0

اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

مست است این کویر ز بوی صنوبری

بوی صنوبری که به پا کرده محشری

 

یک سو زمین تَف زده از هرم آفتاب

دارد نسیم می وزد از سوی دیگری

 


 

آنجا ز راه دور می آید کریمه ای

آرام روی شانه ی صد حوری و پری

 

با برگ لاله ساخته پروانه محملی

باشاخه های سرو بنا کرده منبری

 

بر مقدمش سلام کن ... ای سرزمین قم!

تو پای بوس دختر موسی بن جعفری

 

دیروز شوره زار و کویری بدون آب

امروز از بهشت خدا با صفاتری

 

دوشیزه ای که هرچه زمین گشت گرد خویش

پیدا نکرد لایق او کفو و همسری

 

فرزانه بانویی که به روز ازل خدا

بادست خویش داده به او تاج سروری

 

منزل به منزل آمده حالا به صد امید

دنبال رد پای غریبِ برادری

 

ای قاصد صبا تو مگر چاره ای کنی

تا آرزو به دل نشود روز آخری

 

از بهر شادی دل هجران کشیده ای

پیغامی از دیار خراسان بیاوری

 

بانو! تویی که با همه ی غصه های خود

سهمی زداغ عمه ی سادات می بری

 

هربار در حضور تو احساس می کنم

وا میشود به سمت من از آسمان دری

 

این دل که آهوانه چنین صید می شود

دیگر نیاز نیست به صیاد دیگری!

 

از خلق دل بریده ام ... اما شنیده ام

این سر به زیر بی سر و پا را تو می خری ...

 

 

هادی ملک پور

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:48 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

مى‏خواستم كه جانب میخانه رو كنم

دستِ نیاز حلقه جام و سبو كنم

 

در ساحل نیاز نشینم امیدوار

دل را به شطّ باده دَمادم فرو كنم

 


 

وقتى كه هست شوق تیمم ز خاك یار

دیگر چرا ز چشمه زمزم وضو كنم

 

با من حدیث طعنه نا مردمان مگو

من آبروىِ مِى طلب آبرو كنم

 

تیغ زبان به كار نمى‏آیدم دگر

باشد به چشم خون شده‏ام گفتگو كنم

 

از دست رفته دل به تمناى دلبرم

ساقى كمى تحمل من كن كه مضطرم

 

دست خمار جز به سوى خم نمى‏رود

كشتى ز بحر جز به تلاطم نمى‏رود

 

گر گُل اسیر پنجه باد خزان شود

از بلبل انتظار ترنم نمى‏رود

 

یك خوشه عشق آل على گر ثمر دهد

آدم سراغ دانه گندم نمى‏رود

 

حاتم بخیل نیست، اگر درهمى نداشت

لبهاش جز به مهر و تبسم نمى‏رود

 

تا گفت آشیانه ما آن دیار هست

آواره مى‏شود دل و از قم نمى‏رود

 

چشمم فرات و باز دلم مات مى‏شود

محوِ جلالِ عمه سادات مى‏شود  

 

تا باده از سبوى امامت گرفته‏ایم

پیش خدا جوازِ اقامت گرفته‏ایم

 

از حُسن خلقیتم به حیرت، گمان مبر

انگشت بر دهان ز ندامت گرفته‏ایم

 

دل را چو داده‏ایم به دست طبیب عشق

منزل به كوچه باغ سلامت گرفته‏ایم

 

با وعده بهشت برابر نمى‏كنیم

هر دِرهمى از او به كرامت گرفته‏ایم

 

خورشید را مُسخّر خود كرده‏ایم ما

تا ذره‏اى ز رحمت عامت گرفته‏ایم

 

تا سوخته چو لاله ز داغت دعاى ماست

خاك حریم شاه چراغت دواى ماست

 

یك صبح مى‏شود كه برایم دعا كنى؟

یا نیمه شب به شوق نمازم صدا كنى؟

 

مرغ دل از قفس تن به دركشى

در آسمان صحن و سرایت رها كنى

 

ما را به پادشاهى عالم در آورى

یعنى كه در حریم بلندت گدا كنى

 

امروزه كاینچنین به كرامت زبانزدى

تا رستخیز بهرِ شفاعت چها كنى؟

 

تو زائر مدینه‏اى و طوس مى‏روى

ما را ببر كه زائر قبرِ رضا كنى

 

باشد نصیب ما بنمایى هزار حج

یعنى طواف در حرم ثامن الحجج

 

این جا كه آمدى سخن از تازیانه نیست

حرفى ز بى وفایى و ظلم زمانه نیست

 

در دست‏هاى مردم شهر تو سنگ نیست

یعنى سلام مردم تو وحشیانه نیست

 

سیلى نزد كسى به رُخ داغدار تو

اینجا خبر ز خون دل و دردِ شانه نیست

 

با شاخ گل ترا به سوى خانه مى‏برند

كنج خرابه بهر تو آشیانه نیست

 

آرى حریم تو حرم اهل بیت شد

حتى فراز آنكه ز قبرش نشانه نیست

 

تا نیت زیارت معصومه مى‏كنم

یاد از مزار مادر مظلومه مى‏كنم

 

جواد محمد زمانی

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:48 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

جایی که کوه خضر به زحمت بایستد

شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد

 

نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده است

قلبم از اشتیاق زیارت بایستد

 


 

بانو سلام کاش زمان با همین سلام

در آستانه در ساعت بایستد

 

و گردش نگاه تو در بین زائران

روی من – این فتاده به لکنت – بایستد

 

تا فارغ از تمام جهان روح خسته‌ام

در محضر شما دو سه رکعت بایستد

 

بانو اجازه هست که بار گناه من

در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟

 

در این حرم هزار هزار آیه عذاب

هم وزن با یک آیه رحمت بایستد

 

باید قنوت حاجت بی‌انتهای ما

زیر رواق‌های کرامت بایستد

 

شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید

طاقت نداشت تا به قیامت بایستد

 

آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است

در روز حشر هم به شفاعت بایستد

 

تو خواهر امام غریبی و این غزل

با بیت‌هاش در صف بیعت بایستد

 

من واژه واژه عطر تو را پخش می‌کنم

حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد

 

این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو

مستی که روی پاش به زحمت بایستد

 

هادی جانفدا

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:48 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

تا آسمانت را کمی در بر بگیرد

یک شهر باید عشق را از سر بگیرد

 

گنجایش ات در سینه این خاک‏ها نیست

باید تو را دستان پیغمبر بگیرد

 


 

هر کس مزار مادرش را آرزو کرد

باید سراغش را از این دختر بگیرد

 

بانو رهایی را نمی‏خواهم که ننگ است

بی‏جذبه مهرت کبوتر پر بگیرد

 

قلب مرا از سینه‏ام بردار نگذار

دارو ندارم را کس دیگر بگیرد

 

دلواپس اما دلخوشم شاید که دستت

دست مرا هم لحظه آخر بگیرد

 

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:49 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

خاتون شهر آینه هایی بزرگوار

زهرای شهر یثرب مایی بزرگوار

 

چشم مَلک ندیده دمی سایه ی تو را

ناموس بارگاه خدایی بزرگوار

 


 

این قوم را به راه حقیقت کشانده ای

موسای بی عباو عصایی بزرگوار

 

بر شانه های باد، جحاز تو حمل شد

فرمانروای مُلک صبایی بزرگوار

 

گم کرده ایم کعبه ی حاجات و آمدیم

نزد شما که قبله نمایی بزرگوار

 

من گریه می کنم که نگاهی کنی مرا

آری همیشه عقده گشایی بزرگوار

 

باران رحمت ازلی سهم مان شده

بی شک دلیل فیض، شمایی بزرگوار

 

بانوی مهربان کدامین قبیله ای؟

امشب بگو که اهل کجایی بزرگوار

 

خُلقت شبیه پیر کریم عشیره است

الحق ز نسل شیر خدایی بزرگوار

 

فهمیدم از شلوغی صحن و سرایتان

هر لحظه مأمن فقرایی بزرگوار

 

فرقی نمی کند چقدر نذر می کنند!؟

باب المراد شاه و گدایی بزرگوار

 

اینجا مریض ها همگی خضر می شوند

سر چشمه ی حیات و بقایی بزرگوار

 

از لحن گریه کردن زوّار واضح است

در قم، بقیع اهل بکایی بزرگوار

 

یادت نمی رود چه قراری گذاشتیم؟

محشر دم بهشت بیایی بزرگوار

 

وحید قاسمی

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:49 PM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
papeli
papeli
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 12867
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

شهر قم یک گل به نام حضرت معصومه دارد
این شرف را شهر قم با حضرت معصومه دارد
شهر ما سرمست گشته از شمیم عطر کویش
یک جهان عطر مصفا حضرت معصومه دارد
هر که شد مهمان به قم از فیض اولبریز گشته
این کرامتها به دلها حضرت معصومه دارد
من چه گویم از محبت ، از وفا ، از عشق بانو
یک بغل فیض معلا ، حضرت معصومه دارد

kb9j_img_3241.jpg

شهر من یک گل به نام حضرت معصومه دارد.

سه شنبه 3 مرداد 1396  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014 mohammad_khoshghamat
papeli
papeli
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 12867
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

اى دختر عقل و خواهر دین        عصمت شده پاى بند مویت
اى میوه شاخسار توحید        وى گوهر تاج آدمیّت
شیطان به خطاب ز قم براندند        كاین خانه بهشت و جاى حوّاست
اندر حرم تو عقل مات است        جسمى كه در این زمین نهان است
این ماه منیر و مهر تابان        ایران شده نور بخش ارواح
هر كس به درت به یك امیدى است    وى گوهر دُرج عزّ و تمكین
اى علم و عمل مقیم كویت        همشیره ماه و دخت خورشید
فرخنده نگین خاتمیّت            پس تخت تو را به قم نشاندند
ناموس خداى جایش اینجاست        زین خاك كه چشمه حیات است
جانى است كه در تن جهان است    عكسى بود از قم و خراسان
مشکات صفت عرش و کرسی        محتاج تر از همه «وحیدى» است

kb9j_img_3241.jpg

شهر من یک گل به نام حضرت معصومه دارد.

سه شنبه 3 مرداد 1396  9:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014 mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد

کنار درب حرم، بین زائران گم شد

 

نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد

دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد

 


 

به یاد مسجد و باب الجواد افتادم

سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد

 

به محض بردن نام امام آینه ها

لبان آینه هایت پر از تبسّم شد

 

به استحاله کشاندی مرا به لبخندی

دو چشم مملو اشکم، دو خمره ی خم شد

 

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

 

از آب شور حرم ، شوق و شور می گیرم

وضو برای تشرّف به طور می گیرم

 

ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی

از آفتاب حضور تو نور می گیرم

 

چقدر زائر عاشق شبیه کودکی ام

ضریح مرقدتان را به زور می گیرم

 

چه افتخار عظیمی است آمدی اینجا

عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم

 

برای رد شدنم از پل صراط جزا

ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم

 

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

 

نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت

بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت

 

رواق های حریمت بهشت نور و بلور

بلند گنبد نورانیت، چراغ بهشت

 

مدام روز قیامت پی تو می گردم

نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت

 

شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب

بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت

 

منم مدیحه سرایی که آرزو دارم

جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت!

 

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

 

وحید قاسمی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

لحظه ها لحظه هاي رويايي

چشمها چشمه هاي دريايي

 

ابرهاي بهار مي بارد

قلب هاي پُر خروش و شيدايي

 


 

آسمان محو تابش خورشيد

چه طلوعي چه صبح زيبايي

 

دفتر باد لابه لاي چمن

گرم نقاشي و گُل آرايي

 

و تو اي قبله ي دلِ مريم

روي دستِ مسيح مي آيي

 

منّت خويش بر سرم بگذار

روي چشمم بيا قدم بگذار

 

از دلِ خانواده ي ياسين

آمدي اي كريمه ترين

 

جاي تو آسمان و عرش خداست

لطف كردي آمدي به زمين

 

پيش ِ پايت عجب شلوغ شده

سائلان صف كشيده اند ببين

 

همه ي باغها براي شما

هرچه خواهي بيا و ميوه بچين

 

من دعا ميكنم تو را به خدا

دست بالا ببر بگو آمين

 

كاش گَردَم فداي معصومه

جان دهم زير پاي معصومه

 

مِهر رويِ تو محور خورشيد

نام تو نقش دفتر خورشيد

 

در افق هاي روشن فردا

سايه ي توست بر سر خورشيد

 

دختر نجمه ، اي مليكه ي نور

بانويِ ماه ، خواهر خورشيد

 

هركه خواهد ببيندت گيرد

آينه در برابر خورشيد

 

قبر تو قبر مادر سادات

كعبه ي ديده ي تر ِ خورشيد

 

عقل ها مانده اند حيرانت

پدرت گفته جان به قربانت

 

هرچه داريم از خدا داريم

نعمتِ عشق از شما داريم

 

تا تو هستي شفيعه ي محشر

غم نداريم چون تو را داريم

 

در تمام جهان بگردي نيست

مثل اين كشوري كه ما داريم

 

ما به لطف صفاي مقدمتان

دو حرم مثل كربلا داريم

 

اين طرف قم كه خاكِ تربت توست

آن طرف مشهدالرضا داريم

 

تو و آقا كه جانِ ايرانيد

از ازل صاحبانِ ايرانيد

 

دل به دريا زدي خطر كردي

مثل زينب تو هم سفر كردي

 

در بلنداي عاشقي بانو

از سر ِقله ها گذر كردي

 

هر بلايي كه بر سرت آمد

باز هم سينه را سپر كردي

 

همرهانِ تورا همه كشتند

روز و شب به غُصه سر كردي

 

از غم ِ دوري برادرها

رختِ داغ و عزا به بر كردي

 

لاله از باغ بي كسي چيدي

كِي ولي روي نيزه گل ديدي

 

گرچه قلبت هزار بار شكست

كِي دگر بر سر تو سنگ نشست

 

كِي به نامحرمان اسير شدي

كِي به دست تو خصم سلسله بست

 

كِي سر ِ دلبر ِ تورا بردند

در بر ِ يك شراب خوار ه ي مست

 

دشمنت حمله كرد اما تو

معجر و چادرت نرفت ز دست

 

با همه غربتت بگو آيا

خارجي زاده ات كسي خواندست؟

 

گرچه بر شانه بار غم بُُردي

سيلي و تازيانه كِي خوردي؟

 

علي صالحي

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

ما را براى گدايش شدن آفريدند
قمرى آب و هوايش شدن آفريدند

او را براى طواف و براى عروج و
ما را براى برايش شدن آفريدند

 


اين خانم با كرم، محترم را براى
وقف امام رضايش شدن آفريدند

اصلاً تمامى ايران زمين را براى
ملك خصوصى پايش شدن آفريدند

هر چند نانى نداريم گندم كه داريم
گيرم مدينه نرفتيم ما قم كه داريم

زهرا حضورش نيازى به مردم ندارد
اصلاً ظهورش مدينه و يا قم ندارد

بالى كه اين آسمان را ندارد چه دارد؟
آن كس كه اين آستان را ندارد چه دارد؟

من حاجتم را به دست مسيحا ندادم
بال و پرم را به اين آسمانها ندادم

قمرى‏ام و در كرمخانه لانه گرفتم
من حاجتم را از اين آستانه گرفتم

عصمت تبارى كه همسايه‏اش را نديده
همسايه‏اش نيز هم، سايه‏اش را نديده

بانوى بالا مكانى كه ما فوق نور است
خورشيد هفت آسمانى كه ما فوق نور است

جبريل حتى حريف كمالش نمى‏شد
آئينه هم روبرو با جمالش نمى‏شد

پروازها با قنوتش به بالا رسيدند
اعجازها با نگاهش به اينجا رسيدند

غير از خدايا خدايا صدايى ندارد
روى زمين غير محراب جايى ندارد

سجاده‏اش با مناجات كردن گره خورد
گهگاه با نور خيرات كردن گره خورد

در بارگاه جلالى، تعبّد،تعبّد
در آستان كمالى، تهجّد، تهجّد

امروز باران‏ترينِ عنايت به دستش
فردا فراوان‏ترينِ شفاعت به دستش

با لطف بسيار دست بگيرى كه دارد
چه خوب تا مى‏كند با فقيرى كه دارد

خورشيد شبهاى تنهاى محتاجى ماست
يا رحمة اللَّه فرداى محتاجى ماست

بالا پريدند پرهاى ما با نگاهش
چه سر به زيرند سرهاى ما با نگاهش

از يك طرف دختر مرد مشكل گشاهاست
از يك طرف خواهر آبروى گداهاست

او حلقه‏ى اتصال رضا با جواد است
باب الحوائج ترينى كه باب المراد است

وقتى كه مى‏خواست از خانه‏اش در بيايد
يعنى به سمت حريم پيمبر بيايد

دور و برش از برادر برادر قرق بود
راه از پسرهاى موسى بن جعفر قرق بود

دست پسرهاى موسى بن جعفر نقابش
پاى پسرهاى موسى بن جعفر ركابش

تا چادرش خاكى از ردّ پايى نگيرد
تا معجر با حجابش به جايى نگيرد

او آمد و مايه‏ى افتخار همه شد
دست گل مريمى بهار همه شد

گيرم نبوديم اما سلامش كه كرديم

گيرم نديديم ما احترامش كه كرديم

ما سربلنديم از اين كه گلابش نكرديم
با ازدحام سر كوچه آبش نكرديم

او آمد و طرز خواهر شدن را نوشت و...
قربان قبل از برادر شدن را نوشت و...

چه خوب شد كه مسيرش به مقتل نيفتاد
چه خوبتر بارها از روى تل نيفتاد

گودالى از كشمكش‏هاى لشگر نديد و...
اى واى بالاى سر نيزه‏ها سر نديد و...

اى واى از آن خواهرى كه برادر ندارد
بوسه زند بر گلويش اگر سر ندارد

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

آئينه توحيد به قم مي آيد

يا خواهر خورشيد به قم مي آيد

نذر نفحات فاطمي اش صلوات

با آمدنش عيد به قم مي آيد

 


***

هم زمزمه‌ي سبز بهاران با تو

هم روح بلند چشمه ساران با تو

از راه رسيدي و کويري تشنه

جنت شده، اي حضرت باران با تو

***

تا خاک مرا سرشت، يا معصومه

روي دل من نوشت: يا معصومه

يک پنجره پرواز مرا خواهد برد

از صحن تو تا بهشت، يا معصومه

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

آمدي و بهشت را با خود

به دل اين کوير آوردي

کوثرانه قدم زدي در شهر

خيرهاي کثير آوردي

 


***

آمدي و مشام هر کوچه

پر شده از شميم احساست

يادگاري مادرت زهراست

عطر نام تو، نفحه‌ي ياست

***

به لب مردمان غمديده

با حضورت تبسم آوردي

آمدي با فرشتگان از راه

آسمان را سوی قم آوردي

***

با تو بوي بهشت پيچيده

دم به دم در فضاي بيت النور

آسمان آمده به پابوسي

آمده تا حرای بيت النور

***

حرف رفتن که مي‌زني ناگاه

دل قم کوچه کوچه مي‌گيرد

يا کريمي که دل به تو بسته

از فراق تو آه مي‌ميرد

***

خاطر آسماني ات انگار

گاه گاهي غبار غم دارد

بغض هاي شکسته‌ي ناگاه

چشم هايي که دم به دم دارد ...

***

شعله‌ي آه و ... قلب بي تابت

در تب اشتياق مي‌سوزد

باز هم قصه‌ي جدايي ها

جگرت از فراق مي‌سوزد

***

چشم هايت دو چشمه کوثر شد

ياد داري وداع آخر را

دل خواهر چگونه تاب آورد

حسرت ديدن برادر را

***

زينب حضرت رضايي و

چشمهايي پر از شفق داري

ديدن غربت «ولي» سخت است

بانوي بي قرار حق داري

***

آمدي از مدينه تا ايران

برساني چنين پيامت را

که تحمل نمي تواني کرد

لحظه اي غربت امامت را

***

سيره‌ي ناب فاطمي اين است

راه را بر همه نشان دادي

تو شهيد ولايتي بانو

در هواي امام جان دادي

***

سيره‌ي ناب فاطمي اين است

مادرت پا به پاي مولايش...

محسنش جاي خود، خود مادر

پشت در شد فداي مولايش

***

بين کوچه کبود شد بازو

ولي اسباب رو سپيدي شد

آه دست شکسته‌ي مادر

باني نهضت رشيدي شد

***

سيره‌ي ناب فاطمي يعني

در شريعه رشادت عباس

تشنه لب از فرات برگشتن

دست و مشک و ... قیامت عباس

***

دست هايش قلم شدند آن روز

تا حديث حماسه بنويسد

همه‌ي شعر را اگر شاعر

در دو مصرع خلاصه بنويسد:

***

هر کسي شد فداي مولايش

نام او در جهان علم گردد

مرقدش در تمامي عالم

قبله و کعبه و حرم گردد

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  11:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

وقتي دلم کنار ضريح تو جا گرفت
نوري ز فيض کوثر بي انتها گرفت

يادم نمي رود که ز الطاف مرقدت
هر بار قلب مردة من هم شفا گرفت

 


شد پاي بوس خاک در آستانه ات
تا از کرامت حرم تو صفا گرفت

از لحظه اي که وارد شهر شما شدم
فهميده ام نگاه رئوفت مرا گرفت

وقتي به صحن آينه ات آمدم دلم
رنگي به روشنايي آئينه ها گرفت

دل آشيان گرفته در ايوان آينه
گل داده است غنچة‌ گلدان آينه

از مرقدت شميم مناجات مي رسد
بر مقدمت توسلِ حاجات مي رسد

وقتي كه خاكبوس حريم تو مي شوم
دستم به چشمه هاي كرامات مي رسد

ديگر چه احتياج به مهتاب و آفتاب
تا نور گنبدت به سماوات مي رسد

با بال هر فرشته که گرم طواف توست
امواج بي کران تحيّات مي رسد

هر دم از آسمان ضريح مطهرت
عطر مزار مادر سادات مي رسد

در بين صحن حضرت صاحب زمان بگو
يک عصر جمعه وقت ملاقات مي رسد؟

بانوي مهربان جهان اشفعي لنا
اي عمة امام زمان اشفعي لنا

دستت كريم و سفرة خيرت كثير تر
هرگز نديده ايم ز تو دستگير تر

نائل به فيض كسب مقامات مي شود
در محضر تو هر كه شود سر به زير تر

مي گفت شاعري كه بهشت است مرقدت
نه نه ، بهشت نه ! به خدا بي نظير تر

گل پوش مي شود حرم آسماني ات
با فرشي از دو بال ملائك حرير تر

با مقدم تو باغ بهار است هر كجا
حتي هزار مرتبه از قم كوير تر

نقش بهار ، در حرمت بسته مي شود
گل ، مات گلعذاري گلدسته مي شود

از نسل كوثري، كه شد اين شوره زار ها
از بركت حضور شما چشمه سار ها

در ساية تو جلوة خورشيد پا گرفت
اين انقلاب از تو و اين افتخار ها

صبحي اگر دميده ، ز نور نگاه توست
رونق نداشت بي تو در اينجا ، بهار ها

از بس سبد سبد گل ايمان چكيده است
از آسمان لطف تو بر كوچه سار ها

بر سفرة کرامت و فضلت نشسته اند
همواره زائران تو و همجوار ها

اين سايه را تو بر سر من مستدام كن
با جلوه هاي معرفتت آشنام كن


آسيه آمده به ديارت ز سمت نيل
يا مي رسد ز عرش خدا همسر خليل

از شرق و غرب عالم امكان رسيده اند
امشب به خاک بوسيتان بانوان ايل

يعني عجيب نيست اگر جا گرفته اند
حتي فرشته هاي مقرب چو جبرئيل

با اشکهام آرزويي موج مي زند
بانو اگر ضريح تو را بسته ام دخيل

چشم اميد ما همه بر دستهاي توست
فردا كه مي رسد همه جا بانگ الرحيل

آسوده خاطران هياهوي محشريم
تا زائران دختر موسي بن جعفريم

امروز اگر برات شفاعت به دست توست
فردا ولي شفاعت جنت به دست توست

فرموده اند مريم آل پيمبري
معصومه اي و چادر عصمت به دست توست

تفسير « يطعمون علي حبه » تويي
وقتي که سفره هاي كرامت به دست توست

هر شب دخيل پنجره هايت ، هزار دل
آخر كليد هاي اجابت به دست توست

پر مي زند به سينة من شوق كربلا !
بانوي من جواز زيارت به دست توست

كي مي شود كه بال و پرم را تو وا كني
دل را دوباره زائر كرب و بلا كني

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  11:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

سفره دار قديمي دنيا

اي كريم شفيعه ي فردا

گنبدت را نگاه مي كرم

خوش به حال پر كبوترها

 


پيش تو بي اراده مي گويم

السلام عليك يا زهرا

طعم سوهان شهر تو برده است

تلخي كام روزه دار مرا

كار خورشيد مي كند آري

ذره اي را كه مي بري بالا

با همين شور و حال و تاب و تبم

راهي جاده ي سه شنبه شبم

سجده ها و قيام هاي مني

هدف احترام هاي مني

السلام عليك يا بانو

تو عليك السلام هاي مني

زينب دومي و بعد رضا

عمه جان امام هاي مني

لحظه هاي خوش حرم رفتن

استواري گام هاي مني

در دلم با تو درد و دل كردم

يكي از هم كلام هاي مني

انعكاس جمالي زهرا

حضرت زينب امام رضا

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  11:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

صاعقه آسا به خدا می رسیم

به شرح کوثر و کساء می رسیم

همدم خورشید نفس می زنیم

با تو به مشهدالرّضا می رسیم

 


بی بی ِّ آسمانیِّ شهر قم

با تو به جمع شهدا می رسیم

کریمه ی آل عطا و سخا

کرم کنی به کربلا می رسیم

با تو که باشیم خدایی شدیم

از این حرم به همه جا می رسیم

عالمه ی آل علی پیش تو

به فاطمه به مرتضی می رسیم

صورتی از مادر مکتب تویی

آئینه ی حضرت زینب تویی

بانوی افلاکیِّ ایران ما

مونس سلطان خراسان ما

ملیکه ی سوّم دربار عشق

مرهم زخم دل سوزان ما

خاک تو خاک مادر آفتاب

کوی تو آرام دل و جان ما

سفره ی لطف تو که وا می شود

می رسد از خوان خدا نان ما

نان و نمک خورده ی این سفره ایم

با نظرت پر شده دستان ما

گمشده را در حرمت یافتیم

تشکــّـر از تو کرده باران ما

رو به تو با اشک غم و زمزمه

صدا زدم سلام بر فاطمه

شفیعه ی لحظه ی تنهائیــّم

ذکر تو ضرب قلب شیدائیــّم

دختر هفتمین امام منی

خواهر رویای تماشائیــّم

بوی مدینه از قمت می رسد

در حرم امن تو زهرائیــّم

نفس نفس دم از شما می زنم

با تو دمی ناب و مسیحائیــّم

اگر چه آلوده و نالایقم

اهل بهشتم اگر اینجائیــّم

من از تبار عترت و کتابم

علی علی نغمه ی لالائیــّم

از قم تو خیره به جمکرانم

چشم انتظار صاحب الزّمانم

خواهر پادشاه مشرق زمین

یاور هشتمین چراغ یقین

دختر قبله گاه حاجات ما

عمّه ی روح جود و تقوا و دین

تو مونس غریبی امّا غروب

خیمه و دامنت نشد آتشین

سر نگار تو به نیزه نرفت

همسفرت نبوده شمر لعین

حلقه ای از مَحارمت دور تو

حسرت زینب یل ِ امُّ البنین

کسی نخندیده به اشک تو شکر

نخورده لعل دلبرت چوب کین

به یاد عمّه زینبت مضطری

منتظر ِ منـتـقـم دلبـــــری

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  11:52 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها