0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

طایر افلاکم و بشکست عدو بال و پرم

زهر کین تاب وتوان را برده از این پیکرم


بار الها کن نظر بر این تن بی تاب من

آتش زهر ستم سوزانده از پا تا سرم

 



گرچه سبط مصطفایم لیک از جور و ستم

ظلم بی اندازه بر من کرده خصم کافرم


چون شبانه از پی احضار من می آمدند

خصم دون لرزاند تن اهل و عیال مضطرم


دشمن از جور و -جفا بر خانه ام آتش زده

یارب این ارثیه را بردم زه زهرا مادرم


بست دستان مرا گرچه عدوی من ولی

پیش چشمانم دگر سیلی نزد بر همسرم

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

وقتی یک عمر بجز ناله و چشم تر نیست
هیچ چیزی که از این زهر جفا بهتر نیست
چقدر خدمتِ بر مردمان شهرش کرد
جواب زحمت او ناسزا به مادر نیست
اگر چه هیزم و آتش به خانه اش بردند
ولی دگر خبر از میخ و سینه و در نیست
از این که پای برهنه به کوچه آمد،گفت:
که زخم پای پر از خار،سهم دختر نیست
شبیه جد غریبش اسیر دشمن شد
ولی روایتی از تیغ تیز خنجر نیست...
یحیی نژاد سلامتی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

پير بزرگ طايفه بود و كريم بود
در اعتلاي نهضت جدش سهيم بود
مسند نشين كرسي تدريس علم ها
شايسته ي صفات حكيم و عليم بود
نوح و خليل، جمله مريدان مكتبش
استاد درس حكمت و پند كليم بود
بر مردمان تب زده ي شهر شرجي اش
عطر مبارك نفسش چون نسيم بود
زحمت كشيد و باغ تشيّع شكوفه داد
مسئول باغباني باغي عظيم بود
قلبش شبيه شيشه ي تُنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتداي كودكيش تا دم وفات
نزديكي محله ي زهرا مقيم بود
منت نهاد و آمد و ما پيروش شديم
امروز اگر نبود، شرايط وخيم بود
تازه سروده ام غزل مدحتش ولي
يادش ميان قافيه ها از قديم بود

شاعر : وحید قاسمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
ای به صدقت تا صف محشر سلام از صادقان
 
وی درخشیـده کـلامت در کـلام صادقان
 
نـام زیبـایت عیـان در صـدر نـام صادقان
 
هم امـام صـادق استـی هـم امام صادقان

 

 
مکتب علم تـو بـا طی زمان پرنورتر
 
در صداقت از تمام صادقان مشهورتر
 
****
 
بوسه‌های علـم، گل کردنـد بر لعل لبت
 
آسمان پیچد به خود در لحظۀ تاب و تبت
 
می‌بـرد دل از دعــا آوای یـارب یـاربت
 
بحر نامحدود رحمت حاصل اشک شبت
 
کرسی درس تو را جبریل، دربانی کند
 
حضرت باقـر تو را بایـد ثناخوانی کند
 
****
 
آسمـان بـا وسعتش زیر پـر و بال شماست
 
ذوالجلالید و جهان مبهوت اجلال شماست
 
روزهـا روز شمـا و سال‌هـا سال شماست
 
علم، هرچه پیشرو گردد به دنبال شماست
 
طلعت زیبایتـان مـرآت حسـن ابتــداست
 
هر کلام از حرفشان یک جلوه از نور خداست
 
****
 
ای مسیحا جاری از لعل لب خندان تو
 
عالمـان دهر، خـاک راه شاگردان تو
 
آفتاب فضل و دانش چهرۀ حمران تو
 
علـم شیمـی یادگـار جابـر حیـان تو
 
مؤمن طاقت به عالم حسن سیرت می‌دهد
 
بوبصیـرت خلـق را نـور بصیـرت می‌دهد
 
****
 
دانـش از روز ازل پـای کـلامت رام شد
 
تیرگی بـا نـور علـم و دانشت اعدام شد
 
وحی ساعد از دمت بر آسمان اعلام شد
 
صبح اهل ظلمت از نطق هشامت شام شد
 
بر رخ بوحمزه‌ات گردید روشن چشم نور
 
بهر هـارون تو آتش باغ گل شد در تنور
 
****
 
نام تو جعفر، تو خود سر تا قدم پیغمبری
 
یادگار فاطمـه چشـم و چـراغ حیدری
 
نهضت علمیت را نازم، حسین دیگری
 
هم «مفضل»آوری و هم «زراره»پروری
 
«مجلسی»، استاد کل فردی ز شاگردان توست
 
«شیخ حـر عاملـی» یک لاله از بستان توست
 
****
 
آفتـاب معرفت در سایـۀ تنـدیس توست
 
وسعت کل جهان دانشگه تدریس توست
 
بر زبان آفرینش روز و شب تقدیس توست
 
مکتب توحید، بنیاد تو و تـأسیس توست
 
سرکشان مکتب اضلال، سرکوب تواَند
 
تا ابد منصورهـا مقهـور و مغلوب تواَند
 
****
 
ای دو عالم در کنار صحن بی‌زوّار تو
 
آفـرینش در پنــاه سایـۀ دیـوار تو
 
ای پیـام خـون ثـارالله در آثـار تو
 
شب‌پرستان هرچه کوشیدند در آزار تو
 
هرچـه در حق شما کردند طغیان بیشتر
 
عزت و قدر و جلالت یافت عنوان بیشتر
 
****
 
ای تو خود شمع و دل عالم همه پروانه‌ات
 
سال‌هـا کـوه غـم عالم بـه روی شانه‌ات
 
روز روشن ریخت دشمن در میان خانه‌ات
 
مثـل مـادر دود بـالا رفـت از کاشـانه‌ات
 
با چه جرمت دست‌بسته در دل شام سیاه
 
خصم با پای پیـاده بـرد سـوی قتلگاه؟
 
****
 
سن پیری، ضعف تن، پـای پیـاده از جفا
 
قصر حمرا، سربرهنه، ضعف تن، حال دعا
 
با چنین حالت سه ساعت ایستادی روی پا
 
نه حیا از تـو، نه از ختم رسل، نـه از خدا
 
گرچه جانت دیگـر از این زندگانی سیر بود
 
کی سزاوار تو ای جان جهان! شمشیر بود؟
 
****
 
با چه جرمی ظلم بـر آل پیمبــر بـاب شد؟
 
با چه جرمی پیکـرت از زهـر قاتل آب شد؟
 
با چه جرمی ماه رویت زرد چون مهتاب شد؟
 
با چه جرمی از تنت بیرون توان و تاب شد؟
 
با چه جرمی کرد دشمن بارگاهت را خراب؟
 
با چه جرمی مانـده قبـرت در میان آفتاب؟
 
****
 
کاش روزی می‌شدم زوّار صحرای بقیع
 
سجده می‌کردم به خاک روح‌افزای بقیع
 
تا بگیـرم انس بـا شـام غـم‌افزای بقیع
 
کاش یک شب باز می‌گردید درهای بقیع
 
تـا شـود همسـایه بـا قبــر امامـان بقیع
 
کاش «میثم» دفن می‌شد در بیابان بقیع
 
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امشب چرا اینقدر نورانی ست؟

شاید کسی نان می پزد شاید

شاید کسی نذری پزان دارد

بدجور بوی دود می آید

 

!

.

از کوچه تنگ بنی هاشم

نزدیک باب جبرئیل انگار

آری، شعاع سرکش این نور

از بیت «صادق» می رسد اینبار

.

ای وای اینجا نور؟! نه نار است

انگار دارم خواب می بینم

نه، مثل اینکه عین بیداری ست

پروانه ای بی تاب می بینم

.

ای کاش میمُردم، نمی دیدم

اینگونه احوال امامم را

شرمنده ام از اینکه می گویم

تعبیرهای نا تمامم را:

.

فرزند ابراهیم و اسماعیل

بر روی آتش راه می پیمود

آن آتشی که سرخی داغش

بود از تبار هیزم نمرود

.

از خاطرات کوچه، تصویری

ناگاه در ذهنش تجسّم کرد

اشک از کنار گونه اش بارید

بغض فدک در او تلاطم کرد

.

یاد دوشنبه آتشش می زد

کوثر میان شعله ها می سوخت

چشم دلش را بین آن غوغا

بر مادر بی یاوری می دوخت

.

یاد امیرالمؤمنین می کرد

آن «یابنَ أم...إستَضعَفونی» را

یکباره در پیش نگاهش دید

مسمارهای داغ خونی را

.

بر گریه هایش خنده می کردند

بر ناله هایش هلهله، امّا...

او خواند در آن حال نامطلوب

چندین و چندین نافله، امّا...

.

یک حرف در این سینه جا مانده

زخم سر و پیشانی اش از چیست؟

آثار ناموزونِ خاک آلود

بر چهره ی عرفانی اش از چیست؟

.

این کوچه تاریک است و ناهموار

بی شک به روی خاک افتاده ست

با دیدن این ماجرا یادِ...

آن صحنه ی غمناک افتاده ست

.

با دست های بسته و تهدید

مزد رسالت را ادا کردند

یک مشت نامرد خدا نشناس

بی حرمتی بر هل اتی کردند

.

موی سپیدش را نمی بینید!

آه نفس هایش که می آید

کف می زنید و قهقهه هرگاه

آوای زهرایش که می آید

.

این باغ و پر پر کردنش؟ هرگز

آقای ما هجده بغل یاس است

از مادرش حرفی نزن! خاموش

بر نام زهرا سخت حسّاس است

.

این خاندان ارثش پریشانی ست

گاهی مدینه گاه در کوفه

یا در حصار شصت طغیانگر

یا روضه های داغ مکشوفه

.

آقا خودش هم خوب می داند

بی کربلا این شعر ویران است

باید بمیرد شاعرش، وقتی

حرف از لب و تشت است و دندان است

.

یک روز در تشتی جگر دارند

یک روز در آن تشت، سر دارند

یک روز سرهایی که بر دار اند

یک روز بر داری قمر دارند

.

این بیت ها قدری معطّل شد

تا اینکه حرف تلّ و مقتل شد

در گیر و دار قافیه، آخر

شاعر درون شعر منحل شد

 

مجید لشگری

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای صداقت سجده آورده به خاک پای تو
صدق در گفتار و در کردار و در سیمای تو
فضل و دانش ذره‌ای در پیش خورشید کمال
عقل و ایمان سایه‌ای از قامت رعنای تو

 

هر چه گیرد اوج فضل و دانش و علم و کمال
کرسی تدریس باشد تا قیامت جای تو
کوه طاعت بی ولایت کمتر است از پّرِ کاه
نامۀ اعمال مردود است، بی امضای تو
فضل و توحید و کمال و منطق و علم و اصول
زنده‌تر هر روز از گفتار روح‌افزای تو
هست چون ذات خداوند تعالی بی‌مثل
در کمال بندگی شخصیت والای تو
کعبۀ جان هستی و پیراهن انوار حق
چون لباس کعبه زیبد بر قد و بالای تو
بو بصیر و جابر و حمران و هارون و هشام
قطره‌های کوچکی هستند در دریای تو
با وجود آن که چون خورشید می‌تابی به دل
همچنان مجهول مانده قدر ناپیدای تو
آید از هارون مکّیِ تو اعجاز خلیل
ای خلیل الله از آغاز، رهپیمای تو
تا قیامت هر چه گل می‌روید از بستان وحی
بر روی هر برگ آن نقشی است از سیمای تو
چشمۀ عرفان تویی، عرفان ز فیضت چشمه‌ای
معنی ایمان تویی، ایمان بوَد معنای تو
مهر هر پروندۀ طاعت همان مُهر شماست
حق‌پرستی بت‌پرستی می‌شود منهای تو
آفرینش تشنۀ علم است و می‌بینم مدام
کوثر دانش سرازیر است از صهبای تو
نخل سبز نهضت سرخ حسینی میوه داد
از زلال دانش و از منطق گویای تو
در عبادت، در تضرع، در مناجات و دعا
لحظه‌ها بودند هر شب لیلۀ الاحیای تو
با چه جرأت دوزخی‌ها در سرایت ریختند
ای دل اهل تولا جنۀ الماوای تو
دست بسته، سر برهنه، جسم خسته، لب خموش
ریخت بین ره عرق از طلعت زیبای تو
با وجود آنکه عمری سوختی و ساختی
آب شد از آتش زهر ستم اعضای تو
مرغ شب می‌نالد و می‌گوید از سوز جگر:
حیف مولا عاقبت خاموش شد آوای تو
کاش یک شب در دل تاریک شب‌های بقیع
می‌نهادم رو به روی تربت تنهای تو
ماه شوال المکرم را محرم کرده‌ای
ای مدینه کربلا در ماتم عظمای تو!
آسمان هنگام دفن پیکرت با گریه گفت
ای چراغ عرشیان در خاک نَبوَد جای تو
سوز تو از نظم «میثم» سرکشد بر آسمان
قبر تـو یـادآور غم‌های جانفرسای تـو

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای کـل علـم از دم پــاکت روایتـی
 
هر نکتـه از کتـاب کمـال تـو آیتـی
 
بـا آن که بی‌حد است عنایات کبـریا
 
مثـل ولایــت تــو نبــاشد عنـایتی

 

 
علمت به علـم ذات الهی‌ست متصل
 
دریــای دانـش تــو نــدارد نهـایتی
 
در آفتـاب فضـل تـو عالم تمام غرق
 
در سایـۀ ولایـت تــو هــر ولایتـی
 
هر جمله از کلام تو شمعی است دلفروز
 
هر نکتـه از لـب تـو چـراغ هـدایتی
 
جبریل، فرش گسترد از بال خویشتن
 
گوینـد در ثنـای تـو هـرجـا روایتی
 
صدها فرشته بر دهنش بوسه می‌زند
 
شیرین‌لبـی کـه از تو بگوید حکایتی
 
تو کیستی؟ وصـی نبـی، آیـت ششم
 
هشتم فروغ حسن خدا، حجت ششم
 
بند دوم
 
 
قـرآن نیازمنــد بیــان رسـای توست
 
وحی خدای عزوجل در صدای توست
 
تفسیر سوره‌هاش به مـا می‌دهد نشان
 
داری بــه آیـه‌آیـۀ قـرآن تــو داوری
 
شیـخ‌الائمــه‌ای و امامــان مـا همـه
 
دارنـد در ثنــات، دم مــدح‌گستــری
 
گر ذوالفقـار، جـای قلـم در کفت نهند
 
دستت کنـد بـه بازوی حیـدر برابـری
 
بر حضرتت ز سـوی خدا دم‌به‌دم درود
 
بر خلق و خُلق و خوت سـلام پیمبری
 
در سایـۀ تـو ای ششمیـن حجّت خدا
 
شکر خدا که مذهب من هست جعفری
 
از جن و انس و حور و ملک، روز ابتدا
 
ما را بـه دوستـی تــو دادنـد برتـری
 
نه مالکی، نه شافعی استم نه حنبلـی
 
من با هدایت تو شدم شیعۀ علی
 
بند سوم
 
 
قرآن جدا ز خـط تـو قـرآن نمـی‌شود
 
ایمـان بـدون مهـر تو ایمان نمی‌شود
 
طاعات جن و انس و ملک بی‌ولای تو
 
هرگــز قبـول قـادر منـان نمـی‌شود
 
تا دیده‌اش به سوی بهشت جمال توست
 
مؤمـن اسیـر روضـۀ رضوان نمی‌شود
 
گیـرم که خلـق طاعت سلمان بیاورند
 
کس بی‌هـدایت تـو مسلمان نمی‌شود
 
اکمال دین تلاقی قرآن و عترت است
 
ایمان بدون عتـرت و قـرآن نمی‌شود
 
بی‌تـو چـراغ علـم شود دود حاصلش
 
دود سیـاه، شمـع فـروزان نمـی‌شود
 
دل بی‌تو همچو مردۀ صد ساله‌ای بوَد
 
جان هم بدون مهر شما جان نمی‌شود
 
اسلام بـی‌ولای تـو کفر مسلم است
 
سرتا قدم وجود تو دین مجسم است
 
بند چهارم
 
 
من غربت حریـم تو را دیده‌ام ز دور
 
یک عمر دور قبر تو گردیده‌ام ز دور
 
نگذاشتنـد دستـه‌گـل آرم بـرای تو
 
از اشک بر مزار تو گل چیده‌ام ز دور
 
بوسیـدن مـزار تـو ممنـوع بود و من
 
قبر تـو را ستـادم و بوسیـده‌ام ز دور
 
می‌خواستم مزار تو را شست‌وشو کنم
 
کردم نثار، خـون دل از دیده‌ام ز دور
 
سـازد خموش روز قیـامت جحیم را
 
اشکی که بر مزار تو پاشیـده‌ام ز دور
 
تـا کسب آبـرو کنـم از روضـهx‌البقیع
 
صورت ز خاک قبر تو پوشیده‌ام ز دور
 
هر روز بهر غربت تـو گریـه کرده‌ام
 
هر شب به ماه روی تو خندیده‌ام ز دور
 
بـر پـاره‌پـارۀ جگـرم مـانـده داغ تو
 
باشـد بهشت مـن حـرم بی‌چراغ تو
 
بند پنجم
 
 
افتاده بـود بـر دل و بر جان شراره‌ات
 
از مـا سـلام بــر جگـر پـاره‌پـاره‌ات
 
ای مـاه آسمـان ولایـت چـرا مـدام
 
می‌ریخت از دو دیده به دامن ستاره‌ات؟
 
هر کس نگاه خویش به روی تو می‌گشود
 
می‌دیـد درد و داغ تـو را در نظاره‌ات
 
پای جنازه‌ات به سـر و سینه می‌زدند
 
حمـران، ابوبصیـر، مفضـل، زراره‌ات
 
بیش از هزار سال ز داغت گذشت و باز
 
هـر روز بـوده روز بـزرگ هـزاره‌ات
 
بر شانـۀ مقدس تو کوه درد مـاست
 
در سینــۀ شکستـه مــا یـادواره‌ات
 
بر قبر بی‌چـراغ تو هرکس نظر کند
 
یـاد آورد ز درد و غـم بی‌شمـاره‌ات
 
با آنکه دور از تو و صحن رفیع توست
 
«میثم» همیشه زائر باب‌البقیع توست
 
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

اثری نیست به جا از من و خاکستر من
ای خدا شکر که دور است ز من دختر من

گرچه تاریک و مخوف است فضای زندان
عوض شمع بسوزد دل غم پرور من

 


ای رضا کاش که می آمدی و می دیدی
چه تراشیده و کاهیده شده پیکر من

اثر سلسله بر گردن من جا انداخت
ولی از کینه کسی قطع نکرده سر من

تنم آزرده شده ‌زیر سم اسب نرفت
چه گذشته است خدایا به دل مادر من

لبم از روزه شده خشک ولی چوب نخورد
چوب خورده به لبی که به فدایش سر من

عمه ام را سر هر کوچه و بازار زدند
یاد این صحنه رود خون  ز دو چشم تر من

منبع:سایت رضیح الحسین

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

با آنکه خاک پاک مدینه دیار توست
ویرانه ی بقیع دل ما مزار توست
تا روز محشر سینه ی ما داغدار توست
هر شیعه ی شکسته دلی اشکبار توست

 

قلبش ز دور مشعل شب های تار توست
هر شب امام منتظران بی قرار توست
صورت نهاده یوسف زهرا به خاک تو
گرید هماره بر جگر چاک چاک تو
ای آفتاب زائر صحن و سرای تو
عمری مدینه ی دل ما کربلای تو
گردون پر از ستاره ی اشک عزای تو
خاموش شد چگونه صدای دعای تو
چون شمع آب گشت ز سر تا به پای تو
چشمی بده که گریه کنم از برای تو
جرمت چه بود ای پسر فاطمه چرا ؟
منصور کشت از ره کین بارها تو را
شرح غم تو به دل سنگ خاره کرد
منصور دون به تو ستم بی شمره کرد
مانند شمع آب تنت را هماره کرد
با کشتن تو بغض دل خویش چاره کرد
در نای سوخته نفست را شراره کرد
تنها نه در غم روان اشک میثم است
گریان به یاد غربت تو چشم عالم است
« حاج غلامرضا سازگار »

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

باز دنیا پیاله باران شد

تا خدا پر کشیدن آسان شد 

آمد از ره، پدر بزرگ رضا

دل ما راهی خراسان شد

 


کوری چشم  دشمنان علی

پسری حیدری نمایان شد

آمد عالیجناب فقه و اصول

روضه ها صاحب سخنران شد

مکتب آسمانیش روزی

بانی انقلاب ایران شد

مو سفید و خمیده قامت شد

تا دل گبر ما مسلمان شد

سخنان فصیح و روشن او

باعث اعتبار انسان شد

هر کجا حرف علم او آمد

دشمن شیعه رفت و پنهان شد

.....قطره ای از فرات نوشید و

کربلایی شد و پریشان شد

پدرش تا که آب زد به لبش

یاد شش ماهه کرد و گریان شد

حسرت این خبر به دل مانده:

«صحن تاریک او چراغان شد»

در وطن هم غریب و مظلوم است

شهر او پایگاه شیطان شد

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آسمان است و زمين دور سرش مي گردد

آفتاب است و قمر خاك درش مي گردد

اين قد و قامت افتاده درخت طوباست

اين محاسن بخدا آبروي دين خداست

 


اين حرمخانه ي زهراست خجالت بکشید

اين حسينيه ي دنياست خجالت بکشید

شعله پشت حرم فاطمه زاده نبريد

پسر فاطمه را پاي پياده نبريد

میبريدش، ببريد از وسط مردم نه

هر چه خواهيد بياريد ولي هيزم نه

آي مردم بگذاريد عبا بردارد

پيرمرد است و خميده ست عصا بردارد

از مسيري ببريدش كه تماشا نشود

چشمي از اين در و همسايه به او وانشود

اصلاً اين مرد مگر پاي دويدن دارد؟

پيرمردي كه خميده ست كشيدن دارد؟

بگذاريد لبش ياد پيمبر بكند

وسط شعله كمي مادر مادر بكند

شعله ي تازه به چشمان غمينش نزنيد

آسمان است و در اين كوچه زمينش نزنيد

شايد اين كوچه همان كوچه ي زهرا باشد

شايد آن كوچه ي باريك همين جا باشد

شايد اين كوچه همان جاست كه زهرا افتاد

گر چه هم دست به ديوار شد اما افتاد

اين قبيله همگي بوي پيمبر دارند

در حسينيه ي خود روضه ي مادر دارند

شاعر : علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

از كار غربتت گره‌اي وا نمي‌كند

اين شهر ، با دل تو مدارا نمي‌كند

اين شهر ، زخم بي‌كسي‌ات را...عزيز من

جز با دواي زهر مداوا نمي‌كند

 


اين شهر ، در ميان خودش جز همين بقيع

يك جاي امن بهر تو پيدا نمي‌كند

اينجا اگر كسي به سوي خانه‌ات رود

در را به غير ضرب لگد وا نمي‌كند

اين شهر ، شهرِ شعله و هيزم به دستهاست

با آل فاطمه به جز اين تا نمي‌كند

ابن ِربيع ِ پست چه آورده بر سرت؟

شرم و حيا ز سِنّ تو گويا نمي‌كند

بالاي اسب در پيِ خود مي‌كشاندت

رحمي به قامتِ خَمَت امّا نمي‌كند

تا مي‌خوري زمين به تو لبخند مي‌زند

اصلاً رعايت رَمَقت را نمي‌كند

زخم زبانش از لب شمشير بدتر است

يك ذرّه احترام به زهرا نمي‌كند

اينجا مدينه هست ، دگر كربلا كه نيست

پس يورشي به معجرِ زنها نمي‌كند

شاعر : علي صالحي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

سینه لبریز شد آخر ز شرار جگرم

می زنم آب، بر این شعله ز اشک بصرم

شب و تنهایی وسجاده و اشک و من و یار

به چه تقصیرشکستند نماز سحرم

 

وقتی ازخانه کشیدند برونم دل شب

نه عبا بود به دوش و نه عمّامه سرم

کوه های غم عالم به سر دوش من است

با وجودی که خمیده است ز پیری کمرم

من پیاده به روی اسب و سوار ابن ربیع

ضعف بر پا و عرق بر رخ همچون قمرم

تا نهم جای عصا دست روی شانه ی او

کاش می بود به همراه، در آن شب، پسرم

شکر الله که دادی تو نجاتم ای زهر

می برم شِکوه ز منصور، به جد و پدرم

آب گردید تنم چون جگر پاک حسن

پاره شد چون بدن جد غریبم جگرم

درمیان غل و زنجیر بنی اعمامم

بُرد در مقتلشان، خصم ز پیش نظرم

قبر بی شمع و چراغم به همه می گوید

من در این دور و زمان از همه مظلوم ترم

«میثم» از سوز دل و نظم جگر سوز بگو

که چه آمد به سر از فرقه ی بیداد گرم

شاعر: غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

طنین هق هق بادو فغان کوچه ی سرد

 صدای خنده ی نحس سواره ای ولگرد

 دوباره روضه ی تلخ طناب و دست امام
 

 

 زمانه مثل علی با شما چه بد تا کرد!؟

 در درون حجره عبا و عصاش جا مانده

 نکش!نه! محض رضای خدا، نرو برگرد

 زبان به طعنه گشود آن نواده ی ابلیس

 به اهل بیت نبی بارها جسارت کرد

 چقدر بی ادبانه!!! عزیز فاطمه را

 کشان کشان دل شب مجلس شراب آورد

 شکست حرمت موی سپید آقایم

 کنار میز قمار جماعتی نامرد

 همه نشسته و او ایستاده می بیند

جنون رقص غرور دو طاس تخته ی نرد

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو

دل‌های دوستان همه صحن و سرای تو

 چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع

 

 گرم زیارت حرم با صفای تو

 از لحظه‌ای که خاک لحد بر تو چیده شد

 خاک بقیع نه! دل ما گشت جای تو

 آیا درِ بقیع شبی باز می‌شود

 تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟

 بردند دست‌بسته تو را سوی قتلگاه

 با آن که بود عرش خدا جای پای تو

 ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانه‌ات

 خاموش شد چگونه صدای دعای تو

 آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد

 ای پاره‌های دل، گُل بزم عزای تو

 تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع

 می‌کرد گریه ختم رسل در قفای تو

 چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر

 ای جان عالمی همه بادا فدای تو

 تنها نه «میثم»... از غم و اندوه و غربتت

 آگه کسی نگشت به غیر از خدای تو

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها