0

اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه در قم ” زینب ” اما کربلا

هر دو مهمانند … اما این کجا و آن کجا ؟

علیرضا خوش منظر

 

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

دارد مسیح ما میاید دیگر از راه

پس خیر میبیند گدا سرتاسر از راه

ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه

دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه

 

از شوق لبریز است چشم جاده حتی

از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی

 

این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا

در صبر عین زینب کبراست اصلا

بین کریمان شهره در دنیاست اصلا

جان علی موسی الرضای ماست اصلا

 

ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد

در شوره زار شهر قم گندم بکارد

 

در محملش امنیتی بسیار دارد

اندازه یک شهر خدمتکار دارد

هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد

هم اینکه راهی راحت و هموار دارد

 

اهل محل نه بد دهن، نه لات هستند

تا چند خانه دور و بر سادات هستند

 

چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده

بر چادر او جای پا هرگز نخورده

سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده

آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده

 

امن است راهش بی بروبرگرد اینجا

سر را به زیر انداخته هر مرد اینجا

 

دستی سوی معصومه طٰه نیامد

پیش نگاهش خیزران بالا نیامد

تا کاخ بِالاجبار و با دعوا نیامد

پای پیاده یک قدم حتی نیامد

 

هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود

در هر شرایط احترام او به جا بود

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 22 دی 94

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

در پیش خواهر از برادر گفتن عشق است

پیش برادر هم ز خواهر گفتن عشق است

از دختر موسی بن جعفر گفتن عشق است

از شافع صحرای محشر گفتن عشق است

 

در ماتمش زهرا پریشان گریه کرده

سینه زنان ، شاه خراسان گریه کرده

 

زهراست اما پهلویش خنجر نخورده

دوشیزه مانده غصه ی همسر نخورده

پیشانیش محکم به چوب در نخورده

یک مرتبه به یک حرامی بر نخورده

 

اما شبیه فاطمه خم راه رفته

این چند روز آخرش کم راه رفته

 

با تازیانه پیکرش شد لاله گون ، نه!

با چوبه ی محمل سرش شد غرق خون ، نه!

خلخال را از پایش کسی کرده برون ، نه!

اصلا نامحرمی دیده قدش را تاکنون ، نه!

 

اینجا فقط دور و برش سادات بودند

جاروکشان محضرش سادات بودند

 

در شام بر اشک تو خندیدند زینب

پیش تو ، سرنیزه رقصیدند زینب

کوچه به کوچه بر تو خندیدند زینب

آویزه از گوش تو دزدیدند زینب

 

اینجا به دستانم به غیر از گُل ندادند

اینجا مرا با نیزه هاشان هُل ندادند

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

این قلب شکسته ی مرا بند بزن

سخت است ولی فاطمه لبخند بزن

 

چشمان تو بود ، به علی جان می داد

دستان تو نان را به یتیمان می داد

 

در جنگ ،علی اگر که بی واهمه بود

ذکر لب او همیشه یافاطمه بود

 

آنروز چقدر روز غمناکی بود

دیدم که چگونه چادرت خاکی بود

 

از خستگیت به کوچه ها  افتادی؟!

یا باز به یاد کربلا افتادی؟!

 

دیگر غم تو که جای انکار نداشت

وقتی که حسن رنگ به رخسار نداشت

 

هر چند که در عمق دلت آشوبست

دنیای علی ، کمی بخندی خوبست

 

خسته شده اند بس که هق هق کردند

یکبار بخند ، بچه ها دق کردند

 

ای من به فدای خنده هایت زهرا

انگار شکسته دنده هایت زهرا

 

گفتم بخدا حیا ندارند نرو

از هر عملی ابا ندارند نرو

 

طوفان غم قاصدک ندارد برگرد

دستان علی نمک ندارد برگرد

 

گفتی که نگویند تو تنها ماندی

دیدی که چگونه پشت در جا ماندی؟!

 

بر روی سرم تمام دنیا می خورد

بر دست تو تازیانه ای تا می خورد

 

فرزند رسول و این چنین رفتاری

هیهات ازاین رسم امانتداری

 

عمران بهروج

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم

محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم

 

ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد

چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم

 

از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟

شده تسکین به همین نامه کمی آلامم

 

چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد

میهمانِ قم و این سلسله ی خوش نامم

 

چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من

فکر آوارگی زینب و شهرِ شامم

 

جز سلام ،  از همه یک بی ادبی نشنیدم

سرِ بازار نداده ست کسی دشنامم

 

داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم

دست بسته سرِ هر کوچه تماشا نشدم

 

عزتم را نشکستند خیالت راحت

غیرتم را نشکستند خیالت راحت

 

پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من

حرمتم را نشکستند خیالت راحت

 

مثلِ کوفه وسط خطبه ی من کف نزدند

صحبتم را نشکستند خیالت راحت

 

دست بر سینه مودب همه ره وا کردند

شوکتم را نشکستند خیالت راحت

 

با لگد باز نکردند درِ بیت النور

خلوتم را نشکستند خیالت راحت

 

قم کجا شام کجا غربت سادات کجا

سرِ بر نیزه و دروازه ی ساعات کجا

 

دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند

چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند

 

ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم

شود این حادثه تکرار خدارحم کند

 

یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها

بر اسیران گرفتار خدا رحم کند

 

یک شبه پیر شدی یا ز تنور آمده ای

یک سر و این همه آزار خدا رحم کند

 

نیزه داران همه مَستند نیفتی پایین

حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند

 

گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد

بر من و زلفِ خم یار خدا رحم کند

 

ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت

شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند

 

دست انداخت یکی پرده محمل را کَند

جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند

 

راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد

این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند

 

زنی از بام صدا زد که کدام است حسین

نوبت من شده این بار خدارحم کند

 

یک نفر گفت اگر بغض علی را داری

سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند

 

قاسم نعمتی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
بانو عوضش هم غم بسیار ندیدی
گل روی سرت از سر هر بام رسیده
گل روی سرت آمده و خار ندیدی
چشمان همه خاک کف پای تو بودند
در کوچه و پس کوچه تو آزار ندیدی
ای فاطمه ی حضرت کاظم به خداوند
یک لحظه غم دختر کرار ندیدی
دست احدی چادرتان را نکشیده
شرمندگی چشم علمدار ندیدی
با معجر پاره رخ خود را نگرفتی
ناموس رضا مجلس اشرار ندیدی
بانو وسط برده فروشان که نرفتی
دور و بر خود چشم خریدار ندیدی/
دختر به امانت به شما کس نسپرد و
کم مو شدنش را به شب تار ندیدی
در حجره تن عشق تو افتاد نه گودال
خس خس زدن سینه ی آن یار ندیدی
دستان برادر به دل خاک سپردت
با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی


علیرضادرودیان

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

امداینجا که محشرى باشد
بوى زهراى اطهرى باشد
خواهرى را ندیدم این گونه
مثل این زن برادرى باشد

چند تا شهر امده تا قم
شاید این شهر اخرى باشد
ناقه اش را به کوچه اى ببرید
که در ان مرد کمترى باشد

پرده ناقه اش تکان نخورَد
تا به او چشم این و آن نخورَد
اَى زن ها مراقبش باشید
به زمین پیش دیگران نخورَد
به نخ چادرش زبانم لال
دست امثال ساربان نخورَد
به لبان کسى مقابل او
بى هوا چوب خیزران نخورَد

چه قَدَربا وقار وارد شد
روى محمل سوار وارد شد
ناقه آفتاب همراهِ
چند تا پره دار وارد شد
مردهاشان کنار رفتند
ناقه اش در حصار وارد شد
واى از انجا که مادرى در شهر
با سر شیرخوار وارد شد

باز باهر حساب واى رباب
خیزران،لب،شراب،واى رباب
روى نیزه تکان نخور این قدر
على اصغر بخواب واى رباب
بازاحساس شیردرخودکرد
لحظه اى خورداب،واى رباب
صورتش سوخت بعدکرببلا
وسط افتاب،واى رباب

علی زمانیان

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

سلام حضرت بانو گدا نمیخواهی؟

عزیز ضامن آهو گدا نمیخواهی؟

دلم گرفته به غم خو گدا نمیخواهی؟

شدم اسیر هیاهو گدا نمیخواهی؟

 

مران، به جان عزیزت پناه آوردم

خجالتم نده بانو گناه آوردم

تهیست دستم و یک سینه آه آوردم

تو سر شکستهء بی دست و پا نمیخواهی؟

نگاه کن به دلم، بی قرار یعنی من
خزان گرفتهء بی برگ و بار یعنی من
فقیر و بی هنر و خوار و زار یعنی من

عزا گرفته دلم بی نوا نمیخواهی؟

قسم به علم امامت علیمه یعنی تو
به حلم حضرت حجت حلیمه یعنی تو
قسم به نفس کرامت کریمه یعنی تو

میان این همه سائل مرا نمیخواهی؟

پناه بی کس و کاران نکن ردم بی بی
ببین که دلهره دارم، نگو بدم بی بی
فقیر و خسته به درگاهت آمدم بی بی

دل خرابِ به غم مبتلا نمیخواهی؟

من آمدم که بگویم فقط تو را دارم
ببار! بار دگر مانده بین گِل بارم
نخواه دست ازین التماس بردارم

مرا تو محض رضای خدا نمیخواهی؟

به یُمن عشق تو شاید خدا نگاهم کرد
نظر به آه من و این دل سیاهم کرد
به یک اشارهء تو عمر نوح خواهم کرد

تو خضر سازی و آب بقا نمیخواهی!

نمیرد آنکه برای غم شما پژمرد
نمیرد آنکه دلش را به رحمت تو سپرد
به امر تو دل دریا شکاف خواهد خورد

برای معجزه هایت عصا نمیخواهی!

تو جلوه کردی و قم شد دلیل معتبرش
همان حرم که پر از انبیاست هر سحرش
حرم نگو ‌که نشسته بهشت پشت درش

تو عرش داری و باد صبا نمیخواهی!

درون صحن تو‌ پهن است بال جبرائیل
شدست خادمتان، خوش بحال جبرائیل
چه بی ریاست، گلی بر جمال جبرائیل

غلام و نوکر پر ادعا نمیخواهی!

شباهت تو به آن کوه صبر دیرینست
شبیه نور عظیمی که رو به آیینست
شدست آینه ایوان و علتش این است

خدای آینه! ایوان طلا نمیخواهی!!

شبیه زینبی اما تفاوتی هم هست
همیشه دور و بر تو زیاد محرم هست
اگرچه بعد برادر به سینه ات غم هست

اگر شهید شود، بوریا نمیخواهی…

عماد بهرامی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

ماه از برکت نور تو جلا میگیرد
عرش از یمن قدم هات صفا میگیرد

چه شلوغ است مسیر تو همه منتظرند
جبرئیل آمده در راه تو جا میگیرد

یک نفر نیست در این شهر که بیمار تو نیست
تو چه کردی که دوا از تو دوا میگیرد

تو دلیل همه ی معجزه هایی بانو
ساکن طور،ز دست تو عصا میگیرد

تو همان فاطمه ی امّ ابیهایی که
فضّه از خاک قدم هاش،طلا میگیرد

صاحب باطنی پنجره فولاد تویی
دست به دامان رضا از تو شفا میگیرد

بی سبب نیست شما جلوه ی اسرار شدی
اولین فاطمه هستی که حرم دار شدی

همچو پروانه ای و در طلب سوختنی
میشود گفت شما یک تنه یک پنج تنی

ما چرا دست گدایی به غریبه ببریم
با شما هموطن هستیم،غریب وطنی!

میشود بی تو امور شدنی،ناشدنی
می شود با تو همه ناشدنی ها،شدنی

چون نگینی که به انگشتری زینت داده
کلّ این خاک رکاب و تو عقیق یمنی

بی سبب دست به خیری نشده شهره ی تو
سفره های تو شبیه اند به خوان حسنی

غم مخور لحظه آخر که برادر داری
دست و پا میکند انگار برایت کفنی

قسمت این بود که قم صاحب دریا بشود
این حرم هم حرم حضرت زهرا بشود

خوب شد این دم آخر گِرِهِ کار نخورد
خوب شد کار تو به مردم بی عار نخورد

خوب شد میخ به پیراهن تو گیر نکرد
گل بی خار به گلبرگ شما خار نخورد

گرچه پشت در این خانه شلوغ است ولی
بی هوا معجرتو به در و دیوار نخورد

خوب شد دور و بر تو همه از سادات اند
چشم ناپاک به این قافله یکبار نخورد

بد به دل راه نده شأن تو را میدانیم
اصلا اینجا که مسیرت سر بازار نخورد

دم دروازه در آن فاصله بلوا که نشد
بین بازار النگوی تو پیدا که نشد…

یاسین قاسمی

 

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

فراق رفته نشانه دلی مطهر را
گرفته بغض به دستش گلوی خواهر را

نسیم با خودش آورده عطرو بوی رضا
کشیده بر رخ خواهر غم برادر را

فقط نه اینکه برادر برای او پدر است
همان که برده دل بی قرار دختر را

یکی به طوس غریب است ودیگری ساوه
کشیده دست فلک عکس هجر دیگر را

شده است حب علی علت غریبی شان
شدند وارث جرمی که کشت مادر را

همان کبوتر زخمی که پشت در افتاد
برای حفظ ولی داد از کفش پر را

همان که خورد لگد از حرامزاده پست
ولی نکرد رها دست های رهبر را

میان جنگ در و سینه میخ شد پیروز
شکست آینه حق نمای حیدر را

همین نبود که، مسمار هم کمک میکرد
زمین زدند به ضربی امیر خیبر را

نفس اسیر قفس شد میان سینه تنگ
که آخر این نفس تنگ کشت کوثر را

علی اکبر نازک کار

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

سَمّ اثر کرد و تو را عاقبت از پا انداخت
آتش رفتن تو شعله به دلها انداخت

رحلتت نظم زمین را نه فقط بر هم ریخت
رفتنت زلزله در عرش معلّیٰ انداخت

فاطمه بودی و آداب عروجت بانو
همه را یاد غم حضرت زهرا انداخت

ظاهراً زهر تن مثل گلش را سوزاند
باطناً دوریت از پا پدرت را انداخت

گفت:”أبوها بِفداها”پدرت ، چون او را
روی تو یاد رُخ أُمّ ابیها انداخت

آنکه با نیّــت آتش زدن در آمد
کُشتن فاطمه ها رابه جهان ، جاانداخت

بشکند پنجه ی آن رذل سیه دل که ز خشم
چنگ بر صورت انسیّه ی حورا انداخت

کرد قم مقدم پر فیض تو را گُلباران
شام اگر سنگ سوی زینب کبریٰ انداخت


محمدقاسمی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

شده دل باز گیج و سر در گُم
چه بگویم به وصفت ای خانُم

وسعت فضل و جود تو دریا
در مَثَل یک زمین پر گندُم

روشنایی قلب موسایی
نور چشمان قبله ی هشتُم

رتبه ات در زنان آل رسول
بعد زهرا و دخترش سوُّم

همه گوییم خادمت هستیم
در جواب سوال مَن اَنتُم؟

ما گداییم و تو همانی که
کرم و جود هست عادَتُکُم

مُذنِبین گر به درگهت آیند
رَضی الله،رَبُّکِ عَنهُم

روزوشب،هردقیقه،هرلحظه
در طوافند دور تو اَنجُم

نه…اصلاً شبیه زهرا نیست
او خود فاطمه ست ای مردُم

قَسَمَت می دهم به جان رضا
دست ما گیر ای ملیکه ی قُم

حرم تو همیشه مقصد ماست
قمِّ تو کربلا و مشهد ماست

من شنیدم شفا گرفته زیاد
در حریم تو کور مادرزاد

چون که دور ضریح میپیچد
عطر خوشبوی صحن گوهرشاد

به چه زیباست رقص این پرچم
بروی گنبد شما در باد

هست اذن دخول این مرقد
السلام عمه ی امامِ جواد

باز یک داستان تلخ و عجیب
وسط خنده گریه کرد ایجاد

یک برادر در انتظار است و
خواهری از فراق او جان داد

دست من نیست ای کریمه ولی
باز دل یاد کربلا افتاد

خواهری دید روز عاشورا
که برادر به قتلگاه افتاد

بینتان فرق های بسیاری ست
ویکیشان همبن بود ای داد

دَخَلَت فاطمه علی القُم،لیک
دَخَلَت زینب علی بنُ زیاد

مهزیار از دیار سلمانم
لطف تو بوده گر مسلمانم

علی مشهوری”مهزیار”

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

سالروز ورود حضرت معصومه(س) به شهر قم

 

ای دختر و خواهر ولایت

آیینۀ مادر ولایت

بر ارض و سما ملیکه در قم

آرام دل امام هفتم

معصومه به کنیه و به عصمت

افتاده به خاکِ پات عفّت

در کوی تو زنده، جان مرده

بر خاک تو عرش سجده برده

گفتند و شنیده‌اند ز آغاز

کز قم به جنان دری شود باز

حاجت نبود مرا بر آن در

قم باشدم از بهشت بهتر

قم قبلۀ خازن بهشت است

اینجا سخن از بهشت، زشت است

قم شهر مقدّس قیام است

قم خانۀ یازده امام است

قم شهر مدینه تو بتولش

صحنین تو مسجد الرسولش

قم تربت پاک پیکر توست

اینجا حرم مطهّر توست

گر فاطمه دفن شد شبانه

نبود ز حریم او نشانه

کی گفته نهان ز ماست آن قبر

من یافته‌ام کجاست آن قبر

آن قبر که در مدینه شد گم

پیدا شده در مدینۀ قم

مریم به برت اگر نشیند

این منظره را مسیح بیند

سازد به سلام سرو و قد خم

اوّل به تو بعد از آن به مریم

روزی که به قم قدم نهادی

قم را شرف مدینه دادی

آن روز قرار از ملک رفت

ذکر صلوات بر فلک رفت

تابید چو موکبت ز صحرا

شهر از تو شنید بوی زهرا

در خاک رهت ز عجز و ناله

می‌ریخت سرشک همچو لاله

با گریۀ شوق و شاخۀ گل

برد اند به ناقه‌ات توسّل

دل بود که بود محفل تو

غم گشت به دور محمل تو

آن پیر که سیّد زمان بود

رویش همه را چراغ جان بود

گردید به گرد کاروانت

شد، پای برهنه ساربانت

بردند تو را به گریه هودج

تا خانۀ موسی ابن خزرج

از شوق تو ای بتول دوّم

قم داد ندا به مردم قم

کای مردم قم به پای خیزید

از هر در و بام گل بریزید

آذین به بهشت قم ببندید

ناموس خدا مرا پسندید

قم شام نبود تا که در آن

دشنام دهد کسی به میهمان

قم شام نبود تا که از سنگ

گردد رخ میهمان ز خون رنگ

قم کوفه نبود تا که خواهر

بیند سر نی سر برادر

حاشا که قم این جفا پذیرد

مهمان به خرابه‌ جای گیرد

بستند به گرد میهمان صف

قم با صلوات و شام با کف

قم مهمان را عزیز خواند

کی دخت ورا کنیز خواند؟

"میثم" همه عمر آنچه را گفت

در مدح و مصیبت شما گفت

 

غلامرضا سازگار

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

سالروز ورود حضرت معصومه(س) به شهر قم

 

تا شهر صبح می رود امشب، غریب قم

نور خدایی اش شده مركب، غریب قم

بر پیشوازش آمده كرّوبیان قدس

غرق ست در شكوفه ی كوكب، غریب قم

صد كهكشان ستاره كنون پیش پای اوست

معصومه، آفتاب مقرّب، غریب قم

با غربت برادر خود خو نكرده بود

از غربت همیشه لبالب، غریب قم

آكنده از طراوت باغ سپیده بود

دلسوز و مهربان و مؤدب، غریب قم

در خطبه هاش چشمه ی خورشید می شكفت

آیینه دار مذهب زینب، غریب قم

گم بود در عمیق نگاهش شهود و غیب

بودش مرام آینه مكتب، غریب قم

از دوری امام غریبان خود بقا!

می سوخت روز و شب به دل تب، غریب قم

 

کاظم نظری بقا

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)

آمدن این راه و مولا را ندیدن مشکل است

از گل روی برادر گل نچیدن مشکل است

ای رضا جان آمدم اما رمق تا طوس نیست

وقت رفتن آمده، این دل بریدن مشکل است

من غریب و تو غریب و هر دو، دور از مادریم

در میان دوستان، غربت کشیدن مشکل است

شیعیان قم، چه استقبالی از من کرده اند

در شلوغی واقعاً منزل رسیدن مشکل است

کاش کوفی یک کمی، از اهل قم سر مشق داشت

پیش چشم زن، رضا جان، سر بریدن مشکل است

این همه دعوت ولی از گوش طفلی بی گناه

بِینِ مهمانی، اخا، زینت کشیدن مشکل است

 

حسین رضایی

 
 
سه شنبه 3 مرداد 1396  12:30 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها