0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

شب بود ناگهان همه جا پر ز دود شد

بیت الحرام فاطمه جایِ یهود شد

نامرد تا که دید عزیز مدینه ام

بر این شکوهِ مادریِ من حسود شد

سجاده ام کشید و نماز مرا شکست

با ضربه ای قیام نمازم سجود شد

وقتی به رویِ خاک تنم را کشید و بُرد

جای عمامه دورِ گلویم کبود شد

بار دگر مدینه و یک مرد بد دهن

آنچه سزای آل پیمبر نبود شد

در بین شعله ناله زدم عمه جان کمک

در پیش دیده آتش خیمه شهود شد

شکر خدا ندید کسی سر برهنه ام

بر حفظ آبرو شب تاریک سود شد

آنکس که بین کوچة باریک ضربه خورد

داند چرا دو گونه مادر کبود شد

شاعر: قاسم نعمتي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:25 AM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله

اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله

نشسته بر سر راه تو یا ولی الله

به انتظار پناه تو یا ولی الله

 

فقط نه اینکه برای تو مرثیه دارد

یکی دو دفتر اشعار مدحیه دارد

 

حدیث فضل تو اذکار هرشب شیعه

همیشه نام قشنگ تو بر لب شیعه

تویی رئیس بلاعزل مذهب شیعه

الا امیر و علمدار مکتب شیعه

 

به لطف کرسی درس تو جعفری شده ام 

من از دعای شما بوده حیدری شده ام

 

تو عشق هر دل مجنون و عاشقی مولا

اصول دینی و قرآن ناطقی مولا

و ماورای تمام حقایقی مولا

تویی که پیر و مراد نوابغی مولا

 

دو دست خالی من هم گدای دستان ات

سرم فدای تو و "جابر بن حیان" ات

 

خوشابه حال دلی که فقط اسیر تو شد 

اسیر و سائل و مسکین و مستجیر تو شد

خوشا به حال کسی که "ابوبصیر" تو شد 

میان آن همه ، شاگرد سربه زیر تو شد

 

هر آن که سوی تو آمد اداره اش کردی

هر آن که عاشق تان شد "زراره" اش کردی

 

ششم ستاره ی دنباله دار زهرایی

ششم مربی فقه و اصول دنیایی

ششم ترانه ی زیبای آسمان هایی

ششم مقرب محبوب حق تعالی یی

 

فقط نه جان جهان و جهان جان هستی

هماره مرجع تقلید شیعیان هستی

 

بیا و پای دلم را به خانه ات وا کن 

حضور میطلبم سینه را مصفا کن *

زشوق دیده ی من را شبیه دریا کن

تنور خانه ی خود زودتر مهیا کن

 

حلال مهر شما قطره قطره ی خونم

خلیل نار تو هستم ز نسل "هارونم"

 

همیشه عطر حضورت در این حوالی هست

همیشه با کرمت عشق و شور و حالی هست

سحر ، حسینیه ، جایت همیشه خالی هست

به یاد روضه ی تو در دلم ملالی هست

 

در آسمان بقیع سایبان نداری که...

کنار تربت خود روضه خوان نداری که...

 

شبی که خانه ات آقا پر از خطر گردید

شبی که قلب حزینت پر از شرر گردید

شبی که مادر مظلومه نوحه گر گردید

شبی که دشمنت از بام حمله ور گردید

 

توروبه قبله و گرم خدا خدا بودی

میان نافله ات غرق ربنا...بودی

 

میان خانه ی آتش گرفته مویت سوخت

میان خانه ی آتش گرفته رویت سوخت

همین که ساقی لب تشنه ام سبویت سوخت

شبیه تشنه لب کربلا گلویت سوخت

 

سر برهنه ، بدون عصا کجا رفتی ؟؟

به دست بسته ولی خدا کجا رفتی؟؟

 

میان کوچه رسیدی به ضربت افتادی

کشید بند طناب و به سرعت افتادی**

کنار مرکب دشمن به شدت افتادی

عزیز حضرت زهرا به صورت افتادی

 

بگو که شرطه چرا تازیانه ات میزد

گهی به سینه و گاهی به شانه ات میزد

 

چه کرده با دل زارت جفای پی در پی

زبان درازی و آن ناسزای پی در پی

شکنجه و تبعات بلای پی در پی

تنت کبود شد از ضربه های پی در پی

 

حسین زاده شریف  است مگر نه آقاجان؟

تن سه ساله ظریف است مگر نه آقاجان؟

 

سه ساله گفتم و نام رقیه جان آمد

سه ساله گفتم و زهرا به روضه مان آمد

سه ساله گفتم و لکنت بر این زبان آمد

سـ ه سا سا لـ له گ  گفت و............

 

خروش دخترکی را سراغ دارم که...

دو گوش دخترکی را سراغ دارم که ...

 

شاعر: عليرضا خاكساري

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:25 AM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

باز روي سر تو ريخته اند

شعله پشت در تو ريخته اند

 

گريه ات را كه بهانه كردند

باز هم حمله شبانه كردند

 

ريسمان بسته به بازوي تو شد

باز زخمي روي ابروي تو شد

 

رحمي آن خصم پليد تو نداشت

حرمت موي سفيد تو نداشت

 

پشت مركب تن پاكت بردند

پا برهنه روي خاكت بردند

 

كو عباي تو و عمامه ي تو ؟

پر ز خاك است چرا جامه ي تو ؟

 

اشك چشم تر تو مي ريزد

قلب اين دختر تو مي ريزد

 

گيسويت از چه پريشان شده است

دخترت ديده و گريان شده است

 

ببريدش ولي با لشكر نه !

مي زنيدش ؟ جلوي دختر نه ...

 

پيرمرد است مراعات كنيد

احترامي حق سادات كنيد

 

پيرمرد است زمينش نزنيد

تازيانه به جبينش نزنيد

***

گرچه آتش به سرايت زده اند

با لگد بر روي پايت زده اند

 

گرچه بردند تو را نيمه ي شب

سر برهنه شده پشت مركب

 

ولي هرگز تن تو تير نخورد

به خدا جسم تو شمشير نخورد

 

پيكرت پهن به گودال نشد

زير پا جسم تو پامال نشد

 

داغ فرزند تو را پير نكرد

نيزه اي بر دهنت گير نكرد

 

خيزران بر لب تو بوسه نزد

به رگت زينب تو بوسه نزد

 

كسي از پشت سرت را نبريد

جلوي ديده ي زهرا نبريد

 

ناگهان ولوله و غوغا شد

بر سر نعش حسين دعوا شد

 

يكي آمد كه عصا را ببرد

ديگري خواست عبا را ببرد

 

به كلاخود سرش رحم نكرد

به زره يا سپرش رحم نكرد

 

همه ي پيكر او غارت شد

پاي تا به سر او غارت شد

 

رضا رسول زاده

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:25 AM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ولین حادثه این بار نبود

ولی انگار که تکرار نبود

 

 

 

صحنه انگار شبیه آن روز ...

 

شهر را طاقت دیدار نبود

 

 

 

وقتی آمد که تو تنها باشی

 

نیمه شب بود و تو را یار نبود

 

 

 

در دل ابن ربیع نامرد

 

رحم و مردانگی انگار نبود

 

 

 

من بمیرم که برایت آقا

 

فرصت بستن دستار نبود

 

 

 

خوب شد وقت عبورت از در

 

حرفی از تیزی مسمار نبود

 

 

 

لااقل وقت عبور از کوچه

 

شادی و هلهله در کار نبود

 

 

 

سر تو روی نی و ناموست

 

سر هر کوچه و بازار نبود

شاعر: وحيد محمدي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:25 AM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

پدر سالخورده

زیر این گنبد دوّار و کبود
کلبه ای سمت خدا در دارد
سالخورده پدری روحانی
حجره ای گوشه ی بستر دارد

ششمین مرد که یک دریا غم
آب جاری شده ی عِینش بود
قسمت بال و پر میکائیل
آستان بوسی نعلینش بود

وضع حالات وخیمش از صبح
روز را در نظرش شب کرده
بسکه بالاست دمای بدنش
چند دفعه بخدا تب کرده

زهر خیمه زده روی بدنش
می کشد پا به زمین می سوزد
سرفه ای خشک و عطش... این یعنی...
سینه ی عرش برین می سوزد


بخت برگشته کسی که دیشب
اذیتش کرده سر سجاده
آتش انداخت به جان درب
خانه ی حضرت زهرا زاده

زد به هر آتش و آبی جبریل
نکند حادثه تکرار شود
مادری پشت در خانه ی خود
مانده با طفل و گرفتار شود

لحن آلوده ی این قوم او را
گرچه دنیازده و سیرش کرد
باز اما غم بانوی فدک
پیش از موعد خود پیرش کرد

روضه خوان آمده حالا باید
پرده ای نصب کند در منزل
آسمان دلش از بس بارید
خاک دنیا شده از دستش گِل

وسط منبر و درس روضه
یادش آمد ز لب خشک امام
لب نزد بر لب آبی تا گفت
بر لب تشنه ی مظلوم سلام

باز فرمود که هرکس با ماست
خنده در وادی محشر دارد
چشم گریان عزادار چو من
شاد باشد که برادر دارد

روح الله عیوضی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:25 AM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

اشکم روان و آه شرربار من حزین
می سوزد از درون جگر از زهر آتشین

گاهی به خاک می کشم از درد پای خود
گه بر دهان بگیرم از این درد آستین

هرکس دمی کنار من آید فغان کند
گویا ز رنگ من کند از مرگ من یقین

رنگ محاسنم به خدا که سفید نیست
با رنگ لاله ی جگر من شده قرین

من پیر مرد و حرمت من را عدو شکست
باید که گفت: خصم ستمگر صد آفرین!!!

آتش زبانه زد ز در خانه ام شبی
از این ستم دوباره فرو ریخت رکن دین

سجّاده ی مرا کسی از زیر پا کشید
بر خاک حجره خوردم از این ظلم با جبین

با دست بسته برد مرا بین کوچه ها
از بین دود و آتش بیداد، آن لعین

گویا دوباره حیدر کرّار شد اسیر
گویا دوباره فاطمه می خورد بر زمین

موی سفید من که به کوچه کشیده شد
سر رشته ی هزار ملک بود و حورالعین

بردند با عتاب مرا سوی کاخ کفر
بودم دوان پیاده و دشمن به روی زین

دیگر نگویم از لطمات زبانشان
از ناسزا و تهمت و ای وای نقطه چین...

گاهی که پای خسته ام از درد می گرفت
بودم به یاد زینب و غمهای اربعین
 

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:26 AM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

تقدیم

هزار جام محبت به غربتت تقدیم
هزار غنچه عطوفت به تربتت تقدیم

سلامت است تشیّع ز رنج دیدن تو
سلام خاصِ الهی به همّتت تقدیم

در آن زمانه ی تاریک جهل ای خورشید
تو نور علم نمودی به امّتت تقدیم

شبی نبود که همیان کهنه ات نکند
به سائلان مدینه کرامتت تقدیم

بپای روضه ی تو سالیانه یک دفعه
بهار اشک شود بر مصیبتت تقدیم

تو را شبانه کجا پابرهنه می بردند؟
سرشک دیده و دلها به غربتت تقدیم

خدا نکرده به کوچه مگر زمین خوردی؟
هزار آیه شفا بر جراحتت تقدیم

به جای حرف جسورانه که نثارت شد
سرود مهر به قلب پر عصمتت تقدیم

به جای سرزنش دست سیلیِ گلچین
تمام بوسه ی گلها به ساحتت تقدیم

زمان خوردن سیلی نسیم شاهد بود
سلام یاس نبی شد به غیرتت تقدیم

بیا و بانی یک سفره ی حسینی باش
ثواب روضه ی جدِت به خدمتت تقدیم

همانکه تشنه سر از پیکرش جدا کردند
حسین آنکه سرش را به نیزه ها کردند

سید محمد میر هاشمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:26 AM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

باز از دعای مادر نام آشنای ما

امشب بساط روضه به پا شد برای ما

 

خون گریه می کنند تمام ستاره ها

همراه چشم های زمین پا به پای ما

 

از بوی دود و آتش کوچه مشخّص است

بوی مدینه می دهد این گریه های ما

 

یک عدّه از سقیفه شبیه مغیره باز

خون کرده اند بر جگر مقتدای ما

 

با ریسمان و هیزم و آتش رسیده اند

تا که نمک زنند به زخم عزای ما

 

یک پیرمرد پای پیاده ! چه روضه ای !

خاکی به سر کنید از این ماجرای ما

 

شیخ الائمه و سر عریان عجیب نیست ؟

این ها شده است غصّه ی بی انتهای ما

 

وحید محمدی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:26 AM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

منی که بر همه عالم گره گشا بودم

میان موج مصیبات مبتلا بودم

همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است

به وقت فتنه چه بی یارو آشنا بودم

کنار منبر من مکتب جدید زدند

در آن غبار زمان چشمه هدی بودم

حیققت همه قرآن میان قلب من است

منم که بر همةخلق رهنما بودم

شبی که از همه سو ریختند در خانه

فقط بیاد غریبیِ مرتضی بودم

قیام داشتم و ناگهان زمین خوردم

سحر که غرق مناجات با خدابودم

در آستانة در صورتم به جایی خورد

اسیر ضربه سیلیِ بی هوا بودم

میان کوچه باریک گیر افتادم

شبیه مادر خود زیرِ دست وپا بودم

همین که شعلة آتش به دامنم افتاد

نفس نفس زدم و یاد خیمه ها بودم

اگرچه شکرخدا دختری نسوخت ولی

به یاد شام غریبان کربلا بودم

سرم برهنه،شبانه کسی ندید چه شد

به یاد شام و نظرهای بی حیا بودم

کمی ز روضه گودال بر سرم آمد

به گیسوان پریشان چودرنوا بودم

نخورد یک نوک نیزه به پیکرم اما

به یاد قاری بالای نیزه ها بودم

شاعر: قاسم نعمتي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:26 AM
تشکرات از این پست
mohammad_khoshghamat
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

باز روي سر تو ريخته اند

شعله پشت در تو ريخته اند

 

گريه ات را كه بهانه كردند

باز هم حمله شبانه كردند

 

ريسمان بسته به بازوي تو شد

باز زخمي روي ابروي تو شد

 

رحمي آن خصم پليد تو نداشت

حرمت موي سفيد تو نداشت

 

پشت مركب تن پاكت بردند

پا برهنه روي خاكت بردند

 

كو عباي تو و عمامه ي تو ؟

پر ز خاك است چرا جامه ي تو ؟

 

اشك چشم تر تو مي ريزد

قلب اين دختر تو مي ريزد

 

گيسويت از چه پريشان شده است

دخترت ديده و گريان شده است

 

ببريدش ولي با لشكر نه !

مي زنيدش ؟ جلوي دختر نه ...

 

پيرمرد است مراعات كنيد

احترامي حق سادات كنيد

 

پيرمرد است زمينش نزنيد

تازيانه به جبينش نزنيد

***

گرچه آتش به سرايت زده اند

با لگد بر روي پايت زده اند

 

گرچه بردند تو را نيمه ي شب

سر برهنه شده پشت مركب

 

ولي هرگز تن تو تير نخورد

به خدا جسم تو شمشير نخورد

 

پيكرت پهن به گودال نشد

زير پا جسم تو پامال نشد

 

داغ فرزند تو را پير نكرد

نيزه اي بر دهنت گير نكرد

 

خيزران بر لب تو بوسه نزد

به رگت زينب تو بوسه نزد

 

كسي از پشت سرت را نبريد

جلوي ديده ي زهرا نبريد

 

ناگهان ولوله و غوغا شد

بر سر نعش حسين دعوا شد

 

يكي آمد كه عصا را ببرد

ديگري خواست عبا را ببرد

 

به كلاخود سرش رحم نكرد

به زره يا سپرش رحم نكرد

 

همه ي پيكر او غارت شد

پاي تا به سر او غارت شد

 

رضا رسول زاده

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

خورشید بود و ماه به نورش نظاره داشت

در كهكشان علم هزاران ستاره داشت

عطر كلام وحی ز لعل لبش چكید

فضل و مقام و منزلتی بی شماره داشت

در مكتب فضیلت و جاوید دانشش

او بوبصیر و مؤمن طاق و زُوراره داشت

كس پی نبرده است بر این نور لایزال

دریای فضل او مگر آخر كناره داشت

هرگز خزان ندید گلستان علم او

زیرا كه این بهشت بهاری هماره داشت

سوگند بر ترنم قرآن كه هل اتی

بر جود و بر سجیت او استعاره داشت

آتش برای خادم او چون خلیل شد

وقتی تنور شعله كشید و شراره داشت

پوشانده بود ابر غمی آفتاب را

هرگه به سوی كرببلا او نظاره داشت

لرزید بندبند تنش در عزای او

وقتی به داغ و ماتم زهرا اشاره داشت

حاجت به زهر دادن این مقتدا نبود

زیرا دلی چنان جگرش پاره پاره داشت

تنها نه در بقیع «وفائی» كه این امام

در سینه های ما همه دارالزیاره داشت

 

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

شب جمعه به لب نوا دارد

نفسش بوي کربلا دارد

 

به روي سر در حسينيه اش

پرچم صاحب اللوا دارد

 

بارها گفته کربلا رفتن

پا برهنه عجب صفا دارد

 

روضه مي خوانَد اشک چشمانش

مگر اين روضه انتها دارد؟

 

هر کسي که دلش حسيني شد

سهمي از آن همه بلا دارد

 

نيمه شب شعله مي کشد آتش

از دري که حريم ها دارد

 

آمده اين کسي که دنبالش

از جسارت مگر اِبا دارد؟

 

پا برهنه، کشان کشان، مي بُرد

نه عمامه وَ نه عبا دارد

 

وسط کوچه دست بسته ي او

يک مدينه غم و عزا دارد

 

به رويش تيغ مي کشند اما

آهِ مظلوم ماجرا دارد

 

آمد اينجا پيمبر خاتم

آري اين مرد هم خدا دارد

 

او پي فرصتي ست تا هر دم

روضه ي کربلا به پا دارد

 

آتشش مي زند غمي جانسوز

ولي از گفتنش حيا دارد

 

حرف از عمه جان سادات است

شرح اين روضه ، روضه ها دارد

 

مي رسد بر فراز تل زينب

ناله ي وا محمدا دارد

 

حنجري تشنه ذکر حق گويان

خنجري تشنه از قفا دارد ...

 

پيکري غرق خون رها مانده

و سري روي نيزه جا دارد

 

مي رسد وارثش به خون خواهي

خون اين کشته خونبها دارد

 

یوسف رحیمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند

مثل حیدر درمیان کوچه هایش می کشند

 

نامسلمانان به فکر سنّ وسالش نیستند 

پابرهنه،بی عمامه ،بی عبایش می کشند

  

بی مروّت ها سوار مرکب ودنبال خود 

(پیرمرد)ی را(پیاده)،(بی عصا)یش می کشند

  

با(طناب)و(دست بسته)،(سیلی) و آتش به در(ب) 

لحظه لحظه عکس مادر را برایش می کشند

  

نای رفتن را ندارد در تنش اما به زور

درمیان کوچه زیر دست وپایش می کشند

  

روضه هارا در خیالش هی مجسم می کنند 

از مدینه نا گهان تا کربلایش می کشند

 

***

 

((زینت دوش نبی))*افتاده (بی سر بر زمین) 

وای بر من از کجاها تا کجایش می کشند**

  

شاه غیرت روی خاک افتاده وبی غیرتان 

نقشه ی حمله به سوی خیمه هایش می کشند

  

چون نمی برّید خنجر حنجرش را از جلو 

ناکسان این بار خنجر از قفایش می کشند

  

کاروان عصمت وتوحید را،(نامحرمان) 

کربلا تا کوفه وشام بلایش می کشند

  

***

 

اشک دختر بچه ای یک شهر را بر هم زده 

با سر باباش جان را از صدایش می کشند

 

***

 

در قنوتش رفته در فکر تمام روضه ها 

ناگهان سجاده را از زیر پایش می کشند

 

 شاعر: مجتبي خرسندي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

دلم به غير شما با كسي موافق نيست

گلي به عطر خوش پيچك و شقايق نيست

به دست اتش دوزخ هميشه در بند است

به نامي نامي تو هر كسي كه عاشق نيست

به غير سينه ي پاكت كه معدن علم است

دگر به هيچ كجا اينهمه حقايق نيست

به پاي مكتب تو هر كه آمد عالم شد

براي درك كلاس تو هر كه لايق نيست

نشسته ام بدهم گوش بر رواياتت

قسم به جان تو بهتر از اين دقايق نيست

اگر كه مذهب من جعفري و شيعه شده

مراد مكتب من جز "امام صادق " نيست

 

كسيكه حكم ولا از خود پيمبر داشت

دلي شبيه بهشت خدا معطر داشت

كسيكه نور نگاهش زلال باران بود

ميان قاب دو چشمش هميشه كوثر داشت

كسيكه نيمه ي شب حرمتش شكسته شد و

دلي شكسته و چشمي ز غصه ها تر داشت

سه بار دشمن او قصد جان او را كرد

ولي ز ترس پيمبر از او نظر برداشت

زمان سوختن درب خانه اش تنها

نفس نفس روي لبها نواي مادر داشت

دل خودش به كنار حرم سرايش سوخت

ز داغ اينكه در آن خانه چند دختر داشت

در آن كشاكش و در بين آنهمه آتش

دلي به ياد غم كربلا چه مضطر داشت

به ياد ساعت اخر ميان قربانگاه

كه شمر آمد و قصد بريدن سر داشت

و باز پيش دو چشمان او مجسم شد

كسي كه نيت حمله به سمت معجر داشت

 

شاعر : محمد حسن بيات لو

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

دارم براي رنگ تنت گريه ميكنم

پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم

 

باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟

يا بردن تو بردن با احترام بود؟

 

باور كنيم شأن تو را رد نكرده است؟

اين بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟

 

گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند

روي سر تو از در و ديوار ريختند

 

هرچند بين كوچه تنت را كشيد و برد

دستِ كسي به رويِ زن و بچه ات نخورد

 

باران تير و نيزه نصيب تنت نشد

دست كسي مزاحم پيراهنت نشد

 

اين سينه ات مكانِ نشست كسي نشد

ديگر سر تو دست به دست كسي نشد

 

علي اكبر لطيفيان

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:34 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها