0

اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

یا کریمه اهل بیت...

روز تولدت به غلط روز دختر است

در اصل روز آمدنت روز خواهر است

شادند از حضور تو اهل جهان ولی

خوشحالی امام رضا جور دیگر است

امشب به اعتبار روایات مانده ام

میلاد توست یا شب میلاد کوثر است

وقتی پس از کریم تو تنها کریمه ای

اسم تو با امام حسن حاصلش زر است

از هرچه بگذریم نشد بگذریم از این

از خواهری که این همه عشق برادر است

دریاچه ی نمک سندش بین اهل بیت

آری طعام سفره ی تو با نمک تر است

پس قلب این کویر به شوق تو می تپید

وقتی که کوه خضر برای تو منبر است

امشب حساب کرده ام از خانه تا حرم

به نیت امام رضا هشت تا در است

با این حساب باز دل بی قرار من

آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است

جمع دل من و دل هر کس به غیر تو

در بین صحن آینه جمع مکسر است

ما را سری است با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند هدیه ی ما باز هم سر است

جای بقیع و آنهمه قبری که خاکی است

دیدم در این حرم چه قدر سنگ مرمر است

اوهم شبی درست پدر را ندیده است

 

مهدی رحیمی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

بانو....

حکم کردند که بی عشق نفس مذموم است

 شکر این سینه به عشق ازلی محکوم است

 از رضایی شدن تک تک ما معلوم است

 دل مسلمان شده فاطمه  معصوم است

 

 همگی مستی خود را زهمین خم داریم

 هرچه داریم همه  از حرم قم  داریم

 

به غبار قدم وصف  تو محشر برسد

 پای توصیف تو باید که برادر برسد

 تا که درشان تو مضمون برابر برسد

 جای آنست که یک سوره کوثر برسد

 

 لال  در محضر تو بودن ما , وصف شماست

 ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست  

  

تورسیدی و پدر صاحب دختر شده است

 صاحب و آسیه و مریم و هاجر شده است

 از گل خنده تو دهر معطر شده است

 خواهری زینت آغوش برادر شده  است

 

تا که قنداقه تو دست برادر  افتاد

 گوییا حق به حسین بن علی زینب داد

 

  کعبه برآل علی کرده گریبان را چاک

 سایه چادر تو پهن شده در افلاک

 تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک

 من چگویم پدرت گفت ابوک به فداک

 

 بگذار ید بدانند تمام دنیا

 پای این درس گرفتیم مسلمانی را

 

 کرمت جلوه ای از بارش باران دارد

 سفره  ما زکرمخانه تو نان دارد

 این همان نیک سرشتی است که انسان دارد

 که ارادت به تو و شاه خراسان دارد

 

 محک عشق تو در سینه انسان کافی است

 هرکسی عشق نورزد به شما آدم نیسنت

 

 دست ازعشق محال است که ما برداریم

 عشق خاک قدمت  بود , اگر سر داریم

 از بهار نفست شهر نیاسر داریم

 عطرتو بود گلابی که به قمصر داریم

 

 از زمانی که قدمهای تو آمد این سو

 نمک سفره ایران شده قم ای بانو

 

  مینویسم به تو ای  مقصد و مقصود حیات

 مینویسم به تو از تشنه لب آب فرات

 هرکه شد مست حسین از تو گرفته است برات

 پرچم گنبد تو عرشه کشتی نجات

 

کاش  میشد که به دست تو خدایی بشویم

 تا محرم همگی کرببلایی بشویم

 

موسی علیمرادی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

امشب دوباره مرغ غزل خوان تو منم

از سائلان لطف دوچندان تو منم

 

از معرفت بریز درون سبوی من

امشب دوباره تشنه ی عرفان تو منم

 

فرموده است حضرت کاظم: " فدای تو"

با این حساب پاره گریبان تو منم

 

عیسی مسیح از نفست زنده گشت و گفت:

درسی بده که طفل دبستان تو منم

 

هر کس که زائرت شده جنت برای اوست

 مست سبو و طالب رضوان تو منم

 

چندیست روزیم نشده زائرت شوم

یعقوب وار مانده به کنعان تو منم

 

سوغات قم به اذن شما می دهد شفا

بیهوده نیست عاشق سوهان تو منم

 

لطفت مدام بوده که من سائلت شدم

شکر خدا که سائل احسان تو منم

 

مرغ دلم دوباره نشسته به گنبدت

بی بی سلام... زائر و مهمان تو منم

 

بالم شکسته است بیا چاره ای نما

عمری شفا گرفته ی دستان تو منم

 

وقتی که عالمان همه دربان تو شدند

بهتر همین که کلب نگهبان تو منم

 

شاعر : محمد جواد شیرازی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

 یا کریمه اهل بیت...

از این عشیره خلقت عالم چکیده است

خورشید از تبسّم اینها دمیده است

 

دست خدا ز خانه‌ی باب‌الجوائجش

چندین هزار باب نجات آفریده است

 

موسی‌بن‌جعفر است به هرجا نظر کنی

هر شهر ما ز فیض حضورش منوّر است

 

در جای‌جای کشور روحانی رضا

یک تاج سر شبیه رضا آرمیده است

 

آبی بر آتش است پریدن به سوی قم

وقتی که شیعه مرقد زهرا ندیده است

 

ایران تمام مست تولّای حیدراند

ایران تمام زائر موسی ‌بن ‌جعفراند

 

تو آمدی و جلوه‌ی خیرالنّسا شدی

شرم حضور روشن آئینه ها شدی

 

وقتی قدم به خانه‌ی موسی گذاشتی

زینب شدی؛ حقیقت اُختُ‌الرّضا شدی

 

بَخت بلند ماست که مهرت به ما رسید

بَخت بلند ماست که بی‌بی ما شدی

 

من فکر می‌کنم که تو اصلاً برای ما

قم آمدی و حضرت دارُالشّفا شدی

 

ای طوف تو زیارت زهرای مرضیه

بر غصّه‌ی همیشه‌ام عقده‌گشا شدی

 

از کوی تو ترانه‌ی میقات می‌رسد

عطر حضور مادر سادات می‌رسد

 

معصومه‌ای و از تو دل ماست مستفیض

از عطر کوی تو شب گلهاست مستفیض

 

بانو کریمه‌ای و ز لطف همیشه‌ات

 دست نیاز عالم بالاست مستفیض

 

از آب شور شهر شما بانوی عسل

باران و رود و برکه و دریاست مستفیض

 

علم از نجف پرید و به قم آشیان گرفت

یعنی ز قم تمامی دنیاست مستفیض

 

از نور و روح فیضیه‌ی در جوار تو

چندین هزار آیت عظماست مستفیض

 

ای عُشِّ آل فاطمه کوی کرامتت

مائیم و شور و حال و صفای زیارتت

 

ای نام تو همیشه سرود لب رضا

در شام عشق روی تو چون کوکب رضا

 

نام تو را شنیده خداوند هر سحر

در سجده‌های نور نماز شب رضا

 

در حوزه‌های علمیه‌ی شهر فاطمه

گشته بپا ز فیض شما مکتب رضا

 

عمری گریستم، به که گویم غم دلم

یک کربلا نرفته‌‌ام ای زینب رضا

 

زهرت بهانه است، تو هم مثل زینبی

تب می‌کند وجود شما با تب رضا

 

اما به قم تو قبله شدی، کربلا سری

بر روی نیزه بود پریشان خواهری

 

علی اشتری

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

"خبر این بار خبر نیست، بهاری زنده است"

سحرِ رویش سرسبز وقاری زنده است

باز جاری شده کوثر به زبانم انگار

می رسد آنکه پی اش ایل و تباری زنده است

همه آیینه و قرآن و گل و جام به دست

اصلاً انگار که با عشق قراری زنده است

مادر هرچه مسیحاست کنیزش شده اند

آنکه در قبضه ي او جان شماری زنده است

 

کیست این نور ٌعلی نور، فرشته تمثال

که کند از طبـــق نـــور، نــزول اجــــلال

 

دختری آمده از نسل امامان اصیل

کوثری آمده جوشنده تر از جاری نیل

آمده آنکه خدا داده به یمن کرمش

روزی سائل و زاد سفر ابن سبیل

شده گهواره  ی او پنجره فولاد حیا

به نخ چادر او چشم ملک بسته دخیل

چه کسی آمده از راه، که هاجر با شوق

رونما داده به باباش سر اسماعیل

 

بغض ها را که شکستند دو چشمم تر شد

نوبت آمـــــدن فاطمـــــه ای دیگر شــــــد

 

دیدم از جان تو جانان شدنت را بانو

شمسه ی کشور ایران شدنت را بانو

ننویسند قیامت، بنویسند چه پس ؟

وارد روضه ي رضوان شدنت را بانو

حسرتی هست که دارند تمام افلاک

ماه شب های شبستان شدنت را بانو

درسماوات خدا جشن گرفتند همه

خواهر حضرت سلطان شدنت را بانو

 

می رسد از طرف شهــر تو بار ِســـاوه

میوه ی جشن بهشت است انار ساوه

 

ای مقامات تو درعرش، همه عالیّه

چقدردورو برت پرشده از حوریّه

می کند حضرت جبریل ز تو استفتاء

دستهایت پُرِ حکم و سند شرعیّه

مریم و آسیه خواندند نماز آیات

چو به خورشیدِ رخ خویش  زدی پوشیّه

می شود باز دری از حرمت سمت بهشت

بر بلندای جنان حک شده معصومیّه

 

می رسد روزی مان از دهک سفره تان

شوری آب قم است از نمک سفره تان

 

می نویسم فقط از نام شما بند به بند

زده مهر تو رگ و ریشه من را پیوند

سقف دنیا که به روی سرمن شد آوار

گوشه ي صحن تو را زود نشانم دادند

دور و اطراف حرم مرغ دلم سرگردان

آخر افتاد به دام تو به چندین ترفند

پاسخش خواسته ی روز و شب خیلی هاست

عشق تو ضربدر عشق رضا یعنی چند؟

 

بی خودی نیست که درصحن و سرایت جا نیست

طـــــــوف قبر تو کم از طوف خود زهـــــرا نیســت

 

تا ابد گرم دم خادم و نوکرهایت

تا ابد دور سرت چشم برادرهایت

گرچه دوری ز مدینه ولی ای شه بانو

بدهد عمر، خدا بر علی اکبرهایت

دور و اطراف تو ماندند همه محرم ها

تا که نخ کش نشود گوشه معجرهایت

فقط الحمد به لب دارم و شکراً لله

که نبردند ترا در وسط سرهایت

 

ریختی اشک دراین روضه و گفتی در تب

قامت ِ تا نوکِ پا خم شده یعنی زینـــب

 

تو ندیدی ثمرت را به سنان ها زخمی

سری از بغض دل سنگ پران ها زخمی

تو ندیدی که بیفتد سرراه دشمن

تکه های لب و حلقوم و دهان ها زخمی

تو ندیدی که بماند به حرم چشمان ِ

بدنی زیرسم اسب دوان ها زخمی

تو ندیدی که بسوزند میان آتش

گوشهایی که شدند از هیجان ها زخمی

 

گرچه سختت شد و رنجیده شدی بی تردید

تو ندیدی به خدا داغ،  ولی زینــــب دیـــد

 

 

شاعر : رضا دین پرور

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

باده از تاکِ گُهربار که باشد خوب است

نخل پُر شاخه ثمر دار که باشد خوب است

 

عشق یک سویه به مجنون نکند فایده گاه

نام ما هم به لب یار که باشد خوب است

 

حرم عشق، دم دست که باشد زیباست

یار، دیوار به دیوار که باشد خوب است

 

به سر خان کرم، دست طمع باید داشت

پس گدا هرچه طلبکار که باشد خوب است

 

شهر قم شد حرم آل پیمبر، یعنی

گُل در اُستان نمک زار که باشد خوب است

 

بنویسید قم، امّا بسرائید بهشت

حق شفیعِ همه را حضرت معصومه نوشت

 

 

حسّ زیبای تقّرب به خدا را دارد

 

هر که پا در حرم پاک شما بگذارد

 

 

کیسهء زر عوض کاسهء خود می گیرد

 

هر گدایی که به لب نام تو را می آرد

 

 

از خدا خواسته ام، سر نرسد آن روزی

 

که مرا جز تو به دستان کسی بسپارد

 

 

طبق فرمودهء صادق زائر مرقد تو

 

حرمت را حرم فاطمه می انگارد

 

 

در مقام و شرفت بس بود اینکه پدرت

 

بوسه بر دست و سر و سینهء تو می کارد

 

 

 

هر زمان قلب پدر عقدهء زهرا می کرد

 

گریه می کرد و تو را سیر تماشا می کرد

 

 

 

به گدای کرمت منصب شاهانه بده

 

گر عطا می کنی ای یار کریمانه بده

 

 

کفتر جلد حرم بودم و برگشتم، پس

 

مثل سابق به لبم آب بده دانه بده

 

 

چند سالی است به آواز شما مشغولم

 

عیدی امشب تو به من حنجر مستانه بده

 

 

دور باشم به گنه روی می آرم، تو مرا

 

پشت دیوار حرم مسکن و کاشانه بده

 

 

 

همهء ماحَصَلِ زندگی ام مال شما

 

همهء عمر دویدیم به دنبال شما

 

 

 

تاج سر هستی و بالای همه جا داری

 

منزلت بخشی و خود منصب بالا داری

 

 

همهء مسئله دانان و فقیهان گفتند

 

که تو در هر نفست رمز معماّ داری

 

 

ای نفس های دعای تو خمینی پرور

 

منبر از نور تو در عرش معلّی داری

 

 

هم طراز تو کسی نیست که کفوت باشد

 

ارث از مادر خود حضرت زهرا داری

 

 

ز غم هجر برادر جگرت آب شد و

 

در دلت حسرت دیدار رضا را داری

 

 

 

خوب شد لحظهء آخر به کنارت آمد

 

خوب شد قبل سفر سرزده یارت آمد

 

 

 

خوب شد سنگ جفاکار، سرت را نشکست

 

خوب شد نیزهء کین بال و پرت را نشکست

 

 

خوب شد خنجری از پشت سرت را نبرید

 

خوب شد داغ برادر کمرت را نشکست

 

 

خانه ای گشت محیّا که مناجات کنی

 

هیچ کس اوج نماز سحرت را نشکست

 

 

تا به حالا تو نمازی، نشسته خواندی؟

 

تا به حالا وسط جمعِ حرامی ماندی؟

 

 

 

تا به حالا وسطِ شهرِ ستم چرخیدی؟

 

تا به حالا روی نی رأس بریده دیدی؟

 

 

تا به حالا شده با درد مراعات کنی

 

تا به حالا شده کَت بسته مناجات کنی

 

 

وای، ای عمهء سادات به زینب چه گذشت

 

دمِ دروازهء ساعات، به زینب چه گذشت

 

 

تا که چشمان نجیبش به حرامی ها خورد

 

آستین را جلوی صورت خود بالا برد

 

شاعر : حسین قربانچه

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

نیست از چشم من که دریاتر

آفریده شدم سراپا، تر

دل من را خدای عزّ و جل

از همه خلق کرده رسواتر

دار عشق رضا که شد بدنم

سر ِ من را کشید بالاتر

 

عاشقم، دست از سرم بردار

سربلندم که می روم بر دار

 

نور بر دور انعکاس افتاد

باز کارم به التماس افتاد

هرکه را دست می کشد از یار

می نویسند از اساس افتاد

شور ناب تغزّلم گل کرد

قرعه این بار هم به یاس افتاد

 

می رسد از سلاله ی موسی

کوثری از نسل حضرت زهرا(س)

 

جلوه ی شام تا سحر از تو

بال از من، بگو بپر از تو

دوست دارم که زائرت باشم

بی قراری ز من، خبر از تو

چقدر در مسیر می گیرد

روزی خویش رهگذر از تو

 

بده این بار هم به من توشه

عرفه، یک غروب، شش گوشه

 

ای صفات شما ثبوتیّه

بزن از برگ یاس پوشیّه

می زند بوسه ها به پای ضریح

فوج فوج از بهشت حوریّه

با نگاه تو می رسد طرح ِ

از حرم تا حرم به سوریّه

 

بُرد ما را کجا حواله ی تو

محضر عمّه ی سه ساله ی تو

 

سفره دار تمام مریم ها

بر تو بانو سلام مریم ها

تو کجا و وقار آسیّه

تو کجا و مقام مریم ها

حُکم شد تا کنیزیت بکنند

زندگی شد به کام مریم ها

 

مرغ یک بام و دو هوای توام

عاشق مشهد رضای توام

 

در حرم مثل غالب مردم

دل من شد مسیر مشهد- قم

من درآورده ام دو بال امشب

چون کبوتر، بده کمی گندم

راه افتاده ام کنم خالی

پیش ارباب جای تو، خانم

 

دست تقدیر نقشه ها می چید

کاش می شد شما به هم برسید

 

اشکت از پرده ی نقاب افتاد

کاروانت در التهاب افتاد

گریه کردی برای آن چشمی

که به طشت و سر و شراب افتاد

گریه کردی به کودکی که سرش

پیش چشم تر ِ رباب افتاد

 

بار داغ و غم تو جا انداخت

تب روضه تو را ز پا انداخت

 

آخرین لحظه های پرزدنت

خوب شد کعب نی نخورد تنت

یا کسی بی هوانیامده است

برد انگشتر یار بی کفنت

یا که بر نیزه نرفته سری

بعد آنکه کبود شد بدنت

 

خوب شد همسفر نداری تو

سایه ای روی سر نداری تو!

شاعر : رضا دین پرور

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-مدح

 

یک عمـر کنـم نثـار جان و سر

صد بــار دهـان بشویـم از کوثــر

باشد که مدیحه‌ای کنم انشـا

در مـدحت دخت موسی‌جعفـر

مجموعــه‌ای از فضــائل زهــرا

معصومــــه‌ای از تبــار پیغمبــر

برچرخ سپهر معرفت خورشید

از هفت یــم کمــال یـک گوهـر

چون مـاه جمـادی از روی زهرا

ذیقعــده گرفتــه از رخش زیـور

فیضیّـه از اوست روضـةالزهـرا

قــم از قــدمش مدینه ی دیگر

هم سیب بهشت حجتِ هفتم

هــم آینـــه ی حقیـقتِ مـــادر

عالم بالـد بــه ایـن چنین بانو

فخریّه کنــد رضا بـر ایـن خواهر

در حشر چو پا نهد همه گویند

زهــرا آمــد دوبــاره در محشــر

این مصحف روی سینۀ باباست

ایـن دختـــر برگزیــدۀ زهراست

ای کعبه ی جـان اهل قـم کویت

وی چشم همـه جهانیان سویت

نبْوَد عجب ار بـه جـای گل رویـد

اسکنـدر و خضــر از لـب جــویت

عیسی به تو می‌دهد سلام اوّل

مریــم بنشینــد ار بــه پهلــویت

آئینه ی خلـق و خــوی زهـرایی

ای جان به فدای خلق وهم خویت

نبْــوَد عجـب ای حقیقتِ زهـــرا

چون سیب جنـان پدر کنــد بویت

مرآت جمـال مـادرش زهــراست

در دیــده ی ثامـن‌الحجج رویــت

مدح تــو ز کس نیــاید ای بانـــو

الاّ کـــه رضـــا شــود ثنـــاگویت

این نیست عجب تمــام عالم را

حق بخشــد اگـر به تاری ازمویت

تــا خــاک قـدوم زائــرت باشم

آرد اگــــرم غبـــاری از کـــــویت

تو دختـر نــور و طور و طاهـایی

معصومــه و زینبــی و زهـرایی

قـــرآن امـــام موســی کاظـم

گلــواژه ی آیه هـــای تقــوایی

ریحانــــه هفــت باغبــانِ دین

یا گوهــر نـاب هشت دریایی؟

چون مـادر خویش حضرت زهرا

سر تا بـه قـدم بهشت بابایی

ممدوحــه ی «انّمــا یریـدالله»

محبوبـه ی ذات حــق تعالایی

قم شهر ائمــه و تــو بانـویش

از قـم بـه وجـود، حکمفرمایی

زهــراست بـه امّت پدر، مـادر

تو از ره لـطف، عمّــه ی مایی

تو نــوری و مــا اسیــر تاریکی

ما تشنه ی معرفت، تو دریایی

بی معرفتیـم لیـک می دانیم

تو فـوق تمـام معــرفت هایی

وصف تو کجا ز همچو مـن آید

مــداح تــو حضــرت رضـا باید

ای بــر حرمت سـلامِ اهـل قم

وی از تــو بلنــد، نــامِ اهل قم

پیوستـــه زمــام ناقه ی نـورت

بـــر دوشِ دلِ تمــامِ اهــل قم

«یا فاطمه اشفعی لنا» باشد

ذکر خوش صبح وشام اهل قم

گردیـــــده ز آفتــــاب بالاتــــر

در سـایه ی  تـو مقام اهل قم

از حــرمت قبــر تـــو ملایـک را

واجـب شــده احتـرام اهل قم

تا دامـن حشـر همچـو دریـا پُر

از کوثــر تـوست، جام اهل قم

صحبت ز بهشت در حریـم تـو

این حــرف بـوَد حـرام اهـل قم

مهــر تـــو و دوستـی اجدادت

بـــوده ز ازل، مــرام اهــل قم

شیرین شده آب شور قم بانو

با مهــر شمـا به کام اهل قم

«میثم»همه عمر بر تو رو دارد

از خـــاک در تــــو آبــــرو دارد

 

غلامرضا سازگار

 

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-مدح

 

باید دخیل بر پر مهتاب بست و بس

باید کنار سفره ی باران نشست و بس

آدم اگر بهشت طلب کرد کافی است

باشد برای فاطمه بی پا و دست و بس

وقتی که روبروی شما صحن آینه ست

باید تمام آینه ها را شکست و بس

آنقدر پشت بام حرم دیدنی ست که

صیّادها شدند کبوترپرست و بس

حتی مزارهای حرم فرق می کنند

زائر ، کنار حضرت بهجت نشست و بس

نوکر شدم زِ رحمت قالوا بلای تو

هستم دخیل چادرتان از الست و بس

مثل نسیم ، در حرم آرامتر شدم

از هرچه بگذریم ، حرم خوشترست و بس

 

حمید رمی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-مدح

 

نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد

چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد

چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد

ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد

کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار

و من مثال همیشه برای تو سربار

تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم

تویی ملازم زهرا ملازمت مریم

هوای صحن تو دل می برد ز اهل قلم

من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم

که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم

و با جنون خودم شعر تازه بنویسم

چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد

چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد

به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد

کبوترانه دلش راهی خراسان شد

یتیم آمده ایم تا که تو پناه شوی

دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی

کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت

بهانه ی حرم طوس عاشقانه گرفت

دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت

که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت

مرا تو با کرمت آشناترم گردان

مرا دخیل گره خورده ی حرم گردان

در آستان تو دنیام جمکرانی شد

و ذره ذره ی من صاحب الزمانی شد

و صبح جمعه دلم گرم ندبه خوانی شد

به پای نوکریم وقت جان فشانی شد

ز بعد فصل خزان فصل یار می آید

دلم خوش است به اینکه بهار می آید

 

مهرشاد واحدی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت زهرا(س) و حضرت معصومه(س)-مدح

 

اى ازلیت به تـــــربت تـــــو، مخمـــّر

وى ابــدیت بــه طلعت تو، مقرّر

آیت رحمت ز جلــــوه تــــــو هویـــدا

رایت قــدرت در آستین تو مُضْمَر

جــــودت هم بسترا به فیض مقدس

لطفت هم بالشا به صدرِ مُصَدّر

عصمت تو تا كشید پرده به اجسام

عالَـــم اجســام گردد عالَم دیگر

جلـــــوه تـــــو نــــور ایزدى را مَجْلى

عصمت تـو سرّ مختفى را مَظهر

گـــــویم واجب تــو را، نه آنَتْ رتبت

خــوانم ممكن تو را، ز ممكن برتر

ممكن انــــدر لباس واجب پیــــــدا

واجبــــى اندر رداى امكان مَظْهر

ممكن؛ امّا چه ممكن، علت امكان

واجب؛ امـــّا شعـــــاع خالق اكبر

ممكن؛ امّا یگانــــه واسطــــه فیض

فیض به مهتر رسد وزان پس كهتر

ممكن؛ امــــّا نمــود هستى از وى

ممكن؛ امــــّا ز ممكنــــات فزونتر

وین نه عجب؛ زانكه نور اوست ز زهرا

نور وى از حیدر است و او ز پیمبر

نور خــــدا در رســــول اكـــرم پیدا

كرد تجلّى ز وى، به حیدر صفدر

وز وى، تابان شده به حضرت زهرا

اینك ظاهر ز دخت موسىِ جعفر

این است آن نور كز مشیت "كُنْ" كرد

عالـــم، آن كو به عالم است منّور

این است آن نور كز تجلّـــى قدرت

داد به دوشیزگـــــان هستى، زیور

شیطانْ عالِم شدى، اگر كه بدین نور

ناگفتى "آدم است خاك و من آذر"

آبـــــروى ممكناتْ جمله از این نور

گـــر نَبـــُدى، باطل آمدند سراسر

جلوه این، خود عَرَض نمود عَرَض را

ظلّش بخشـــود جـــوهریت جوهر

عیسى مریم به پیشگاهش دربان

موسىِ عمران به بارگاهش چـاكر

آن یك چون دیده بان فرا شده بردار

وین یك چـــون قاپقان معطى بر در

یا كه دو طفلند در حریــــم جلالش

از پـــى تكمیل نفس آمده مضطـر

آن یك "انجیل" را نمـــــاید از حفظ

ویـــن یك "تورات" را بخـــواند از بر

گر كه نگفتى "امام هستم بر خلق"

موسى جعفـــر، ولّــى حضرت داور

فاش بگفتم كه این رسول خداى است

معجزه اش مـــى بـوَد همانا دختر

دختــــــر، جز فاطمه نیایــد چون این

صُلب پــدر را و هـــم مشیمه مادر

دختر، چون این دو از مشیمه قدرت

نامد و ناید دگـــر همــــــــــاره مقدّر

آن یك، امواج علم را شـــــده مبدا

وین یك، افواج حلم را شده مصـــدر

آن یك موجود از خطــــابش مَجْلى

وین یك، معدوم از عقــــابش مُسْتَر

آن یك بر فـــرق انبیــــا شده تارك

وین یك انــــدر ســـــرْ اولیا را مغفر

آن یك در عالم جـــــــلالت "كعبه"

وین یك در مُلك كبــــریایى "مَشْعر"

"لَمْ یلِد"م بسته لب وگرنه بگفتم

دخت خــــداینــــــد این دو نور مطهّر

آن یك، كوْن و مكانْش بسته به مَقْنَع

وین یك، مُلكِ جهانْش بسته به معْجَر

چادر آن یك، حجاب عصمت ایزد

معْجــــــَرِ این یك، نقـــــاب عفّت داور

آن یك، بر مُلك لا یزالى تارُك

وین یك، بـــــر عرش كبــــریایى افسر

تابشى از لطف آن، بهشت مُخَلّد

ســــــایــــه‏اى از قهر این، جحیم مُقَعّر

قطره‏اى از جود آن، بحار سماوى

رشحــــه‏اى از فیض این، ذخـــــایر اغیر

آن یك، خاكِ مدینه كرده مزّین

صفحه قــــــم را نمــــوده، این یك انور

خاك قم، این كرده از شرافتْ، جنّت

آب مــــــدینه نمــــــــوده آن یك، كوثر

عرصه قم، غیرت بهشت برین است

بلكـــــه بهشتش یساولى است برابر

زیبد اگر خاك قم به "عرش" كند فخر

شـــــاید گـــــــر "لوح" را بیابد همسر

خاكى عجب خاك آبروى خلایق

ملجــــــا بر مسلم و پنـــــاه به كافـــر

گر كه شنیدندى این قصیده "هندى"

شـــاعــــــــر شیراز و آن ادیب سخنور

آن یك طوطى صفت همى نسرودى

"اى به جـــلالت ز آفــــرینش بــــــرتر"

وین یك قمرى نمط هماره نگفتى

"اى كـــه جهــان از رخ تو گشته منوّر"

 

امام خمینی (ره)

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-مدح

 

تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن

دل اهالی این کوچه را تصرف کن

قدم بزن وسط شهر باصدای بلند

به عابران پیاده غزل تعارف کن

وبی بهانه تبسم کن و نگاهت را

شبیه آینه ها عاری از تکلف کن

سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو

وچشم های خودت را پر از تاسف کن

صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی

به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن

سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!

بهشت را به همین ساده گی تصرف کن

 

سید حمید رضا برقعی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-مدح و ولادت

 

بانوی واجب السلام ، سلام

بر تو در اوج احترام ، سلام

ای کریمه سلام بر کرَمَت

همه دلهاست راهیِ حرمت

ای حریمت بهشت هر دو جهان

حرم اهل بیت در ایران

زائرانت مسافر توحید

چاکرانت مراجع تقلید

ای مطاف تو ملجأ شهدا

تربت پاک تو حریم خدا

مظهر رحمت خدایی تو

کوثر آل مصطفایی تو

پدرت هست موسی جعفر

نَسَبت منتهی به پیغمبر

ای به روحت جلالتِ زهرا

وی به دوشت رسالت زهرا

فاطمیات بر تو می نازند

جان به شکرانۀ تو می بازند

صابره ، عابده ، کریمه تویی

فاطمه ، فاضله ، شفیعه تویی

من چه گویم ز تو کرامت را

دیده در تو امام ، عصمت را

از تو باید شناخت زهرا را

با تو باید نگاشت اسما را

آنچه که موجب قیامت بود

نصرتِ عترت و امامت بود

مثل تو حامی ولایت کیست

مثل تو پرچم هدایت کیست

بندگی را تو از که آموزی

که بما بندگی میاموزی

این تویی عبد زینب کبری

بانوی بانوان دو دنیا

تا که نام تو می رود بر لب

به نظر می رسد فقط زینب

فطرتم می شناسدَت بانو

دل من می سپاسدَت بانو

در ثنای شجاعتت این بس

که ندارد دلِ ترا هر کس

همچو زینب مهاجرت کردی

دین حق را مراقبت کردی

هجرتت بسکه آسمانی شد

نهضتت نهضتی جهانی شد

این تویی که عزیز و خوشنامی

مادر انقلاب اسلامی

دید جبریل هر طرف را جُست

که فقط مرکز زمین قُمِ تست

پیش گوییِ حضرت صادق

کرده ما را به حب تو لایق

به تو ایل و تبار می نازد

صاحبِ ذوالفقار می نازد

دختر بوتراب یعنی تو

مادر آفتاب یعنی تو

هرکه اهل اطاعت تو شود

بهره مند از شفاعت تو شود

ای کنیز خدا ، قسم بخدا

به غلامی قبول کن ما را

وصف تو ای محدّثه این است

که حدیثِ از تو هدیۀ دین است

دین اسلام از تو جاری ماند

که غدیر از تو یادگاری ماند

نیست در حال و روز اُمّت قم

سخن از بی وفاییِ مردم

اهل ایران چه خوب حُرمت داشت

قَدرَت ای بانوی ولایت داشت

آه از سرگذشت زینب و آل

کوفه با سنگ آمد استقبال

روی نیزه کجا برابرِ تو

سنگ بود و سرِ برادر تو

دست و چشمی به معجر تو نخورد

پنجۀ کس به چادر تو نخورد

***

 محمود ژولیده

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-مدح و ولادت

 

هدایت می‌وزد از مکتب توحید چشمانت

خدا را شکر بانو ٬ گشته ام امشب مسلمانت

بشارت می‌رسد بر من ٬ طلوعی می‌کند روشن

سحر از مشرق آیینه‌ها ٬ خورشید چشمانت

ترنم می‌کنم امشب ٬ تبسم‌های نورت را

به شوق وصف نور تو ٬ شدم بانو غزلخوانت

تو نور عصمت هفتم ٬ گواه هشتمین مهری

زمین آیینه ی عشقت ٬ فلک آیینه گردانت

اگر معصومه ی مهرت ٬ بخندد بر شب هستی

چو قلب قم شود بانو ! دل خلقت چراغانت

تبسم کن به زیبایی ٬ که مهری عالم آرایی

بُود نورت اهورایی ٬ دل آیینه حیرانت

نسیم کوثر فطرت ٬ سحاب رحمت عصمت !

مرا خیس کرامت کن ٬ شبی در زیر بارانت

قسم بر لیلة القدری ٬ که قرآن تو نازل شد

تو نوری از خدا هستی ٬ خدا باشد ثنا خوانت

شمیم جلوه زار « هو » ٬ تو هستی از خدا گلبو

شبی می‌آیم ای بانو ! به گلگشت گلستانت

زیارت می‌کنم عاشق ٬ کرامات نگاهت را

دو رکعت نور می‌خوانم ٬ سحر در صحن چشمانت

ز دنیا من نمی خواهم ٬ به جز سرمایه ی مهرت

نظر هرگز نمی دوزم ٬ مگر بر دست احسانت

نخواهم کرد من بیعت ٬ مگر با ضامن نورت

مُرید کس نخواهم شد ٬ مگر پیر خراسانت

طلوع نو بهار تو ٬ مبارک باد بر هستی

تو ای معصومه ی زهرا ! جهان بادا گل افشانت

 

رضا اسماعیلی

 

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-ولادت

 

امشب از آسمـان، مه انـور رسیده است

آئینـــه ای ز نـور پیمبــــر رسیده است

این جلوه و جلال کدامیـن ستـاره است

کزآسمــان به جلـوۀ دیگـر رسیده است

کـم کـم طلـوع صبـح وفـا دیـدنی بود

گوئی شب فـراق بـه آخــر رسیده است

از مشـرق مـدینــه پی عـرض احتـرام

مهـر فلک بـه دامـن پـرُ زر رسیده است

وقتی طنیـن بـال مـلائـک بلنــد شـد

آمـد خبـرکـه جلـــوۀ داور رسیده است

یک گل به نام حضرت معصومـه از خـدا

امشب بـرای مـوسی جعفر رسیده است

هفت آسمـان نظـاره گـر او بـود کـه او

با شوکت و جـلالت و بـا فـَر رسیده است

آئینـه دار زُهــرۀ زهــرا رسیــد و بـاز

گفتنــد نـور زُهــرۀ ازهــر رسیده است

این است بـانـوئی که مقــام رفیـع او

تا طاق عـرش خـالق اکبــر رسیده است

این است گوهری که ز دریای علم و دین

بـر ســاحل حقیـقتِ بــاور رسیده است

این است آن کریمه که از جـود و مکرمت

فیضش به ناتوان و تـوانگـر رسیده است

این است آن شفیعه که از قـدر و منزلت

آوازه اش به عـرصۀ محشر رسیده است

کـم گفتـه ام اگـر کـه بگــویم برای او

همچون مقـام ساره و هاجر رسیده است

هـرچه رسیده است بر آن حضرت از خدا

از قـدر روزگــار فــزون تـر رسیده است

از داستـــان غُـربـت درد آشنـــای او

خوناب سینــه بـر مـژۀ تـر رسیده است

کی نـا امیـد می رود از درگهش بــرون

هرکس که با امیـد به این در رسیده است

بـر زائـربهشتی کــویش نــدا دهنــد

لب تشنه ای به چشمۀ کوثر رسیده است

بـا التفــات اوست«وفــائی»اگــر تـو را

از کـــردگــار رزق مقــدّر رسیده است

 

سید هاشم وفایی

 

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها