0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد

روضه ات شعله به دامان ثريا ميزد

مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند

پیر مردی که نفس در پی آنها میزد

 


آن طرف گریه ي طفلان من و در این سو

خنده بر بي كسي ام دشمن زهرا می زد 

نيمه جاني كه در آتش پي ِ طفلانش بود

شعله وقتي ز در سوخته بالا ميزد

آه از آن بزم شرابی که به يادم آورد

داغ آن زخم که نامرد به لبها میزد

یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود

تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد

همه ي قدرت خود جمع نمود اما دید

خیزران را به لب زخمی بابا میزد

ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد

در عوض عمه ي ما بود که خود را میزد

(حسن لطفي)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آئينه بود و سنگْ دلش را شكسته بود

عمري به پايِ لحظه ي مرگش نشسته بود

آن شب دلش براي زيارت گرفته بود

از شوق ِ وصل ، بندِ دل از هم گسسته بود

 


صادق ترين سروده ي ديوان كردگار

از آن همه دروغ از آن شهر خسته بود

تكرار قصه ي علي و بند و كوچه هاست

روشن ترين دليل همان دست بسته بود

پاي پياده در پي مركب امام عشق

انگار روي اسب مغيره نشسته بود

بر خاك خورد و گفت كه اي واي مادرم

آن شب ، شبِ زيارت پهلو شكسته بود

 (محمد ناصري)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد

روضه ات شعله به دامان ثريا ميزد

مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند

پیر مردی که نفس در پی آنها میزد

 


آن طرف گریه ي طفلان من و در این سو

خنده بر بي كسي ام دشمن زهرا می زد 

نيمه جاني كه در آتش پي ِ طفلانش بود

شعله وقتي ز در سوخته بالا ميزد

آه از آن بزم شرابی که به يادم آورد

داغ آن زخم که نامرد به لبها میزد

یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود

تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد

همه ي قدرت خود جمع نمود اما دید

خیزران را به لب زخمی بابا میزد

ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد

در عوض عمه ي ما بود که خود را میزد

(حسن لطفي)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

اگر چه اصل و نسب از تبار اُلفت داشت

به بي وفائي اين روزگار عادت داش


دوباره سينه ي دريائي اش پر از غوغاست

که بين آن همه شاگرد باز هم تنهاست

 


شب و سکوت و مناجات دلنوازش بود

فضاي شهر پر از عطر جانمازش بود

ز سوز اشک تن پيرمرد مي لرزيد

وَ پا به پاي تنش خاک سرد مي لرزيد

نشانه ها همه آيات شام آخر بود

که اين همه به لبش ذکر واي مادر بود

 

 


سر نماز و دعا بود دوره اش کردند

چقدر مردم اين قوم پست و نامردند

چقدر ساده شکستند خلوت او را

وَ زير پاي نهادند حرمت او را

طناب و اين همه آدم دگر براي چيست؟

براي بردن يک پيرمرد لازم نيست

دوباره داغ مدينه خدا به خير کند

امام و دشمن و کينه خدا به خير کند

برو فرشته بياور عباي آقا را

دوباره جفت نما کفشهاي آقا را

کسي نمي دهد اين جا بها به موي سپيد

که باز کار امامي به قتلگاه کشيد

امام پير پياده نفس نفس مي زد

زمين که خورد اجازه نداشت برخيزد

به روي خاک کشيدند جسم مولا را

دوباره تازه نمودند داغ زهرا را

شبانه رفت و غريبانه تا خدا پر زد

از اين قفس وَ از اين شهر بي صفا پر زد

دوباره باز عزا بين عرش بر پا شد

امام پير هم از بي حرم ترين ها شد

(محمد ناصری)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

کوچه کوچه مدینه لبریز از

عطر و بوی محمّدی شده است

به تن شهر باز گشته حیات

غرق در رفت و آمدی شده است

 


 

دم به دم با دم مسیحائیت

منتشر می کنی حقایق را

به دیار مدینه می بخشد

چشمهای تو صبح صادق را

 

مثل جدت مدینة العلمی

ششمین آفتاب اندیشه

با بیان پیمبرانه‌ی تو

شد به پا انقلاب اندیشه

 

با شکوه تو تا هزاران سال

سرفراز است رایت شیعه

که به «قال الامام صادق» ها

زنده مانده هویّت شیعه  

لحظه لحظه زراره پرور بود

یابن طاها! نبوغ چشمانت

شده صدها مفضّل و جابر

ریزه خوار فروغ چشمانت

 

در عروج الهی ات هر دم

جان تو شوق بندگی دارد

نیمه‌ی شب قنوت دستانت

درس عشق و پرندگی دارد

 

مست پرواز می‌کند دل را

ربنای فصیح چشمانت

به جهان جان تازه بخشیده

لحظه لحظه مسیح چشمانت

 

یک شب بیقرار و بارانی

که تو بودی انیس سجاده

از غم تو فراتِ خون می شد

زمزم چشم خیس سجاده

 

آن شبی که در آتش کینه

باغ یاس و شقایقت می سوخت

هیزم و تازیانه آوردند

چقدر قلب عاشقت می سوخت

 

ای محاسن سپید آل الله!

دست بسته تو را کجا بردند

تن تو در مدینه بود اما

دلتان را به کربلا بردند

 

قلب تو مثل این حسینیه ها

شب جمعه همیشه هیات داشت

داغ هفتاد و دو گل پرپر

در نگاه ترت اقامت داشت

 

گریه بر داغ سید الشهدا

شده بود افضل العباداتت

وقت روضه دل تو زائر بود

گوشه‌ی قتلگاه میقاتت

 

مجلست روضه خوان نمی خواهد

در حضورت اشاره ای کافی است

تا شود حجره‌ی تو کرب و بلا

گریه‌ی شیرخواره ای کافی است

 

آن شبی که سه مرتبه آمد

خاتم الانبیا به یاری تو

از غروب غریب عاشورا

یاد می کرد اشک جاری تو

 

این طرف بی کسی اهل حرم

آن طرف ازدحام و هلهله بود

این طرف یک امام بی یاور

آن طرف یک سپاه حرمله بود

 

دیگر از کاروان عاشورا

چشم در خون نشسته ای مانده

تکیه گاهی به غیر غربت نیست

آه نیزه شکسته ای مانده

 

یک نگاهش به غربت زینب

یک نگاهش به سوی جانان است

لحظه های تلاطم عرش و

لحظه های عروج قرآن است

 

ضربه‌ی تیغ ها رقم می زد

غرق خون،‌ اعظم مصائب را

«أم حسبت...» به روی نی بردند

سر زخمی نجم ثاقب را

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آن قدر بي‌صدا و خموش از ترانه‌اي

حِس مي‌كنم شكسته و بي‌آشيانه‌اي

آقا شنيده‌ام پِيِ مركب دويده‌اي

پاي برهنه،نيمه‌ي شب،چي كشيده‌اي؟

 


با پنجه زهر بر جگرت چنگ مي‌زند

با لكّه‌هاي خون به لبت رنگ مي‌زند

***

گيسو سفيد ، قدّ كمان ، بين بستري

آقا چه قدر پير شدي...شكل مادري

 

اشك فراق در نگهت موج مي‌زند

دلواپس يتيميِ موسي بن جعفري

چشم بقيع منتظر مقدمت شده

تو آخرين امانت شهر پيمبري

حالا به ياد خاطره‌ي دست بسته‌ات

گريان براي غربت زهرا و حيدري

آتش گرفت خانه‌ات امّا كسي نشد

در بين شعله كُشته‌ي ديواري و دري

آتش گرفت خانه‌ات امّا در آن ميان

از خانواده‌ي تو نبُردند معجري

***

دشمن براي قتل تو شمشير مي‌كشيد

قلب نبي ز غصه‌ي تو تير مي‌كشيد

پيغمبر خدا به كجا بود...كربلا...

آنجا كه خون ز فاجعه تصوير مي‌كشيد

وقتي سر حسين به نيزه بلند شد

كلّ سپاه نعره‌ي تكبير مي‌كشيد

(علي صالحي)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

من ولی‌الله اعظم مقتدای راستینم

چشمۀ عین الحیاتم صاحب علم الیقینم

رهنمای اهل ایمان مقتدای اهل دینم

آفتاب علم و دانش در سما و در زمینم

 


گوهر شش بحر نورِ ذاتِ رب العالمینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

علم در عالم تجلی می‌کند از منبر من

نور دانش بود از اول هاله‌ای دور سر من

اهل عرفان چهره بنهادند بر خاک در من

تا ابد جوشد شراب معرفت از کوثر من

وارث علم و کمال و حلم ختم المرسلینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

**** 

در حیات علم می‌جوشد مسیحا از لب من

بس اساتید جهانی کآمدند از مکتب من

روزها باشد همه روز من و شبها شب من

سالکان را رستگاری نیست جز در مذهب من

کلک دانش در کف و دست خدا در آستینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

جابر حیان من تا صبح محشر می‌درخشد

مؤمن طاقم چو خورشید منور می‌درخشد

از لب بوحمزه‌ام پیوسته گوهر می‌درخشد

در دم گرم هشامم نطق حیدر می‌درخشد

دوست دارم منطق کوبندۀ او را ببینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

من سپهر معرفت، اصحاب و انصارم ستاره

دانش‌آموزان درسم تا قیامت بی‌شماره

تا زمان باقی است باشد لحظه‌هایم یادواره

مکتب گیتی فروزم راست حمران و زراره

ابن نعمان‌ها زند موج از یسار و یمینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

انقلاب علمی من بود عاشورای دیگر

باز شد از آن به اهل معرفت دنیای دیگر

دهر شد از نور علمم جنۀ الاعلای دیگر

علم پیدا کرد از قدر و جلالت جای دیگر

عالمی شد در بهشت علم و دانش خوشه چینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

من ز بحر نور باغ کربلا را آب دادم

من در دانش به روی عالم و آدم گشادم

من بنای مذهب جعفر در این عالم نهادم

سال‌ها سینه سپر کردم، مقاوم ایستادم

می‌نشد یک لحظه در نشر کمال از پا نشینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

من همان صندوق اسرار علوم ذوالجلالم

نیست در ملک خدای لایزال خود زوالم

سرکشان علم گردیدند یکسر پایمالم

لال گردیدند پیش منطق علم و کمالم

پنج حجت را به فرمان الهی جانشینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

داغ‌ها دیدم ز اولاد پیمبر صبر کردم

ظلم‌ها دیدم ز منصور ستمگر صبر کردم

خصم در کاشانه‌ام افروخت آذر صبر کردم

مثل بابایم علی مانند مادر صبر کردم

حبس شد در سینۀ سوزان شرار آتشینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

برد با پای پیاده خصم سوی قتلگاهم

دست بسته، سر برهنه، در همان شام سیاهم

لب فروبستم، ولیکن بر فلک می‌رفت آهم

بود فرزندی زهرا و علی تنها گناهم

زخم‌ها از طعنه‌ها آمد به قلب نازنینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

حق من این بود کز حقم همه محروم باشم

همچو جد خود امیرالمؤمنین مظلوم باشم

با همه قدر و جلالم تا ابد مغموم باشم

با هزاران غصه از زهر جفا مسموم باشم

هم بسوزم هم شود خاموش آوای حزینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

****

من که برتر باشد از اوج گمان، جاه رفیعم

من که خلقت را مطاعم، من که خالق را مطیعم

من که در روز قیامت اهل محشر را شفیعم

حق ندارد کس نهد صورت به دیوار بقیعم

نظم «میثم» گشته فریاد دل اندوهگینم

من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای جمال کبریا آیینه‌ات

علم کل انبیا در سینه‌ات

دانش آرد سجده بر خاک رهت

ملک نامحدود حق دانشگهت

 


با نگاهت قطره دریا می‌شود

ذره مهر عالم‌آرا می‌شود

علم آرد بر درت روی نیاز

وحی کرده بر شما آغوش، باز

نام تو نام‌‌آوران را شور داد

هفت شهر معرفت را نور داد

هم سرانگشت الهی خامه‌ات

هم کتاب‌الله، دانشنامه‌ات

حیدر و زهرا و احمد کیست؟ تو

صادق آل محمد کیست؟ تو

بوبصیرت بر بصیرت جان و سر

جابر تو علم شیمی را پدر

کرسی درست مفضل‌پرور است

هر کلامت هفت‌دریا گوهر است

گرچه تا عمق زمان‌ها تاخته

علم هم قدر تو را نشناخته

نور شد نور از چراغ مکتبت

بوسۀ آیات قرآن بر لبت

هرچه دانش گشت عمرش بیشتر

باز از او دیدم تو بودی پیش‌تر

ای ندای کبریا در گوش تو

علم پیش از شیر مادر نوش تو

ای جهاد علمی‌ات از ابتدا

حاصل خون دل خون خدا

هر کلامت صفحۀ دل را جلاست

میوه‌ای از نخل سبز کربلاست

تا که هارونت نهد پا در تنور

با نگاهش گل کند از نار، نور

پیش‌تر از خلقت این روزگار

شیعه کرده مکتبت را اختیار  

ما که خود در عالم زر بوده‌ایم

پیرو آل پیمبر بوده‌ایم

مهر آل فاطمه در خون ماست

از نخست خلقت این قانون ماست

شیعه از آغاز خلقت حیدری‌ست

شیعه تا صبح قیامت جعفری‌ست

شیعه بارانی سفید از ابر توست

شیعه هرجا هست دور قبر توست

شیعه همچون مشعل افروخته

پشت دیوار بقیعت سوخته

شیعه یک شعله است از طور شما

شیعه یک جلوه است از نور شما

شیعه را چون حی سرمد آفرید

از گِل آل محمد آفرید

اهل دوزخ شعله‌ها افروختند

مثل زهرا خانه‌ات را سوختند

گرچه از کاشانه‌ات برخاست دود

همسرت آن لحظه پشت در نبود

چشم بر دریای آتش دوختی

ذکر یازهرا گرفتی؛ سوختی

گرچه شد بر تو جسارت‌ها بسی

کودکانت را نزد سیلی کسی

تو به دست بسته کردی راه، طی

رفت کی رأس منیرت نوک نی؟

ای بقیعت بقعۀ دل‌های ما

وی مزارت شمع محفل‌های ما

تا نیاز آفرینش سوی توست

اشک «میثم» وقف خاک کوی توست

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

تیره ای از تبار تاریکی
 آبروی مدینه را بردند
پا برهنه بدون عمامه
دست بسته...تو را کجا بردند!؟

 

 

باز تکرار می شود در شهر
  
 قصه کوچه... خانه... آتش... در
  
وسط شعله پور ابراهیم
  
 روضه می خواند؛ روضهٔ مادر
  
خواب دیدم که پشت پنجره ها
  
 رو به روی بقیع گریانم
  
پا به پای کبوتران غریب
  
 در پی آن مزار پنهانم
 

گریه در گریه با خودم گفتم
  
 جان افلاک پشت پنجره هاست
  
آی مردم تمام هستی ما
  
 در همین خاک پشت پنجره هاست

فصل غم آمده زمان عزاست
 

 کُنج سینه شراره ها دارم
 

رخت ماتم به تن نمودم و باز
 

 بین چشمم ستاره ها دارم
  
آسمان نگاه غم بارم
  
رنگ و بوی مدینه را دارد
  
هر چه قدر آه هم اگر بکشم
  
 از تب سینه باز جا دارد
  
آن که یک عمر پای مکتب خود
  
 روضه می خواند و عاشقانه گریست
  
گریه هایش شبیه باران بود
  
 آن امامی که صادقانه گریست
 

ظلم تاریخ باز جلوه نمود
  
 وقت تکرار قصه شومی ست
  
با تبانی آتش و هیزم
  
جاری از چشم، اشک مظلومی ست
 

آتش دشمنان به پا شده در
  
 خانه ای در میان یک کوچه
  
می رود بی عمامه مردی در
  
 غربت بی امان یک کوچه
 

داغیِ سینه می کند باور
 
 با نفس هاش آه سردی را
  
خاک این کوچه ها نمی فهمند
 
 غربت اشک پیر مردی را
 

پیر مردی که سوز آتش را
  
 ساکت و بی کلام حس می کرد
  
پیرمردی که درد غربت را
 
 مثل جدّش مدام حس می کرد
 

پیرمردی که تا زمین می خورد
 
 نفسش در شماره می افتاد
  
دست خود می کشید بر روی خاک
  
 یاد آن گوش واره می افتاد
 


یاد یک گوش وارهٔ خونین
  
 یاد اشک نگاه طفلی بود
  
یاد آن مادری که زود گرفت
 
 دست خود را به روی چشم کبود
 

نیمه شب تا که دشمن آقا را

می کشید او به ناله می افتاد
 
یاد یک کاروان و یک کودک
 
 یاد اشک سه ساله می اقتاد
 

یاد آن کودکی که حس می کرد
  
 زخمِ زنجیرِ داغِ قافله را
 
شوری اشک او چه می سوزاند
  
 زخم صورت... و جای آبله را

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

كشید بند طناب و شما زمین خوردی

شبیه مادرتان بی هوا زمین خوردی

 تمام آینه ها ناگهان ترك خوردند
 

 

 مگر چه قدر شما با صدا زمین خوردی؟

 چه عاشقانه سر كوچه ی بنی هاشم

 به یاد حضرت خیرالنساء زمین خوردی

 شتاب مركب و زانوی خسته باعث شد

 طیّ مسیر، شما بارها زمین خوردی

 صدای ناله ی زهرا مدینه را لرزاند

 به دست بسته، غریبانه تا زمین خوردی

 دلت شكست و به یاد رقیه افتادی

 خودت برای رضای خدا زمین خوردی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

عالم ز آه تیره تر از صبح محشر است

خونِ جگر به دیده ي آلِ پیمبر است 

شهر مدینه گشته عزاخانه ي وجود

رخت سیاه بر تن زهرا  و حیدر است

 



گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت

امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است

گِریَند بر امام ششم هفت آسمان

در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است

جسمی که آب شد از جفا زیر خاک رفت

در قلب آب و خاک از این داغ آذر است

 

خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او

قبرش کنار تربت زهرای اطهر است

 

آتش زدند خانه او را حرامیان

این اجر خوبی پدر و ارث مادر است

 

جز تل خاک نیست نشانی از آن مزار

الحق که ننگ آل سعودِ ستمگر است

 

قامت خمیده،تن شده مانند شمع آب

این شاهد جنایت منصور کافر است

 

بر او بریز اشک که این گریه نزد حق

با گریه بر حسین ثوابش برابر است

 

با آنکه بسته است به رویش در بقیع

"میثم" هماره چشم امیدش به این در است

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند

 

شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک زگریه می مردند

به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه های زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده

چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

سروده علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

مباد آن که عبای تو یک کنار بیفتد
    میان راه، تن تو بی اختیار بیفتد
    تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند
    که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد
    دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست
    اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد
    توقع اثری غیر آبله نتوان داشت
    مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد
    چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و...
    چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد
    اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت
    ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد
    هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاری ست
    که آفتاب، محال است در حصار بیفتد
    علی اکبر لطیفیان  

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

(غریب آقام جان آقام آقام آقام آقام آقام 4)
امشب عزای قبر بی نشونه
روضه به پا میون آسمونه
گل های گریه باز زده جونه

 

نوحه می خونن دل های عاشق
برا عزای امام صادق
(غریب آقام جان آقام آقام آقام آقام آقام 4)
حرمت دست پیر شو ندیدن
گریه ی خانواده رو شنیدن
خونشون به آب آتیش کشیدن
بازم دوباره در و شکستن
بازم که دست امام بستن
(غریب آقام جان آقام آقام آقام آقام آقام 4)
پاییز تو دلش غم بهاره
شب ها به یاد کربلا می باره
گریه چشماش یک مشک پاره
علم به دوش خیمه ها افتاد
سقا رو پای فاطمه افتاد
(غریب آقام جان آقام آقام آقام آقام آقام 4)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

شعر شهادت امام صادق ع 

ای پیر خرد طفل دبستان کمالت
ارباب بصیرت همه مبهوت جلالت

دیدار الهی به تماشای جمالت
خلق دو جهان تشنه دریای زلالت

 


وجه‌الهی و نیست نه پایان نه زوالت
وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار

ای گشته صداقت همه جا دور سر تو
روییده گل معرفت از خاک در تو

شب منتظر زمزمه‌های سحر تو
وحی است سراسر سخن چون گهر تو

عالم چو کف دست به پیش نظر تو
ای چشـم خـدای احـد قــادر دادار

تو ماه و تلامیذ تو دور تو ستاره
گفتار حکیمانه‌ات افزون ز شماره

هر روز... نه! هر لحظه بود بر تو هزاره
علم تو روان‌بخش کمال است هماره

دو مطلع الانوار تو حمران و زراره
یک جابر حیان تو و آن همه آثار

چون مهر که پیوسته کند جود خود انفاق
چون نور که سر برکشد از سین? آفاق

علم تو عیان است در اوراد و در اوراق
عقل و خرد و علم و فضلیت به تو مشتاق

در علم و ادب مؤمن طاقت همه جا طاق
هارون تو گل داد برون از شرر نار

در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟
با نور تو بر مهر دل‌آرا چه نیاز است؟

با قطره جود تو به دریا چه نیاز است؟
با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟

با درس تو بر علم اروپا چه نیاز است؟
ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار

ای کرسی درس تو تجلای قیامت
آویزه گوش همه تا حشر، کلامت

 

 

 

 

 

نوشیده همه کوثر توحید ز جامت
در ملک خدا وحی خداوند، پیامت

بر قلب عدو تیر بلا نطق هشامت
گویی سخن اوست همه تیغ شرربار

جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست
در ملک خدا نور به جز نور شما نیست

جز خط شما مشی شما مذهب ما نیست
این است و جز این نیست درست است و خطا نیست

درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست
آن نهضت پاینده از این درس دهد بار

خلقت، نه فقط خالق منان به تو نازد
مؤمن نه، خدا داند ایمان به تو نازد

فضل و ادب و دانش و عرفان به تو نازد
زهرا و علی، احمد و قرآن به تو نازد

والله قسم شاه شهیدان به تو نازد
کز هر سخنت نهضت دیگر شده تکرار

تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کشت
هر لحظه غمی آمد و صدبار تو را کشت

بیداد عدو نیمه شب تار تو را کشت
گه یاد فشار در و دیوار تو را کشت

بیش از همه منصور ستمکار تو را کشت
هر روز از او شد به تن و جان تو آزار

گه برد سوی قتلگهت پای پیاده
گه لب به جسارت به حضور تو گشاده

گه کرد ز بیداد، به قتل تو اراده
با هر سخنش بر جگرت زخم نهاده

او بر روی تخت و تو سر پای ستاده
حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار

ای ماه فلک شمع شب تار بقیعت
صد قافله دل آمده زوار بقیعت

مرغ دل من گشته گرفتار بقیعت
هرچند که ویران شده آثار بقیعت

باشد که شبی در پی دیدار بقیعت
«میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار

 ***استاد حاج غلامرضا سازگار***

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:57 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها