0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

دوست دارم برایتان امشب، غزلی عاشقانه بنویسم

در شب بیست و پنجم شوال، از شما بی بهانه بنویسم

آه آقای آسمانی من...جعفر بن محمد ِ صادق...

سر به زیر آمدم! دعایم کن ، ساده و خاضعانه بنویسم

مکتب جعفری ِ چشمانت ...سالها پیش شاعرم کرده

حال با این همه تعلل، من! آمدم شاعرانه بنویسم

حرف ها دارم و نخواهم زد، تو زبان اشاره می دانی

همه را با نگاه می فهمی...نه که من دانه دانه بنویسم

اگر از رنج های کهنه ی تو...می شود شعر جاودانی ساخت

رو کن آن زخم های پنهان را...گرچه من ناشیانه بنویسم

حتم دارم که خوب می دانی، ای امام صبور و صادق من...

من قسم خورده ام که تا هستم از شما صادقانه بنویسم

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

ندارد قبر تو صحن و مناره

جگرها در فراقت پاره پاره

بگو با من حدیثی از غمت را

عطایم کن دلی مثل زراره

***

چه سوزِ غربتی دارد صدایت

چه کرده زهرِ غم با چشم هایت

بیا امشب برای آخرین بار

روایت کن روایت کن روایت

***

اگرچه بغض ها جان بر لبش کرد

نفس ها را فدای مذهبش کرد

به شامِ جاهلیت، نور آورد

همان کاری که عمه زینبش کرد

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

گر چه در خاک رفت ، پیکر تو

دیگر از تن جدا نشد سر تو

دود آتش ز خانه ات بر خواست

پشت در جان نداد همسر تو

ظلم بر عترتت رسید ولی

به اسیری نرفت دختر تو

بدنت آب شد ز زهر ولی

تازیانه نخورد خواهر تو

قامتت گشت خم ولی نشکست

پشت تو در غم برادر تو

ظلم دیدی و لیک کشته نشد

کودک شیرخواره در بر تو

سوخت قلبت ولی نشد صد چاک

تن فرزند در برابر تو

زهر دادند بر تو لیک نخورد

چوب کین بر لب مطهر تو

سوخت پا تا سرت ز زهر ولی

پاره پاره نگشت پیکر تو

می سزد در غم تو گریه کند

چشم شیعه به جد اطهر تو

بوده یک عمر در عزای حسین

اشک ، جاری ز دیده تر تو

نه از این غم سرشک «میثم» ریخت

اشک خونین ز چشم عالم ریخت

 

شاعر: حاج غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آتش گرفت خانه سرت درد می کند
انگار باز هم کمرت درد می کند
سنی ازت گذشت تو شیخ الائمه ای
دارد تمام دور و برت درد می کند
وقت نماز بود گمانم رسید و بعد
دنیا دوباره در نظرت درد می کند
آن قدر بد تو را وسط کوچه ها کشید
دارد تمام بال و پرت درد می کند
عمامه ات کجاست؟چرا پا برهنه ای؟
از خجلت است چشن ترت درد می کند
دشنام مثل نقل و نبات است بر سرت
این بار قلب پر شررت درد می کند
دستت سپر شده نخورد تازیانه ها
نقطه به نقطه سپرت درد می کند
این روضه یادگاری گودال قتلگاه
با این سخن دوباره سرت درد می کند
یا حضرت حسین فدای لبت شوم
از فرط تشنگی جگرت درد می کند
یا حضرت حسین چرا زیر سم اسب
این جسم ریز و مختصرت درد می کند
بانی روضه ها وسط روضه حسین

اشک روان ز چشم ترت درد می کند

شاعر : حسین صیامی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

دل دریایی ام دریای خون شد

پر از انّا الیه راجعون شد

 

هوا را از جفا لبریز کردند

برای عشق دندان تیز کردند

 

خدایا جای ما را غصب کردند

به جایش تخت خود را نصب کردند

 

غضب های خدا را هم خریدند

 

محبت را به مسلخ می کشیدند

 

 

به پای حرفشان صادق نبودند

به خویشاوندی ام لایق نبودند

 

من آنم که نبی را جانشینم

برای دست ها حبل المتینم

 

من آنم که فلک غرق تماشاست

مَلَک گوید که این فرزند زهراست

 

من آن نورٌ علی نورم که فرمود

تمام خلقتم از نور او بود

 

منم گنجینه ی اسرار توحید

منم باران ، منم دریا و خورشید

 

منی که عالمی را دست گیرم

میان بند نااهلان اسیرم

 

دو دست ظلم بر در آتش انداخت

همانی که به مادر آتش انداخت

 

در آتش گرفته کنده شد باز

هوا از بوی دود آکنده شد باز

 

قدم های ستم در خانه وا شد

درون خانه هم آتش به پا شد

 

 و اهل خانه آتش را که دیدند

از این حجره به آن حجره دویدند

 

یکی از دخترانم دامنش سوخت

خودم دیدم یکی از تب تنش سوخت

 

سر سجاده بودم ، که کشیدند

زمین خوردم ، جلالم را ندیدند

 

مرا چون صید تا ویرانه بردند

چه گویم ، با لباس خانه بردند

 

دو دستم بسته بود و می کشاندند

مرا دنبال مرکب می دواندند

 

چرا حرف دواندن پیش آمد

پیِ مرکب کشاندن پیش آمد

 

میان کوچه بودم یادم آمد

که باد تند روی برگ را زد

 

برای کودکی اینگونه سخت است

کبودیّ به روی گونه سخت است

 

سه ساله گر بُوَد رویش لطیف است

نکش نامرد گیسویش لطیف است

 

دو گوش پاره تاوان چه چیزی ست

غم سیلی به جبران چه چیزی ست

 

نیندازیدش از مرکب ، نحیف است

توان استخوان هایش ضعیف است

 

دو قطره آب... خشکیده لبانش

کمی رحمی بر این لکنت زبانش

 

ع...ع...عمّه تنم آتش گرفته

دا...دا...دا...دامنم آتش گرفته

.

.

.

همه پیر و جوان و کودک ما

(اسیرِ) ظلم دنیا شد، خدایا !!!

شاعر :  حمید رمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

نفس نفس زدنم را حسین می بیند

 

جراحت بدنم را حسین می بیند

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده

و شعله های تنم را حسین می بیند

دویدن از پیِ مرکب برای من سم است

نحیف تر شدنم را حسین می بیند

حریم شخصی من جای این اراذل نیست

غریبی وطنم را حسین می بیند

چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد

ندای واحَسَنم را حسین می بیند

شبیه دامن طفل سه ساله می سوزم

عزای سوختنم را حسین می بیند

تمام فکر من این است لحظه ی تدفین

سفیدی کفنم را حسین می بیند

فقط برای حسین سینه زن شوید امّا

دو دست سینه زنم را حسین می بیند

شاعر : حمید رمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

درشب غصه دلم رنگ سحر میخواهد

وقت پرواز شده بال سفر میخواهد

 

غربت شهر مدینه همه جا معروف است

روضه اش خون دل و دیده تر میخواهد

 

حرمت موی سپیدم که در این شهر شکست

قصه ای شد که سرانجام جگر میخواهد

 

همه قوت من را اثر زهر گرفت

آهم از بغض ترک خورده اثر میخواهد

 

نیمه شب دشمن و بی حرمتی اش یادم هست

او چه از جان منِ سوخته پر میخواهد

 

طرف کوچه کشیدند و عبایم افتاد

بردن پیر مگر چند نفر میخواهد؟

 

آتش و هیزم و کوچه همه اش تکراری ست

غم این صحنه فقط ضربه ی در میخواهد

 

نه عمامه به سرم بود زمین افتادم

نه کسی دور و برم بود زمین افتادم

 

جام چشم من بی تاب پر از غم میشد

داشت لبریز غم و گریه ی نم نم میشد

 

هر قدم پشت سر مرکب دشمن آن شب

از نفس های من سوخته دل کم میشد

 

بند نعلین و کهن سالی و رنج کوچه

به زمین خوردن من داشت مسلم میشد

 

ماه شوال که حال دل من را میدید

با زمین خوردن من داشت محرم میشد

 

بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت

در نظر روضه ی گودال مجسم میشد

 

آه چقدر نیزه و شمشیر بساط قتل...

...تشنه ی خسته به گودال فراهم میشد

 

پنجه ی قاتل بی رحم به جانش افتاد

با سر زلف خودش داشت معمم میشد

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آب و هوای شهر پیغمبر غم انگیز است

آقای شیعه هم دلش از غصه لبریز است

آقای مظلومی که اوج مهربانی هاست

تنها دلیل گریه های آسمانی هاست

آقای مظلومی که خود روح عبادات است

آقای مظلومی که دریای کمالات است

آن تکیه گاهی که همیشه پشت پا خورده

دائم برای شیعیانش غصه ها خورده

اما بنی عباس دائم ناگزیرش کرد

یکباره امازود...خیلی زود پیرش کرد

می دید با چشم خودش مردم چه نامردند

با بی حیایی بار دیگر هیزم آوردند

می دید از نسل مغیره آمده فردی

می دید یک قنفذ صفت در عین نامردی

با یک لگد آمد میان خانه اش آن شب

آتش بیفکند بر در کاشانه اش آن شب

از آن شب آقاهم اسیر درد وآهی شد

مثل علی پای برهنه کوچه راهی شد

یک بد دهانی سوی آقا حرف بد میزد

مرکب سواری هم به کتف او لگد میزد

در خاطر آزرده اش اوج محرم هاست

آقای ما از ابتدا راوی ماتم هاست

گاهی برای خود شبانه روضه میخواند

گاهی برای اهل خانه روضه میخواند

از شعله های آتش و دود عجیبی که

پیچیده بود در آشیانه روضه میخواند

از بی حیایی های تیغ قنفذ ملعون

از زخم روی کتف و شانه روضه میخواند

گاهی دلش تنگ غروب میگیرد آقایم

از حمله های وحشیانه روضه میخواند

از آن غروب روز عاشورای شصت و یک

از ضربه های تازیانه روضه میخواند

با یاد شام و عمه جان و کنج مخروبه

از گریه های نازدانه روضه میخواند

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

چون نور ذوالجلال به دل جلوه گر شود

تیغ ستم به نور کجا کارگر شود

وقتی فیاسیوف خذینی نگفته است

شمشیرها به جسم امامی مگر شود؟

وقتی خدا نخواست تو را کشته بنگرد

حتی عبا و پیرهنت هم سپر شود

امر خدا نبود سرت را جدا کنند

می خواست تیغ دشمن تو بی خطر شود

شمشیر و سر، برهنه به هم طعنه می زنند

اما رسول مانع شمشیر و سر شود

هرچه امیر کفر غضب بیشتر کند

اُبهت ولیِ خدا بیشتر شود

ای واجب الاطاعه به مظلومی تمام

می رفت جان تو که به تیغ شرر شود

هر بار قصد جان تو را کرد دشمنت

می دید مصطفی غضبش بیشتر شود

جدت نمی گذاشت تو را لطمه ای رسد

می خواست سوز کرببلا بیشتر شود

اینجاست که مسیر شهادت شود عوض

مسموم زهر کینه امامی دگر شود

شکر خدا اسیر نشد اهل بیت تو

ورنه دوباره روضۀ معجر خبر شود

می خواست فکر داغ دل فاطمه کند

زهری فقط بیاید و زخم جگر شود

این زخم ها به سینۀ زهرا قدیمی است

اینجاست وقت روضۀ دیوار و در شود

 )آتش به آشیانۀ مرغی نمی زنند(

باز این چه فتنه ای است حرم شعله ور شود؟

این رهزنان به خانه چرا در نمی زنند

جبرییل هم اجازه اش از راه در شود

این مردم مدینه مگر باز مرده اند؟!

دست امام خسته چرا بسته تر شود ؟

غافل اگر ز راه ولیِ خدا شویم

سلطان جور قافله را راهبر شود

در فتنه ها سلاح محبین بصیرت است

فتنه اگر زِ حد گذرد درد سر شود

باید شجاع بود و ز ارزش دفاع کرد

شاید که شام تیره ی شیعه سحر شود

دست دعا به سوی خدا چون بَرد ولی

پس لرزه های فتنه گران بی اثر شود

وقتی که عاشقانه ز دین دم نمی زنیم

باید هنوز مهدی ما خون جگر شود

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

آن طایر بهشتی تنها در آشیانه

چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه

سوزش شرار سینه ذکرش ترانۀ دل

آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه

کی دیده زاهدی را وقت عبادت شب

با دست بسته دشمن بیرون برد ز خانه

او با کهولت سن با قامت خمیده

این با قساوت قلب در دست تازیانه

کاهیده شد تن او کز بهر کشتن او

منصور لحظه لحظه بگرفت از او بهانه

آن زادۀ پیمبر ارثیه اش ز حیدر

این بود کز سرایش آتش کشد زبانه

هرچند خانه اش سوخت از دود شعله افروخت

دیگر نخورد سیلی یارش در آستانه

آوخ که کشت منصور او را به زهر انگور

دردا که گشت خاموش آن گریۀ شبانه

هفتاد سال عمرش هفتاد سال غم بود

هر لحظه دید بیداد از فتنۀ زمانه

آن عزت رفیعش آن غربت بقیعش

جز تل خاک نبود از قبر او نشانه

میثم اگر چه در خاک مدفون شد آن تن پاک

تا روز حشر باشد این نور جاودانه

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-مناجات

 

کسی با روح من آمیخت در طوفان دلتنگی

مرا در حسرتی پیچید در کوران دلتنگی

تمام آنچه با خود داشتم با خود از اینجا برد

و اشکم روی دستم ماند بر دامان دلتنگی

دلم سیر است ازاین دست شادی ها، شبی ای کاش

به پای سفرۀ غم می شدم مهمان دلتنگی

دلم شد بیت الاحزانی، همه اشک و همه اندوه

بقیعی تازه شد دل، این غریبستان دلتنگی

در این حال و هوا همراه با اندوه شیرینت

طراوت می دهد جان مرا باران دلتنگی

صدایم کن، و گرنه در سکوتی گنگ می پوسم

رهایم کن رهایم کن، ازین زندان دلتنگی

در این فصل پریشانی، نگاهت را مگیر از من

کنون من ماندم و یک روح سرگردان دلتنگی

سلام ای غربت معصوم ای روح سترگ عشق

درود ای بهترین آغاز بر پایان دلتنگی

تمام شعر من اندوه شد ای عاشق صادق

مگر از خاطراتت پر شده دیوان دلتنگی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

جگرم سوخته از زهر جفا مادر جان

به شرار دل من گریه نما مادرجان

توبیا تا که برای تو بگویم منصور

با جگر گوشه تو کرده چها مادر جان

کس نگفتا به عدو سبط نبیم با من

این همه ظلم وستم نیست روا مادرجان

بست دست من و با پیاده آن شب

برد از خانه سوی کاخ مرا مادر جان

گرچه در آتش کین خانه من سوخت ولی

پیشتر داغ تو سوزانده مرا مادر جان

من فدای تو شوم کز ستم وجور زمان

در جوانی قد تو گشته دوتا مادر جان

چونکه می سوخت در خانه به یادم آمد

شعله آتش وآن بیت ولا مادر جان

خانه همسر من سوخت ولیکن دیگر

او نخورد سیلی از این قوم دغا مادرجان

تو ولی شرح بده دشمن تو باسیلی

زچه رو کرده سیه روی تورا مادر جان

بود در خانه اگر شوهر تو در پس در

فضه را از چه نمودی تو صدا مادر جان

گرچه خون است دل تو زمدینه اما

توجگر پاره ای از کرببلا مادر جان

چه گذشت بر دلت آن لحظه که پیش تو عدو

می برید راس حسین را ز قفا مادر جان

زینبت را چو عدویش به اسیری می برد

بودی آیا تو میان اسرا مادرجان

یاکه بودی تو در آن بزم می و نامحرم

درکنار سر وآن طشت طلا مادر جان

شعر از حسن جواهری

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

حضرت موسی‌بن‌جعفر، گفت با اطرافیان:

در همان منزل كه صادق، داد مظلومانه جان

تا سحر، هر شب چراغ حجره‌اش، روشن كنید

راضی از این كار، قلب داغدار من كنید

جای دارد گویم اكنون، ای امام هفتمین

این زمان، آرامگاه حضرت صادق ببین

آن حریم بی‌چراغ و خلوت و بی‌زائرش

چون كلام‌الله بی‌جلد است، قبر طاهرش

بارگاه آن جناب از كینه‌ی دشمن خراب

روز و شب در معرض باران و باد و آفتاب

در شگفتم، دشمن آیا شرم از زهرا نكرد

كاین بنای علم و تقوی را چنین ویرانه كرد

می‌كشد غیرت مرا، ای حجت ثانی‌عشر

تا به كی مظلوم و بی‌كس، عترت خیر البشر؟

دشمن از هر سو، به قصد محو قرآن در كمین

العجل، ای مجری عدل خدائی در زمین

تا به كی در انتظارت چشم یاران اشكبار

بی‌تو ای دلبند زهرا، شد خزان صدها بهار

العجل، ای چشمه‌ی فیاض و لطف دائمه

این توئی، تنها، تسلی‌بخش قلب فاطمه

من «حسانم» ریزه‌خوار خوان احسان توام

هر كجا در سایه‌ی لطف تو، مهمان توام

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

می سوخت بین شعله ها بال و پر تو

آتش نشد شرمنده از موی سر تو

از نعره مستانه یک نامسلمان

آن شب پرید از خواب شیرین دختر تو

دست خدا را باز بستند این جماعت

آقا چه خالی بود جای مادر تو

با رفتن تو آسمان هم گریه می کرد

آن شب نبود عمامه ای روی سرتو

پای برهنه پشت یک مرکب دویدن

نگذاشت نایی در میان پیکر تو

در کوچه های خلوت شهر مدینه

تنها غریبی بود یار و یاور تو

دیدند خیلی داغدار کربلایی

شام غریبان شد به پا در محضر تو

جای هزاران سحده شکرانه دارد

خنجر نیامد بر ضریح حنجر تو

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

پیر مردی که در همین کوچه

خانه اش جنب خانه ی ما بود

مکتبی مملو از محصل داشت

باز اما غریب و تنها بود

 

او که شبها میان این  کوچه

مثل ابر بهار می بارید

بارها در کلاس هایش گفت

حرمت خانه را نگه دارید !

 

بارها گفته خانه محترم است

در _آن را به زور وانکنید

نام زهرا و نام فاطمه را

بی وضو ، لحظه ای صدا نکنید

 

مرد می گفت یار دین باشید

اگر از شیعیان خوب منید

او همیشه موکدا می گفت

که زن باردار را نزنید

 

یکی از شیعیان او می گفت

مرد یکروز داده هشداری

آرزو کردهست در این شهر

روی در ها نبود مسماری

 

پیرمرد آب را اگر می دید

سخن از حنجر و عطش میزد

کسی از گوشواره گر می گفت

با دو دستش به صورتش میزد

 

حرف او را کسی نمیفهمید

او زغمهای خود ولی می گفت

وقتی او را به زور می بردند

زیر لب او علی علی می گفت

 

شاعر : پیمان طالبی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:40 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها