0

اشعار ولادت امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اشعار ولادت امام رضا (ع)

علیرضا قزوه :

خراسان در خراسان نور در جان تو می‌چرخد 
مگر خورشید در چاک گریبان تو می‌چرخد؟

خراسان مُهر دریا می‌شود با گام‌های تو 
به دست ابرها تسبیح باران تو می‌چرخد

اگر شوق وصالت نیست در آیینه‌ها، درها 
چرا آیینه در آیینه، ایوان تو می‌چرخد

طواف عاشقان هم بر مدار چشم‌های توست 
سماع صوفیان هم گرد عرفان تو می‌چرخد

به سقّاخانه ات زیباست رقص کاسه‌های نور
در این پیمانه، آن پیمانه، پیمان تو می‌چرخد

بیابان در بیابان گرگ شد، هر کوه، صیّادی 
چقدر آهوی زخمی در شبستان تو می‌چرخد

در این آدینه لبریز از آغاز گل، شاعر!
شروع تازه‌ای در بیت پایان تو می‌چرخد

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:37 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

مهدی رحیمی :

 

پرواز خواهم کرد سویت، پر که باشد

پر چونکه باشد می پرم باور که باشد

شاه و گدا فرقی نخواهد داشت این است

درک کریم از اینکه پشت در، که باشد

آری رضا گفتن مؤثر بوده برلب

تاثیر دارد خطبه بر منبر که باشد

مثل شراب از سرکه بودن ها گذشتیم

پای طلب معنی ندارد سر که باشد

دیگر نمی آیم من از باب الجوادت

روی لبم سوگند بر مادر که باشد

قم می شود دروازه ی مشهد یقینا

حرف برادر می شود خواهر که باشد

وقت وداع اینجا ضریحت را همیشه

شش گوشه می بینم دو چشمم تر که باشد

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:38 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

محمد مهدی عبداللهی :

بر گنبد تو ،دست توسّل مى زد

بر مصحف نام تو تفأّل مى زد

اینگونه شفاعت تو را حاجت داشت

"خورشید" كه سوى حرمت زل مى زد

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:38 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

علی زمانیان :

آره تنهایى رو خیلى دوست دارم

مخصوصا وقتى تو مونسم باشى

اون روزى كه هیچكى نیست دور و برم

تو رو جون مادرت قسم، باشى

 

اگه قسمتم نشه حرم بیام

یه سلام عرض مى كنم از دور آقا

لحظه هاى آخرم منتظرم

مثل سلمانىِ نیشابور آقا

 

من با هیچى مثل رفت و آمد از

صحن سقاخونه حظ نمى كنم

یه دقیقه موندن تو حرم و

باهمه دنیا عوض نمى كنم

 

حرمت اینقده جاى خوب داره

كه یه گوشه ى مشخص ندارم

وقتى فكر و ذكر من امام رضاست

دیگه فرصت واسه هیچكس ندارم

 

همه لحظه هایى كه از عمر من

توى این حرم گذشتُ دوست دارم

كفشامم فهمیدن از بس اومدم

خیلى كفشدارى هشتُ دوست دارم

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:38 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

💠ألسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ ...  💠


ای که از قبرت سراسر نور بیرون می زند
زایر از دیدار تو مسرور بیرون می زند

رد شدی یک بار و یک عمر است بعد از رفتن ات
عطر از شبهای نیشابور بیرون می زند

از شلمچه تا خراسان عشق و مستی کاشتی
از مسیر حرکتت انگور بیرون می زند

با حضورت سور اسرافیل بر پا می شود
مرده هم از شوق تو از گور بیرون می زند

آب سقا خانه ات نهری است جوشان در بهشت
چون عسل از کندوی زنبور بیرون می زند

سازها هم عاشق ات هستند اگر وقت غروب
نغمه از نقاره و شیپور بیرون می زند

هر چه می خواهند نورت را بپوشانند باز
گنبد و گلدسته ات از دور بیرون می زند

ای بنازم ان امامی را که بعد از قرنها
هرگنه کار از درش مغفور بیرون می زند

کام شیرین ،چشم شیرین ،قامتت شیرین ترین
با حضورت چشمهای شور بیرون می زند

چونکه محشور است هر کس با امامش روز حشر
شیعه از قبر خودش مغرور بیرون می زند

عشق تو گاهی جنان گاهی جنون می اورد
کفر اگر از دامن منصور بیرون می زند
 


هادی فردوسی جهرمی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

عاشقان تشنه ی دیدار سحر میمانند
عاشقان ارزش این واقعه را میدانند


عاشقان روزی خود وقت سحر میگیرند
و ز احوال هم اینگونه خبر میگیرند

عاشقان آینه ی پر ترک  هم هستند
عاشقان بر دل بشکسته چه محرم هستند

عاشقان محضر معشوقه ذلیلند فقط
و به درگاه همین خانه دخیلند فقط

در نبود آب این باغ چه راحت می مرد
اگر این خانه نبود این همه حاجت می مرد

باز هم نوکر پر درد سرت آمده است
پدر کشور مایی ، پسرت آمده است

آمدم در بزنم چشم به در دوخته ام
و کمی کار کنم با جگر سوخته ام

آمدم محضر سلطان به کسی رو نزدم
من به غیر از وسط صحن تو زانو نزدم

مادرم گفت سلامت برسانم آقا
مادرم گفت بیایم و بمانم آقا

مادرم گفت بگویم که مرا راه دهی
مادرم گفت به من اشک دهی آه دهی

رد نکن دست مرا نوکری ام در خطر است
و دعاهای پدر مادری ام در خطر است

به کسی ربط ندارد که گدایت هستم
که دل سوخته ام را به ضریحت بستم

به کسی ربط ندارد که گنهکارم من
که فقط چشم به دستان شما دارم من

به کسی ربط ندارد که پناهم هستی
که خریدار همین روی سیاهم هستی

به کسی ربط ندارد ؛ تو امامم هستی
دست این بی سر و پا را به نگاهت بستی

پای  پرونده ام امضای تو را میخواهد
و دل سوخته دیدار رضا میخواهد

میخرد سوخته دل سوخته دل را بهتر
و دلت سوخت اگر  میخرد آقا بهتر

ای که از عرش خدا پرچمتان بالاتر
من ندیدم بخدا از تو کسی آقاتر

ای که حاجات مرا پای ضریحت بستی
اربعین زود می آید ، سر قولت هستی؟

حرمت عرش معلاست حلالت باشد
حرمت قبله ی دنیاست حلالت باشد

وسط صحن شما یاد بقیع افتادم
اگر آهو شده ام ، بوده حسن صیادم

من اگر در به درم در پی دام حسنم
من مسلمان شده ی دست امام حسنم

مدتی هست که یک عالمه حسرت دارم
مدتی هست که من میل زیارت دارم

من بمیرم که نبینم حرمت را خاکی
پرچم و شال عزا و علمت را خاکی

میشود این حرم آرامش زهرا آخر
خودمان زائرتان میشویم آقا آخر

آرزوهای محال و شدنی را عشق است
وسط صحن حسن سینه زنی را عشق است

آخرش حسرت این دل که به سر می آید
مادری خسته به دیدار پسر می آید

مادری خسته ؛ چرا خسته ولی می آید؟
به گمانم که به دنبال علی می آید

مادری دست به دیوار نباشد هرگز
مادری خسته و بیمار نباشد هرگز

نفسم با نفس قافیه ها ریخت به هم
مادری خورد زمین و همه جا ریخت به هم

حسین رویت

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

باید برای از تو سرودن وضو گرفت
یک گوشه ای نشست و به لب ذکر هو گرفت

با پای دل مسافر صحن عتیق شد
آنجا ز دست ساقی کوثر سبو گرفت

ایوان طلا و پنجره فولاد و گنبد است
عکسی که قاب چشم من از روبرو گرفت

چشمم که از فراق تو بی نور گشته بود
وقتی که بر ضریح تو افتاد سو گرفت

دادم سلام و از تو جوابی رسیده است
دل لذتی عجیب از این گفتگو گرفت

باز این گدای خسته و بی آبروی شهر
از برکت زیارت تو آبرو گرفت

دل از کنار پنجره ها پا نمی شود
مثل کبوتری که به بام تو خو گرفت

شمس الشموس عالم امکان جمال توست
خورشید تا جمال تو را دید ، رو گرفت

وقتی که گفته ای ” وانا من شروطها “
باید هزار نکته از آن ، مو به مو گرفت

از هرچه بگذرم سخن دوست خوشتر است
شعرم به سمت کرب و بلا سمت و سو گرفت

یا ایها الرئوف دلم را جلا بده
عید آمده ست تذکره ی کربلا بده

محمود مربوبی

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

مهدی نظری :

باز در عرش خدا ولوله برپاشده است

دري از عرش به سمت دل ما واشده است

 

ازدحام است درِبيت امام هفتم

جن و انس و ملك آنجاست چه غوغا شده است

 

همگي با دلتان راهي آنجابشويد

همه تبريك بگوييد كه بابا شده است

 

آنكه عالم همگي محو جمالش هستند

به رخ گل پسرش محو تماشا شده است

 

آمده آنكه نوشتند شبيه زهرا

پاره جان و تن حضرت طاها شده است

 

پسر حضرت موسي به جهان آمده و

پاركابش همه جا حضرت عيسي شده است

 

السلام اي همه جا حضرت خورشيد شده

روز ميلاد تو در هر دو جهان عيد شده

 

با تو هر روز خراسان به خودش مي بالد

نه خراسان همه ايران به خودش مي بالد

 

نه خراسان و نه ايران به خداوند قسم

همه عالم امكان به خودش مي بالد

 

چونكه روي لب تو لحظه به لحظه جاريست

ثانيه ثانيه قرآن به خودش مي بالد

 

منتسب بر تو شده گنبد و ايوان طلا

اين شده گنبد تابان به خودش مي بالد

 

من قسم مي خورم اين واژه برازنده توست

با شما واژه سلطان به خودش مي بالد

 

چونكه درگوشه ايوان تو جا خوش كرده

برسرخوان تو مهمان به خودش مي بالد

 

يوسفان در دو سرا محو رخ ماه تو اند

پادشاهان جهان بنده درگاه تو اند

 

سجده در گوشه ايوان طلايي عشق است

نوكري بر سركوي تو خدايي عشق است

 

هر كسي عاشق پابوسي ليلاي خود است

در دم مرگ كنارم تو بيايي عشق است

 

ضامن آهوي صحرا شدنت جاي خودش

اينكه در روز جزا ضامن مايي عشق است

 

تا ابد قبله نماي دل من سمت شماست

اينكه در كشور ما قبله نمايي عشق است

 

همه عرش و زمين را به گدايي بدهند

باز مي گويد از اين خانه گدايي عشق است

 

كعبه و كرب و بلا هر يكشان عرش خداست

اينكه هم كعبه و هم كرببلايي عشق است

 

اي كه در كشور ما عرش معلا داري

آنچه خوبان همه دارند تو يكجا داري

 

اي كه در چهره خود شمس منور داري

در شجرنامه خود نام پيمبر داري

 

نوه صادقي و ذريه شيرخدا

خوش به حال تو كه چون فاطمه مادر داري

 

فرصت جنگ نشد تا كه بفهمند همه

تو به بازوي خودت قدرت حيدر داري

 

همه در صحن تو مشغول به کاري هستند

چقدر دور وبرت خادم ونوكر داري

 

چه بزرگان كه ميان حرمت خاك شدند

توخودت ماهي و دور و برت اختر داري

 

با جوادت برو در سوريه زينب تنهاست

تو حسين ابن علي هستي و اكبرداري

 

تيغ بردار و پناه حرم زينب شو

ماسپاهيم و تو صاحب علم زينب شو

 

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری

در دلت روضه ی آن قد خمش را داری

 

گرچه در کشور ما از حرم او دوری

از همین دور هوای حرمش راداری

 

بارها سوریه رفتی به طواف حرمش

حتم دارم که غبار قدمش را داری

 

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود

به گمانم که تو در سینه غمش راداری

 

بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند

مطمئنم که تو در سینه دمش را داری

 

بنویس عمه من خود سپرمولا بود

بنویس از ته دل، تو قلمش راداری

 

بنویس عمه ما مثل دری در صدف است

هر که توهین بکند با خود مولا طرف است

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

محمد جواد پرچمی :

باز در عرش خدا ولوله برپاشده است

دري از عرش به سمت دل ما واشده است

 

ازدحام است درِبيت امام هفتم

جن و انس و ملك آنجاست چه غوغا شده است

 

همگي با دلتان راهي آنجابشويد

همه تبريك بگوييد كه بابا شده است

 

آنكه عالم همگي محو جمالش هستند

به رخ گل پسرش محو تماشا شده است

 

آمده آنكه نوشتند شبيه زهرا

پاره جان و تن حضرت طاها شده است

 

پسر حضرت موسي به جهان آمده و

پاركابش همه جا حضرت عيسي شده است

 

السلام اي همه جا حضرت خورشيد شده

روز ميلاد تو در هر دو جهان عيد شده

 

با تو هر روز خراسان به خودش مي بالد

نه خراسان همه ايران به خودش مي بالد

 

نه خراسان و نه ايران به خداوند قسم

همه عالم امكان به خودش مي بالد

 

چونكه روي لب تو لحظه به لحظه جاريست

ثانيه ثانيه قرآن به خودش مي بالد

 

منتسب بر تو شده گنبد و ايوان طلا

اين شده گنبد تابان به خودش مي بالد

 

من قسم مي خورم اين واژه برازنده توست

با شما واژه سلطان به خودش مي بالد

 

چونكه درگوشه ايوان تو جا خوش كرده

برسرخوان تو مهمان به خودش مي بالد

 

يوسفان در دو سرا محو رخ ماه تو اند

پادشاهان جهان بنده درگاه تو اند

 

سجده در گوشه ايوان طلايي عشق است

نوكري بر سركوي تو خدايي عشق است

 

هر كسي عاشق پابوسي ليلاي خود است

در دم مرگ كنارم تو بيايي عشق است

 

ضامن آهوي صحرا شدنت جاي خودش

اينكه در روز جزا ضامن مايي عشق است

 

تا ابد قبله نماي دل من سمت شماست

اينكه در كشور ما قبله نمايي عشق است

 

همه عرش و زمين را به گدايي بدهند

باز مي گويد از اين خانه گدايي عشق است

 

كعبه و كرب و بلا هر يكشان عرش خداست

اينكه هم كعبه و هم كرببلايي عشق است

 

اي كه در كشور ما عرش معلا داري

آنچه خوبان همه دارند تو يكجا داري

 

اي كه در چهره خود شمس منور داري

در شجرنامه خود نام پيمبر داري

 

نوه صادقي و ذريه شيرخدا

خوش به حال تو كه چون فاطمه مادر داري

 

فرصت جنگ نشد تا كه بفهمند همه

تو به بازوي خودت قدرت حيدر داري

 

همه در صحن تو مشغول به کاري هستند

چقدر دور وبرت خادم ونوكر داري

 

چه بزرگان كه ميان حرمت خاك شدند

توخودت ماهي و دور و برت اختر داري

 

با جوادت برو در سوريه زينب تنهاست

تو حسين ابن علي هستي و اكبرداري

 

تيغ بردار و پناه حرم زينب شو

ماسپاهيم و تو صاحب علم زينب شو

 

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری

در دلت روضه ی آن قد خمش را داری

 

گرچه در کشور ما از حرم او دوری

از همین دور هوای حرمش راداری

 

بارها سوریه رفتی به طواف حرمش

حتم دارم که غبار قدمش را داری

 

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود

به گمانم که تو در سینه غمش راداری

 

بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند

مطمئنم که تو در سینه دمش را داری

 

بنویس عمه من خود سپرمولا بود

بنویس از ته دل، تو قلمش راداری

 

بنویس عمه ما مثل دری در صدف است

هر که توهین بکند با خود مولا طرف است

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

محمود مربوبی :

باز هم ناله و فریاد دلم می خواهد

هشتمین نور خداداد دلم می خواهد

شوق پابوسی شیرین به سرم افتاده

من اگر تیشه فرهاد دلم می خواهد

دست بر سینه، سلامی و سپس اذن دخول

گوشه صحن گوهر شاد دلم می خواهد

به امیدی که رضا ضامن من هم بشود

شده ام آهو و صیاد دلم می خواهد

همه با دست پر از سمت حرم می آیند

از همان که به همه داد، دلم می خواهد

از همان جنس نگاهی که در آن سلمانی

به سیه کاسه ای افتاد، دلم می خواهد

هر کجا رفته ام این درد مداوا نشده

چقدر پنجره فولاد دلم می خواهد

یا معین الضعفا ، جان جوادت مددی

که ز دستان تو امداد دلم می خواهد

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

قاسم صرافان :

 

صدای ذکر تو شب را فرشته باران کرد

عبور تو لب «شیراز» را غزل خوان کرد

«کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست»

بیا که چشم و دلت شهر را چراغان کرد

چو خواهرت که ز «دریاچه ی نمک» دل برد

هوای زلف تو دریاچه را «پریشان» کرد

نه شیخ شهر، تو شاهی که با چراغ رسید

و برق عشق تو ما را گرفت و انسان کرد

ولی چه حیف که آن طره ی خیال انگیز

چه زود آمد و دل برد و روی پنهان کرد

چه اشک ها که ضریحت به گونه ها جاری

چه دردها که خدا با دل تو درمان کرد

شرابِ خون تو جوشید و جان «حافظ» را

به جرعه ای غزل از جام غیب مهمان کرد

و گنبد تو برای دل کبوترها

چه مهربان شد و پرواز را چه آسان کرد

سفر اگر چه چنین ناتمام ماند، ولی

صدای پای تو «شیراز» را «خراسان» کرد

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

رحمان نوازانی :

چه رودها که شب و روز عازم سفرند

به دست بوسی دریا همیشه مفتخرند

 

به نام رازق نان و رطب ملائکه هم

نشسته اند که از سفره تو نان ببرند

 

دعای خیر تو پشت تمام انسانهاست

کبوتران دعایت همیشه در سفرند

 

چه آهوان سپیدی که در حیاط حرم

به عشق صید نگاهت نشسته پشت درند

 

در این حیاط که عالم هبوط می کند و

مقدرات از این آستانه می گذرند

 

چقدر گل به کفم دادی و نفهمیدم

فرشته های حرم گلفروش رهگذرند

 

تو باغبان شجرهاي طيبه هستي

كه شيعيان شما ميوه هاي اين شجرند

 

شب تولد حج نيازمندان شد

امام كعبه رسيد و گدا فراوان شد

 

و کاسه های طلائی که آب می نوشند

به اعتقاد شفا آفتاب می نوشند

 

به چشمشان دو پیاله سلام می ریزند

و از تبسم آقا سلام می نوشند

 

در این حرم همه پاکند مثل روزی که

بدون هیچ گناهی ثواب می نوشند

 

و اشک های دم در اگر سرازیرند

از آسمان نگاهش شراب می نوشند

 

از این مشبکه هایی که شکل کندویند

موحدان چه عسلهای ناب می نوشند

 

پس از زیارت شبهای ماه می خوابند

و از خیال خوشش توی خواب می نوشند

 

شب وداع زیارت چنان زمین گیرند

که در فراق حرم التهاب می نوشند

 

شب تولد حج نيازمندان شد

امام كعبه رسيد و گدا فراوان شد

 

و از طلوع مدینه که صبح ایل شدی

به سمت مشرق اقوام ما گسیل شدی

 

تنور دهکده هامان دوباره گل دادند

به شوق اینکه در این سرزمین خلیل شدی

 

دو باره آمدی و مهربان تر از موسی

عصای معجزه ساکنان نیل شدی

 

و سنگ سرمه خاک تو را به دیده کشید

که جلوه کردی و فیروزه اصیل شدی

 

به شهر طوسی ما رنگ سبز عشق زدی

و مرهم دل خاکستری ایل شدی

 

به چشم عشق به چشم تمام آینه ها

همینکه آمده ای بهترین دلیل شدی

 

شب تولد حج نيازمندان شد

امام كعبه رسيد و گدا فراوان شد

 

زمین به خاک نشسته است آسمانش را

که باز پر کنی از عشق استکانش را

 

در انتظار هوای نسیم مشهد بود

اگر که نوح برافراشت بادبانش را

 

بخوان زیارت نامه در امتداد کلیم

که باز کرده در اینجا خدا بیانش را

 

بدون تکیه به لطف عصای خود موسا

نشسته تا که بگیری تو بازوانش را

 

گرفته بال فرشته به چشم زائر تو

که شسته است گناهان بیکرانش را

 

کبوترانه بپر مثل آن مسیحی که

عروج کرده بلندای آسمانش را

 

و جبرئیل نشسته است روی گلدسته

که سر دهد به حرم نغمه اذانش را

 

شب تولد حج نيازمندان شد

امام كعبه رسيد و گدا فراوان شد

 

به شوق صيد شما مي دوند آهوها

به پيش چشم شما و کمان ابروها

 

و در مسیر عبورت به خاک افتادند

به شوق آمدن تو از آن فراسوها

 

رواق های حرم هر کدام غار حراست

قیامتی است در این گوشه گوشه پستوها

 

چه سالها که ملائک به شوق گوشه نگاه

کنار چشم شما می زنند اردوها

 

چه کرده ای که زنان طلاپرست آقا

به پای مرقد تو ریختند النگوها

 

چه کرده ای که در این صحن ؛ قله های جهان

زمین زدند به پا بوسی تو زانوها

 

برای اینکه کبوتر شوند در حرمت

پریده اند به سوی حرم پرستو ها

 

سحر به سوي خراسان بليط مي خواهم

شب تولد تو با قطار شب بوها

 

شب تولد حج نيازمندان شد

امام كعبه رسيد و گدا فراوان شد

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

موسی علیمرادی :

پریشان واژه هایم را زگیسوی شما دارم

تمام شعر هایم را من از سوی شما دارم

ولا حول ... برآن چشم و بر آن ابرو که من وزنِ

رباعی را فقط از این ترازوی شما دارم

تمام این غزلها را ضمانت میکنی آقا

که صید این مضامین را از آهوی شما دارم

قصیده قامتی و حاجی هر بیت تو هستم

که شرط حق مداری را من از کوی شما دارم

مربع گشت ترکیبم ز هر سو سجده ای واجب

قوافی قبلگاهی شد که از روی شما دارم

درِ عطر غزل افتاد و دل شد قطعه ای از عرش

وَ من این قطعه را از نام خوشبوی شما دارم

به هر مصرع دعا کردم به هر مصرع روا کردی

شبیه مثنوی حسی فرا روی شما دارم

**

اگرکه کربلا رفتم نجف یا سامرا دیدم

تمام روزی خود را من از سوی شما دارم

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

داود رحیمی :

 

آرام نمودی تب و تاب هیجان را

جوشانده ای از شوق خودت هر قلیان را

از پای نشاندی ز تعجب جریان را

از دشمن و از دوست ربودی دلشان را

اینگونه رضا کرده ای از خود دوجهان را

هم رونق کار از می و میخانه گرفتی

هم عقل ز هر عاقل و دیوانه گرفتی

در قلب سماوات و زمین لانه گرفتی

ای عالِم فرزانه چه رندانه گرفتی

در دست خودت نبض زمین را و زمان را

در پاسختان مانده هر استادی و رندی

هر عالم ایرانی و یونانی و هندی

گشته است مسلمان تو نصرانی سندی

قوربان سَنه دانوشماقین اعجاز تکندی

بستی به کمند سخنت دست زبان را

(بستی به صریر سخنت دست لسان را)

اسلام بدون تو درونمایه ندارد

گردن کشی بی خردان پایه ندارد

خورشیدی و دیدند قدت سایه ندارد

همسایه به جز خیر به همسایه ندارد

همسایه قدم رنجه کن و منزلمان را...

لبخند زدی شعر در اوهام من افتاد

زآن روز خرابت شدم ای خانه ات آباد!

با قافیه ی پنجره فولاد و گهرشاد

هی شعر نوشتم من و چشمت صله را داد

دربند کشیدی تو معانی و بیان را

دربان جنان دل به در صحن شما بست

دالان بهشت است همین راهرو این بست

حوض وسط صحن همان کوثر نقد است

ساقی بهشتی شده از آب حرم مست

پابست حرم کرده ای آن آب روان را

جبریل کمر بسته به فراشی صحنت

حور و پریان گرم گهر پاشی صحنت

آن سدره و طوبی گلی از کاشی صحنت

برده است جنان را همه در حاشیه صحنت

بیچاره ی خود کرده حریم تو جنان را

هرکس که تو را داشته اثنی عشری شد

ایام خوش آن بود که با تو سپری شد

در صحن گهرشاد دل از غصه بری شد

تصویر من و صحن تو عکسی هنری شد

در ناب ترین جای اتاقم زدم آن را

هرجای جهان رفتم از آن خیر ندیدم

یک مرتبه "برگرد" از این در نشنیدم

من هرچه کشیدم ز دل خویش کشیدم

ارزان نفروشم که من ارزان نخریدم -

در نوکریت خرج کنم عمر گران را

هر شاه شده خادم دربار توچندی

پر وا کند از بام تو در دام کمندی

از تو طلب رزق کند عایله مندی

از رسم گدایی شما نکته و پندی

آموخته هر پیر خردمند جوان را

نوشاعری آمد به حرم دفترش افتاد

شد خیره به گلدسته کلاه از سرش افتاد

هی خواست بماند سر پا، آخرش افتاد

تاخورد زمین یاد پدر و مادرش افتاد

دستی به دعا برد و تمام پدران را...

ای ضامن دنیای من و آخرت من

ای کاش به درکت برسد معرفت من!

مردن کف صحنت بشود عاقبت من

بهتر ز خودم آگهی از مصلحت من

حکم از تو، دلم دست خودت داده عنان را

با جنس خرابم شده ام وصله ی ناجور

هرشب به سلامی بشوم زائرت از دور

تو شاه خراسانی و من پیر نشابور

خود را برسان پام رسیده است لب گور

ای صاحب جان! می سپرم دست تو جان را

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام رضا (ع)

رضا حاج حسینی :

قبل از آنکه هوای غربت شهر روی تنهاییم هوار شود

می روم ایستگاه... تا شاید این منِ خسته هم سوار شود

این منِ خسته از معادله ها، این منِ گُر گرفته از گله ها

می رود در هجوم فاصله ها، همدم کوپه ی قطار شود

همدم کوپه ی قطار شدم، چشم من خیس و چشم پنجره خیس

کاش این ابرهای پاییزی، بگذرد... بگذرد... بهار شود

دردها را یکی یکی گفتیم، خسته بودیم و چای میخوردیم

چای، یعنی که گاه با یک قند، تلخ، شیرین و خوش گوار شود

کوپه هم حرفهای تلخی داشت، مثلا اینکه بین این همه درد

آرزوی مسافر قبلی، فقط این بود: مایه دار شود

یا همین جا... همین رئیس قطار، دائما روزنامه می خواند

تا خدای نکرده نرخ بلیط، نکند کمتر از دلار شود

(گرم صحبت شدیم، یادم رفت گز تعارف کنم؛ بفرمایید...

راستی! اصفهان دلش می خواست، لهجه اش مثل سبزوار شود)

آرزو کرد جای ریل قطار مثل آدم پیاده راه رود

یا شبیه کبوتران باشد؛ فکر کن... کوپه بالدار شود

آرزو کرد و گفت نوبت توست... آه! شاعر مگر چه می خواهد؟!

آرزو می کنم رواق امام، محفل شعر برگزار شود

جمعه بود و اداره ها تعطیل، شنبه باید دوباره برگردیم

کوپه هم مثل من دلش می خواست، امشب از کار برکنار شود

کف دستم نوشت کوپه ی هشت، واگن یک... قطار قم -مشهد

هرگز از خاطرم نخواهد رفت، بهترین یادگار قم - مشهد

 
 
چهارشنبه 11 مرداد 1396  6:42 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
دسترسی سریع به انجمن ها