0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای كوی تو، كعبه ی خلایق‏
طالع ز رخ تو، صبح صادق
‏ای پایه منبرت فراتر
از کرسی هفت چرخ اختر
تا نام ز ماه و مهر بوده است
خاک در تو ، سپهر بوده است
گفته‏ است خرد، بس آفرینت
صد ها چو «هشام»، خوشه چینت
‏گردش، ز فلك، اشاره از تو
استاد خرد، «زراره» از تو
چون «مومن طاق» از تو آموخت
لب بر لب هر چه مدعی دوخت
‏اندیشه هر آن چه بود مجمل‏
بشنید مفصل از «مُفضّل»
گر طالع «بُختری» خجسته‏ است‏
در حلقه‏ ی درس تو نشسته ا‏ست‏
كی مكتب تو، نظیر دارد؟
صدها چو «ابوبصیر» دارد
تا مشعل علم، «جابر» افروخت‏
بس نكته، خرد كه از وی آموخت‏
شد شهره به دهر، مذهب تو
«حمران» و «ابان»  و مكتب تو
فانی نه،  كه جاودانه‏ ای تو
دریایی و بیكرانه‏ ای تو
ای مذهب تو شهید پرور
ای مکتب تو «مفید» پرور
شاعر:محمد علی مجاهدی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

از ازل دَرد به پیمانۀ خوبان کردند

دل عاشق شده را کلبه احزان کردند

هر کسی را که به عالم سر حشمت خواهی است

لطف کردند و شبی خادم سلطان کردند

 

سفره‌ای وسعت صدق تو گشودند به دهر

انبیا را سر احسان تو مه‌مان کردند

همه آفاق گرفته است به خود رنگ تو را

با وجودی که همه فضل تو کتمان کردند

در تو دیدند ملائک صفت خالق را

علت این است اگر، سجده به انسان 

بر سر سفره دونان نکشم منت نان

من همانم که به من لطف فراوان کردند

هشتمین آینۀ وجه خدائی، صد حیف

شش جهت ظلم به تو حضرت جانان کردند

دل شب بود که گنجینۀ دین را بردند

عده‌ای کفـر صفت، سرقت ایمان کردند

پا برهنه عقب اسب دواندند تو را

آسمان را پس از این حادثه گریان کردند

گر نبودی، اثر از روضۀ ارباب نبود

خلق با حنجر تو ذکر «حسین جان» کردند

شاعر:ياسر حوتي

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

بنال ای دل که شور غم بپا شد            
مدینه سر به سر ماتم سرا شد
بدشت سینه بذر غم بکارید           
که سوگ حضرت صادق بپا شد
زطوفان حوادث کشتی  ، علم        
در امواج بلا بی ناخدا شد
چراغ روشن بزم محبت                       
خموش از صرصر جور و جفا شد
زبیداد و ستمکاری منصور            
رئیس مذهب شیعه فدا شد
گرفته گرد غم کرسی دانش            
جهان علم غرق در عزا شد
امام صادق از بیداد منصور           
شهید مکتب دین خدا شد
زغم آینه دلها شکسته
قلوب اهل دل ماتم سرا شد

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

اشک غربت به چشم های فلک

رخت ماتم به قامت دنیا

بوی شهر مدینه پیچیده

بین هر کوچه از بهشت خدا

 

**

بوی غربت همیشه می آید

از سر قبر بی چراغ کسی

دل تنگ مدینه میسوزد

از تب شعله های داغ کسی

**

جان عالم فدای قبری که

غیر خورشید سایه بانش نیست

نه ضریحی نه سقف آینه ای

بر سرش غیر آسمانش نیست

**

دل من باز روضه میخواند

روضه ی غربت شقایق را

روضه ی حرمت و شکستن آن

روضه ی گریه های صادق را

**

روضه ای را که باز میخواهند

پر پروانه را بسوزانند

اصلا انگار عادت آنهاست

نیمه شب خانه را بسوزانند

**

ای امام غریب من آن شب

دشمنت داشت خنده سر میداد

با طنابی که بست دست تو را

تا کشیدند عمامه ات افتاد

**

نه عبایی به روی دوشت بود

پا برهنه ز خانه ات بردند

ای محاسن سفید شهر رسول

خون دل اهل خانه ات خوردند

**

بین آن کوچه ای که باریک است

چه غم گریه آوری داری

از زمین خوردن تو فهمیدم

بی کسی ارث مادری داری

**

ارث آن مادری که در کوچه

صورتش در هجوم سیلی بود

بعد از آن ضربه سخت وا میشد

پلک هایی که شد سیاه و کبود

**

ولی آقا خیالتان راحت

بین آن کوچه ظلم باطل شد

معجر مادر زمین خورده

بین صورت و دست حائل شد

**

گرچه بردند وحشیانه تو را

تازیانه نخورد همسر تو

خانه ات را اگرچه سوزاندند

زخم خاری ندید دختر تو

**

گرچه بردند وحشیانه تو را

خواهرت بین شهر دیده نشد

از عقب بی هوا به پنجه ی باد

موی طفلت دگر کشیده نشد

 

شاعر:احسان محسنی فر

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای دریغ آن گلبن بی خار رفت     
نغمه خوان گلشن اسرار رفت
تا ندای ارجعی را گوش کرد      
در زمان جام شهادت نوش کرد
چون هزار آوا سوی گلزار رفت     
نغمه خوان تا خلوت دلدار رفت
ای دلت مشکوة انوار وجود      
رازدان عالم غیب و شهود
از تو بنیان شریعت استوار   
از تو آئین حقیقت پایدار                
مدعی تا تاخت در ایوان تو        
حجتش باطل شد از برهان تو
آفتابا ترک این گلشن کنی      
تا که تحت الارض را روشن کنی
ای زتو آیین حق را اعتبار       
جاودانی جاودان  ، در روزگار
تا در آیند از پی هم صبح وشام
بر تو و بر تربت پاکت سلام
                                                      
شاعر:محمود شاهرخی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

تو غیر جود نکردی ، ولی جفا کردند

چقدر خون به دلت قوم بی حیا کردند

 

تو مثل فاطمه در حقشان دعا کردی

شبیه فاطمه حق تو را ادا کردند

 

کشند آتش و انگار کارشان این است

درست با تو شبیه سقیفه تا کردند

 

تو را بدون عبا دست بسته می بردند

میان راه ندانم چه با شما کردند

 

چه بی ملاحظه بودند آن سیه دلها

مگر رعایت قد خم تورا کردند؟

 

نصیب تو شده جامی ز زهر،آقا جان

چگونه درد غریبی ت را دوا کردند

 

قرار بود تو هم شاه بی حرم باشی

تو را گریز غزل سمت مجتبی کردند

 شاعر:میثم میزایی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

به چشم دل بود مانند دیدن            
حدیث از تحفه الزّائر شنیدن
چو ثقل مجلسی محبوب شیعه است    
از او خرّم ریاحین الشریعه است
در آن جا صحبت ار بشّار دارد            
که با او صبح صادق کار کند
چه صبحی صادق آل محمّد         
به تئبدات رحمانی مؤید
حضور حضرتست و محو و ماتش      
گرفته حلقه باب النجاتش
پس از عرض ادب با خسته حالی         
سخن سرکرد با مولی الموالی
که یا نورالهی یا حجة الله                   
چو کردم عزم دیدار تو در راه
زنی دیدم به زاری در کف زور         
اسیر دام مامورین معذور
به استقبال اشک و آه می رفت         
به ضرب تازیانه را می رفت
نوای داد خواهی کرده سر لیک      
کسی نگشود او را لب به لبیک
به استمداد خود می خواند حق را   
که بر گرداند او شاید ورق را
به دلتنگی امین الله فرمود               
چو خلقی شاهد این ماجرا بود
زنی دیدی و سوز و اشک و آهش     
نپرسیدی چو بود آخر گناهش
به پاسخ گفت مولا زآن چه دیدم     
شگفت آوردم از مردم شنیدم
که گویا این زن جان و دل آگاه              
به سختی بر زمین افتاده درراه
همان جایی که او لغزیده پایش       
گرفته اوج آهنگ صدایش
به یا زهرا که دل ها غنیمت                  
بود نفرین حق بر ظالمینت
همان هایی که سد کردند ره را               
ستم کردند در حق نور زهرا
سخن گفتن همان و صدمه دیدن         
به دست خود بلای جان خریدن
نه یاغی بود و نه خارج زدین بود         
تبّری جسته بود و جرمش این بود
ز سوز صحبت آن مرد شیعی           
برون شد حضرت ازحال طبیعی
شرار غم فکند آتش به جانش          
در جوی خون گشود از دیدگانش
نه تنها دیده اش گوهر فشان شد         
که دست و دامنش گوهر نشان شد
سپس فرمود ای بشّار برخیز         
بیا در مسجد سهله که ما نیز
بخواهیم از خدا آزادیش را           
بدست آریم حکم شادیش را
به سودایی که درسر بود مارا         
زخود رفتیم در مسجد خدارا
به خاک از روی طاعت جبهه سودیم       
به تسبیح و نماز و سجده بودیم
درآن حالت که دلشوری دگر داشت   
امین الله سر از سجده برداشت
که اینک زن رها از قید غم شد      
ز دامانش جدا دست ستم شد
بدین معنی چو او فرمود اشارت     
مبشّر آمد وداد این بشارت
که آن زن را امیر کوفه بخشود               
چو رای دل به دست آوردنش بود
چو او بخشد درهم ، لیک رد کرد            
به شکر آن که حق اورا مدد کرد
چو راوی از روایت بار ایستاد               
امام او را دوصد در هم فرستاد
که زن آساید از اندوه هستی     
ببندد در به روی تنگدستی
سلامش هم رساند اما خدایا          
به سختی در شگفتم من که آیا
چه ربطی داشت این ها با گذشته ؟      
مگر آیا چه بر زهرا گذشته
که دل آتش بگیرد جان بسوزد           
که قلب عالم امکان بسوزد
اگر این است تاثیر شنیدن             
شنیدن کی بود مانند دیدن
قدی خم گشته قلبی زار و خسته          
دلی پر خون و پر وبالی شکسته
تنی کاهیده و رنگی پریده             
دل و پهلویی از در صدمه دیده
شباهنگی که با صوت حزینی            
سرودش بود ه  یا فضّه خذینی
وصیت کرده مولا از سر صبر       
نجاتش بخشد از تنهایی قبر
وصیت نامه اش شرح غم او            
جهان در حیرت از عمر کم او
علی در خانه زهرایی چنین داشت
عجب صبری امیر المؤمنین داشت
                                                                                 
شاعر:سید محمد جواد شفق

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

از ازل دَرد به پيمانه مردان كردند

دل عاشق شده را كلبه احزان كردند

 

هركسي را كه به عالم سر حشمت خواهي ست

لطف كردند و شبي خادم سلطان كردند

 

سفره اي وسعت صدق تو گشودند به دهر

انبيا را سر احسان تو مهمان كردند

 

همه آفاق گرفته است به خود رنگ تو را

با وجودي كه همه فضل تو كتمان كردند

 

در تو ديدند ملائك صفت خالق را

علت اين است اگر، سجده به انسان كردند

 

بر سر سفره دونان نبرم منت نان

من همانم كه به من لطف فراوان كردند

 

هشتمين آينه وجه خدائي ، صد حيف

شش جهت ظلم به تو حضرت جانان كردند

 

دل شب بود كه گنجينه دين را بردند

عده اي كفـر صفت ، سرقت ايمان كردند

 

پا برهنه عقب اسب دواندند تو را

آسمان را پس ازاين حادثه گريان كردند

 

همه روضه همين است كه آقاي مرا

مدتي گوشه اسطبل به زندان كردند

 

گرنبودي ، اثر از روضه ارباب نبود

خلق با حنجر تو ذكر حسين جان كردند

 شاعر:یاسر حوتی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آن که سرو بوستان مصطفی ست       
شمع  جمع دودمان مرتضاست
چون نگین در خاتم دین زیور است        
صادق آل محمد جعفر است
مؤمنان را در شریعت مقتداست        
رهروان را در طریقت رهنماست
جان پاکش مطلع انوار غیب         
سینه اش گنجینه اسرار غیب
صد بهار از باغ خلقش شمّه ای      
صد کتاب از مدحش شرذمه ای
موج ها از بحر جان انگیخته         
عقل و ایمان را به هم آمیخته
موجی از دریای علمش هفت بحر         
گردی از سامان کویش هفت شهر
اهل دانش ریزه خوار خان اوست        
بر سرخان کرم مهمان اوست
فعل او معیار حق ، قولش صواب           
منطق شیوای او فضل الخطاب
در بحار معرفت غوّاص بود                
عارفان را مقتدای خاص بود
ذرّه ای از تاب رویش آفتاب         
رشحه ای از طبع فیّاضش سحاب
کاشف الاسرار در آفاق بود
شارح قرآن به استحقاق بود

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

بارها سینه سوزان مرا سوزاندند

وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند

 

هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند

در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند

 

سر سجاده اهانت به نمازم کردند

بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند

 

پا برهنه برُبودند مرا از حرمم

حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند

 

ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند

به خدا عزت جانان مرا سوزاندند

 

من به دنبال سر اَستَرشان ذکر به لب

سوز ذکر لب عطشان مرا سوزاندند

 

از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام

که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند

 

گرچه دیدند که بر کرب و بلا میگریم

باز هم دیده گریان مرا سوزاندند

 

به خدا بر جگرم زهر جفا مرحم بود

گرچه از کینه دل و جان مرا سوزاندند

 شاعر:محمود ژولیده

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای روح تو قبله ی خلایق        
یا حضرت کاشف الحقایق
ارکان علوم  ، پای بستت           
سررشته نه فلک به دستت
دریای معالم و معانی      
استاد کتاب آسمانی
نطق تو به علم ، ارتقا داد       
بر نهضت کربلا بقا داد
مفتاح نجات ، مذهب تو       
اسلام رهین مکتب تو
عرفان وطریقت و بصیرت          
دلباخته ی ابو بصیرت
حاکم به زمان اشاره تو     
استاد جهان ، زراره تو
آوای ملک ، ندای درست       
بنشسته رسل به پای درست
هارون تو در تنور آتش     
گل سبزه کند زنور آتش
جانبخش وجود ، مرده تو    
منصور شکست خورده تو
هم زمره ی اولیا 
مطیعت هم کعبه ی انبیا بقیعت
درمحفل بحث مؤمن طاق 
آیه تست شاگرد بلند پایه ی توست
باید چو تویی ، امام دیگر      
کآید به جهان هشام دیگر
آن کو که به سن نوجوانی              
شد پیر معانی و مبانی
از کرسی درس تو نمایان   
استاد چو چابرین حیان
محصول مقدس بیانت      
حمران و مفضّل و ابانت
من نور زمکتب تو دارم      
با مذهب این و آن چه کارم
افسوس که حرمتت شکستند    
پیوسته دلت زکینه خستند
از خانه برون به حال خسته     
بردند تو را ، دو دست بسته
دشنام زخصم خود شنیدی       
شب در پی مرکبش دویدی
با پا و سر برهنه آن شب    
جانت زالم رسید برلب
بردند تو را به قصر حمرا          
لرزید به خلد ، قلب زهرا
منصور تو رانمود تحقیر         
برکشتن تو کشید شمشیر
چون دید نبی کند نگاهش            
لرزید تن و دل سیاهش
دردا که تو را به قهر کشتند  
آخر زشرار زهر ، کشتند
اندام تو قطره قطره شد آب     
رفتی زشرار زهرا از تاب
سوگند به قبر بی چراغت       
پیوسته به قلب ماست داغت
بزم غم تو  ، مدینه ماست
قبر تو هماره سینه ماست
شاعر:غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

حضرت موسي‌بن‌جعفر، گفت با اطرافيان:

در همان منزل كه صادق، داد مظلومانه جان

تا سحر، هر شب چراغ حجره‌اش، روشن كنيد

راضي از اين كار، قلب داغدار من كنيد

 

جاي دارد گويم اكنون، اي امام هفتمين

اين زمان، آرامگاه حضرت صادق ببين

آن حريم بي‌چراغ و خلوت و بي‌زائرش

چون كلام‌الله بي‌جلد است، قبر طاهرش

بارگاه آن جناب از كينه‌ي دشمن خراب

روز و شب در معرض باران و باد و آفتاب

در شگفتم، دشمن آيا شرم از زهرا نكرد

كاين بناي علم و تقوي را چنين ويرانه كرد

مي‌كشد غيرت مرا، اي حجت ثاني‌عشر

تا بكي مظلوم و بي‌كس، عترت خير البشر؟

دشمن از هر سو، به قصد محو قرآن در كمين

العجل، اي مجري عدل خدائي در زمين

تا بكي در انتظارت چشم ياران اشكبار

بي‌تو اي دلبند زهرا، شد خزان صدها بهار

شيعه‌ي مضطر دعا گويت بود،«امن يجيب»

العجل، اي چشمه‌ي فياض و لطف دائمه

اين توئي، تنها، تسلي‌بخش قلب فاطمه

من(حسانم) ريزه‌خوار خوان احسان توام

هركجا در سايه‌ي لطف تو، مهمان توام

زمزمه هاي قلب من، حبيب چايچيان

شاعر:حبیب چایچیان

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آتش گرفته بار دگر آشيانه ات

چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات

 

هر گوشه اي كه مينگرم خاطرات توست

اينجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات

 

ديوار و دود و آتش و لبخندهاي شوم

حالا شده ست خانه ي من روضه خانه ات

 

امشب كه كودكان ز پي ام گريه ميكنند

افتاده ام به ياد تو و نازدانه ات

 

يك سو تويي و عمه ام و گريه هاي او

يك سو كسي كه باز زند تازيانه ات

 

آخر جدا شد از كفِ تو دامن علي

اي واي من شكسته مگر دست و شانه ات

 شاعر:حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

شهر مـــدینه کرب و بلا شد 2      
زهـرا در آنجا صاحب عزا شد
قـــــــرآن ناطق جان داده مظلوم      
امام صـادق گردیده مسموم 2
خون گشته دلها یکــسر ز داغش    
از تـــربت بی شمع و چراغش
مظلــومی او، گــــــردیده معلوم     
امام صادق گردیده مسموم 2
بـــــــا آنکه یار قرآن و دین بود     
مـــــــانند جدّش خانه نشین بود
از حق خود بود پیوسته محروم        
امام صادق گردیده مسموم 2
خون گشته جاری از چشم اُمّت    
بـــقیّة الله  سرت  سلامت  
جــــــدَّ غریبت شد کُشته مظلوم        
امام صادق گردیده مسموم 2
آه و واویلا، آه و واویلا، آه و واویلا، آه و واویلا
شاعر:غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

پیرمردی که حضرت جبریل
زائر غربت نگاهش بود
کوچه ها را همین که طی میکرد
صد فرشته کنار راهش بود

**
با ارادت تمامی ارکان
پیش پایش خشوع میکردند
بر قد و قامت کهن سالی
آسمان ها رکوع میکردند
**
نفس قدسی پُر اعجازش
مایه ی اعتبار عیسا بود
جانماز ِ فرشته بارانش
افتخار تبار عیسی بود
**
حرف هایش برادر قرآن
سخنش بوی انما میداد
از همان مال فاطمی ِخودش
خرجی راه کربلا میداد
**
در و دیوار خانه ی آقا
وقت مرثیه های عاشوراست
بخدا خانه نیست این خانه
این حسینیه ی بنی الزهراست
**
این حسینیه ایست که مردم
از حضورش ستاره میگیرند
هر شب جمعه بین این خانه
روضه ی شیر خواره میگیرند
**
از سر بی کسی و بی یاری
در و دیوار خانه یارش شد
بهر غم های مادرش آنقدر
گریه کرد عاقبت دچارش شد
**
آی مردم دویدن آقا
از نفس های خسته اش پیداست
آی مردم شکستگی دلش
از صدای شکسته اش پیداست
**
خوب شد شب  شد و تو را بردند
دور تا دور شهر گرداندند
خوب شد در شلوغی این شهر
کوچه کوچه تو را نچرخاندند
**
گریه کردی و زیر لب گفتی
این تو و ریسمان و این سر من
آه ، پیراهنم شده خاکی
آه ، افتاده است پیکر من
 شاعر:علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:20 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها