0

اشعار ولادت امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

دوباره روی لبم ذکر یا رضا دارم

به سر دوباره هوای بهشت را دارم

گدایی از ازل انگار بوده در خونم

همیشه چشم به دست کریم ها دارم

هر آنچه هست همینجاست در حریم رضا

مقام و سعی و صفا ، مشعر و منا دارم

حرم نگو که شفا خانه است، اما من

مریضِ عشقم و کِی حاجت شفا دارم ؟

هوای پنجره فولاد لازم است اینجا

اگر هوای سفر سمتِ کربلا دارم

نقاره خانه اش آرام می کند دل را

عجیب نیست که عادت به این صدا دارم

رضاست چشمۀ هر فیض و هر چه الطافیست

به این نتیجه رسیدم که او مرا کافیست

اگر چه معتقدم آدم بدی شده ام

چنان کسی که دلش را هدف زدی شده ام

برای عرض ارادت ولو به قدر سلام

به آستان تو فرد مقیدی شده ام

خدا گواست ز فیض دعای خیر شما

حسینی و علویّ و محمدی شده ام

تمام فخر من این است ای امام رئوف

به پیش تو به گدایی زبانزدی شده ام

اگر که نوکر دلخواهتان نبودم من

بگو که حداقل چند درصدی شده ام

در این زمانه که حاجی شدن کمی سخت است

به سنت فقرای تو مشهدی شده ام

علیّ سوم زهراست ضامن آهو

 بر آن جمال علی گونه اش بگو یاهو

به مدح و شعر سرایی علاقه ای دارم

به شعرهای ولایی علاقه ای دارم

کنار درب ورودی دو دست بر سینه

سلام بر تو خدایی علاقه ای دارم

من از قدیم برای ورود در حرمت

 به بست شیخ بهایی علاقه ای دارم

در این حریم که لیوان و آب بسیار است

به کاسه های طلایی علاقه ای دارم

خجالتم نمی آید که اعتراف کنم

در این حرم به گدایی علاقه ای دارم

به واژه واژهء تک بیت شعر معروفی

که حج ما فقرایی علاقه ای دارم

نصیب ما بنما ای که سر به سر نوری

شبی دعای کمیلی به صحن جمهوری

چه حلقه ها که زدم یا رضا تو را بر در

ز روز کودکی ام بودم عاشقت آخر

شفا گرفت مریضی به پشت پنجره ات

نقاره خانه نوایی گرفت و شد محشر

نبود در حرمت جای سوزن انداز و

دل هوائی من هم برای تو زد پر

جلوی پنجره فولاد و پشت جمعیّت

مودبانه به سویت سلام داد پدر

کمی ز پارچۀ سبز رنگی از حرمِ

تو زد به دور مچ دست من گره مادر

برای خاطر تو جایزه معین کرد

اگر که من صلوات تو را کنم از بر

خرید ، مادر ، سوغات ، زعفران و نبات

به حوض و پنجره فولاد و گنبدت صلوات

بیا که چشمۀ جوشان سلسبیل اینجاست

بیا که کوثر و زمزم ، فرات و نیل اینجاست

بیا که آیۀ بردا سلام نازل شد

بیا برای توسل بیا خلیل اینجاست

بیا که جای نزول تمام رحمت ها

بهشت واسعۀ خالق جلیل اینجاست

ز بس حریم قشنگ رضا صفا دارد

شبانه روز، پاتوق جبرئیل اینجاست

بیا که در حرم او کرم فراوان است

که جایگاه ملائک به این دلیل اینجاست

طبیب هست ، اگر عاشقیّ و تب داری

بیا که هرچه مریضی شده دخیل اینجاست

شب تولد او گرم تر ز هر سال است

نقاره خانه اش این روزها چه فعال است

نگاه لطف انیس النفوس ما را بس

بهشت حضرت شمس الشموس ما را بس

گدای قانعی ام من همین که اذن دهی

بیا و خاک حرم را ببوس ما را بس

به روی فرش نشستن به ما نمی آید

به روی خاک حریمت جلوس ما را بس

دعای ماست فقط عاقبت به خیر شدن

دعای خیر تو در این خصوص ما را بس

عروس کشور ایران حریم زیبایت

بهشت ماست حرم ، این عروس ما را بس

به میزبانی و با خرج هیأت آقا

یکی دو شب سفری سمت طوس ما را بس

سخن بس است که تا صبح ، حرف ها داریم

خلاصه شکر خدا که امام رضا داریم

 

 

مهدی مقیمی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

روسیاه آمدم فقیر توام

تشنه ی جامی از غدیر توام

در دو عالم شریف و محترمم

تا زمانی که من حقیر توام

بین این زائران ز فرط گناه

زائر پست و سربه زیر توام

این همه راه آمدم آقا

که بگویم فقط اسیر توام

جامعه خوانده ام میان حرم

تا ببینی که مستجیر توام

مستم و دائم از تو میخوانم

مبتلای توام رضا جانم

سایه ات بر سرم خدا را شکر

شده ام محترم خدا را شکر

من گدای قدیمی حرمم

شده ای سرورم خدا را شکر

همه ی خانواده ام شده اند

نوکر این حرم خدا را شکر

کفتر جلد گنبدت هستم

دور تو می پرم خدا را شکر

مستمندم اسیر خوان توام

سائلم...نوکرم...خدا را شکر

هرچه دارم فقط برای شماست

صدفم دُرّ من ولای شماست

جان به قربان روی جانان است

وطن اصلی ام خراسان است

آمدی روی عرش حک کردند

که رضا پادشاه ایران است

بی شما من کویری و پستم

با شما این دلم گلستان است

گر بد و عاصی ام کنار توام

چون سگی که کنار سلطان است

بر گدایت بیا نگاهی کن

که کرم عادت کریمان است

آمدی آبروی ذی القعده

نان ما دست توست هر وعده

خوش به حالم چه دلبری دارم

در دل خود چه گوهری دارم

نوکرت هستم و به گردن خود

طوق زیبای  نوکری دارم

بنده ی عاصی و بدی داری

چه امامی چه سروری دارم

چشم خیس مرا نگاهی کن

کربلایم نمی بری؟ دارم...

...از فراقش عجیب می سوزم

از غمش دیده ی تری دارم

به جوادت قسم بیا آقا

نوکرت را ببر به کرببلا

 

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

یاعلی ابن موسی الرضا (ع)

 


کمتر از آهوان دلی دارم
سوی دست تو سائلی دارم
از صفای تو حاصلی دارم
شوق دیدار کاملی دارم
سمتِ مشهد بَرم ارادت را
قسمتم می کند زیارت را
ــــــــــ
بهترین آب و دانه در حرم ست
برکتِ خانه ی تو محترم ست
بی تو عبدِ خدا شدن چه غم ست
اعتبارم همین دوقطره نم ست
چشم گریان سوی شما دارم
قیمت از مشهدالرضا دارم
ــــــــــ
قَدَمت چون به کشورم وا شد
این زمین از تو عرشِ اعلا شد
هرکه روی تو دید شیدا شد
چشم تو حضرتِ مَسیحا شد
گوشه ی چشم تو دوا دارد
سرطانی ز تو شفا دارد
ــــــــــ
درب بابُ الجواد، هر سحرش
می دهد بر گدایتان گوهرش
آنکه افتاد بر شما گذرش
می شود این گذار او سپرش
پیش کوه گناه، افتادم
حضرتِ شَه برس به فریادم
ــــــــــ
پَرِ قُنداقه ات پَرِ طاووس
شوقِ ایرانیان تویی شه طوس
ساعت هشت و لحظه ی پابوس
یک سلامی دهم به شمسِ شموس:
اَلسَّلامُ عَلَیک یا سُلطان
جلوه ای از جلالتت، رضوان
ــــــــــ

بستِ طوسی، بسیطِ فیض دَمَت
می چکد سوی صحن کهنه نمت
صحنِ آزادی و تَبِ کَرَمت
در سَرَم شوقِ بوسه ی حرمت
شورِ چاووش خوانی ات دارم
با همین کار، عافیت دارم
ــــــــــ
خاکِ مشهد بهشت جاوید است
هر حیاطش یَمی ز توحید است
محوِ اُنسِ من و تو، خورشید است
خواهشِ زائرِ تو اُمید است
می دهی بی حساب زائر را
رحمتت ذوق داده شاعر را
ــــــــــ
گریه ها به کربلا بردی
روضه را سوی سر جدا بردی
چشمِ دل چون به خیمه ها بردی
ناله را روی نیزه ها بردی
نیزه داران حرامی پَست اند
سر عباس را به نِی بستند


علی احمدیان-جنت

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

با خود اگر آورده بودم چشم گریان را

احساس می کردم کنار صحن باران را

ساکن نمی ماند کسی حتی زمین وقتی

سکنای خود کردی شمال شرق ایران را

اینبار هم با شعر می خوانم تو را اما

دارم به کرمان می برم سوغات کرمان را

در نقشه راهی می شوم هر وقت می بینم

آزادراه اصفهان قم تا خراسان را

قطعا به جای مردم شیراز اگر بودم

یکجا به نامت می زدم دروازه قرآن را

محض حضور خواهرت بوده است در قم ، چون

باید کنار زعفران جا داد سوهان را

باشد ، ضمانت کردی اما در عوض یک عمر

آواره کرد این کارت آهوی بیابان را

آنها که دیدار تو را لب تشنه اند انگار

از سمت سقاخانه می بینند ایوان را

دم می دهی از پنجره فولاد و می دانم

از نو مسیحی می کنی این نو مسلمان را

با خود عصایش را نیاورده است نابینا

حتما یقین دارد که خواهد دید سلطان را

 

محسن ناصحی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

 

اگرچه دیدن بیت خدا صفا دارد

مدینه بیشتر از هرکجا صفا دارد

به کوچه کوچۀ او عطر وحی پاشیدند

عبورکردن از این کوچه ها صفا دارد

دوباره بوی شکفتن رسیده و گفتند

حریم گلشن سبز ولا صفا دارد

خدا به نجمه عطا کرد نجم ثاقب را

فضای نُه فلک از این عطا صفا دارد

خبردهید که آمد رئوف اهل البیت

زمین به یُمن قدوم رضا صفا دارد

جمال روشن شمس الشموس دیدنی است

جهان ز جلوۀ شمس الضحا صفا دارد

از این وجود مقّدس ببین  پس از یک قرن

هنوز این حرم دل گشا صفا دارد

بیا به سیر گلستان روضة الجنه

که این بهشت امید و وفا صفا دارد

فضای این حرم قدس غرق توحید است

نفس کشیدن در این فضا صفا دارد

تفاوتی نکند جای جای این گلزار

رواق و مسجد و صحن و سرا صفا دارد

زلال زمزم اشک مجاور و زائر

به شور و حال رضا یا رضا صفا دارد

در این حریم دل زائران حضرت او

میان خلوت و اشک و دعا صفا دارد

هزار عقده ز دل باز می شود این جا

زبس که این حرم باصفا صفا دارد

حریم اوست حرمخانۀ خداوندی

چنان که دیدن عرش علا صفا دارد

زتشنگان حریمش بپُرس می گویند

چقدر دیدن آب بقا صفا دارد

اگرچه گنبد فیروزه فام او زیباست

نظر به گنبد زرد طلا صفا دارد

غبار درگه این آستان شفاخیز است

بهار رحمت دارالشفا صفا دارد

جبین گذار دمی بر سر قدمگاهش

ببین که دیدن آن جای پا صفا دارد

هنوز مکتب علم و فضیلت و تقوا

ز نور عالم آل عبا صفا دارد

گرفته شوکت و فّر از ولایتش دل ها

اگر که خانۀ دل های ما صفا دارد

دمی که او به شفاعت به حشر برخیزد

خدا گواست که یوم الجزا صفا دارد

شکوفه بار شده طبعم از توّلایش

مگو که شعر «وفائی»چرا صفا دارد

 

سید هاشم وفائی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

 

ای دل امشب آسمانها دیدنی است

رقص نور کهکشانها دیدنی است

اختران چون خوشه دسته دسته اند

در میان آسمان صف بسته اند

مهر و مه را نورافشان کرده اند

آسمانها را چراغان کرده اند

رنگ شب زیباتر از هرروز شد

سینۀ مه پر ز نور و سوز شد

ناگهان لبهای مه چون گل شکفت

با هزاران شوق با خورشید گفت

ای مرا امید ای آئینه رو

کیست این مهر جهان آرا بگو

لعل لب خورشید رخشان باز کرد

از لب پر نور خود آواز کرد

اینکه می آید امید ماسواست

نورخورشید همه خورشید هاست

چلچراغ آسمانها او بود

روشنی کهکشان ها او بود

هشتمین مهرجهان آراست او

مهر تابان همه دلهاست او

آسمان عشق را او رهنماست

جلوۀ نور خدا، شمس الضحاست

وارثی از علم احمد او بود

عالم آل محمد او بود

او امید و آرزوی ما بود

او تمام آبروی ما بود

انقضاء نور من نزدیک بود

گر نمی آمد جهان تاریک بود

مقصد من صبحگاهان کوی اوست

درشب تاریک چشمم سوی اوست

هست نور او چراغ راه من

بارگاهش خانۀ دلخواه من

می کنم هر روز طوف مرقدش

می ربایم بوسه ها از گنبدش

روشنائی یافتم از چهر او

مهربانی یافتم از مهر او

زائر صحن و حریم او شدم

سائل طبع کریم او شدم

روز و شب مشتاق دیدارش منم

خاک راه پای زوارش منم

باغی از فردوس باشد خانه اش

او چو شمع و عرشیان پروانه اش

قدسیان بر خاک او زانو زنند

صحن او را با مژه جارو زنند

عرشیان هر روز با صوتی ملیح

یا رضا گویند در پای ضریح

گشته موسای نبی دربان او

هست عیسی گوش بر فرمان او

جبرئیل اینجا کبوتر می شود

با ارادت خاک این در می شود

خاک این درگاه رحمت کیمیاست

آب سقا خانه اش آب بقاست

زائرش را رتبه ای والا دهند

آفرین از عالم بالا دهند

گر رهائی خواهی از هر قید و بند

قفل دل را بر ضریح او ببند

هرکه بر او دل دهد دلبر شود

ذره گر باشد مه انور شود

این همان خورشید ذره پرور است

در سپهر عشق مهری انور است

جلوه کرده آسمان نور او

در حدیث صبح نیشابور او

جذب علم او همه ارباب فضل

باز شد از او هزاران باب فضل

ای«وفائی» هرکه چون من خاک اوست

زائر دولت سرای پاک اوست

 

سید هاشم وفائی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

یا امام رضا علیه السلام

دهنم باز و لبم باز و بسی خندانم
روز میلاد تو چون پسته ی رفسنجانم

جعفر ابوالفتحی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما

در مسیر طوس آهوی بیابانیم ما

پشت سقاخانه ات دنبال درمانیم ما

سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما

 

زیر دین گنبد شاه خراسانیم ما

 

دست ما خالی که باشد زود بالا می رود

پای مجنون بشکند هم سوی لیلا می رود

غالبا “لن” که بیاید صحبت از “لا” می رود

لا اله ما اگر دنبال الا میرود

علتش این است که باتو مسلمانیم ما

 

نیست مارا پیش دریا منت جو هیچوقت

با طبیبان نیست مارا میل دارو هیچ وقت

غیر مشهد دست ما جایی نزد رو هیچوقت

گر میسر نیست مارا قرب آهو هیچوقت

تا دم محشر همان کلب نگهبانیم ما

 

دلخوشی ماست لانه کنج ایوان داشتن

نوکری در گوشه میخانه تا جان داشتن

وقت حاجت داشتن شاه خراسان داشتن

از کریمان خواستن یعنی دوچندان داشتن

شکرلله رعیت دربار سلطانیم ما

 

ما کبوترها دم گنبد مقرب می شویم

بال ما دور تو که پر زد مقرب میشویم

هرکجا نام تو می آید مقرب میشویم

در زیارت های قم مشهد مقرب میشویم

با همین آواره بودن عبد جانانیم ما

 

خاک پایت معجزات کبریایی درس داد

به دو صد زرگر فنون کیمیایی درس داد

سوزن خیاط زر شد پارسایی درس داد

پیر پالان دوز به شیخ بهایی درس داد

کیمیا این بارگاه است و نمی دانیم ما

 

می نوازد گاه گاهی هم سلیمان مور را

وا مکن از خانه ات این وصله ناجور را

شاد کن سلمانی بی تاب نیشابور را

قول دادی پر کنی تنهاییم در گور را

زیر خاک آقا بدون تو پریشانیم ما

 

سجده هایم یا رضا و ربنایم یارضا

می زنم هرشب صدایت کن صدایم یارضا

می شود آمین دعایت با دعایم یارضا

دیر شد آقا چه شد پس کربلایم یارضا

ناخوش خوش احوالیم آقا دیده گریانیم ما

 

سردر این خانه ها با ما و پرچم باخودت

دسته سینه زنی با ما ولی دم با خودت

روزی اشک تمام نوکران هم باخودت

واقعاً دلواپسیم آقا محرم باخودت

از عزاداران آن آقای عطشانیم ما

رفته رفته ناله مظلوم دارد میرسد

مادری با کودکی معصوم دارد میرسد

آه آه خواهری مهموم دارد میرسد

خنجر کندی روی حلقوم دارد میرسد

از غم انگشترش پاره گریبانیم ما

چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب

روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب

جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب

آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب

انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما

 

محمد جواد پرچمی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

زایـــری آمـد دخــیـــل پنـجـــره فـــولاد شد
تا دخیلی بسـت آنـجـا ، سـیـنـه اش آباد شد
مـرغ روحــش در حـرم پــروانــه ی آزاد شد
با عـنــایـات رضــایــی عاقـبـت دلـشــاد شد
رحمت مـولا به زایـر بی حـد و انـدازه است
او رئوف است و در عالم شاه پر آوازه است

دوسـت دارم در حـرم مـن عقـده دل وا کنـم
با نـوای یـا علی مـوسـی الـرضــا نـجـوا کنـم
یا رضــا مـن آمـدم جـان بـهـر تـو اعـطا کنـم
ایـن دل گمـگـشـتـه را در نـزد تـو پـیــدا کنـم
آمــدم مــولا بگـیــرم چــنــگ بــر دامــان تـو
تا بگـیـرم من ضـمـانـت نامـه از دسـتــان تـو

خواب دیدم یک شبی صحن تو را جارو زدم
مثـل یک نـوری میـان عـرش تو سو سو زدم
مـن مـــوذن وار ، بــانـــگ ضـامــن آهــو زدم
ای طـبـیـبــم بـا دوایــت قـیــد هــر دارو زدم
با نگـاهــت درد هــا درمــان بگـیــرد یـا رضـا
حـالـت آشـفـتــه ام سـامـان بگـیــرد یـا رضـا

صحن تو دارالشفـای دردمنـدان است و بس
صحن تو معیار حج مستمنـدان است و بس
صحن تو چون جنه العلا و رضوانست و بس
صحن تو ارزنده اینگونه سلطان ست و بس
تـاج و تختـت کاش از غربـت تـو را در آورد
ایــن حـرم از هــر کجــا نـزد تـو نـوکــر آورد

بـه بـه از ایــن میـمـنـت تـا دلبـر جانی شدی
بــاعــث آبـــادی هــر کــنــج ویــــرانی شدی
سالـیـانـی هســت منـت کـرده ایــرانی شدی
در کـنــار مـا غـریـبـی؟؟ نه خـراسـانی شدی
خـوب شــد حـالا مـدینـه نیـستـی زآن آمدی
خـوب شــد آن را رهـا کـردی به ایـران آمدی

یا رضــا داری خـبــر ویـران شـده قبـر حسن
ای بـه قـربـــان مــزار خـاکــی و صـبـر حسن
تا ابــد نـفـریــن بــر هــر دشـمـن گـبــر حسن
مشهدت شمس است بارانیست هر ابر حسن
صحن صحن تو بهشتست و بزرگست و رفیع
یـا رضـا !! جـانــم به قــربــان امـامــان بقیع

می شود مرقـد بگویـم مـن نگویـم از حسـن
می شود گـنـبـد بگویـم مـن نگویـم از حسـن
می شود مشهـد بگویـم مـن نگویم از حسـن
نـه نـه من باید بگویم من نگویـم از حسـن؟!
مشـهـد و آن مـرقـد و آن گنـبــد افـلاکی اش
یک بقیع و سنگ و آن هم قبرهای خاکی اش

مشهـد و آن زرق و بـرق و آن همه آبادی اش
مشهـد و فـیـض حـضــور زایـر و آزادی اش
مشهـد و اشـک عـزا و خنـده هـای شادی اش
مشهـد و دارالـشـفـــا و پـنـجـره فـولادی اش
{محسـن}از اوصاف مشهد تا مدینه پرگرفت
زود بـــایـــد چــار قبـر بی حـرم را زر گرفت ،


سید محسن حبیب اله پور

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

این بار هم بیا و دو چشم تری بده
بالم شکسته است تو بال وپری بده

حالا که قصد کرده دلم در به در شود
از آن شراب کهنه ی خود ساغری بده

ازمن مرا بگیر وخودت را به من بده
از من مرا بگیر و من بهتری بده

من سال های سال بدون تو مانده ام
بر آسمان بی کسی ام اختری بده

تا زنده ام حواله ی جایی نکن مرا
نعش مرا به دست کس دیگری بده

افسوس میخورم نشدم همجوار تو
پس افتخار خادمی و نوکری بده

جاروکش سرای توام “یا اباالحسن”

شکر خدا گدای توام “یااباالحسن”

در بین سینه شوق حریم تو بی حد است
اصلا تمام دلخوشی ام شهر مشهد است

وقتی که در حیاط حرم راه می روم
پایم به روی عرش و دلم روی گنبد است

پایم به غیر راه تو جایی نمی رود
عمریست درمسیر تو در رفت وآمد است

با دست خالی آمدن من که عیب نیست
با دست خالی ام بروم بر شما بد است

این آستان قدس به نام کسی ست که
سلطان طوس و عالم آل محمد است

یا حضرت “رضا” به دلم یک نگاه کن

حال مرا برای خودت رو به راه کن

محمدحسن بیات لو

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

طره مویی که افسون شد ، بُلندش می کنند
زُلف مِشکین و چَلیپا را کَمَندش می کنند

می برند و در حیاط خانه جایش می دهند
آن غزالی را که صیادان پسندش می کنند

بی سبب انگور نیشابور ما شیرین نشد
غوره تلخی که دستت خورد قندش می کنند
هر که منظور نظر شد در بساط عاشقی
بر درِ درگاه سلطان مستمندش می کنند
شعر درهم برهمی گفتم که دیدم در حرم
خادمان با آب و جارو ، بند بندش می کنند
پس تو دریا هستی و کانون امواج خودی
سوره عشقی که از سوی خدا نازل شدی
تو نبودی خانه ام را خوانِ رنگینی نبود
تو نبودی هیچکس دلجویِ مسکینی نبود
در حریمت شاه و رعیت روزی یکسان می خورند
هرچه گشتم در حرم بالا و پائینی نبود
از کجاوه سر برون کردی و ایمانم شدی
ور نه بر توحید این مردم که تضمینی نبود
گفته ام با یا علی موسی الرضا خاکم کنند
چون که دیدم بهتر از این ذِکرِ تلقینی نبود
کاسه آوردم شکستی ، گفتی از اینجا نرو
پس خدا را شکر ظرف من بجز چینی نبود
آنچنان که بوی عطر و مشک می چسبد به ما
بر سر این سفره نان خشک می چسبد به ما
تا حرم را دیدم اشکم گشت جاری مثل نیل
زیر آن سایه که از گنبد به سویم شد گُسیل
از همان سَر دَر که زد شیخ بهایی ، رد شدم
دیدم آقا زشتِ اعمالِ مرا کرده جَمیل
هر کسی بار گنه بر دوش می بُرد آمد و
پای گنبد رفت و خلوت کرد و بعداً شد خَلیل
رَختِ خُدّامی به تن کردم، وَ از آن شب به بعد
نیمه شب ها صحن جارو می زنم با جبرئیل
ما فقط سلمان به پابوسیِ طوبی برده ایم
باز دیدَش را رضا پس داد ، جایِ کُل ایـل
حضرت سلطان به ایران آمد و ایران ما
جملگی سلمان شدند از سیستان تا اردبیل….
پس همان طوری که زر از سنگ و کاشی بهتر است
با علی و فاطمه فامیل باشی بهتر است
در جواب هر سلامی که به عَرضت می کنم
بارها گفتی خودم از تو شفاعت می کنم
تیغِ ابروی تو شد ، صیادِ آهویِ دلم
این چنین بر دادنِ جانْ ، مِیل و رغبت می کنم
من که زیرِ سایه باب الجوادت راحتم
کِی پس از این خواهشِ رفتن به جنت می کنم
بارها از این گنه آلوده دعوت کرده ای
حال امشب من تو را دعوت به هیئت می کنم
امر کردی فَبکِ لِلمَظلوم، فَبکِ لِلحُسین
هر که می گوید حسین ، از تو اطاعت می کنم
جان به قربان تو ای آنکس که جانها دست اوست
غصه جدِ غریبت استخوانی در گلوست

حسین قربانچه

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

اگر می تراود زِ لبها علی
اگر نعره دارم سراپا علی
ندارد دلم قبله الا علی
که دیدم خدا را فقط با علی

خدا عالی است و مُعَلیٰ علی
بگو بعدِ بسمه تعالیٰ علی

اگر کوچه ی ما چراغانی است
اگر سقفِ این شهر بارانی است
اگر زُلفِ ما در پریشانی است
اگر حالِ ما باز طوفانی است
که ایران تمامش خراسانی است
که ما خاک هستیم بالا علی

اگر روزگاریست حالم بَد است
اگر لحظه هایم پریشان شده است
گره ها سراغم اگر آمده است
اگر غم به امروز ما سر زده است
علاجش فقط دیدن مشهد است
بخوان زیرِ ایوان طلا یا علی

بهشت است و نور است در این فضا
که سوءُ القَضا گشت حُسنُ القَضا
سراپا پُرم از دَمی جان فزا
چه امشب چه فردا چه روزِ جزا
علی ابن موسی الرضا المرتضیٰ
مرا کافی اینجا و آنجا علی

فقیری که اینجا به زحمت رسید
زیارت نخوانده به عزت رسید
سلامی نکرده سلامت رسید
دعایی نگفت و عجابت رسید
عنایت رسید و عنایت رسید
فقیر تو بود و شد آقا علی

حرم پُر شده از کبوتر رضا
ولی ما کلاغیم و بی پَر رضا
به ما حق بده پشتِ این در رضا
نداریم ما جای دیگر رضا
گرفته حرم بوی مادر رضا
نداریم جز تو به_زهرا_علی

شبی آمدم مثلِ بیچاره ها
نشستم کمی پیشِ فواره ها
گره خورده بودم چو آواره ها
اسیرِ قفس ها و دیواره ها
که ناگاه با بانگِ نقاره ها
براتِ مرا کرد امضا علی

چه بی منت اینجا دوا می دهند
نجف را در این صحنها می دهند
بگو کاظمین و… تو را می دهند
مدینه و یا سامرا می دهند
و پایینِ پا کربلا می دهند
امیری حسینٌ و مولا علی

اگر مُرده ام باز جانم دهید
اگر خواب هستم تکانم دهید
مریضم حرم را نشانم دهید
من از آنِ مولایم آنم دهید
کمی در حرم استخوانم دهید
مرا جای دیگر مبادا علی…

چه می چسبد اینجا جوابت دهند
و جا گوشه ی انقلابت دهند
در آن صحن باشی و آبت دهند
سرت رویِ زانو و خوابت دهند
و در خواب هم آفتابت دهند
چه می چسبد آری به رویا علی

اگر چشم اینجا به امید توست
سرِ سالِ ما هم شبِ عیدِ توست
در این سینه ها نورِ توحیدِ توست
فقط روشناییِ خورشید توست
و این روضه ها گیرِ تاییدِ توست
بخوان تا مُحَرم تو ما را علی

منم روبرویت علیک السلام
پُر از آرزویت علیک السلام
من و گفت و گویت علیک السلام
تو و اشک رویت علیک السلام
به یاد عمویت علیک السلام
تو هم داده ای دل به سقا علی

بخوان روضه ها را به اِبنِ الشَبیب
زِ تیری مَهیب و زِ شَیبُ الخَضیب
زِ آهی غریب و زِ خَدِالتَریب
زِ اَمَن یُجیبِ یتیمی غریب
بگو وا حسن وا حسینا علی


حسن لطفی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

آیینه ی ذات کبریایی
ای فخر بلاد آریایی
ای مشتیِ گنبد طلایی
تو تاج سر و بزرگ مایی

خورشید زند پیش تو زانو
صَلَّیتَ عَلٰی ضامن آهو

رو زد به تو هر که کامیاب است
آبادی بی شما خراب است
دلتنگ جمالت آفتاب است
چون جد شما ابوتراب است

هستی ز ازل ز هستیِ توست
عالم همه کاردستیِ توست

در سایه ی لایزال سلطان
در صحن رئوف دستگیران
در بین قلمرو خراسان
شیطان برود، می آید انسان

اعجاز کنند پیروانش
یک پا نبی اند، خادمانش

عمریست که بر در رضاییم
ارثی ست که نوکر رضاییم
بیچاره ی خواهر رضاییم
مستاجر کشور رضاییم

ما رشته ی غیر پاره کردیم
چون خانه از او اجاره کردیم

در سینه ی خسته آه دارم
بیچاره شدم، گواه؟دارم
من جز تو مگر پناه دارم؟
ردّم نکنی،گناه دارم

تو بودی و من گناه کردم
کردم غلط اشتباه کردم

پاگیر امیر ملک طوسم
یا حضرت شاه دست بوسم
من خادمه زاده ی مجوسم
این رافت توست کرده لوسم

اربابیت آبرو به من داد
خوبیِ تو بود رو به من داد

رحمی به دو دیده ی ترم هست؟
حاجت که زیاد در سرم هست
آقا ! دم بخت خواهرم هست!!!
سلطان ! سرطان دخترم هست!!!

چندین گره خورده است کارم
آقا!پدر مریض دارم

درد آمده ام دوا بگیرم
زخم آمده ام شفا بگیرم
زود آمده ام که جا بگیرم
اصلاً ز تو کربلا بگیرم

روز آمده ام به شب نیفتد
امضای حرم عقب نیفتد

علیرضا وفایی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

در ظِلِّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن


از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن

مشهد زمین نیست ولی آسمان که هست
مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست
مشهد کَرانه نیست ولی بی کَران که هست
شُکرِ خدا برای سَرَم آسِتان که هست
شُد قبله ام دیارِ شما یا ابالحسن

باید گرفت زیرِ پرِ جبرئیل را
باید که پا برهنه ببینی خلیل را
در صحنِ انقلاب ، مِیِ سَلسَبیل را
لطفِ کثیرِ حضرت و ظرفِ قَلیل را
چشمِ من و غبارِ شما یا ابالحسن

عالم علی و در همه جا سَر به سَر علی
آئینه شد خدا و علی ضَرب در علی
دل گفت علی و دیده علی و جگر علی
هشت است روبرویِ من و جِلوه گر علی
جانم فدایِ چارِ شما یا بالحسن

خوش گفته است تا به قیامت بایستَد
هر کس که روبروی ضریحت بایستد
کوه هم مقابلِ تو به زحمت بایستد
خورشید قد کشیده به حیرت بایستد
دنیا شده است بارِ شما یا ابالحسن

وقتی که چشمهام سحر خیز میشود
شبها حرم عجیب دل انگیز میشود
از بس عنایت است سرازیر میشود
حج مشهد است ، قسمتِ ما نیز میشود
حاجی شدم کنارِ شما یا ابالحسن

بعد از حرم تو هستی و حالِ خُماری اش
دل تنگِ لحظه‌ لحظه ی شادی و زاری اش
مبهوتِ شَمسه هایِ طلا ، نقره کاری اش
حِسِ وداع با همه یِ بی قراری اش
ماییم بی قرارِ شما یا ابالحسن

یک ذره کَم نمیشود این اشتیاق ها
شُکرِ خدا دوباره من و این رواق ها
امشب نشسته ام بنوسیم به طاق ها
اینجا پُر از شفاست از این اتفاق ها
کارِ خداست کارِ شما یا ابالحسن

پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت
یک گریه باز صحنِ گوهرشاد را گرفت
یک اشکِ چشم جامِعُ الاَضداد را گرفت
عطری وزید و یک دلِ آباد را گرفت
از سَمتِ کَفشدارِ شما یا ابالحسن

امشب حرم قُرُق شده دِل تا خدا رَوَد
مادر رسیده است به ایوان طلا رَوَد
بالایِ سر نِشیند و پایینِ پا رَوَد
تا که زیارتی کُنَد و کربلا رَوَد
مُردیم در جوارِ شما یا ابالحسن

امشب زیارتِ تو اگر مادر آمده
عباس آمده است و علی اکبر آمده
عمه دوباره با دو سه تا دختر آمده
حتی رُباب آمد ، علی اصغر آمده
جَمع اند در مَدارِ شما یا ابالحسن

دارُالکِرامه است اگر با حبیبها
دارُالاِجابه است برای غریبها
دارُالهِدایه و شبِ ابنِ شبیبها
مانند کربلاست حرم بویِ سیب ها
می آید از مزارِ شما یا ابالحسن

نون و قلم نَبی است و ما یَسطُرون حسین
طاقِ فلک علیست به عالم ستون حسین

خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و ما فِی الْبُطون حسین
ذکر حسین کارِ شما یا ابالحسن

حسن لطفی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

با اینکه می دانست از اول بی وفایم
با اینکه عبدی رو سیاه و بی نوایم

شاه خراسان باز ذره پروری کرد
آقا اجازه داد در صحنش بیایم

او آبرویم را نبرد و ضامنم شد
هر چند که غرق گناهم...پر خطایم

از دست غیر او که آب و دان نخوردم
من آن کبوتر بچه ی جلد رضایم

عمری نمک خوردم نمکدان را شکستم
اما نکرد از دامن مهرش جدایم

آقا کریم است و از اولاد کرام است
بنده شبیه خاندان خود گدایم

امشب دخیل پنجره فولاد هستم
با این دل بیمار،محتاج دوایم

پیش کریمی مثل او جرأت ندارم...
...چیزی بیارم غیر اشک و گریه هایم

تا از عمو جانش برایش روضه خواندم
دیدم که امضا شد برات کربلایم
.
.
آبی نمیخواهم فقط جان رقیه
برگرد خیمه اِی عموی با وفایم

رفتی و بعد از تو حرم غارت شد و سوخت
سقا کجایی به اسیری مبتلایم...

مرضیه نعیم امینی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:50 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها