0

اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

یا فاطمة المعصومه...

 اومدی پاییزمون بهار بشه
دلای ما همه نو نوار بشه
اومدی تا با تو و برادرت
سفره ی موسوی برقرار بشه

توو صفات تو خدارو میبینم
عمه ی کرب و بلارو میبینم
وقتیکه به گنبدت خیره میشم
انگاری امام رضارو میبینم

میشه که حضرت زهرا به تو گفت
پدرت همش فِداها به تو گفت
بعضی حرفامو به هیچکی نمیگم
باید این حرفارو تنها به تو گفت

همه خوبا همه حیرون تواند
مریم و آسیه دربون تواند
افتخار میرزا قمی ها اینه
توی قبرستون شیخون تواند

اونقدَر امامتو صدا زدی
ناله ی رضا رضا رضا زدی
مثل زینب تو هم آواره شدی
به کوه و دشت و بیابونا زدی

هرچی هم شد پسرت رو نزدند
جلو چشمات قمرت رو نزدند
پسرِ اَشعث ِ ملعونی نبود
  با سیلی برادرت رو نزدند*

هرچیشد وارد مقتل نشدی
دیگه گریون بالای تل نشدی
سه روز و سه شب توی بیابونا
پشت دروازه معطل نشدی

توی قم بال و پرت ریخته نشد
غریبه دور و برت ریخته نشد
از رو پشت بومای خونه هاشون
آتیش و سنگ رو سرت ریخته نشد

توی قم بی احترامی ندیدی
نگاه مردای شامی ندیدی
توو خرابه های قم نبردنت
بخدا بزم حرامی ندیدی

به تو هیچکی کمتر از عزیز نگفت
هیچکسی حرفای تند و تیز نگفت
بین نامحرما یک برده فروش
زبونم لال به شما....

در کتاب ارشاد اومده که مخدرات حرم با نگرانی و دلهره بالای تل ایستادن تا حضرت رو ببینن
حضرت از فرط زخم و خستگی و تشنگی در وسط میدون جنگ بی حرکت ایستاد و تکیه ب نیزه زد نوشتند محمد ابن اشعث ملعون نزدیک حضرت شد و چنان سیلی ای ب سیدالشهدا علیه السلام زد که حضرت با صورت ب زمین خورد

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-مدح

 

چنین گفت پیری ز آل پیمبر

که بر جان پاکش سلام مکرّر

شبی یافتم در بهشت مدینه

تشرّف زلطف خداوند اکبر

مزار پیمبر قبور ائمّه

به چشمم عیان شد چو مهر منور

تمام قبور بزرگان دین را

در آن شهر کردم زیارت سراسر

بسی جستجو کردم آخر ندیدم

مزاری در آن جا ز زهرای اطهر

یکی گفت باشد مکان در بقیعش

یکی گفت در بین محراب و منبر

زدم در همان حال دست توسّل

به دامان ختم رسل کی پیمبر

مرا آگه از قبر زهرای خود کن

کجا خفته در خاک آن سرّ داور

نگویم به کس گر تو با من بگویی

به جان عزیز تو و جان حیدر

پیمبر مرا گفت آن شب به رؤیا

که این راز باید بماند مستّر

اگر خواهی او را زیارت نمایی

زشهر مدینه به قم روی آور

بزن بوسه بر قبر معصومه ی من

که از نسل زهراست زهرای دیگر

دُرِ دُرج طاها مه برج یاسین

که مصباح نور است و مصداق کوثر

امامان معصوم را دخت و عمّه

علیّ بن موسی الرضا راست خواهر

سلام خدا و درود محمّد

به این خواهر و آن گرامی برادر

دیارش دل رهروان ولایت

مزارش در آغوش موسی بن جعفر

سپهر جلالات را اوست خورشید

محیط کمالات را اوست گوهر

در آغاز ذیقعده ماه جمالش

چو مهر جهان تاب شد نور گستر

ثنایش نیاید ز غیر از ائمّه

مدیحش نباشد به خلقت میسّر

نبی خُلق و حیدر خِصال و حَسن تو

حسینی تجلاّ و صدّیقه منظر

سزد مادر علم و فضلش بخوانم

اگر چه به عمرش نکرده است شوهر

وضو گر چه زیباست با آب زمزم

تیمّم به خاک در اوست خوشتر

به خاک اوفتد آفتاب قیامت

اگر افکند سایه بر اهل محشر

زخاکش درخشیده خورشید فیضی

که فیضیّه آن را گرفته است در بر

مزار شریفش ملک راست قبله

حریم رفیعش فلک راست محور

خوا گلبن دین که اینش بود گل

زهی باغ قرآن که این اش بود بر

وجود وی از دوره ی خردسالی

جلال مجسّم کمال مصوّر

کند جان میکال در کوی او سیر

زند روح جبریل بر بام او پر

سلام خدا باد بر زائر او

که باشد به زوّار زهرا برابر

عجب نیست هر شب اگر شخص مهدی

زند بوسه بر این مزار مطهّر

به چشم رضا می توان دید در او

کمالات عمّه جلالات مادر

بود قم در امواج دریای فیضش

چو ماهی که در موج دریا شناور

توان یافت عطر بهشت از مزارش

که از بوی زهراست خاکش معطّر

سلام هزاران مسیحا و مریم

به روح امامان و این پاک دختر

سزد جای باران به دامان صحنش

سماوات دائم بارند اختر

قدم های زوّار او مُشک افزا

نفس های خُدّام او روح پرور

به زوّار قبرش بهشت است واجب

که گیرد بهشت از قدمهاش زیور

به زن های کلّ جهان تا قیامت

پس از عمّه و مادرش اوست سرور

بیایید در عُشّ آل محمّد

بگیرید حاجات خود را از این در

خلایق از این در گرفتند حاجت

حوایج در این خانه دارند سنگر

حریم امامان معصوم ما قم

بتولش بود دخت موسی بن جعفر

مصون است قم تا ابد از حوادث

که پیوسته معصومه او راست یاور

الا ای ثنا گسترانت ائمّه

گهی جدّ، گهی باب، گاهی برادر

به اجداد وآبای پاک تو سوگند

که مهر تو به باشد از جان به پیکر

عجین گشت مهرت به آب و گِل ما

چنین بود از صبح خلقت مقدّر

نگردد ادا حقّ این نعمت آری

اگرز شکر گوییم تا صبح محشر

در مدح تو ریزد از طبع "میثم"

کرم کردی ای بانو، از این چه بهتر

 

غلامرضا سازگار

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه(س)-مدح

 

صحن های حرمت وادی طورند همه

خادمانت ملک و مریم و حورند همه

پدرت نور خودت نور حریمت نور است

خاندانت ز ازل منشاء نورند همه

 خشت خشت حرمت پنجره فولاد است

سنگ های حرمت سنگ صبورند همه

 میرزای قمی و میرزجوادآقا ها

از ملک برتر و در پیش تو مورند همه

گره ای نیست که با یک نظرت وا نشود

 زائرانت چقدر غرق سرورند همه

غیر شب هیچ کسی پشت به خورشید نکرد

منکران تو یقینا همه کورند همه

جمکرانی شده هرکس که به قم آمده است..

اهل قم منتظر وقت ظهورند همه

حسین ایزدی

 

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت

از تنت تا بعد هفده روز، سَم بیرون نرفت

 

خانه ی «موسی»* بدون طور، کوه نور شد

نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت

 

بعد شادی آن رفیق نیمه راه از سینه‌ام

هرچه گفتم غم برو، غم از دلم بیرون نرفت

 

ازهمان روزی که با ذکر تو دم درسینه رفت

چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت

 

چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح

هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت

 

درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است

مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت

 

«ای دل اندر صحن هایش از پریشانی منال»

مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت

 

دست پُر گرچه نیامد هیچ کس اینجا،ولی

دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت

 

ازحرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛

دست خالی از خیابان اِرَم بیرون نرفت

 

مهدی رحیمی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

باده ازجام گهربار که باشدزیباست 

می زدستان علمدارکه باشدزیباست

همه ی عمر هوادار غلامت بودی

بهر ما یار هوادارا که باشدزیباست

پر پرواز گشودیم ز حریمت به خدا 

مقصد دل حرم یار که باشدزیباست

جان عالم به فدای نخی از معجرتان

سرمان بهر تو بردار که باشدزیباست

هرکجا خسته شدم نام تورا بردم چون

عشق زیبای تودرکار که باشدزیباست

من هدایت ز ازل بر در معصومه شدم

از سر آغاز منم نوکر معصومه شدم

باز گفتند به من از حرمت بنویسم 

باز گفتند ز لطف و کرمت بنویسم 

دخترعشق وهم خواهروهم عمه عشق

باز گفتند ز یومن قدمت بنویسم

ای عزیزی که دعای تو خمینی پرور

باز گفتند ز اعجاز دمت بنویسم

از شما نوکرتان گوشه عنایت خواهد 

در حرم شعر به زیر علمت بنویسم

ای غریبی که به غربت ز برادر بودی

باز گفتند که از درد غمت بنویسم 

ازازل تابه ابد نوکرتان مست شماست

نبض ایران نه فقط نبض جهان دست شماست

بنویسید قم اما بسرایید بهشت

حق شفیع همه راحضرت معصومه نوشت

وقت خلقت بخدا حق گل هرنوکر را 

بااضافی گل حضرت معصومه سرشت

هردمی که به لبم نام تورا می آرم

تا جهان هست منم فاتح هر پیکارم

از عنایات شما بود که زائر گشتم 

اذن دادی که قدم در حرمت بگذارم

بهر لیلا شدنت بود که مجنونم من 

جزتوای خان کرم منچه کسی رادارم

با ورودی ز شبستان حرم بی بی جان

حرمت را حرم فاطمه می انگارم

تومحال است که دست ازکرمت برداری

من محال است که دست از حرمت بردارم

خوب شدبسته نشد دست تو بر دار طناب

هم ندیدی تو لب خشک علی طفل رباب

شکر للله که کسی معجرتان را نکشید

هیچکس صورت زیبا و جمال تو ندید

شکرللله همه سادات به دورت بودند

هیچکس معجر زیبای شما را ندرید 

خوب شدنیزه به پهلوی رضای تونرفت

هیچکس سر زتن پاک رضایت نبرید 

آه ای عمه سادات به زینب چه گذشت

دم دروازه ساعات به زینب چه گذشت 

شاعر :مهدی جباری

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

یا فاطمه المعصومه (س) ...

من که اینگونه عزادار غم جانانم

ز غم یار شرر بار شدم حیرانم

در فراقی که پریشانم و سرگردانم

دلشکسته شده، بیمار شدم میدانم

روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است

دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است

من و زینب به جگر آه، مکرر داریم

هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم

به روی سینه خود داغ برادر داریم

و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم

ولی از ماتم زینب دل من محزون است

آه، در روضه او دیده من پر خون است

گر چه از زهر جفا سوخت برادر جگرش

ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش

و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش

نه لگد بر سر او خورد، نه سنگی به سرش

به خدا دلبر من راهی گودال نشد

سینه اش زیر سم اسب لگد مال نشد

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

فدای خواهرها...

برادرانه ترین غم برای خواهرها

تمام نوکری ما فدای خواهرها

کبوتریم و پر و بال ما نمی خواهد

به آسمان برود جز هوای خواهر ها

چه عاشقانه مرا مادرم بزرگم کرد

که شد عروج من از خاک پای خواهرها

به رسم عاطفه خواهری فقط بوده

همیشه پشت برادر، دعای خواهرها

قسم به شیر حلالش، که مادرم  شده است

کنیز حلقه به گوش سرای خواهرها

نشسته اند تمام پیمبران خدا

به مجلسی که به پا شد عزای خواهرها

یکی فدای حسین و یکی فدای رضا

تمام نوکری ما، فدای خواهرها

 

رضا باقریان

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

دهه کرامت

 

ایران که بهشت در دل قم دارد

در مشهد خود امام هشتم دارد

در این دهۀ کرامت و رحمت و نور

خورشید به خورشید تبسّم دارد

 

سید هاشم وفایی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

امشب برای مطلع شعر
پر ازآهم/

ماتم گرفتم آه! "بیت النور" میخواهم!



شکرخدا شهرم خیابان
ارم دارد/

من خوب میدانم که زهرا
هم حرم دارد



پرمیکشم در خاطرات
 کودکی هایم/

انگار دستم را گرفته 
باز بابایم



پس پابه پایش میروم
 تا جان آیینه/

سی سال قبل از این و 
در ایوان آیینه



به به چه دوران خوشی
به به چه دورانی/

سوهان برایم میخرد بابا
چه سوهانی

!

از دست بابا میکشم
 این دست کوچک را/

هی میدوم سرتاسر
صحن اتابک را



ناگاه میبینم که بابا
رفته از پیشم/

حالا خودم بابا شدم
 با کودک خویشم!



###



بعدش به خود می آیم
 و خود را که میجویم/

میگریم و زیرلبم 
آهسته میگویم:



آری بدم اما دلم دیگر
چه غم دارد؟/

شکرخدا ، شکرخدا
شهرم حرم دارد



اینبار اگر رفتی حرم شب
بود دقت کن/

غیراز کبوتر صحن او 
خفاش هم دارد!



پس من چرا در ناامیدی
غوطه ور باشم/

وقتی که بانو این همه
 لطف وکرم دارد



هرجای این دنیا که باشم
غیرشهرخود/

حس میکنم دنیای من یک 
چیز کم دارد



هرچند شهرمن پراز
غمهای پنهان است/

هرچند شهرمن هوایش
سخت دم دارد



اما به دنیایی نخواهم 
داد این دم را/

یک تارموی کاج های 
سبزشهرم را

اینجا شمیمش اختیار
دلبری دارد/

اینجا محرم هم صفای
دیگری دارد

بر سنگفرش صحن او
بال ملک خورده/

از سفره ی او آب هم 
اینجا نمک خورده


هرگز ندیدم نشنود بانو
صدایم را/

هرگز به روی من نیاورده
 خطایم را



هربار اینجا پیش او
بی اختیار خود/

میگریم و میگویم از
رسم دیار خود



عمریست روی حرمت 
سادات پابندیم/

ماروی مهمان آب را
هرگز نمیبندیم

!

ما رسممان این بوده
 مهمان را نرجانیم/

از بام ها گل برسر 
مهمان بیفشانیم



خواهر فراوان دوست
می دارد برادر را/

اصلأ نمی خواهم بخوانم
روضه ی "سر" را



###



اشکم چکید و عاشقانه
روسپیدم کرد/

بانو نگاهی کرد و انسانی
جدیدم کرد



این روسپیدی یاد من آورد
 بابا را/

میشست در حوض حرم
 او صورت مارا



حالا من و فرزندم و
 یک عشق دیرینه/

حالا من و فرزندم و 
ایوان آیینه



از دست گرمم میکشد
 یک دست کوچک را/

هی میدود سرتاسر
صحن اتابک را ...

 

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

"خبر این بار خبر نیست، بهاری زنده است"

سحرِ رویش سرسبز وقاری زنده است

باز جاری شده کوثر به زبانم انگار

می رسد آنکه پی اش ایل و تباری زنده است

همه آیینه و قرآن و گل و جام به دست

اصلاً انگار که با عشق قراری زنده است

مادر هرچه مسیحاست کنیزش شده اند

آنکه در قبضه ي او جان شماری زنده است

 

کیست این نور ٌعلی نور، فرشته تمثال

که کند از طبـــق نـــور، نــزول اجــــلال

 

دختری آمده از نسل امامان اصیل

کوثری آمده جوشنده تر از جاری نیل

آمده آنکه خدا داده به یمن کرمش

روزی سائل و زاد سفر ابن سبیل

شده گهواره  ی او پنجره فولاد حیا

به نخ چادر او چشم ملک بسته دخیل

چه کسی آمده از راه، که هاجر با شوق

رونما داده به باباش سر اسماعیل

 

بغض ها را که شکستند دو چشمم تر شد

نوبت آمـــــدن فاطمـــــه ای دیگر شــــــد

 

دیدم از جان تو جانان شدنت را بانو

شمسه ی کشور ایران شدنت را بانو

ننویسند قیامت، بنویسند چه پس ؟

وارد روضه ي رضوان شدنت را بانو

حسرتی هست که دارند تمام افلاک

ماه شب های شبستان شدنت را بانو

درسماوات خدا جشن گرفتند همه

خواهر حضرت سلطان شدنت را بانو

 

می رسد از طرف شهــر تو بار ِســـاوه

میوه ی جشن بهشت است انار ساوه

 

ای مقامات تو درعرش، همه عالیّه

چقدردورو برت پرشده از حوریّه

می کند حضرت جبریل ز تو استفتاء

دستهایت پُرِ حکم و سند شرعیّه

مریم و آسیه خواندند نماز آیات

چو به خورشیدِ رخ خویش  زدی پوشیّه

می شود باز دری از حرمت سمت بهشت

بر بلندای جنان حک شده معصومیّه

 

می رسد روزی مان از دهک سفره تان

شوری آب قم است از نمک سفره تان

 

می نویسم فقط از نام شما بند به بند

زده مهر تو رگ و ریشه من را پیوند

سقف دنیا که به روی سرمن شد آوار

گوشه ي صحن تو را زود نشانم دادند

دور و اطراف حرم مرغ دلم سرگردان

آخر افتاد به دام تو به چندین ترفند

پاسخش خواسته ی روز و شب خیلی هاست

عشق تو ضربدر عشق رضا یعنی چند؟

 

بی خودی نیست که درصحن و سرایت جا نیست

طـــــــوف قبر تو کم از طوف خود زهـــــرا نیســت

 

تا ابد گرم دم خادم و نوکرهایت

تا ابد دور سرت چشم برادرهایت

گرچه دوری ز مدینه ولی ای شه بانو

بدهد عمر، خدا بر علی اکبرهایت

دور و اطراف تو ماندند همه محرم ها

تا که نخ کش نشود گوشه معجرهایت

فقط الحمد به لب دارم و شکراً لله

که نبردند ترا در وسط سرهایت

 

ریختی اشک دراین روضه و گفتی در تب

قامت ِ تا نوکِ پا خم شده یعنی زینـــب

 

تو ندیدی ثمرت را به سنان ها زخمی

سری از بغض دل سنگ پران ها زخمی

تو ندیدی که بیفتد سرراه دشمن

تکه های لب و حلقوم و دهان ها زخمی

تو ندیدی که بماند به حرم چشمان ِ

بدنی زیرسم اسب دوان ها زخمی

تو ندیدی که بسوزند میان آتش

گوشهایی که شدند از هیجان ها زخمی

 

گرچه سختت شد و رنجیده شدی بی تردید

تو ندیدی به خدا داغ،  ولی زینــــب دیـــد

 

 

شاعر : رضا دین پرور

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

عاصی و محتاجِ ترّحم شدم

راهیِ بیت‌الكرمِ قم شدم 


رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر

رد شدم از تشنگیِ گرمسیر

 
کیست که این‌گونه جلا می‌دهد

بوی غریبیِ رضا می‌دهد

 
پاره‌ای از بارگهِ شاه طوس!

فاطمه ای خواهر «شمس‌الشّموس»!

 
عمّه‌ی مظلومه‌ی «صاحب زمان»!

روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!

 
از سفر سختِ کویر آمدم

شاعر و رنجور و فقیر آمدم

 
اذنِ زیارت بده بانو! به من

رو به تو کردم، بنما رو به من

 
اذنِ نمازم بده، بانویِ آب!

روضه‌ی معصومیت آفتاب!

 
«شیعه» به نام تو مباهات کرد

«نور» در این خانه مناجات کرد

 
بس که در این خانه خدا منجلی است

هر کسی آمد به لبش «یا علی» است
 

بُقعه‌ای از کوی بنی‌هاشم است

مدرسه‌ی عالمه و عالِم است

 
دل تپش از بزم محبت گرفت

در ملکوتش سرِ خلوت گرفت

 
لحظه‌ای آرام به کنجی نشست

حضرت معصومه! دل من شکست

 
اشک! خدا را، تو به من بد نکن

حضرت معصومه! مرا رد نکن

 
اشک! به راهِ سخنم سد شدی

خوب من این باره چرا بد شدی؟

 
اشک! خدا را، تو بگو: این منم

شمع همین خانه‌ام و روشنم
 

من نگرانم که مرا رد کنند

خواستنی‌هام به من بد کنند

 
عمّه‌ی مظلومه‌ی صاحب زمان!

روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!

 
نام تو یادآور زینب شده

موجبِ آوارگیِ شب شده

 

هم‌سخنِ خلوتِ تنهای من!

دخترِ خورشید و مسیحای من!

 
مریم قدّیسه‌یِِ آلِ علی!

سیّده‌یِ نسلِ زلالِ علی!

 
کوثری از سلسله‌ی حیدری

پاره‌ای از عصمتِ پیغمبری

 
شیفتگانت به طواف آمدند

در «حرم ستر عفاف» آمدند

 
جرعه‌ای از آب حیاتم بده

حضرت معصومه نجاتم بده

 
با دل آغشته به داغ آمدم

از طرف شاه چراغ آمدم

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

باز شده دست نیاز بهشت

رو به زمین است نماز بهشت

 

صحن و سرایش حرم مرتضاست

مسجد بالای سرش کربلاست

 

آینه هایش همه الماسی است

رنگ و لعاب حرم عباسی است

 

این که حریمش حرم ماسواست

خواهرِ دردانه و عشق رضاست

 

نور فشانِ شب دیجور تو

نور تویی شور تویی طور تو

 

مکه تو زمزم تو صفا مروه تو

مثنوی دل ، غزل و شروه تو

 

کوثر و یاسین تو و اعراف تو

عین تویی ، شین تویی ، قاف تو

 

ای که صلاتی و صیامی علیک

حضرت معصومه سلام علیک

 

دلبر  و دلدار دل بی دلان

جان جهان عمه صاحب زمان

 

آبرویم در پس رسوایی است

مستی بد مست تماشایی است

 

قم عرفات است و منای دلم

حضرت معصومه صفای دلم

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

ز نسل موسی یگانه دختر

ز کلک قدرت بهین مصور

 

به نقش خلقت جمال و زینت

به عرش داور شکوه و منظر

 

هم او نفیسه هم او زکیه

هم او به زهرا کمال مظهر

 

حریم ذاتش عفاف سرمد

همه صفاتش صفات مادر

 

حسب معزز نسب مبرّی

صدف منزه گهر مطهر

 

به جای فرشش بگستراند

ملک به صحن و رواق شهپر

 

وزان ز کویش نسیم جنت

روان ز جویش زلال کوثر

 

ز بارگاهش جهان هستی

بود معطر بود منور

 

عنایت اینجا کرامت اینجا

کجا روی بر سرای دیگر

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

الا ای مه که جلوت می دهی خورشید انور را

به نور جلوه خود می پرانی چشم اختر را

 

الا ای دختر موسی که عیسی زنده می سازی

دخیلم گوشه چشمی بنده از خاک کمتر را

 

تویی تالی زهرا س کز شمیم فاطمی بویت

پدر پیش از ولادت بر تو داده نام مادر را

 

تو مصداق صداقت هستی و در باور عالم

نباشد انتظار دیگری دخت پیمبر را

 

ز حلم و علم و ایثار و وقار و عصمت و غیرت

تجلی میکنی آئینه وش زهرای اطهر را

 

اگر چه فاطمه هستی ، تورا معصومه میخوانند

که با نامت نلرزانند دل ساقی کوثر را

 

تویی تسکین هر درد و یقین دارم اگر بودی

نمیکشت آن غل و زنجیرها موسی بن جعفر را

 

تو آن بانوی پر مهری که همچون عمه ات زینب

گواهی میدهد هر عضو تو داغ برادر را

 

تو هم دنبال دلبر کو به کو رفتی ولی چشمت

ندیده از برادر غرق در خون جسم بی سر را

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

یا فاطمه المعصومه...

همیشه بوده فقط لطف، کار فاطمه ها

که بوده ایل و تبارم دچار فاطمه ها

اگر قرار بر این است بی قرار شوم

خدا کند که شوم بی قرار فاطمه ها

خوشا به حال کسی که تمام زندگی اش

مدام چرخ زند در مدار فاطمه ها

نیاز نیست به توضیح حجب و عفتشان

زبانزد است همیشه وقار فاطمه ها

رسیده چون شب میلاد من کجا بروم

مدینه هست و یا قم مزار فاطمه ها

عجب نباشد اگر قم شده دری ز بهشت

بهشت بوده چو در انحصار فاطمه ها

گره به کار من افتاده می روم سوی قم

دخیل بسته ام امشب فقط به بانوی قم

تمام کشور ما خاک زیر پای شما

که هست این همه امنیت از دعای شما

چه ارزشیست به ناقابلی جان چو من

هزار جان گرامی شده فدای شما

نگاه کن که همه نوکر و غلام تواند

بگو که سر بتراشیم ما برای شما

زنان کشور ما گوشه گوشه ی این خاک

چه مادران و چه خواهر کنیز های شما

رسیده صبح ، گدایی به خاکبوسی تان

به عرش می رود امشب همان گدای شما

دوباره باز کلامی بگو تو فاطمه جان

دل از امام رضا برده چون صدای شما

خوش آمدی به جهان زینب امام رضا

عنایتی برسان زینب امام رضا

اگرچه دختر موسی ابن جعفر آمده است

دو باره فاطمه با شکل دیگر آمده است

عجیب نیست که امشب دلم به تاب و تب است

ببین که در بغل نجمه محشر آمده است

رسیده است که خوشحال شود امام رضا

و باز مونس جان برادر آمده است

شنیده ایم که وقتی رسید وادی قم

سوار محمل و با شال و معجر آمده است

شنیده ایم که گل بود دست مردم قم

چنان که دختر پاک پیمبر آمده است

هزار مرتبه اتش بگیر شام خراب

کسی نگفت که غمدیده خواهر آمده است

کسی به سنگ پران های شهر شام نگفت

نزن که حوصله ی زینبش سر آمده است

تفاوتیست به شهر قم و به شام بلا

به حد نیزه ی راس شهید کرببلا

 

سید حجت بحرالعلومی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها