0

اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

 به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام 
به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تویـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو
بـــر آن مقام رفیــع و بـر این مقام، ســلام

 

به هر عدد که تکلم شـود به لیل و نهار
هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبــح
بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام

در آســـمان ولایــت، مــه تمــامی تـــو
زپای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام

به پیشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونین
ز فـرد فـرد خلیـق، به صبح و شام ســلام

منم که هر سر مویم به هر زمان گویـد
به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام

شاعر:سراج

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

غرق در افکار بودم بی قرار

از دو چشمم موج می زد انتظار


با خودم گفتم عجب دنیا بد است

هر که اهل عشق باشد مرتد است

 


چون میسر نیست ما را کام او

تا به کی دل خوش کنم با نام او


با که حرف خویش را نجوا کنم

قبر لیلی را کجا پیدا کنم


کاش از قلبم به قبرش راه داشت

کاش زهرا هم زیارتگاه داشت


زین همه شادی وعشرتها چه سود

کاش قبر مادرم مخفی نبود


ناگهان ازسوی حق آمد پیام

می دهم بر درد هایت التیام


قبر زهرا گر چه از دیده گم است

بارگاه با شکوهش در قم است


ای که گفتی مادرت مظلومه است

حضرت زهرا همان معصومه است


با خودت هر گاه تنها میشوی

خسته ودلتنگ زهرا میشوی


قم برو که خانه ی عشق همه است

صاحب آن خانه بی بی فاطمه است


چون که تو عرض ارادت کرده ای

قبر زهرا را زیارت کرده ای


خاک او مانند خاک علقمه است

هم حسین و هم رضا هم فاطمه است


این مکان موعود هر هم عهدی است

زائر ثابت در اینجامهدی(عج)است

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

دست مرا گرفت وبه دست قلم گذاشت

حسی که باز پای مرا درحرم گذاشت

حسی که اشکوار به چشمم قدم گذاشت

تا ((اشفعی لنا))به لبم دم به دم گذاشت

 


پس از کنار هجره ی پروین که رد شدم...

بی اختیار شعر سرودن بلد شدم

در این حرم که آمده ام پا به پای عشق

عاشق شدن دعای من است و دعای عشق

مادست خالی آمده ایم ای خدای عشق

اذن دخولمان بده محض رضای عشق

تا چشم کار می کند اینجا کرامت است

اینجا شفیعه هست پس این جا قیامت است

ما اشک می شویم که بارانمان کنی

ما درد میشویم که درمانمان کنی

مارا غریب و بی کس و بی خانمان کنی

تا شب نشین صحن شبستانمان کنی

یادش بخیر ماه مبارک‌ بهار تو

سی جزء عشق خوانده شده در کنار تو

خوش روییت نبود چنین رو نمی زدیم

نورت نبود با دل شب مو نمی زدیم

صحنت نبود دست به جارو نمی زدیم

بالا اگر نبودی زانو نمی زدیم

ما با حضور لطف تو حاجت نداشتیم

ما بی حضور لطف تو بهجت نداشتیم

بال فرشته است و قدم های مردم است

در حوض صحن آینه اش آسمان گم است

دیگر نگرد مادرمان در همین قم است

اینجا که آب هست چه جای تیمم است؟

گفتند باز می شود از قم در بهشت

مارا ببر بهشت تو ای خواهر بهشت

آهو شدیم در دل صیادمان ببر

پروازمان بده به گهر شادمان ببر

یک لحظه سمت پنجره فولادمان ببر

در هشت هشت لحظه ی میلادمان ببر

مشهد به پاست در سرمان شور عشق تو

پس مال ماست کوچه ی سرشور عشق تو

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

اي مليکه اي مهين بانوي عشق
اي سراپا در وجودت بوي عشق
آمدم تا حُسن تو گويم به دل
شاه بيتي از غزل جويم به دل

 

حال خواهم بهر تو گويم سخن
تا طراوت آورم بر اين چمن
بلبلم کن تا نواخوانت شوم
دعبلم کن تا ثناخوانت شوم
برده اي دل ني ز قلب بي نوام
ني ز اهل عقل و عرفان و سخا
آمده جبريل نزدت دست بوس
گشته اي حاکم به قلب شاه طوس
کيستي بانو؟رحيمت گفته اند
با من از دست کريمت گفته اند
بر عطوفت سرفرازي مي کني
بر دل ما چاره سازي مي کني
در کلامت تيغ حيدر شد نهان
اي اميد ما به روز امتحان
مادري يا دخت ختم الانبيا
يا که هستي زينت شير خدا
شبه زهرا(س)! شور زهرا در سرت
نهر کوثر جرعه اي از ساغرت
امهات اربعه در کوي تو
دست حاجت آورندي سوي تو
 اين حريمت نور دلها مي دهد
جاي جايش بوي زهرا (س) مي دهد
گر نهان شد قبر زهرا از همه 
اين حرم آرد شکوه فاطمه
در سرايت جود و نعمت ريخته 
غربت و شور و صفا آميخته
قم که گفتند هست شهر پرقيام
شد حريم و بارگاه ده امام
اي اميد آخر هر حق سرشت
کن رضا را تو شفاعت در بهشت
رضا تاجيک*

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

ولاى حضرت معصومه راحت جانست

به چشم مردم آگاه روح ايمانست

كسى به دعوى ايمان خود بود صادق

كه پيرو نبى و تابع امامان است

 


چو اهل بيت نبى گوهران بى مثلند

بهايشان ز شرف فوق درك انسانست

به هر گلى كه ز باغ رسالت است و على

هر آنكه دل ندهدجوار نزد يزدانست

چه جاى آن كه نباشد محب معصومه

كه او به چرخ ولا اختر درخشانست

به خاك پاى تو اى بنت موسى جعفر

كه توتياى ضيابخش اهل عرفانست

اگر چبيبه حق خوانمت از آن باشد

كه بر مقام تو عارف خداى سبحانست

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

اینجا حریم عاطفه ها گم نمی شود *** در حب و بغض سوء تفاهم نمی شود

اینجا حریم فاطمی آل مصطفی است *** اهلش مطیع بانی هیزم نمی شود

 


خواهی نظر کنی حرم اهل بیت را *** جایی به عرش و فرش چرا قم نمی شود

در یک نگاه قبله ایران ما قم است *** بی قبله راه را که تداوم نمی شود

گرچه سه درب باب جنان وا شود به قم *** باب جنان بهشت تر از قم نمی شود

در مُلک ری که تجربه کوفه کافری است *** امت که از امام خودش گم نمی شود

تا پرچم ولای علی روی دوش ماست *** دشمن حریف غیرت مردم نمی شود

وقت دعا کنیم هزار آرزو ولی *** جز یارمان که حق تقدم نمی شود

چون نفس مطمئنه ز قم سر برآورد *** دلها دگر دچار تألم نمی شود

نور ولایت است و شهادت دو بال عشق *** با این دو بال هیچ تهاجم نمی شود

دنیا اگر دفاع مقدس به پا کند *** در هیچ انقلاب تلاطم نمی شود

اینها همه به نصرت بانوی عالِمِه است *** آن عالِمِه که هیچ تعلم نمی شود

اوصاف آسمانی بی انتهای او *** در دفتر و بیان تکلم نمی شود

اگر امام رضا (ع) جلوه ای کند *** جز جانبش بدون تبسم نمی شود

در عالم تجردش از بس مجرد است *** گویی که هیچ گونه تجسم نمی شود

وقتی ملائک از حرمش دانه می برند *** گویند بی غمش که ترنم نمی شود

شوق زیارت حرمش آب و دانه ام *** یعنی که من کبوتر این آستانه ام

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

باغ گـل و گلبنی شکوفـــا              بوی خوش گل رسیده هرجا
گل غنچه ای از درخـت طوبی             مجموعه ای از دیـــار طاها

 

در شهر مدینــه مژده دادنـد             آورده خبــر نسیــم صحـرا
کز دامن پاک نجمــه خاتون              بشکفته گلی به باغ طاهـــا
آیینه ای از صفـــا و پاکـی               شهزاده ای از سرای موسـی
حور است و پری که رخ نموده          یا زاده شــده دوبـاره عذرا
خرگــاه شهـی پر از فرشته            بر مسند گل نشسته زهرا(س)
گویی که شکفتــه بار دیگر              تک بوته ی یاس شاه بطحــا
حوران همه دف زنان و رقصان          کام ملـک است و جام صهبا
عید است و خروش مرغ عرشی      موسی و عصا و طـور سینا
عید است و نسیم و یاس زیبا          مستانه قنــاری خـوش آوا
عید است و شکـوه یک تولد            فردوس و جهــانی از تماشا
عید است و مدینه غرق شادی        نیکـان زمیـن و مُلــک بالا
عید است و طبق طبق ستاره         میلاد گلــی ز باغ زهرا(س)
گوینـد: یکــی اذان بگویـد                در گوش شفیعه ی دو دنیـا
از آل علی(ع) که خوشنواتر؟           تا موسی کاظم(ع)است؛حاشا
آغوشِ گشــوده ی امامـت               بر سینه ی گــرم و نـاز بابا
مولود مبــارک، ای کریمـه!               تو عالمـــه ای و عالـم آرا
مشکین نفسـی و با تبـاری             سرشار حدیث و مست معنا
تو مسـت ولایـت رضـایی                 نیکو سخنــی مثال زهرا(س)
معصومه ای و همیشه پاکـی           چون نرگسی و همیشه شهلا
زینب صفتــی و با وقـاری                در راه حقـی، همیشـه جویا
افشـا گر فتنه های کُفــری            ای شــور تو در زبان گویا
پیک سخنــان اهل بیتی(ع)            دنبـــال ولایتـی و پویــا
شهـزاده ی با جمـال خوبم              تقدیر تو هم نوشتــه با مـا
فرجام تو را بگویم ای گـل               مولای تو را بَرَند از اینجــا
گرچه ز پِیَش روانــه گردی               هرگز نرسی به پیــش مولا
آخر، تو مهاجـری عزیــزم                 در مُلک عجــم رَوی ز دنیا
در خاک قم ار تـو دفنی امـا             هرگز نشَوی غریــب و تنهـا
تو چشمه ی نور آن دیــاری             زهـرایی و قبــر تو هویـــدا
ای بانــوی مهــر و مهربـانی             ما منتظریــم و مست و شیـدا
تو عمّــه ی شـاه جمکــرانی           ما را بنمـــایی ار، تـو بینـــا
تــو آب حیـــاتی و دل مــا               زنــده کــن از آن دم مسیحـا
تو کشتــی نوح و باوقـاری               ما همچو خَسی به موج دریا
دیبای سخن شده چو دلقـی           خلعت نبرم به پیش حــورا
یاری کن و شهپری ده وَرنَه             کِی پشه رَود به مُلک عنقـا
میلاد تو بس مبارک است و             خوشتر ز هَزار گشتـه ما را

قاسم بدره

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حاي حبيبة داورضرت معصومه‎

اخت رضائي و دخت موسي جعفر

من به فداي تو اي سلالة زهرا

جان به نثار تو اي حبيبة داور

 


فاطمه نامت از آن شده است به دوران

زانكه رهاني مُحِبِّ خويش زآذر

پاي چو بر خاك پاك قم بنهادي

قم زشرافت گرفت زينت و زيور

طعنه زند بر بهشت، صحن و سرايت

بندة درگاه تست خسرو و قيصر

پشت فلك پيش تست خم پي تعظيم

روي فلك سوده گشته است بر اين در

بَه بَه بر اين مقام و عزت و شوكت

بَه بَه بر اين خجسته حشمت و اين فرّ

گرد حريم فرح فزاي تو از شوق

مرغ دلم مي‎زند به صبح و مسا پر

خالق يكتا گناه خلق ببخشد

پاي گذاري اگر به عرصة محشر

كس نبرد پي به قدر و جاه و جلالت

غير خداوندگار، خالق اكبر

خاك تو عطر آفرين به گلشن توحيد

اي گل بي‎خار بوستان پيمبر

فخر تو بس باشد اين‎كه قبلة هفتم

خسرو هشتم رضا، تراست برادر

جامة تقوي به قدّ تست چه زيبا

خامه و دفتر ز مدح تست معطّر

بانوي با احتشام،‌بهر كنيزيت

گشته مباهي هزار ساره و هاجر

ريزه خور خوان تست حاتم طائي

بهره‎ور از جود تست كهتر و مهتر

اي مه رخشنده، مي‎كند زحريمت

ذرّه صفت كسب نور خسرو خاور

روز قيامت محبت از (ره) احسان

جام بگيرد زدست ساقي كوثر

من چه سرايم به مدح تو كه بمانده است

لنگ به وصفت كميتِ خامه و دفتر

هست به وصفت زبان نطق من الكن

اي كه ترا جبرئيل هست ثناگر

كن نظر از راه لطف جانب "محبوب"

چشم اميدش به تست در صف محشر

احمد مشجّري

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حبیب الله چایچیان
به ديوار و در اين بيت توحيد
فروغ عترت و قرآن توان ديد
بود اين بارگاه خلد آذين
حريم دخت هفتم خسرو دين

 

مزار حضرت معصومه اينجاست
رضا را خواهر مظلومه اينجاست
چو اينجا شد چراغ عشق روشن
به دلها اين حرم شد پرتو افكن
بُوَد اين درگه از ابواب رحمت
در باغى است از باغ جنّت
كه اشك عاشقان شد جويبارش
نمى گردد خزان هرگز بهارش
تو اى زائر به تعظيم شعائر
ببوس اين درگه پر نور وطاهر
بيا اينجا به اشك خود وضو كن
بيا جان خود اينجا شست و شو كن
بپا خيز و بخوان اذن دُخولش
اجازت از خداگير ورسولش
به اذن حيدر و زهراى اطهر
به اذن يازده معصوم ديگر
قدم چون مى نهى داخل از اين در
بگو بسم اللّه و اللّه اكبر
زند چون حلقه براين درگدائى
به گوش جان او آيد ندائى
كه: اى سائل! دعايت مستجاب است
محبّ آل عصمت، كامياب است
بخواه از رحمت حق هر چه خواهى
كه بى حدّ است الطاف الهى
«حسانا»، قم كه دارُالمؤمنين است
در ِباغ بهشت اندر زمين است

منبع:راسخون

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

همسایه سایه‌ات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه تنهایی‌ام توئی
تنها دلیل اینکه من اینجایی‌ام توئی

 


هر شب دلم قدم به قدم می‌کشد مرا
بی‌اختیار سمت حرم می‌کشد مرا

با شور شهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل می‌کند آدم کنار تو

حالی نگفتنی به دلم دست می‌دهد
در هر نماز مسجد اعظم کنار تو

با زمزم نگاه دمادم هزار شمع
روشن کنند هاجر و مریم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر
از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست
خونین‌تر است ماه محرم کنار تو

ما در کنار صحن شما تربیت شدیم
داریم افتخار که همشهری‌ات شدیم

ما با تو در پناه تو آرام می‌شویم
وقتی که با ملائکه همگام می‌شویم

بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات
مردان شهر نوکر و زنها کنیزهات

زیباترین خاطره‌هامان نگفتنی ست
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست

باران میان مرمر آیینه دیدنیست
این صحنه در برابر آیینه دیدنیست

مرغ خیال سمت حریمت پریده است
یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم
جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

اعجاز این ضریح که همواره بی‌حد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

من روی حرف‌های خود اصرار می‌کنم
در مثنوی و در غزل اقرار می‌کنم

ما در کنار دختر موسی نشسته‌ایم
عمریست محو او به تماشا نشسته‌ایم

اینجا کویر داغ و نمک‌زار شور نیست
ما روبروی پهنه دریا نشسته‌ایم

قم سال‌هاست با نفسش زنده مانده است
باور کنید پیش مسیحا نشسته‌ایم

بوی مدینه می‌وزد از شهر ما، بیا
ما در جوار حضرت زهرا نشسته‌ایم

از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان
از دست ما چه‌ها که کشیدی ببخشمان

من هم دلیل حسرت افلاک می‌شوم
روزی که زیر پای شما خاک می‌شوم…

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

شهر قم یک گل به نام حضرت معصومه دارد
                این شرف را شهر قم با حضرت معصومه دارد

شهر ما سرمست گشته از شمیم عطر کویش
          

 

        یک جهان عطر مصفا حضرت معصومه دارد

هر که شد مهمان به قم از فیض اولبریز گشته
                    این کرامتها به دلها حضرت معصومه دارد

من چه گویم از محبت ، از وفا ، از عشق بانو
                   یک بغل فیض معلا ، حضرت معصومه دارد

بی بی ما بس که دارد بر رفیقانش مروّت
                  در گهی غرق تماشا حضرت معصومه دارد

مانده ام در کار این احسان و این فیض مکرر
                  عاشقی بی تاب و شیدا حضرت معصومه دارد

کاش می شد با جهانی گویم از گیرائی او
                  محفلی پر نور و والا حضرت معصومه دارد

در حریمش چون نباشد فاصله بین ضعیفان
               صحنه ای پر شور و غوغا حضرت معصومه دارد

اشک مانده در خجالت در طواف طور چشمش
                  چشمه ای یکتا به دنیا حضرت معصومه دارد

من فدایت بی بی عالم عزیزا
                   برکه ای از دار معنا حضرت معصومه دارد

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

امام خمینی (ره)
اى ازليت به تربت تو مخمّر
وى ابديّت به طلعت تومقرّر
آيت رحمت زجلوه توهويدا
رايت قدرت درآستين تومضمر

 

جودت هم بسترا،به فيض مقدس
لطف هم بالشا،به صدرمصدّر
پرده كشدگركه عصمت توبه اجسام
عالم اجسام گردد،عالم ديگر
جلوه توايزدى رامجلى
عصمت توسرمختفى رامظهر
گويم واجب ترا،نه آنت رتبت
خوانم ممكن ترا،ممكن برتر
ممكن اندر لباس واجب پيدا
واجبى اندر رداى امكان مظهر
ممكن امّاچه ممكن ،علّت امكان
واجب،امّاشعاع خالق اكبر
ممكن امّايگانه واسطه فيض
فيض به مهتررسدوزآن پس كهتر
ممكن امّانمودهستى ازوى
ممكن امّازممكنات فزون تر
وين نه عجب زآنكه نوراوست ززهرا
نوروى ازحيدراست واوزپيمبر
نورخدادرسول اكرم پيدا
كردتجلّى زوى به حيدرصفدر
وز وى تابان شده به حضرت زهرا
اينك ظاهرز دخت موسى جعفر
اين است آن نوركزمشيّت كن ،كرد
عالم،آن كاودرعالم است منّور
اين است آن نوركزتجلّى قدرت
دادبه دوشيزگان هستى زيور
شيطان عالم شدى اگركه بدين نور
ناگفتى،آدم زخاك هست ومن آذر
آبروى ممكنات جمله ازاين نور
گرنبدى ،باطل آمدندسراسر
جلوه اين خودعرض نمودعرض را
ظلّش بخشود،جوهرّيت جوهر
عيسى مريم به پيشگاهش دربان
موسى عمران به باگاهش چاكر
اين يك چون ديده بان فراشده بردار
وين يك چون قاپقان معطّى بردر
ياكه دوطفلنددرحريم جلالش
ازپى تكميل نفس آمده مضطر
اين يك انجيل رانمايدازحفظ
وآن يك تورات رابخواندازبر
گركه نگفتى امام هستم برخلق
موسى جعفر،ولىّ حضرت داور
فاش بگفتم كه اين رسول خداى است
معجزه اش مى بودهمانادختر
دخترجزفاطمه نيابداين سان
صلب پدرراوهم مشيمه مادر
دخترچون اين دوازمشيمه قدرت
نامدونايددگرهماره مقدّر
آن يك امواج علم راشده مبدا
وين يك افواج حلم راشده مصدر
اين يك ازخطابش مجلى
وين يك معدوم ازعقابش مستر
اين يك برفرق انبياشده تارك
وين يك اندرسراوليارامغفر
اين يك درعالم جلالت كعبه
وين يك درملك كبريائى مشعر
لم يلدبسته لب وگرنه بگفتم
دخت خداينداين دونورمطهّر
اين يك كون ومكانش بسنه به مقنع
وين يك ملك جهانش بسته به معجر
چادرآن يك حجاب عصمت ايزد
معجراين يك نقاب عفّت داور
آن يك برملك لايزالى تارك
اين يك برعرش كبريائى افسر
تابشى ازلطف آن بهشت مخلّد
سايه اى ازقهر اين جحيم مقعّر
قطره اى ازجودآن بحارسماوى
رشحه اى ازفيض اين ذخايراغبر
آن يك خاك مدينه كرده مزيّن
صفحه قم رانموده اين يك انور
خاك قم اين كرده ازشرافت جنّت
آب مدينه نموده آن يك كوثر
عرصه قم غيرت بهشت برين است
بلكه بهشتش يساولى است برابر
زيبداگرخاك قم به عرش كندفخر
شايدگرلوح رابيايدهمسر
خاكى عجب خاك ،آبروى خلايق
ملجأبرمسلم وپناه به كافر
گركه شنيدندى اين قصيده«هندى»
شاعرشيراز و آن اديب سخنور
آن يك طوطى صفت همى نسرودى
اى به جلالت زآفرينش برتر
وين يك قمرى نمط هماره نگفتى
اى كه جهان ازرخ توگشته منوّر

منبع: راسخون

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

محمد علی مجاهدی
اگر درمان درد خويش مى خواهى بيا اينجا
دوا اينجا، طبيب دردها اينجا
شكسته بالى ما مى دهد بال و پرى ما را
اگر از صدق دل آريم روى التجا اينجا

 

طلب كن با زبان بى زبانى هر چه مى خواهى
كه سر داده است گلبانگ اجابت را خدا اينجا
به گوش جان توان بشنيد لبيّك خداوندى
نكرده با لب خود آشنا حرف دعا اينجا
هزارن كاروان دل در اينجا مى كند منزل
اگر اهل دلى اى دل، بيا اينجا، بيا اينجا
دل ديوانه من همچو او گمكرده اى دارد
ز هر درد آشنا گيرد، سراغ آشنا اينجا
ز هر سو جلوه اى دل را به خود مشغول مى دارد
هزاران پرده مى بينند ارباب صفا اينجا
صداى پاى او در خاطر من نقش مى بندد
مگر مى آيد آن آرام جانها از وفا اينجا؟
به بوى يوسف گمگشته مى آيد،مشو غافل
توانى چنگ زد بر دامن خيرالنّسا اينجا
شكوه بارگاه حضرت معصومه را نازم
كه مى سايند سر بر درگه او اوليا اينجا
مشو از حرمت اين بارگه غافل كه مهدى را
زيارت كرده اند اهل بصيرت بارها اينجا
حريمش را اگر دارالشّفا خوانند،جا دارد
كه مى بخشد خدا هر دردمندى را شفا اينجا
علاج درد بى درمان كند لطف عميم او
نبايد بر زبان آورد حرفى از دوا اينجا!
حديث عشق با «پروانه» مى گوئى، نمى دانى
كه مى سوزد بسان شمع،از سر تا به پا اينجا

مکنبع:راسخون

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

لحظه ها لحظه هاي رويايي

چشمها چشمه هاي دريايي

ابرهاي بهار ميبارد

قلب هاي پُر خروش و شيدايي

 


آسمان محو تابش خورشيد

چه طلوعي چه صبح زيبايي

دفتر باد لابه لاي چمن

گرم نقاشي و گُل آرايي

و تو اي قبله ي دلِ مريم

روي دستِ مسيح مي آيي


منّت خويش بر سرم بگذار

روي چشمم بيا قدم بگذار


از دلِ خانواده ي ياسين

آمدي اي كريمه ترين

جاي تو آسمان و عرش خداست

لطف كردي آمدي به زمين

پيش ِ پايت عجب شلوغ شده

سائلان صف كشيده اند ببين

همه ي باغها براي شما

هرچه خواهي بيا و ميوه بچين

من دعا ميكنم تورا به خدا

دست بالا ببر بگو آمين

 

كاش گَردَم فداي معصومه

جان دهم زير پاي معصومه

 

مِهر رويِ تو محور خورشيد

نام تو نقش دفتر خورشيد

در افق هاي روشن فردا

سايه ي توست بر سر خورشيد

دختر نجمه ، اي مليكه ي نور

بانويِ ماه ، خواهر خورشيد

هركه خواهد ببيندت گيرد

آينه در برابر خورشيد

قبر تو قبر مادر سادات

كعبه ي ديده ي تر ِ خورشيد

 

عقل ها مانده اند حيرانت

پدرت گفته جان به قربانت

 

هرچه داريم از خدا داريم

نعمتِ عشق از شما داريم

تا تو هستي شفيعه ي محشر

غم نداريم چون تورا داريم

در تمام جهان بگردي نيست

مثل اين كشوري كه ما داريم

ما به لطف صفاي مقدمتان

دو حرم مثل كربلا داريم

اين طرف قم كه خاكِ تربت توست

آن طرف مشهدالرضا داريم

 

تو و آقا كه جانِ ايرانيد

از ازل صاحبانِ ايرانيد

 

دل به دريا زدي خطر كردي

مثل زينب تو هم سفر كردي

در بلنداي عاشقي بانو

از سر ِقله ها گذر كردي

هر بلايي كه بر سرت آمد

باز هم سينه را سپر كردي

همرهانِ تورا همه كشتند

روز و شب به غُصه سر كردي

از غم ِ دوري برادرها

رختِ داغ و عزا به بر كردي

 

لاله از باغ بي كسي چيدي

كِي ولي روي نيزه گل ديدي

 

گرچه قلبت هزار بار شكست

كِي دگر بر سر تو سنگ نشست

كِي به نامحرمان اسير شدي

كِي به دست تو خصم سلسله بست

كِي سر ِ دلبر ِ تورا بردند

در بر ِ يك شراب خوار ه ي مست

دشمنت حمله كرد اما تو

معجر و چادرت نرفت ز دست

با همه غربتت بگو آيا

خارجي زاده ات كسي خواندست؟

 

گرچه بر شانه بار غم بُُردي

سيلي و تازيانه كِي خوردي؟

(علي صالحي)

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند

نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند

 

بانو! تو آمدی: سر هر سفره ی تهی

سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند

 


 

باران گرفت و عطر هزاران گل انار

روی لب کویر تبسّم گذاشتند

 

از برکت قدوم شما شوره زارها

رودی شدند و سر به تلاطم گذاشتند

 

این شهر را به عشق شما شهر اهل بیت

شهر ستارگان زمین ... قم گذاشتند

 

اینجا برای چیدن یک خوشه یاد تو

هر گوشه از حریم تو را خم گذاشتند

 

دستان مهربان تو را آسمانیان

بر شانه های خسته ی مردم گذاشتند

 

هر کس مقیم شهر تو شد در پیاله اش

یک جرعه آفتاب و ترنّم گذاشتند

 

مریم سقلاطونی

 
 
دوشنبه 2 مرداد 1396  7:48 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها