0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

نه رواقی، نه گنبدی، حتی

سنگ قبری سرمزار تو نیست

غیرمُشتی کبوتر خسته

خادمی، زائری، کنار تو نیست

**

بغضهایم کجا دخیل شوند

پس ضریحت کجاست آقاجان

روضه خوان ها چرا نمی خوانند

گریه ها بی صداست آقاجان

**

گنبدی نیست تا دلم بپرد

پابه پای کبوتران شما

کاش می شد که دانه ای گیرم

امشب از دست مهربان شما

**

حرف ِ گلدسته را نباید زد

تا حسودان شهر بسیارند

از شما خانواده آقاجان

درمدینه همه طلبکارند

**

حیف آن چاهها که حیدر کند

چقدر مادرت دعاشان کرد

عوض آن همه محبت ها

این مدینه چه خوب جبران کرد

 **

کاش ایران می آمدی آقا

نزد ما اهلبیت محترمند

پیرمظلوم بی حرم، اینجا

پسران تو صاحب حرمند

**

کاش ایران می آمدی آقا

مُلک ری قبله ی ولا می شد

مثل مشهد برایتان اینجا

مشهد الصادقی بنا می شد

**

کاش ایران می آمدی آقا

قدمت روی چشم ما جا داشت

کاش خاک شلمچه و فکه

عطریاس عبایتان را داشت

**

کاش ایران می آمدی آقا

مردمش رأفت و حیاء دارند

ریسمان دست هم نمی بندند

همه دلهای با صفا دارند

**

کاش ایران می آمدی آقا

در مدینه غریب افتادید

من بمیرم برایتان؛ گیر ِ

عده ای نانجیب افتادید

**

کاش ایران می آمدی آقا

مردمش از مغیره بیزارند

حرمت گیسوی سپیدت را

در مدینه نگه نمی دارند

**

کاش ایران می آمدی آقا

نوکری تو کم ثوابی نیست

همه جا از فضائلت گویند

صحبت ازمجلس شرابی نیست

 

وحید قاسمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

درشب غصه دلم رنگ سحر میخواهد

وقت پرواز شده بال سفر میخواهد

 

غربت شهر مدینه همه جا معروف است

روضه اش خون دل و دیده تر میخواهد

 

حرمت موی سپیدم که در این شهر شکست

قصه ای شد که سرانجام جگر میخواهد

 

همه قوت من را اثر زهر گرفت

آهم از بغض ترک خورده اثر میخواهد

 

نیمه شب دشمن و بی حرمتی اش یادم هست

او چه از جان منِ سوخته پر میخواهد

 

طرف کوچه کشیدند و عبایم افتاد

بردن پیر مگر چند نفر میخواهد؟

 

آتش و هیزم و کوچه همه اش تکراری ست

غم این صحنه فقط ضربه ی در میخواهد

 

نه عمامه به سرم بود زمین افتادم

نه کسی دور و برم بود زمین افتادم

 

جام چشم من بی تاب پر از غم میشد

داشت لبریز غم و گریه ی نم نم میشد

 

هر قدم پشت سر مرکب دشمن آن شب

از نفس های من سوخته دل کم میشد

 

بند نعلین و کهن سالی و رنج کوچه

به زمین خوردن من داشت مسلم میشد

 

ماه شوال که حال دل من را میدید

با زمین خوردن من داشت محرم میشد

 

بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت

در نظر روضه ی گودال مجسم میشد

 

آه چقدر نیزه و شمشیر بساط قتل...

...تشنه ی خسته به گودال فراهم میشد

 

پنجه ی قاتل بی رحم به جانش افتاد

با سر زلف خودش داشت معمم میشد

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

باز از دعای مادر نام آشنای ما

امشب بساط روضه به پا شد برای ما

خون گریه می کنند تمام ستاره ها

همراه چشم های زمین پا به پای ما

از بوی دود و آتش کوچه مشخّص است

بوی مدینه می دهد این گریه های ما

یک عدّه از سقیفه شبیه مغیره باز

خون کرده اند بر جگر مقتدای ما

با ریسمان و هیزم و آتش رسیده اند

تا که نمک زنند به زخم عزای ما

یک پیرمرد پای پیاده! چه روضه ای!

خاکی به سر کنید از این ماجرای ما

شیخ الائمه و سر عریان عجیب نیست ؟

این ها شده است غصّه ی بی انتهای ما

 

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

عاشقم از تبار سلمانم

زیر دین محبتت باشم

آمدم تا تمامی عمرم

دست بر سینه خدمتت باشم

 **

جان من از ارادتت لبریز

محو تو غرق نور خواهم شد

امرکن روی چشم یا مولا!

وارد در تنور خواهم شد

 **

پای دَرست ملائکه حاضر

نَفَس تو زُراره می سازد

یا هزاران هُشام را چشمت

می کند تا اشاره، می سازد

 **

درس امروز می شود تعطیل

مرثیه خوان رسید گریه بکن

مجلس روضه مجلس درس است

ابن عفّان رسید گریه بکن *

 **

شانه هایت به لرزه می افتند

وسط گریه می روی از حال

وسط روضه ی لب تشنه

وسط روضه ی سر و گودال

 **

جدّ تو شد غریب و غرقه ی زخم

بین گودال دست و پا می زد

هیچ کس یاری اش نکرد او هم

مادر خویش را صدا می زد

 **

وسط روضه های مرثیه خوان

صحن چشمت شبیه دریا شد

ضجه هایت بلند شد تا که

شمر از روی سینه اش پا شد

**

راستی چند روز قبل از این

خانه ات را چرا شراره زدند

دل تو غرق زخم بود ولی

روی زخمت نمک دوباره زدند

 **

چه شد آن شب که حرمت تو شکست

بی عمامه چرا تو را بردند

پا برهنه، شبانه، بین نماز

بی خداها کجا تو را بردند؟

 **

مو پریشان شدی در آن کوچه

گرد و خاکی شده است پیرهنت

چه بگویم که خاک بر دهنم

بین کوچه کشیده شد بدنت

 **

درد پهلو برید امان تو را

تا در آن کوچه ها تو را بردند

صفحه ی روضه ها عقب برگشت

مادرت را چقدر آزردند...

 

محسن حنیفی

 

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

از كار غربتت گره‌ای وا نمی‌كند

این شهر ، با دل تو مدارا نمی‌كند

این شهر ، زخم بی‌كسی‌ات را...عزیز من

جز با دوای زهر مداوا نمی‌كند

این شهر ، در میان خودش جز همین بقیع

یك جای امن بهر تو پیدا نمی‌كند

اینجا اگر كسی به سوی خانه‌ات رود

در را به غیر ضرب لگد وا نمی‌كند

این شهر ، شهرِ شعله و هیزم به دستهاست

با آل فاطمه به جز این تا نمی‌كند

ابن ربیع  پست چه آورده بر سرت؟

شرم و حیا ز سِنّ تو گویا نمی‌كند

بالای اسب در پیِ خود می‌كشاندت

رحمی به قامتِ خَمَت امّا نمی‌كند

تا می‌خوری زمین به تو لبخند می‌زند

اصلاً رعایت رَمَقت را نمی‌كند

زخم زبانش از لب شمشیر بدتر است

یك ذرّه احترام به زهرا نمی‌كند

اینجا مدینه هست، دگر كربلا كه نیست

پس یورشی به معجرِ زن ها نمی‌كند

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

 

سنگین تر از مصیبت تو درد و داغ نیست

وقتـی بـرای قـبـر تـو حـتـی چراغ نیست

مـسـت انـد از سـبـوی کـلامـت زراره ها

سروی به امتداد تو در صـحن باغ نیست

پـر می کشد کبوتر احساس من ... ولی

جـز بـر فــراز گــنـبـد تـو اشـتیاق نیست!

مـثل عـلـی مـسافر این کوچه ها شدی

ایـن مـثـل مرتضی شدنت اتفاق نیست

حـل می شود شـبـانه مـعمای بغض ها

وقتی که ماه روشن تو در محاق نیست

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

بر جان آفرینش منصور زد شراره

 قلب امام را کرد با زهر پاره پاره

 شوّال شد محرّم بالله قسم از این غم

 باید که ناله خیزد از قلب سنگ خاره

 بر آن عزیز حیدر این بود ارث مادر

 کز خانه اش به گردون بالا رود شراره

 در بین راه آن شب جانش رسید بر لب

 از بس که دید آزار از خصم دون هماره

 او روی زین نشسته این با دو دست بسته

 این پشت سر پیاده او پیش رو سواره

 یا مصطفی! نگاهی از دل بر آر آهی

 بر پاره ی تن خود یک لحظه کن نظاره

 با قتل صادق تو قرآن ناطق تو

 داغ تو در مدینه تکرار شد دوباره

 دشمن شراره اش ریخت در سینه لحظه لحظه

 منصور بارها کرد بر قتل او اشاره

 هر چند دخترانش دیدند داغ بابا

 دیگر نبردشان خصم از گوش گوشواره

 گردید ماه رویش در ابر خاک، پنهان

 دیگر نداشت بر تن از زخم ها ستاره

 «میثم» امام صادق مظلوم از این جهان رفت

 با رنج بی حساب و با درد بی شماره

 

غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

منی که بر همه عالم گره گشا بودم

میان موج مصیبات مبتلا بودم

همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است

به وقت فتنه چه بی یار و آشنا بودم

کنار منبر من مکتب جدید زدند

در آن غبار زمان چشمۀ هدی بودم

حیققت همه قرآن میان قلب من است

منم که بر همۀ خلق رهنما بودم

شبی که از همه سو ریختند در خانه

فقط به یاد غریبیِ مرتضی بودم

قیام داشتم و ناگهان زمین خوردم

سحر که غرق مناجات با خدا بودم

در آستانۀ در صورتم به جایی خورد

اسیر ضربۀ سیلیِ بی هوا بودم

میان کوچۀ باریک گیر افتادم

شبیه مادر خود زیرِ دست و پا بودم

همین که شعلۀ آتش به دامنم افتاد

نفس نفس زدم و یاد خیمه ها بودم

اگرچه شکر خدا دختری نسوخت ولی

به یاد شام غریبان کربلا بودم

سرم برهنه، شبانه کسی ندید چه شد

به یاد شام و نظرهای بی حیا بودم

کمی ز روضۀ گودال بر سرم آمد

به گیسوان پریشان چو در نوا بودم

نخورد یک نوک نیزه به پیکرم اما

به یاد قاری بالای نیزه ها بودم

 

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

حلقه اشک چو در چشم ترم می پیچد

ناله ی بی کسی ام بین حرم می پیچد

جای اصحاب که در خواب تغافل هستند

مثل گرداب بلا دور و برم می پیچد

با وجودی که شبانه کتکم زد دشمن

در همه شهر مدینه خبرم می پیچد

این یهودی چه وقیهانه به دور دستم

ریسمان بین قنوت سحرم می پیچد

دشمنم مثل علی پارچة عمامه

دور گردن عوض دور سرم می پیچد

تا ز درگاهیِ خانه گذرم می افتد

بی هوا درد میان جگرم می پیچد

مسئله باز برایم شده در کوچه چرا

گوشه چادرو پا هر دو به هم می پیچد

بعد از آن ضربه سنگین عدو چون مادر

همه عالم بخدا دور سرم می پیچد

گیرد او موی سرم در نگهِ اهل حرم

صحنه کرببلا در نظرم می پیچد

شاعر: قاسم نعمتي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است

رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد

ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!

پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است

دست بسته،مو پریسان،صورتش خاکی شده

با دلی پرغصه یاد کربلا افتاده است

دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد

یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است

باز هم او مرد بودو هر دو دستش باز شد

یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است

درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا

کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است

بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او

راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است

بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون

چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است

شاعر: قاسم

نعمتي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

قامت آسمان خم است امشب

 

دل عالم پر از غم است امشب

 

 

 

از دو دیده به وسعت دریا

 

خون ببارم اگر کم است امشب

 

 

 

چشم کم سوی مادرم زهرا

 

خیسِ باران نم نم است امشب

 

 

 

داغ سنگین سینهء زهرا

 

مثل داغ محرّم است امشب

 

 

 

هر کسی روضه آمده حتماً

 

نامه دارد که محرم است امشب

 

 

 

خانهء پیرمرد شهر نبی

 

هدف سیل ماتم است امشب

 

 

 

دست بسته که برد آقا را

 

باز خون کرد قلب زهرا را

 

 

 

باز هم قصّهء در و آتش

 

ماجرای کبوتر و آتش

 

 

 

باز امشب به یاد می آید

 

واژه های در و پر و آتش

 

 

 

مثل آن روزهای دلتنگی

 

قصّهء تلخ مادر و آتش

 

 

 

حیدر و چشم های بارانی

 

مانده در کار همسر و آتش

 

 

 

پیرمرد و سر نپوشیده

 

چشم از غصّه ها تر و آتش

 

 

 

در مدینه در و پر و آتش

 

کربلا ، خیمه ، معجر و آتش

 

 

 

زخم های دلش امانش برد

 

دم آخر عطش توانش برد

شاعر: وحيد محمدي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آقا تو را چون حیدر کرار بردند

در پیش چشم بچه های زار بردند

 

تو آن همه شاگرد داری پس کجایند

آقا چه شد آنشب تو را بی یار بردند؟

 

این اولین باری نبود این طور رفتید

آقا شما را اینچنین بسیار بردند

 

وقتی شما فرزند ابراهیم هستی

 قطعاً شما را از میان نار بردند

 

آنشب میان کوچه ها با گریه گفتی...

که عمه جان را هم سر بازار بردند

 

یاد رقیه کردی آنجا که شما را

پای برهنه از میان خار بردند

 

این ظاهر درهم خودش می گوید آقا

حتما شما را از سر اجبار بردند

 

سخت است اما آخرش تابوت تان را

 آقا هزاران شیعه در انظار بردند

 

مهدی نظری

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

بازهم بی کسی یک آقا

باز هم ماحرای دست و طناب

پیش چشمان آسمانی ها

باز شهر مدینه گشته خراب

**

باز هم زنده شده در این کوچه

قصه ی تلخ آتش و خانه

خودشان را به زور جا کردند

شعله ها روی بال پروانه

**

آبرو دار این دیار چرا ؟

شده بی تکیه گاه و بی یاور

نا نجیبانه سوی او آمد

بی کسی و غریبی حیدر

**

پیرمرد قبیله شد هدفِ

آتش و تازیانه و تهدید

مَرد ها مرده اند در این شهر

به غریبیش دشمنش خندید

**

حرمت کعبه ی مدینه شکست

تا شده ظالمانه زانویی

شکر حق در میان این خانه

بار شیشه نداشت بانویی

**

بی خدا ها نگه نمی دارند

حرمت سن و سال آقا را

وای من باز هم در آوردند

اشک های دو چشم زهرا را

**

بچه های سقیه در دل شب

«عزت و احترام را بردند »

پا برهنه بدون عمامه

وحشیانه امام را بردند

**

بس دویده به پشت یک مرکب

نفس پیرمرد گشته تمام

قد او را خمیده تر کرده

ناسزا و جسارت و دشنام

**

کربلا را به چشم خود می دید

روضه خوان امام کرببلا

کرده داغ رقیه را زنده

پشت مرکب دویدن آقا

 

محمد حسین رحیمیان

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

وسط شهر نبی غوغا بود

 

روضه در قامت عاشورا  بود

 

 

 

همه جا بوی مصیبت می داد

 

باز هم فصل غم دنیا بود

 

 

 

روضه خوان بود دل بی تابت

 

گریه کن مادر تو زهرا بود

 

 

 

خانه آل علی بود که باز

 

شعلهء آتش در بالا بود

 

 

 

زن و فرزند تو در خانه و ترس

 

در نگاه همگی پیدا بود

 

 

 

کف پایت همه تاول زده بود

 

حرف از دخترکی تنها بود

 

 

 

دختری که همه جا دنبال

 

نیزه داران سر بابا بود

شاعر: وحيد محمدي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

همه شب را به دعا سر کردی

 

شهر را جمله منوّر کردی

 

 

 

با نفس های لبالب عطرت

 

خانه را تا که معطّر کردی ،

 

 

 

ناگهان آتش ظلم آمد و تو

 

قصّه را قصّهء مادر کردی

 

 

 

یاد میخ و در و دیوار و فشار

 

چشم دریا شده را تر کردی

 

 

 

با زمین خوردن خود در پی اسب

 

یاد عبّاس دلاور کردی

 

 

 

عرق سرد جبینت می گفت

 

یاد دردانهء پرپر کردی

 

 

 

می شد از زخم دو دستت فهمید

 

یاد تنهایی حیدر کردی

شاعر: وحيد محمدي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:25 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها