0

اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

نذر نگاه مهربان معصومه(س)


از آل عشق غیرِ کرامت ندیده ام

از باغ عشق غیرِ اجابت نچیده ام

از کوزه ی کریمه تان آب می خورم
در پیچ بندگی شما تاب می خورم

یک تکه نور کنج دلم راه می رود
در خاطرش به دیدن آن ماه می رود

با بال عشق سمت تو پرواز می کنم
در مرقدت حدیث دل آغاز می کنم

وقتی که از نگاه شما مست می شوم
فارغ ز هرچه نیست،فقط هست می شوم

از کوه غم به شادی دلها رسیده ام
لب تشنه ام،به چشمه ی دنیا رسیده ام

از نام تو تمام زمین آبرو گرفت
*باید برای بردن نامت وضو گرفت

نامت به زیرِسایه ی موسی بن جعفراست
ایمان تو ادامه ی تفسیر کوثر است

لطف ضریح تو،کرمِ شمس مشهداست
گلدسته ات حریم نفس های احمد است

ایرانِ من به عشق شما هست جاودان
قم،قبله ی حدیث بهشت ست بی گمان

بانو،چه خوب شد به هوای برادرت
اینجارسید جسمِ گلِ یاسِ اطهرت

کشتی شکسته ام،به تو پهلو گرفته ام
عمریست با نگاه رضا خو گرفته ام

رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
رخصت بده که باز بمیرم برای تو

شعرم به یادِ عاشقی ات پر امید شد
شاید که در هوای وصالت شهید شد.

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-مدح

 

روزگار نیــــک و تقدیری نکــــوتر داشته

هر کسی که در ره عشقت قدم برداشته

تازه در فردای محشر زائرت پی می برد

آب سقاخانه ی تو طعــم کوثر داشته

گفت بابایت "فـــداها" در جلال شأن تو

مثل تعریفی که از زهرا پیمبر داشته

با وجــــود تو حضـــور مـــادر سادات را

لحظه لحظه پیش خود، موسی بن جعفر داشته

ای کریمه! آسمان ها را به نامش کرده ای

هر کسی نذر تو حتی یک کبوتر داشته

از سیاق صحن هایت می شود احساس کرد

صـــــاحب این آستان شوق برادر داشته

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

ما گدایان قم و شهر خراسان هستیم

عاشق  و در به در و بی سر و سامان هستیم

خاک زیر قدم ذریه ی زهراییم

نسل در نسل همه نایب سلمان هستیم

نوکر حلقه به گوشیم همه می دانند

خاکبوسان دَر ِ بیت کریمان هستیم

سائل طایفه ی حضرت کاظم شده ایم

فاطمه کرده نظر،  شیعه ایران هستیم

عاقبت ، عاقبت ما بشود ختم ِ به خیر 

حاجیان حرم خواهر سلطان هستیم

 

کفتر مشهد و قم شد دل آواره ی ما

زینب ضامن آهوست همه کاره ی ما

 

ما گدایان تو هستیم سعادت داریم

از کرامات تو بانوست که قیمت داریم

کرمت کاسه ی ما را نگذارد خالی

بده در راه خدا باز ، که حاجت داریم

ما گنه کار ،گنه کار ،گنه کار، اما

روز محشر ز تو امّید شفاعت داریم

بین این طایفه ی آینه ها بعد حسین

جور دیگر به رضای تو ارادت داریم

هر که دارد به جهان عادتی و اخلاقی

ما به بوسیدن درگاه تو عادت داریم

 

دل ِ وابسته به تو خانه امّید شود

هر که شد خادم تو مرجع تقلید شود

 

آمدی شد همه قم یاور تو ، شکر خدا

خاکی و پاره نشد معجر تو ، شکر خدا

آمد اشک تو ز دوری برادر اما

کس نخندید به چشم تر تو ،شکر خدا

مردم قم همه خوبند نریزند ز بام

آتش و سنگ به روی سر تو ، شکر خدا

به سری نیست درین شهر ولایی فکر ِ

غارت زیور و انگشتر تو ، شکر خدا

آمدی و کسی از مرد و زن شهر نداشت

قصد توهین به تو و دلبر تو ، شکر خدا

غصه ی زینب کبری و چهل روز عذاب

بین این شهر نیامد سر تو ، شکر خدا

 

زینب و کوفه و اشرار امان از این غم

زینب و تشت و سر یار امان از این غم

شاعر: محمد حسين رحيميان

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

برای حضرت معصومه )
وارثِ خواهرانه ي خورشيد ، مشرق دور را بهانه گرفت
عاقبت داغديده ي غربت کوله بار سفر به شانه گرفت
خارها هر چه سد راه شدند ، جاده ها هر چه اشتباه شدند ،
باز هم او سراغ مقصد را از چراغانِ هرچه خانه گرفت
نام سبز تو را صدا ميکرد...به تو از دور اقتدا مي کرد...
در ميان تب سفر وقتي دلش از سختي زمانه گرفت
گاه سجاده هاي نيمه شبش خواب باران توس مي ديدند
روزهايي که خسته بود و کوير از لب تشنه اش زبانه گرفت
چشم آن آب هاي شور اما تا به اوج پريدنش افتاد
سنگ هاي سياه نوميدي بال پرواز را نشانه گرفت
چادرِ پر غبارِ راه سفر ريخت در بهت خاک دامنگير...
آه! ((معصومِ)) آفرينش را بستر مرگ در ميانه گرفت...
□□□
بعد از آن قرن هاي رفته هنوز خواهر عشق چشم در راه است
ماهتابي که در پي خورشيد بر زمين ماند و آشيانه گرفت
کاش مي شد شبي خراسان را با تمام کبوتران حضور
به قم آورد و بين آن دو ضريح جشن ديدار عاشقانه گرفت ...

 

سودابه مهیجی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

ترنمی درغبارروبی حرم مطهرحضرت معصومه-س

-

دستمالی سفیددردستم آمدم سیبی ازحرم ببرم
چشم برشمع وشمعدانی ها یک بغل یاس -دست کم-ببرم

آمدم بامسافران حرم بتکانم تمام چشمم را
سیزده بندگریه بنویسم باخودم سوزمحتشم ببرم

درمسیررواق آیینه دارم ازدل غبارمی چینم
تادرین روضه بااجازه ی تان ناگهان دست برقلم ببرم

ناگهان صحن،حوض کوثرشد،دیدم اینجابه چرخ آمده ام
تاکه درباغ سوره ی طاها،سیب سرخی به هرقدم ببرم

دردلم یاکریم های کبود بین هربیت،بال بال زدند
اصلن اینجاشگفت نیست اگر روی دستم ستاره هم ببرم

درقمم یامدینه؟حیرانم،یاکه درمشهدم نمی دانم
مانده ام ای کریمه ای بانو چه ازاین ساحت کرم ببرم؟

محمدحسين انصاري نژاد 

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

( حضرت معصومه )
چادرش از جنس باران بود و قلبش لاله زار
شانه هایش تکیه گاه بغض های بیقرار
دامنش از نسل دامان حریر آفتاب
چشمهای پاکش از ذریه ی سبز بهار
دختر بی شبهه ی سجاده های نور بود
گریه هایش سر به مُهر و سجده هایش بی شمار
خواهر خورشید بود و تن به ظلمت ها نداد
چیره شد بر ابرها و بر کسوف آزگار
وسعت اندوه را کوچید تنها و غریب
تا بگیرد روشنی ها را سراغ از روزگار
در مسیر عشق اما طاقت او طاق شد
بر زمین افتاد آن سرو " فراوان شاخسار "
. . .
آه ! اینک سبزه زار چادر معصوم او
چون بهشتی در کویر خشک مانده یادگار

 

سودابه مهیجی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

گفتم مرا زنجیر این خانه نمایید

کلب نگهبانِ در این خانه کم داشت

جانها فدای آستان بانویی که

یک سایبان و چند سقاخانه کم داشت

آشفتگی گیسوی ما شانه کم داشت

لبهای خشک ما فقط پیمانه کم داشت

وسع خریدار تو بسیار است امّا

یوسف به ما دادند ولی بیعانه کم داشت

من اختیاراً این همه حالم خراب است

گنجی که پیشم داشتی ویرانه کم داشت

دیشت قنوت تو به یاد من نیفتاد

تسبیح چل تایی تو یک دانه کم داشت

به لطف دیوار دم در تکیه می داد

آنکه برای گریه کردن شانه کم داشت

دیشب نبودم پیش ت فهمیدی اصلاً ...

که بازی شمع و گلت پروانه کم داشت

وقتی رسیدم جور شد بازی طفلان

سنگ سر کوچه فقط دیوانه کم داشت

چه خوب شد آب دهانت را مکیدم

این مسجدی که ساختم میخانه کم داشت

گفتم مرا زنجیر این خانه نمایید

کلب نگهبانِ در این خانه کم داشت

جانها فدای آستان بانویی که

یک سایبان و چند سقاخانه کم داشت

 

علی اکبر لطیفیان

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

مدح فاطمیات (پنج فاطمه)

 

حروف فاطمه پنج است ای دل

اصول الدین بُود زین پنج کامل

"ف" اول همان فرمان توحید

"الف" دارد نشان از عدل و توحید

ز "طا"ی فاطمه طاهرشوی تو

همی راه نبوت را روی تو

به "میم" فاطمه مهر امام است

نبوت بی امامت ناتمام است

"ه" آخر هدایت در معاد است

معاد ما همان اخذ مراد است

نوشتم پنج اصل دینمان را

به نام فاطمه بشمردم آن را

به هر جا که نشان از در و گنج است

کلید رمز آن گنجینه، پنج است

قلوب خلق، شکل پنج دارد

دلی که پنج دارد گنج دارد

درخت و میوه و باغ و طبیعت

همه زیبایی آثار خلقت

میان سیب، آن نقش ستاره

تو را از پنج تن دارد اشاره

دو گونه پنج تن داریم ای دل

نخست اهل کسا انوار کامل

سپس آن پنج خاتون، هاشمیات

جلال آل هاشم، فاطمیات

بلی این فاطمیات ثنا خوان

به هر عصری شدند الگوی نسوان

یکی زآن ها جلال هر دو جمع است

جهان پروانه و زهرا چون شمع است

همانی که نبی را نور عین است

امیر عشق فرزند حسین است

بگو یا فاطمه با نیت او

بلند است از همه شخصیت او

فقط یک فاطمه آورده ایزد

به پایش مصطفی از جای خیزد

فقط یک فاطمه بین زنان است

زند پیغمبر او را بوسه بر دست

دهد زهرا پیام فاطمیات

فدای او تمام فاطمیات

ز دیگر فاطمیات آورم نام

دهد هر یک مرا از لطفش الهام

نخستین فاطمه پاک و موقر

بود بنت الاسد مادر به حیدر

همانی که خدا گل کاشت بر او

شبی کعبه ترک برداشت بر او

حریم حق نیایشگاه او شد

چه گویم، کعبه زایشگاه او شد

کنم با رخصت رب السماوات

سلامی به دیگر فاطمیات

به جز بنت الرسول و ام حیدر

بود سه فاطمه، هر سه مطهر

یکی زآن ها که ماه برج دین است

گل آل کلاب ام البنین است

همان مادر که فخر الناس دارد

خوشا بر دولتش، عباس دارد

چه عباسی دهد جان را نتایج

چه عباسی همان باب الحوائج

پدر او را امیرالمومنین است

عزیز فاطمه ام البنین است

اجازه خواهم از اهل تولا

قلم کامل کند این مثنوی را

ز جام فاطمیاتم همی مست

چهارم فاطمه بنت الحسین است

بفرموده حسین آن شاه مطلق

دهد صدها مرا فرزند دیگر

پسرها را علی خوانم در ایام

به دخترها نهم هم فاطمه نام

شمردم چار نور فاطمی را

زنان با وقار هاشمی را

یکی مانده که او آرام جان است

امید و ملجا ایرانیان است

پناه امت مرحومه باشد

که پنجم فاطمه، معصومه باشد

از او ایران ما تا حشر بیمه است

که بین فاطمیات او کریمه است

تعال الله کریمه منصبش را

به شهر قم ضریح اطیبش را

همی گویند مرئی با مباهات

موقر مرجعی از نسل سادات

همیشه در دلش این بود نجوا

چرا قبری ندارد مادر ما

چرا آن که جلال عرشیان است

مزارش در مدینه بی نشان است

چرا آن مادر پهلو شکسته

در رحمت به روی خلق بسته

چرا از بهر مادر مرقدی نیست

چرا صحن و رواق و گنبدی نیست

غرض آن سید دانا و بینا

به رویا دید یک شب مادرش را

سلامی کرد گویا از ارادت

که ای مادر فدای عز و جاهت

چرا اهل حجاز اینگونه پستند

چرا بیت تو را با قفل بستند

چرا تو قبر و ایوانی نداری

چرا شمع و شبستانی نداری

به او فرمود آن بانوی دو عالم

که ای فرزند زار و خسته حالم

مگو، مادر چرا قبرت نهان است

که زهرا در قلوب شیعیان است

نیازی نیست ما را صحن و ایوان

به دست اهلبیت است عرش رحمان

مگو زهرا چرا مرقد ندارد

چرا گلدسته و مرقد ندارد

مرا عهدی است با حی یگانه

که در دنیا بمانم بی نشانه

اگر خواهی ببینی شوکتم را

مزار و زائران تربتم را

ببین در قم چه آثاری نهادم

که من خود هدیه بر معصومه دادم

بداند امت مرحومۀ ما

که نورالله بود معصومۀ ما

اگر من بی نشانم او با نشان است

جلالش تا قیامت جاودان است

رود هر کس به قبر آن حزینه

مرا کرده زیارت در مدینه

قم و مشهد به ایران سنگر ماست

برادر خواهری مهمان آنجاست

ستوده حق، حقایق بانیان را

امانتداری ایرانیان را

سپرده حضرت موسی بن جعفر

به دست ملت ایران دو گوهر

رضا در مشهد و معصومه در قم

کنار خواهرش معصوم دهم

قم و مشهد پر از زوار باشد

بلی ایران دیار، یار باشد

حجازیون که حیران در مسیرند

ز ما مهمان نوازی یاد گیرند

که ما ایرانیان در عز و نازیم

قسم بر فاطمه مهمان نوازیم

کس ار بر قولمان تردید دارد

بگو پا بر قم و مشهد گذارد

بلی قم جایگاه اهلبیت است

خراسان پایگاه اهلبیت است

خدا را معرفت اندیشۀ ماست

تولا و تبرا پیشۀ ماست

خدا لعنت کند وهابیان را

منافق مسلکان بی امان را

خدا لعنت کند بر اولین کس

که زد شعله به باب مقدس

لگد بر پهلوی مادر زد آن قوم

به قلب فاطمه خنجر زد این قوم

مگو خیر النسا پشت در آمد

بگو زهرا به داد حیدر آمد

صدا زد یار دین اطهرم من

جماعت پیشمرگ حیدرم من

رود گر سر، علی می گویم امروز

به پشت در علی می گویم امروز

دلی دارد که پر درد است حیدر

الا نامردمان مرد است حیدر

بس است این فتنه و بیداد و تحقیر

علی شیر است علی شیر است علی شیر

قسم بر اقتدارش بر وقارش

قسم بر شعله های ذوالفقارش

قسم بر سطوت و اجلال و فرّش

قسم بر حمله های مستمرش

قسم بر غرش و برق نگاهش

قسم بر کعبه، یعنی زادگاهش

حق و باطل همیشه در ستیزند

ولیکن یا علی گویان عزیزند

موحد ناقض پیمان نگردد

علی تسلیم نامردان نگردد

قسم بر زخم های از نود بیش

که در جنگ احد زد قوم بد کیش

قسم بر قهرمان آزموده

که با دستی در خیبر گشوده

قسم بر ضربتش در یوم خندق

که زان شد عَمرو در میدان معلق

علی کنز ادب در سینه دارد

که با حق الفت دیرینه دارد

جبون آن که به دستش ریسمان بست

مگر دست خدا را می توان بست

حدیث عشق با صوت جلی گو

 «کلامی» یا علی گو یا علی گو

 

ولی الله کلامی زنجانی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

زير باران كنار آبخوري

قلبم انگار بال و پر مي زد

توي قلبم به عشقتان تق تق

چارپاره دوباره در مي زد


يك خيابان پر از هياهو بود

اين طرف آنطرف پر از زائر

بوي باران دوباره گيجم كرد

(خلسه عاشقانه شاعر)


توي ذهنم كنار درب ورود

(آخرين عشق) بوسه بر در زد

يك سلام و جواب باعث شد

تا گريزي به سوي مادر زد


گريه ميكرد و زير لب ميگفت

مادر بي حرم ، فداي شما

عاقبت ميشود كه مي سازند

عاشقان يك حرم براي شما


زير باران كنار آبخوري

خيره هستم فقط به درب حرم

ظرفم از آب پر شد و لبريز

منم و داغ دست و مشك و علم


در صف ابرهاي باراني

فاطمه اشفعي لنا خواندم

تا اجابت كني دعاي مرا

زير لب ذكر يا رضا خواندم

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

شاعر : امیررضا سیفی

وقتی هوای روضه نفس گیر می شود

آنوقت که از زمانه دلم سیر می شود

قلبم بسوی مرقد تو کوچ می کند

چون کفتری به نان تو درگیر می شود

قم راوی رسالت نور کریمه بود

نورت به عرش قابل تفسیر می شود

معصومه ای و عصمت تو وصف ناپذیر

ما را دعا نما که زود ، دیر می شود

آب از سرم گذشته و مجنون صفت شدم

دل با اشارتت قل و زنجیر می شود

بی بی ، جوانی ما وقف این سرا

کم کم ببین که زائر تو پیر می شود

آن گنبد طلایی تو قبله گاه من

این دل دوباره لایق تکفیر می شود

وقتی که می رسم به ورودی مرقدت

عطر بقیع و فاطمه تکثیر می شود

حس می کنم همه را خواب دیده ام

در قم دوباره موسم تعبیر می شود

من درب صحن تو را بوسه می زنم

بازم غزل دوباره نفس گیر می شود

درب حـرم برای دل مــن ســروده اســت

که ارتباط محسن و مسمار چه بوده است

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

تولايت مرا با انبيا محشور خواهد كرد


تبرا دشمنان را مستحق گور خواهد كرد

خدا خورشيد را هم به يقين از چشم تو چيده

كه با چشم مصلح هم بيبينيم كور خواهد كرد


چه كردي دلبري كردي خدا در روز محشرهم


تمام شهر قم را هاله اي از نور خواهد كرد


دو ركعت زير گنبد چه صفا دارد که موسي را


چنين با عزم راسخ بي خيال طور خواهد كرد


عجب جاي رفيعي كه خدا جبريل عرشي را

براي كفشداري حرم مامور خواهد كرد


كريمي انقدر در دست هايم جاي خالي نيست


و اين رو دادنت آخر مرا منصور خواهد كرد


نميدانم خدايي سر ناگفته در اين جا چيست


كه حتی پاک ميل مستي از انگور خواهد کرد


هر آن كس نان دهد،دندان دهد مصداق آن اينجاست


خدا خود در حريمت دست ما جور خواهد كرد


بخواه از بانويي كه نائب بر حق مادر شد


گدایي كردن از اين در تو را مشهور خواهد كرد


ببخشيدم به سمت روضه خواهد رفت اين ابيات


اگر که اشك هايم شعرتان را شور خواهد كرد


و اما اخر اين داستان عشق به داداشت


مرا به روضه خواني از غمي مجبور خواهد كرد


بيا تا وقت دارم بوسه بارانت كنم اخر


سرت را نيزه دار از زينب تو دور خواهد كرد




مجتبي فلاح نيا

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

آن دم که کبوتر دلم گم شده بود

مجذوب همان خوشه گندم شده بود

از حـج فــقــیـرانـه خـود دل کندم

از بـس که دلم هوایی قـم شده بود

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

قم کجا شام کجا عزت ودشنام کجا؟

گل اکرام کجا سنگ لب بام کجا؟

من گرفتار شدم عمه گرفتار ولی

دل آرام کجا هلهله عام کجا؟

من شدم ناله نشین عمه شده ناله نشین

محمل بسته کجا ناله بیمار کجا؟

عنبرو عود کجا آتش نمرود کجا؟

تن تبدار کجا شعله به انبار کجا؟

معجر پاره کجا دختر آواره کجا؟

وحشت طفل کجا....؟

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

آمده ام عقده ی دل وا کنی


گم شده ام بلکه تو پیدا کنی


خورده گره باز کلاف دعا




لطف کنی این گره را وا کنی




پای شفا نامه یک امضا کم است




آمده ام تا تو یک امضا کنی




مرده به درگاه تو آورده ام




منتظرم کار مسیحا کنی




ای نفست خالق صد ها مسیح

دم بده تا خلق مسیحا کنی




من به امیدی به درت آمدم




دوست ندارم اگر اما کنی...!

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

اي سايهي بالا سرِ خواهر برادر
اي جانِ از جانِ خودم بهتر برادر
خواهر همان احساس مادر بر برادر
دارم برايت مي شوم مادر برادر
***
اي سوره چشمي بر منِ آيه بيانداز
يعني نگاهي هم به همسايه بيانداز
يك بارِ ديگر بر سرم سايه بيانداز
بر خواهرانش سايه دارد هر برادر
***
چيزي به غير از چشم تر دارم ندارم
از گوشهي زندان خبر دارم ندارم
اصلاً نمي دانم پدر دارم ندارم
ديدم كمالاتِ پدر را در برادر
***
از جانب زُلفت صبايي مي فرستي؟
با التماس من دعايي مي فرستي؟
دارالشِفاي من دوايي مي فرستي؟
افتاده ام در گوشهي بستر برادر!
***
اينجا مسيرِ كوچه ها خوب است خوب است
وقتي نگاهِ مردها خوب است خوب است
حالا كه احوالِ رضا(ع) خوب است خوب است
از بس فنا گرديده ام من در برادر

در كوچه ها با حالِ بيمارم نبردند
وقتي رسيدم، سمتِ بازارم نبردند
اين معجري را كه سرم دارم نبردند
اينجا چه شأني دارد اين معجر برادر
***
اي كاش مرغي را كسي بي پَر نبيند
جسمِ برادر را كسي بي سر نبيند
هر كس ببيند كاش كه خواهر نبيند
افتاده روي تلِ خاكستر برادر
***
نه تو جسارت ديده اي نه من جسارت
نه تو اسارت ديده اي نه من اسارت
نه تو به غارت رفته اي نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر برادر
***
با نيزه اي تا شاه را از حال بردند
يك يك تماماً رو سوي اموال بردند
هر آنچه را كه بود در گودال بردند
تسبيح، عبا، عمامه، انگشتر برادر
علي اكبر لطيفيان

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  1:05 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها