0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 كشيد بند طناب و شما زمين خوردي

 شبيه مادرتان بي هوا زمين خوردي

 

 تمام آينه ها ناگهان ترك خوردند

 مگر چقدر شما با صدا زمين خوردي؟

 

 چه عاشقانه سر كوچه ي بني هاشم

 به ياد حضرت خيرالنساء زمين خوردي

 

 شتاب مركب و زانوي خسته باعث شد

 طي مسير، شما بارها زمين خوردي

 

 صداي ناله ي زهرا مدينه را لرزاند

 به دست بسته،غريبانه تا زمين خوردي

 

 دلت شكست وبه ياد رقيه افتادي

 خودت براي رضاي خدا زمين خوردي

شاعر:وحید قاسمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

نیمه ی شب بود و در بیت امام

غرق در حق زاده ی خیر الانام

در میان سجده گاه اطهرش

واله از انوار ذات داورش

 


آسمان محو مناجاتش شده

عرش هم شیدای طاعاتش شده

نیست بین او و ربش فاصله

حجت الله در نماز و نافله

اهل بیتش خفته در امن و امان

خفته در بستر به حجره کودکان

ناگهان طوفان آتش شد پدید

بی حیایی خانه را آتش کشید

ریخت دشمن در میان لانه اش

از در و دیوار و بام خانه اش

خانه و اهلش همه در ولوله

دشمن نامرد غرق هلهله

حق رکن عرش را نشناختند

در میان بیت او می تاختند

این که بیتش گشته غارت صادق است

بر حریمش شد جسارت صادق است

گشت شاه کشور خوبان به بند

پای عریان و سر عریان به بند

آن که خود مصداق و عین نور بود

خسته از نامردی منصور بود

بعد از این شام سیاه پر هراس

بعد ظلم مردم حق ناشناس

حضرت صادق امام العالمین

ناله می زد وا غریبا وا حسین

گر میان خانه ی من تاختند

گر شرر بر خرمنم انداختند

کودکان من پناهی داشتند

بر پدر خوش تکیه گاهی داشتند

لیک ای مظلوم آل هل اتی

ناله ام باشد به یاد کربلا

در حریمت بین آن آتشفشان

خواهرت بود و فغان کودکان

زینب و طوفانی از درد و شرار

زینب و سیلی قوم نابکار

زینب و تنهایی یک قافله

زینب و زخم زبان حرمله

زینب و دست کبود کودکان

زینب و نامردی شمر و سنان

عمه ی ما را اسارت برده اند

اهل خیمه جمله سیلی خورده اند

بر دل غم دیده ی زینب سلام

بر سرشک دیده ی زینب سلام

گرچه دعبل شاعری نالایق است

سوخته از روضه های صادق است

مجید خضرایی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

گوشه ای از حرای حجره ی خویش

نیمه شب ها، خدا خدا می کرد

طبق رسمی که ارث مادر بود

مردم شهر را دعا می کرد

 

هر ملک در دل آرزویش بود

بشنود سوز ربنایش را

آرزو داشت لحظه ای بوسد

مهر و تسبیح کربلایش را

هر زمان، دل شکسته تر می شد

«فاطمه اشفعی لنا» می خواند

زیر لب با صدای بغض آلود

روضه ی تلخ کوچه را می خواند

عاقبت در یکی از آن شب ها

دل او را به درد آوردند

بی نمازان شهر پیغمبر

سر سجاده دوره اش کردند

پیرمرد قبیله ی ما را

در دل شب، کشان کشان بردند

با طنابی که دور دستش بود

پشت مرکب، کشان کشان بردند

ناجوانمردهای بی انصاف

سن و سالی گذشته از آقا

می شود لااقل نگهدارید

حرمت گیسوی سپیدش را

پابرهنه، بدون عمامه

روح اسلام را کجا بردید؟

سالخورده ترین امامم را

بی عبا و عصا کجا بردید؟

نکشیدش، مگر نمی بینید؟

زانویش ناتوان و خسته شده

چقدر گریه کرده او نکند؟

حرمت مادرش شکسته شده

ای سواره، نفس نفس زدنش

علت روشن کهن سالی است

بس که آقای ما زمین خورده

در نگاه تو برق خوشحالی است

جگرم تیر می کشد آقا

چه بلاهایی آمده به سرت

تو فقط خیزران نخورده ای و

شمر و خُولی نبوده دور و برت

به خدا خاک بر دهانم باد

شعر آقا کجا و شمر کجا؟

حرف خُولی چرا وسط آمد؟

سرتان را کسی نبرد آقا؟

به گمانم شما دلت می خواست

شعر را سمت کربلا ببری

دل آشفته ی محبان را

با خودت پای نیزه ها ببری

شک ندارم شما دلت می خواست

بیت ها را پر از سپیده کنی

گریه هایت اگر امان بدهد

یادی از حنجر بریده کنی 

شاعر: وحید قاسمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای بند دل فاطمه! ای بنده­ی خالق! یا حضرت صادق!
وی مکتب پاینده­ی تو کهفِ خلایق یا حضرت صادق!


با نور احادیث تو دنیاست منوّر، ای مظهرِ حیدر!
شد نور حق از مشرق رخسار تو شارق یا حضرت صادق!

 

با همّت تو شرع نبی گشته جهانگیر، ای علم تو اکسیر
الحق که تویی حجّت حق مصحف ناطق یا حضرت صادق!


آیین مبین نبوی بر تو رهین است، آری که ره این است
در مکتب عشق تو شود کشف، حقایق یا حضرت صادق!


خورشید کند کسب ضیا از رخ ماهت وز طرز نگاهت
افکار تو روشن­تر از انوار مشارق یا حضرت صادق!


ای فاضل و ای کامل و ای فاطر و قاهر، وی صابر و طاهر!
ای منجی و ای باقی و ای قائم و صادق یا حضرت صادق!


هرگز نبرد بهره­ای از دین محمد، آن کس که نباشد
با مذهب پُر رونق و ناب تو موافق یا حضرت صادق!


ای صاحب باغ وچمن و گلشنِ خوبان! رفتی چو به رضوان
پژمرد ز هجران تو گل­های حدایق یا حضرت صادق!


در دشت و دمن لاله کند ناله ز داغت، بر غربت باغت
کز زهر جفا گشته دلت مثل شقایق یا حضرت صادق!


با آه دلم سوخت دلِ خامه و دفتر، همچون دلِ مضطر
در ماتم تو گشته سیه­پوش، هر عاشق یا حضرت صادق!


می­سوزم و می­نالم و گویم به عبارت، هر آینه لعنت
بر قاتل بی شرم تو منصور دوانق یا حضرت صادق!


این فخرِ«بشیر»است شده شاعرکویت، سرخوش زسبویت
هر چند که شعرش نبُوَد بهرِ تو لایق یا حضرت صادق!

شاعر:سید بشیر حسینی میانجی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

خسته و سالخورده‌ي ايام

ديگر از پا به بستر افتاده

به زمستان رسيده پائيزش

گل ياسي كه پرپر افتاده

 


***

بعد يك عمر آخر پيري

چه بلايي‌ست آمده به سرش

چه شده هر نفس برون ريزد

از دهان پاره پاره‌ي جگرش

***

لحظه‌ي آخر است و در بستر

گاه با گريه گاه با لبخند

تلخ و شيرين تمام خاطره‌ها

از برش مي‌روند و مي‌آيند

***

يادش آيد ز روزگار چه قدر

سختي و زحمت و بلا ديده

بارها خانه زندگيّ‌اش را

در هجومي ز شعله‌ها ديده

***

آه از آن لحظه‌اي كه نامردي

با لگد دربِ خانه را وا كرد

ناگهان در ميان دود آقا

يادي از روضه‌هاي زهرا كرد

***

زير لب شكوه دارد از دنيا

چه كسي ديده در سياهيِ شب

دست بسته پياده پيري را

بدوانند در پيِ مركب

***

قطره قطره گلاب اشكش را

بر روي خاك كوچه مي‌افشاند

خسته كه مي‌شد و زمين مي‌خورد

روضه‌هاي رقيه را مي‌خواند

علي صالحي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

مثل همیشه شهر مدینه عزاگرفت

از دود آه حضرت صادق فضا گرفت

هفت آسمان برای غمش گریه می کنند

از غصه اش دل پره درد خدا گرفت

از زهر آه سینه او پر حرارت است

این زهر از او مجال نیاز و دعا گرفت

از آن شبی که شعله در خانه اش زدند

درد قدیمی دل او باز پا گرفت

درد قدیمی دل او داغ مادر است

دردی که جان زپیکر آل عبا گرفت

 

وقتی که تارموی سفیدش به خاک خورد

شهر مدینه هاله محنت سرا گرفت

وقتی که دست بسته از آتش عبور کرد

مضمون یاس وشعله از آن ماجراگرفت

شکر خدا که دیده ی او میخ در ندید

میخی که در ظرافت یک سینه جا گرفت

این ضربه ها کشید به گودال قتلگاه

وقتی که شمر گیسوی شه ازقفا گرفت

آمد دوازده صدا پشت یکدگر

دریای خون تمام تن کربلا گرفت

سر از بدن جدا شد و برنیزه شد بلند

این منظره توان ززمین وسما گرفت

سنگش زدند و وای که غلطیدبر زمین

بوی سر حسین همه کوچه ها گرفت

بوی تنور و شعله و خاک وزمین چه باک

بوی شراب از لب طشت طلا گرفت

این سر که چیزی از سر ورویش نمانده بود

جان از وجود دخترک بی نوا گرفت

مجتبی صمدی شهاب

منبع: حدیث اشک

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

می دویدم پی شان نیمه شب از کوچه تنگ

با دلی خون که به یاد شب صحرا افتاد

یاد آن دخترکی که عقب قافله ای

چشم هایش به دو چشمان عمو تا افتاد

 


پلک آتش زده اش گرم شد و خوابش رفت

ناقه کوشید نیفتد ولی آن جا افتاد

آسمان تیره، بیابان همه خارستان بود

خواست تا آه کشد از نفس، اما افتاد

عمه، بابا و عمو را همه را کرد صدا

در عوض زجر رسید و به رخش جا افتاد

یک طرف دخترکی دست به روی سر داشت

یک طرف زجر چه ها کرد که از پا افتاد

یک طرف دخترکی دست به پهلو می رفت

یک طرف از سر نیزه، سر بابا افتاد

حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

تا آن زمان كه در تو نباشد اميد كار

بهبود كار خويش ز گردون طمع مدار

دستى بزن به دامن همت ز جاى خيز

تا كى به گوشه اى بنشينى اميدوار

 

يكدم فلك به كام دل اهل دل نگشت

دارى دگر چه از فلك سفله انتظار

كى در نهاد چرخ وفا بوده از نخست

دنيا كجا به قدر جوى دارد اعتبار

دنيا بهشت كافر و زندان مؤمن است

نبود براى هيچ يك از اين دو پايدار

بر مال و جاه و قدرت دنيا مبند دل

دائم به يك قرار نمانده است روزگار

دوران زندگانى ما امتحان ماست

كس را از اين معاينه نبود ره فرار

صادق رئيس مذهب ما آن كه در جهان

هر كس گرفت دامن او گشت رستگار

خورشيد آسمان امامت ولى حق

بخشنده و كريم و بزرگ و بزرگوار

در زندگى به غير بلا در جهان نديد

با آن كه بود گردش چرخش در اختيار

شيخ الائمه حجت حق آن كه در جهان

پيوسته از جفاى فلك بود دل فكار

هرگز روا نبود به عالم كه تا رود

اين گونه ظلم با ولى خاص كردگار

شد عاقبت ز كينه منصور دون شهيد

موسى بن جعفر از غم او گشت بى قرار

اين غم به جان شيعه ما مى زند شرر

كو را در آفتاب بود تربت و مزار

اى رهبر بزرگ تشيع كه تا ابد

ماييم و ديده اى به عزاى تو اشگبار

جان هاى دوستان تو از غم بود كباب

دل هاى شيعيان تو گرديده داغدار

شرح غم شكسته دلان مختصر خوش است

شيرين بود حكايت «خسرو» به اختصار

 

شاعر:یاسر

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امشب چرا این قدر نورانی ست؟

شاید کسی نان می پزد شاید

شاید کسی نذری پزان دارد

بدجور بوی دود می آید!

 

از کوچه ی تنگ بنی هاشم

نزدیک باب جبرئیل انگار

آری، شعاع سرکش این نور

از بیت «صادق» می رسد این بار

 

ای وای اینجا نور؟! نه نارست

انگار دارم خواب می بینم

نه، مثل این که عین بیداری ست

پروانه ای بی تاب می بینم

 

ای کاش  می مُردم، نمی دیدم

این گونه احوال امامم را

شرمنده ام از اینکه می گویم

تعبیرهای نا تمامم را:

 

فرزند ابراهیم و اسماعیل

بر روی آتش راه می پیمود

آن آتشی که سرخی داغش

بود از تبار هیزم نمرود

 

از خاطرات کوچه، تصویری

ناگاه در ذهنش تجسّم کرد

اشک از کنار گونه اش بارید

بغض فدک در او تلاطم کرد

 

یاد دوشنبه آتشش می زد

کوثر میان شعله ها می سوخت

چشم دلش را بین آن غوغا

بر مادر بی یاوری می دوخت

 

یاد امیرالمؤمنین می کرد

آن «یابنَ أم...إستَضعَفونی» را

یک باره در پیش نگاهش دید

مسمارهای داغ خونی را

 

بر گریه هایش خنده می کردند

بر ناله هایش هلهله، امّا...

او خواند در آن حال نامطلوب

چندین و چندین نافله، امّا...

 

یک حرف در این سینه جا مانده

زخم سر و پیشانی اش از چیست؟

آثار ناموزونِ خاک آلود

بر چهره ی عرفانی اش از چیست؟

 

این کوچه تاریک است و ناهموار

بی شک به روی خاک افتاده ست

با دیدن این ماجرا یادِ...

آن صحنه ی غمناک افتاده ست

 

با دست های بسته و تهدید

مزد رسالت را ادا کردند

یک مشت نامرد خدا نشناس

بی حرمتی بر هل اتی کردند

 

موی سپیدش را نمی بینید!

آه نفس هایش که می آید

کف می زنید و قهقهه هرگاه

آوای زهرایش که می آید

 

این باغ و پر پر کردنش؟ هرگز

آقای ما هجده بغل یاس ست

از مادرش حرفی نزن! خاموش

بر نام زهرا سخت حسّاس ست

 

این خاندان ارثش پریشانی ست

گاهی مدینه گاه در کوفه

یا در حصار شصت طغیانگر

یا روضه های داغ مکشوفه

 

آقا خودش هم خوب می داند

بی کربلا این شعر ویران ست

باید بمیرد شاعرش، وقتی

حرف از لب و تشت ست و دندان ست

 

یک روز در تشتی جگر دارند

یک روز در آن تشت، سر دارند

یک روز سرهایی که بر دار اند

یک روز بر داری قمر دارند

 

این بیت ها قدری معطّل شد

تا این که حرف تلّ و مقتل شد

در گیر و دار قافیه، آخر

شاعر درون شعر منحل شد

 شاعر:مجید لشگری

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

من کیستم حقیقت حق را خزانه ام
بیرون ز مرز فکر و خیال و فسانه ام
بنیانگذار مذهب و مسندنشین علم
فیض مدام فلسفه عارفانه ام

 

سبط نبى و پور على، نجل فاطمه
الگوى صبر و صلح حسن را نشانه ام
آئینه دار نهضت سرخ حسینى ام
چون عابدین به نخل عبادت جوانه ام
بحرالعلوم باب من است و سخا و جود
یک قطره اى بود ز یم بیکرانه ام
استاد فقه و فلسفه و منطق و اصول
پرچم فراز علم به قاف زمانه ام
با این همه جلال در این جوّ قیرگون
محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام
از یورش شبانه ابن الرّبیع پست
آید به ناله سنگ ز سوز شبانه ام
لرزد به سان بید تن اهل بیت من
تا مى کشد ز خانه برون وحشیانه ام
آن بى حیا سواره و من با تن ضعیف
پاى پیاده در پى اسبش روانه ام
تندى کند که تند برو در بر امیر
کندى اگر کنم بزند تازیانه ام
آنان که سوخته اند دَرِ خانه على
آتش زدند از ره کین درب خانه ام
 شاعر:ؤولیده اصفهانی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

لبالب شد ز خون دل اياغ حضرت صادق

دلم چون لاله مى سوزد ز داغ حضرت صادق

چو در خاك مدينه زائرش منزل كند از جان

به هرجا اشك مى گيرد سراغ حضرت صادق

 

در اين شب ها بود روشن مزار بى رواق او

كه باشد اشك مهدى چلچراغ حضرت صادق

خزان هرگز نمى گردد بهار دانش و بينش

از آن گل ها كه بشكفته به باغ حضرت صادق

معطر مى كند بوى دل آويزش فضاى جان

همان گل هاى علم باغ و راغ حضرت صادق

نشسته در عزا موسى بن جعفر با دلى سوزان

زند آتش به جانش سوز داغ حضرت صادق

ز شعر جانگدازت شعله خيزد «حافظى» زيرا

شد از خون جگر لبريز اياغ حضرت صادق

 

شاعر:حسین(حافظی)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

وقتی یک عمر بجز ناله و چشم تر نیست

هیچ چیزی که از این زهر جفا بهتر نیست

 

چقدر خدمتِ بر مردمان شهرش کرد

جواب زحمت او ناسزا به مادر نیست

 

اگر چه هیزم و آتش به خانه اش بردند

ولی دگر خبر از میخ و سینه و در نیست

 

از این که پای برهنه به کوچه آمد،گفت:

که زخم پای پر از خار،سهم دختر نیست

 

شبیه جد غریبش اسیر دشمن شد

ولی روایتی از تیغ تیز خنجر نیست...

شاعر:یحیی نژاد سلامتی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

کوچه کوچه مدينه لبريز از

عطر و بوي محمّدي شده است

به تن شهر باز گشته حيات

غرق در رفت و آمدي شده است

 

دم به دم با دم مسيحائيت

منتشر مي کني حقايق را

به ديار مدينه مي بخشد

چشمهاي تو صبح صادق را



مثل جدّت مدينة العلمي

ششمين آفتاب انديشه

با بيان پيمبرانه‌ي تو

شد به پا انقلاب انديشه



با شکوه تو تا هزاران سال

سرفراز است رايت شيعه

که به «قال الامام صادق» ها

زنده مانده هويّت شيعه



لحظه لحظه زُراره پرور بود

يابن طاها! نبوغ چشمانت

شده صدها مفضّل و جابر

ريزه خوار فروغ چشمانت



در عروج الهی ات هر دم

جان تو شوق بندگي دارد

نيمه‌ی شب قنوت دستانت

درس عشق و پرندگي دارد



مست پرواز مي‌کند دل را

ربناي فصيح چشمانت

به جهان جان تازه بخشیده

لحظه لحظه مسيح چشمانت

 

 

 

 


يک شب بيقرار و باراني

که تو بودي انيس سجاده

از غم تو فراتِ خون مي شد.....

...زمزم چشم خيس سجاده



آن شبي که در آتش کينه

باغ ياس و شقايقت مي سوخت

هيزم و تازيانه آوردند

چقدر قلب عاشقت مي سوخت



اي محاسن سپيد آل الله!

دست بسته تو را کجا بردند

تن تو در مدينه بود اما

دلتان را به کربلا بردند



قلب تو مثل اين حسينيه ها

شب جمعه هميشه هيأت داشت

داغ هفتاد و دو گل پرپر

در نگاه ترت اقامت داشت



گريه بر داغ سيد الشهدا

شده بود افضل العباداتت

وقت روضه دل تو زائر بود

گوشه‌ی قتلگاه ميقاتت



مجلست روضه خوان نمي خواهد

در حضورت اشاره اي کافي است

تا شود حجره‌ی تو کرب و بلا

گريه‌ی شيرخواره اي کافي است



آن شبي که سه مرتبه آمد

خاتم الانبيا به ياري تو

از غروب غريب عاشورا

ياد مي کرد اشک جاري تو


....اين طرف بي کسي اهل حرم

آن طرف ازدحام و هلهله بود

اين طرف يک امام بي ياور

آن طرف يک سپاه حرمله بود



ديگر از کاروان عاشورا

چشم در خون نشسته اي مانده

تکيه گاهي به غير غربت نيست

آه نيزه شکسته اي مانده



يک نگاهش به غربت زينب

يک نگاهش به سوي جانان است

لحظه هاي تلاطم عرش و

لحظه هاي عروج قرآن است



ضربه‌ی تيغ ها رقم مي زد

غرق خون،‌ اعظم مصائب را

«أم حسبت...» به روي ني بردند

سر زخمي نجم ثاقب را

شاعر:یوسف رحیمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 طنين هق هق باد و فغان كوچه ي سرد

 صداي خنده ي نحس سواره اي  ولگرد

 

 دوباره روضه ي تلخ طناب و دست امام

 زمانه مثل علي با شما چه بد تا كرد!

 

 در درون حجره عبا و عصاش جا مانده

 نكش! نه! محض رضاي خدا، نرو برگرد

 

 زبان به طعنه گشود آن نواده ي ابليس

 به اهل بيت نبي بارها جسارت كرد

 

 چقدر بي ادبانه عزيز فاطمه را

 كشان كشان، دل شب مجلس شراب آورد

 

 شكست حرمت موي سپيد آقايم

 كنار ميز قمار جماعتي نامرد

 

 همه نشسته و او ايستاده مي بيند

 جنون رقص غرور دو طاس تخته ي نرد

شاعر:وحید قاسمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

سال‌ها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم
آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم
کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا
کاش می‌کرد دمی شرم ز جد و پدرم

 

دلِ شب بود که دشمن به سرایم آمد
برد از خانه برون وقت نماز سحرم
سال‌ها داغ بنی‌فاطمه را می‌دیدم
کس ندانست که یک عمر چه آمد به سرم
من جگرپارۀ زهرایم و باید به چه جرم
عوض گل جگر پاره برایش ببرم
بارها تیغ کشیدند پی کشتن من
بارها سیل بلا برد به موج خطرم
دشمن آن لحظه که بر خانۀ من آتش زد
یاد آمد ز غم مادر نیکو سیرَم

 

شاعر:مجید محسنی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:41 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها