ‏آید ز طوف روضه‏ ی آل رسول‏
چیست مهر آل کاورده است بر طومار گل‏
نخل باغ دین علی موسی جعفر که هست‏
باغ قدر و رفعتش را ثابت و سیار گل‏
آنکه بر دیوار گلخن گر دمد انفاس لطف‏
عنکبوت و پرده را سازد بر آن دیوار گل‏
نخل اگر از موم سازی در ریاض روضه ‏اش‏
گردد از نشو و نما سرسبز و آرد بار گل‏
گاه شیر پرده را جان می‏ دهد کز خون خصم‏
بردمد سر پنجه‏ ی او را ز نوک خار گل‏
ای که دادی دانه‏ ی انگور زهرآلوده ‏اش‏
کشت کن اکنون به گلزاری که باشد یار گل‏
با دل پرزنگ شو گو غنچه در باغ جحیم  ".
آنکه پنهان ساختش در پرده ‏ی زنگار گل‏
ای به دور روضه‏ ات خلد برین را صد قصور
وی به پیش نکهتت  با صد عزیزی خوار گل‏
گر وزد بر شاخ گل باد سموم  قهر تو
از دهن آتش دهد در باغ اژدروار گل‏
سرو را کلک  منست آن بلبل مشکین نفس‏
کش به اوصاف تو ریزد هر دم از منقار گل‏
کلک من با معنی رنگین عجب شاخ گلیست‏
کم فتد شاخی که آرد بار این مقدار گل‏
در حدیث مدعی رنگینی شعرم کجاست‏
کیست کاین رنگش بود در گلشن اشعار گل‏
کی بود چون دفتر گل پیش دانایان کار
گر کسی چیند ز کاغذ فی ‏المثل پرگار گل‏
از گل بستان که خواهد کرد بر دیوار رو
گر بودبر صفحه‏ ی دیوار از پرگار گل‏
کی تواند چون گل گلشن شود بلبل فریب‏
گر کشد بر تخته‏ ی در باغ را نجار گل‏
غنچه ‏سان سر در گریبان آر وحشی بعد ازین‏
بگذر از گلزار و با اهل طرب بگذار گل‏
در گلستان دل‏ افروز جهان ما را بس است‏
پنبه‏ ی مرهم که کندیم از دل افگار گل‏
شد بهار و چشم بیمار غمم در خون نشست‏
در بهاران بوته‏ ی گل بردمد ناچار گل‏
تا بهار آمد در عشرت به رویم بسته شد
کو ببازد بر در خوشحالیم مسمار گل‏
در بیان حال گفتن تا به کی بلبل شویم‏
در دعا کوشیم گو دست دعا بردار گل‏
تا زبان گل کشد بر صفحه بی‏ پرگار آب‏
تا بود آیینه ‏ساز باغ بی‏ افزار گل‏
آنکه یکرنگ نقیضت گشته وز بیدانشی‏
می‏ شمارد خار را در عالم پندار گل‏
با درنگی کز رخش گردد سمن‏ زار آینه‏
بسکه او را از برص بنماید از رخسار گل‏
شاعر:محمد وحشی بافقی
 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

سر زند هر بامداد از طرف بامت آفتاب
می كند هر روز از مشرق سلامت آفتاب
سر برون می آورد هر روز و پنهان می شود
تا دو نوبت از افق بر احترامت آفتاب
گر تو بگشایی نقاب از چهره، ای شمس الشموس
كمتر است از ذره در پیش مقامت آفتاب
هر كجا خورشید می تابد نشان روی توست
می رساند بر همه عالم پیامت آفتاب
ای مه برج ولایت، ای رضا خورشید دین
ای كه باشد كمترین عبد و غلامت آفتاب
گر كشد قهر تو روزی تیغ بر روی فلك
كی توان گردد سپر پیش حسامت آفتاب
گر دهی فرمان كه سر از چاه مشرق برمیار
حاش لله سر بپیچد از كلامت آفتاب
تا بماند جاودان این روشنایی می كند
توتیای دیده، خاك زیر گامت آفتاب
روز محشر زان سبب سوزنده تر آید پدید
تا كه بستاند زدشمن انتقامت آفتاب
نی عجب گر شعر «خسرو» روشنی بخشد به دل
روشنی افزون كند از فیض نامت آفتاب
شاعر:خسرو

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

مگذار مرا دراین هیاهو، آقا
تنها و غریب و سربه زانو آقا
ای کاش ضمانت دلم را بکنی
تکرار قشنگ بچه آهو آقا
******
کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد
بدون واسطه دم از احد نخواهد زد
گدای کوی رضا شو که آن امام رئوف
به سینه ی احدی دست رد نخواهد زد
******
ما در ره  ثامن الحجج هشیاریم
در حفظ حریم او قدم برداریم
گر دشمن ما خواب پریشان دیده
در سایه ی حضرت رضا بیداریم . . .
یا علی مدد

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

زاده سلطان طوس تا به جهان پانهاد
گشت زمین چو بهشت ، زآن گل مینو نژاد
ژاله زند بوسه ها برلب خندان گل
بلبل و گل پیش هم ، خرم وخندان و شاد
بید چو مجنون شده یکه و صحرا نشین
داد زشوریدگی زلف پریشان به باد
همره باد صبا روی چمن می دوند
در پی هم برگ ها از ره مهر و وداد
سروسهی شد خجل از قد و بالای خویش
سایه ی ابن الرضا چون به زمین اوفتاد
زمزمه ی جویبار چون غزل عشق دوست
میرود از آن سرود ، خاطره ی غم زیاد
بوی بهشت آمد و نغمه ی شادی به باغ
آن گل بی خار چون ، پای به گیتی نهاد
شوخی نرگس ببین خم شده روی زمین
تا که مگر پانهد ، بر سر و رویش جواد
مادر او خیزران از پدر چون رضا
عاشر ماه رجب این پسر پاک زاد
معدن احسان وجود آیت حسن و کمال
چشمه ی مهر و صفا ، خیمه ی دین را عماد
یاور دین خدا سرور خوبان تقی
دوست هر متقی ، دشمن کفر وعناد
مجمر پر آتش و، عود و سپند آورید
ذکر مکرر کنید : چار قل و ان یکاد
از اثر معجزش خاک طلامی شود
نقره کند برگ را آن شه نیکو نهاد
جود جوادی نگر، کز نظر لطف او
شاخه بی بار و خشک سبز شد ومیوه داد
کس نتواند دهد شرح کمالات او
گر همه دریا شود ، بهر نوشتن مداد
شاعر:حسان

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

در صحن تو حج فقرا را عشق است
پرواز به مشهد الرضا را عشق است
پایان دو ماه نوکری از دستت
یک تذکره‌ي کرب و بلا را عشق است
قلبی که شکست از التجا می گوید
از پنجره فولاد و رجا مي گويد
لبخند رضایت تو ما را کافی ست
عمریست دلم رضا رضا می گوید
یوسف رحیمی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

اّي همسايه تا تو را دارم
هر چه خوشبختي است ها دارم
تا قدم ميزنم به صحن عتيق
اسمان را به زير پا دارم
در قنوت نماز صحن شما
يك قدم مانده تا خدا دارم
چقدر راحتم كنار شما
خاطرم جمع تا رضا دارم
مهرتان ارث خانوادگيم
هر چه دارم من از شما دارم
خادمت بوده اند اجدادم
من هم اين افتخار را دارم
حضرت ثامن الحجج اقا
يا امام الرؤف يا مولا
نامتان بردم و دلم وا شد
چشمهايم دوباره دريا شد
باز باران گرفت در جانم
تا كه گلدسته ات هويدا شد
كودكي در حرم كنار شما
يا رضا گفت و از زمين پا شد
بعد از انكه شفا گرفته ببين
هر مريضي خودش مسيحا شد
وه چه ارامشي ست پيش شما
زندگي با شما چه زيبا شد
خودماني حسابمان كردي
وقت افطاري شما تا شد
دل من دستتان امانت هست
رزق من خاك استانت هست
شاعر:سراج
 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

زابتدای وجودم به من نظر داری
تویی که دم به دم ازحال من خبر داری
طواف کوی تو بالاتر از هزاران حج
به روی گنبد خود بوسه  ی قمر داری
حساب کردم و دیدم به پای حسن صفات
زخوبی همه خوبان تو بیشتر داری
خداگواست به خواب شبم نمیدیدم
مرا به منصب همسایه مفتخر داری
صفای کرب و بلا جای خود،تو در اینجا
صفا و منزلت و شوکت دگر داری
مزاحمت نشوم حرف خود خلاصه کنم
چرا که خیل گدایان به پشت در داری
گدایم و نظرم سوی شاه ذوالکرم است
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است
شکسته ام پر پرواز این ترانه تویی
دلیل جوشش این حس عاشقانه تویی
به هرکه  غیر شما رو زدم ندانستم ...
تلاطم کرم و لطف بی کرانه تویی
بیا بیا پدرانه بگیر دست مرا
که ازتبار علی هشتمین نشانه تویی
همیشه دور شدن ازتو کار دستم داد
حریم امن الهی در این زمانه تویی
به روز حشرکه هرکس به علتی بخشند
برای بخشش من بهترین بهانه تویی
هرآنچه خیرو خوشی،آبرو ،رسیده به من
دلیل آنکه به سویم شده روانه تویی
جهان بی گل رویت خرابه عدم است
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است
اسیر ظلمتم و این حرم پراز نور است
به لطف حضرت یزدان بساطمان جور است
در آستان شما میشود خدا را دید
حریم زاده  ی موسی چو وادی طور است
فروخت آدم و حوا به گندم حرمت ...
بهشت را و ازآن بی گمان چه مسرور است
قسم به غربتتان قدرتان ندانستیم
حرم به فاصله نزدیک و راه مان دور است
و بارها گره از کارمان تو واکردی
چه فایده که زعصیان دو چشممان کور است
ضمانتم بنما گرچه کمترم آقا
زآهویی که وفایش حدیث مشهور است
تنم ز عطر قنوتت وجود دم به دم است
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است
مسیح من ز نفس هایتان دمیده شدم
سپس برای شما بودن آفریده شدم
به لطف لقمه ی پاک و محبت پدرم
زشیر مهرولای تو پروریده شدم
نبود قیمتم  و قیمتی شدم زانکه
به دست های کریم شما خریده شدم
مثال میوه ی کالی به شاخه ای بودم
زهرم برق نگاه شما رسیده شدم
زبس که جاذبه دارد حریم قدس شما
زکودکی سوی این آستان کشیده شدم
به وقت دل خوشیم گرم کار خود بودم
به وقت مشکل و غم بین صحن دیده شدم
تمام زندگی (مسلمت) همین قلم است
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است
شاعر:هاشم طوسی
 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

از اشک شعر ، چشم مرا تا که تر کنند

باید که دعبل حرمت را خبر کنند

ذهنم دوباره شعله ور از واژه و حروف

آهنگ قلب قافیه ها ذکر یا رئوف

 


اینک رسیده لحظه ی خوب رها شدن

تنها فقط ، برای امام رضا (ع) شدن

با اذن یار بر دل کاغذ قلم زدن

زائر شدن ، و در ملکوتت قدم زدن

اذن دخول ده ، که دلم بی قرار شد

چشمم پر از ستاره ی دنباله دار شد

یک گوشه از حریم تو فریاد می کشم

خود را کنار پنجره فولاد میکشم

ابنجا بهشت مرحمت و رحمت خداست

فولاد اگر شفا دهد از برکت شماست

گیسوی سبز پرچمت آقا به دست باد

دل می برد ، به جان جگر گوشه ات جواد

ذکرت دوای درد و غم و غصه های ماست

(( صحنت مدینه و نجف و کربلای ماست ))

وقتی که خوب با حرمت اشنا شدم

در هر رواق وارد غار حرا شدم

با اینکه بالهای خیالم شکسته بود

حس خیال من ،پرو بال مرا گشود

دیدم در آسمان حریمت کبوترم

دیدم کنار پنجره فولاد ، مادرم

در حال اشک ، بعد مناجات با خدا

همواره عاشقانه صدا می زند تورا

آقا به جان مادر پهلو شکسته ات

حرفی بزن تو با دل آهوی خسته ات

حالا کنار حوض حرم ، ذول زدم به آب

گفتم به آب ، جمله ی وای از دل رباب

اینجا که شعر رنگ غریبی و غم گرفت

باید گریز را زدو یکباره دم گرفت

ای روضه خوان جد غریبت ، شما بخوان

با لهجه ی حزین خود از کربلا بخوان

کرب و بلا ، عطش ، دل غمدیده ی حسین (ع)

زخم گلو و حنجر خشکیده ی حسین (ع)

محمداسدالهی

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

مثل آهو که رصد می کند این صحرا را
خوب می بینم از اینجا همه ی دنیا را
جشن گندم شده برپا و زمین می گرید
 قصّه ی آدم و عاشق شدن حوّا را
آسمان تو پر از کفتر عاشق شده است
شور چشمان تو رقصانده کبوترها را
اشک، در جزر و مد پلک فرو می ریزد
تا که برپا کند اینجا غزل دریا را
این همه زائر بارانی و دریای غزل
دو سه بیتی هم از این شعر ببخشا ما را
موج در موج، پر از نیل غمم می بینی؟
دل من کرده هوس، معجزه ی موسا را
دست بر آب بزن، معجزه کن حضرت عشق
قطره در قطره به تصویر بکش معنا را
کاش پاسخ بدهد دست کریمانه ی تو
این همه شاید و کاش و اگر و امّا را
خواب دیدم که در آغوش ضریحت هستم
کاش تعبیر کند یک نفر این رؤیا را...
شاعر:حسین سنگری
 

 
 
جمعه 13 مرداد 1396  7:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها