0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 وای از شهری که سهم دین اسارت می شود
جای عزّت قسمت پیری جسارت می شود
می کــِشد سجــّاده را از زیر پای رهبرش
پابرهنه شاه مهمان عمارت می شود
شعله می خواهد بسوزاند حریم عشق را
شاید اینجا هم حرم یکباره غارت می شود
سینه ای را زهر کینه پاره پاره می کند
قلب دین می سوزد و قصدش زیارت می شود
می کند یاد شهید تشنه عاشورا به پا
گریه کار چشمها  در هر عبارت می شود
وای از آن ساعتی که سر سوار نیزه بود
حکم شهزاده کجا آخر حقارت می شود؟!
کوفه و شام بلا و طعنه ها و ناسزا
قسمت ناموس انگشت اشارت می شود
صادق آل عبا  گریه برای عمّه کرد
خِشت و خاشاک خرابه هم جوارت می شود
العجل آوای لبهای بقیع خاکی است
اشک زهرا روشناییِّ مزارت می شود

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آئینه بود و سنگْ دلش را شكسته بود
عمری به پایِ لحظه ی مرگش نشسته بود
آن شب دلش برای زیارت گرفته بود
از شوقِ وصل، بندِ دل از هم گسسته بود
صادق ترین سروده ی دیوان كردگار
از آن همه دروغ از آن شهر خسته بود
تكرار قصه ی علی و بند و كوچه هاست
روشن ترین دلیل همان دست بسته بود
پای پیاده در پی مركب امام عشق
انگار روی اسب، مغیره نشسته بود
بر خاك خورد و گفت كه ای وای مادرم!
آن شب، شبِ زیارت پهلو شكسته بودآئینه بود و سنگْ دلش را شكسته بود
عمری به پایِ لحظه ی مرگش نشسته بود
آن شب دلش برای زیارت گرفته بود
از شوقِ وصل، بندِ دل از هم گسسته بود
صادق ترین سروده ی دیوان كردگار
از آن همه دروغ از آن شهر خسته بود
تكرار قصه ی علی و بند و كوچه هاست
روشن ترین دلیل همان دست بسته بود
پای پیاده در پی مركب امام عشق
انگار روی اسب، مغیره نشسته بود
بر خاك خورد و گفت كه ای وای مادرم!
آن شب، شبِ زیارت پهلو شكسته بود

شاعر : محمد ناصری

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای سپهر مجد وایمان آفتاب برج دین             ماه محراب عبادت سرور اهل یقین
ناخدای کشتی دریای علم و معرفت تشنگان علم را سرچشمه ماءمعین
اصفیا از خوان احسانت سراسر ریزه خوار      اولیاء از خرمن فیضت دمادم خوشه چین
جان اهل دل فدایت ای که عمری بوده ای      همچو اجداد کرامت صاحب عزم متین
مذهب ما جعفری و دین ما دین نبی            فخر ما این بس که باشد مذهب ما این چنین
شیعه می نازد به تو ای قبله اهل وفا           وی که باشد خاک کویت کعبه اهل یقین
غرق عصیانم ولی با یک جهان عشق و امید از تو دارم دیده احسان به روز واپسین
جان زهرا مادرت ای شافع روز جزا                شو شفیع ما به نزد ذات رب العالمین
گوشه چشمی سوی گوشه نشینان کن زمهر ای فروغ چشم زهرا و امیر المؤمنین
محزن سرّ خدا ومظهر علم و کمال                صادق آل نبی و خسرو دنیا ودین
من چه گویم که چه ها کردند از راه ستم      بر تو ای علم مجسم دشمنان از جهل و کین
همچو زهرا مادرت کاشانه ات آتش زدند       بوده ای چون جد مظلومت علی خانه نشین
زهر منصور دغا شمع وجودت آب کرد            سوز و داغت زد شرر به جان ختم المرسلین
                                                گوشه چشمی به سوی حافظی کن خسروا
                                                زآن باشدبر سر کویت غلام کمترین

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

باز روي سر تو ريخته اند
شعله پشت در تو ريخته اند
گريه ات را كه بهانه كردند
باز هم حمله شبانه كردند
ريسمان بسته به بازوي تو شد
جاي زخمي روي ابروي تو شد
رحمي آن خصم پليد تو نداشت
حرمت موي سفيد تو نداشت
پشت مركب تن پاكت بردند
پا برهنه روي خاكت بردند
كو عباي تو و عمامه ي تو ؟
پر ز خاك است چرا جامه ي تو ؟
اشك چشم تر تو مي ريزد
قلب اين دختر تو مي ريزد
گيسويت از چه پريشان شده است
دخترت ديده و گريان شده است
مثل جوجه تن او مي لرزد
زودتر گر بروي مي ارزد
ببريدش ولي با لشكر نه !
مي زنيدش ؟ جلوي دختر نه
پيرمرد است مراعات كنيد
احترامي حق سادات كنيد
پيرمرد است زمينش نزنيد
تازيانه به جبينش نزنيد
گرچه آتش به سرايت زده اند
با لگد بر روي پايت زده اند
گرچه بردند تو را نيمه ي شب
سر برهنه شده پشت مركب
ولي هرگز تن تو تير نخورد
به خدا جسم تو شمشير نخورد
پيكرت پهن به گودال نشد
زير پا جسم تو پامال نشد
داغ فرزند تو را پير نكرد
نيزه اي بر دهنت گير نكرد
خيزران بر لب تو بوسه نزد
به رگت زينب تو بوسه نزد
كسي از پشت سرت را نبريد
جلوي ديده ي زهرا نبريد
ناگهان ولوله و غوغا شد
به سر نعش حسين دعوا شد
يكي آمد كه عصا را ببرد
ديگري خواست عبا را ببرد
به كلاخود سرش رحم نكرد
به زره يا سپرش رحم نكرد
همه ي پيكر او غارت شد
پاي تا به سر او غارت شد

شاعر : رضا رسول زاده

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

در مدینه بینِ کوچه بهرِ مادر ناله کردم
چشم خود را با سرشکم منزلِ صد ژاله کردم
یاد مادر کرده پیرم
کوچه را در بر بگیرم
همچو زهرا مادر خود
از خدا خواهم بمیرم
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)
آتش غم در حریم خانه‌ام تا زد زبانه
من به یاد مادرِ خود اشکِ چشمم شد روانه
از برایت دل فکارم
مادرِ چشم انتظارم
همچو تو پهلو شکسته
من غریب این دیارم
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)
در سرای زندگانی رنج و غربت حاصلم شد
عاقبت در این زمانه زهرِ منصور قاتلم شد
ناله‌هایم بی اثر شد
سینه‌ام پر از شرر شد
بعد عمری شیعه سازی
مزد من زهرِ جگر شد
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)
بارالها شد نصیبم در غریبی‌ام بمیرم
در کنارِ قبرِ مادر منزلی دیگر بگیرم
اهل بیتم در نوا شد
خانه‌ام کرب و بلا شد
من چه گویم از عدویم
روز و شب بر من جفا شد
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

نشسته بر رخ غبار عزا، گشته غم به دلِ شیعیان فایق
به دست دشمن ز زهر جفا، کُشته گردیده حضرت صادق
مدینه شد همچوکرب و بلا، دریغا و آه و واویلا (2)
ببین ای دل شعله ور شده غم، سوزداز شررش جان هر عاشق
ز زهر کینه فتاده ز پا، جعفربن محمّدنِ الصادق (2)
 مدینه شد همجو کرب و بلا، دریغا و آه واویلا (2)
ز اشک وخون چشم اهل ولا، زین عزا و مَحَن گشته طوفانی
 رود اکنون زین مصیبت و غم، خانۀ دل ما رو به ویرانی
مدینه شد همچو کرب و بلا، دریغا و آه و واویلا (2)
  چه حزن انگیز از مدینه رسد، با نوای عزا آه غربت او
ببر گلهای سرشک مرا، ای صبا ز وفا سوی تربت او
 مدینه شد همچو کرب و بلا، دریغا و آه و واویلا (2)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

دلم گردیده خون از کینه  منصور یاجدّا                       چه سازم با چنین مغرور ازحق دور یاجدّا
زبس در سینه دارد کینه اولاد پیغمبر                            به بزم میگساری ام برد بازور یاجدّا
به آزار من دلخسته می کوشد هدف دارد                  چراغ علم ودانش را کند بی نور یاجدّا
تن اهل و عیالم همچو بید از بیم می لرزد                 چو می آید برای جلب من مامور یاجدّا
سواره جانب دارالعماره می برد دشمن                           مرا پای پیاده با تن رنجور یاجدّا
به جرم آنکه هستم حامی قرآن و محرومان               به مرگم می کند تهدید آن مزدور یاجدّا
گهی برمن تعارف می کند جام شراب از کین              گهی از بهر قتلم می دهد دستور یاجدّا
گهی با معذرت خواهی در آغوشم کشد گاهی          برای شعر خوانی می کند مجبور یاجدّا
به زهر کینه آخر تار و پودم را گسست از هم             که گشتم راحت از آزار آن مغرور یاجدّا
نمی دانست آن ظالم که با قتل من مظلوم               شود با لعنت حق تا ابد محشور یاجدّا
                                                نمی دانست معنی شهادت را که می سازد
                                                به عالم روزگارت را شب دیجور یاجدّا

شاعر : محمد حسن فرحبخشیان

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

شهر مدينه باز فضايش گرفته بود
تاريك و سرد و آب و هوايش گرفته بود
حرمت شكسته گشت دوباره ز یک غریب
مردي كه شعله بين سرايش گرفته بود
مردي كه پيش ديده ي طفلان و همسرش
از بغض گریه ، آه... صدايش گرفته بود
پايش برهنه کرد و به دستش طناب بست
عمامه از سر ، از تن عبايش گرفته بود
پای پیاده پشت سواران به نیمه شب
او مي دويد و خار به پايش گرفته بود
پيش نگاش خاطره اي زنده شد ، دلش
بر عمه ی اسیر بلايش گرفته بود
هر مرتبه كه خورد به صورت به روي خاك
با یاد کوچه آه و نوایش گرفته بود
مي خورد تازيانه و مي گفت : " مادرم...
اين تازيانه ها به كجايش گرفته بود ؟ "
.  .  .  .  .  .
وقتش شده كنار سه تا مثل خود رود
خاك بقيع جاي برايش گرفته بود
هر شب پس از فراق پدر گوشه ي اتاق
طفلش چراغ بهر عزايش گرفته بود

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 چه درد ها که نشسته است در زمین خوردن
به پا و دست ، به صورت ، به سر ، زمین خوردن
میان کوچه غریبی ، که میدود پی اسب
و هرچه پیر تر ، ساده تر زمین خوردن
به خاک افتادن سنت است از حیدر
رسیده ارث به او از پدر ، زمین خوردن
دوباره حرف غمش شد ، دوباره فکرم رفت
به سمت کوچه،زنی با پسر زمین خوردن
نشسته بود برای شما دعا میکرد
چرا؟ برای چه هست اینقدر زمین خوردن؟
تو را به جان عزیزت بزن، دلش دریاست
ولی ببند دهنت را که مادرش زهراست
نمیشود که تنش را تو بی امان نبری؟
نمیشود ببری و به تازیان نبری؟
به روی خاک اگر افتاد و گفت یا زهرا
نمی شود فحشی بر سر زبان نبری؟
خودش که پا دارد... سر که نیست، نیزه که نیست
ببر ، الهی که جایزه از آن نبری
فقط ملاحظه کن ، نسل سید الشهداست
به سُمّ اسب تنش را تو ناگهان نبری...
عمامه افتاده ، سر شده نمایان، وای
نَبَر که یک دم سر از اماممان نَبَری...
************************************
دو دست حیدر ، پای رقیه ، درد حسن
چه مانده از غم غربت که از جهان نبری؟

شاعر : جواد دیندار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

همه در فغانم ، زغم نهان صادق                  زند آتشی به جانم ، غم جاودان صادق
دو هزار ننگ و نفرین به تمام دشمانش         که نموده هتک حرمت ، به حریم جان صادق
به فدای خاک پایش ، شده ام غرق عزایش   دل عاشقان شکست از ، غم بی امان صادق
چه خوشا اگر کنم رو ، به مدینه و بقیعش     به زلال اشک شویم ، قبر بی نشان صادق
                                    در مدینه اش بگردم ، پی قبر مادر او
                                    که بیابم آن مزار مام قد کمان صادق

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

ای سپهر مجد وایمان آفتاب برج دین             ماه محراب عبادت سرور اهل یقین
ناخدای کشتی دریای علم و معرفت تشنگان علم را سرچشمه ماءمعین
اصفیا از خوان احسانت سراسر ریزه خوار      اولیاء از خرمن فیضت دمادم خوشه چین
جان اهل دل فدایت ای که عمری بوده ای      همچو اجداد کرامت صاحب عزم متین
مذهب ما جعفری و دین ما دین نبی            فخر ما این بس که باشد مذهب ما این چنین
شیعه می نازد به تو ای قبله اهل وفا           وی که باشد خاک کویت کعبه اهل یقین
غرق عصیانم ولی با یک جهان عشق و امید از تو دارم دیده احسان به روز واپسین
جان زهرا مادرت ای شافع روز جزا                شو شفیع ما به نزد ذات رب العالمین
گوشه چشمی سوی گوشه نشینان کن زمهر ای فروغ چشم زهرا و امیر المؤمنین
محزن سرّ خدا ومظهر علم و کمال                صادق آل نبی و خسرو دنیا ودین
من چه گویم که چه ها کردند از راه ستم      بر تو ای علم مجسم دشمنان از جهل و کین
همچو زهرا مادرت کاشانه ات آتش زدند       بوده ای چون جد مظلومت علی خانه نشین
زهر منصور دغا شمع وجودت آب کرد            سوز و داغت زد شرر به جان ختم المرسلین
                                                گوشه چشمی به سوی حافظی کن خسروا
                                                زآن باشدبر سر کویت غلام کمترین

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

مظلوم و تنها در بین خانه
با حال زارش در آشیانه
جان می‌دهد بنیانگذارِ مکتبِ عشق
شد شیعه گریانِ چنین تاب و تبِ عشق
مولای مسموم ـ یا حجت الله
آجرک الله ـ بقیت الله
فرزندِ زهرا سر بر زمین است
همچون صنوبر از زهرِ کین است
لب تشنه امّا خون به لب وای از دلِ او
وا کن گره امشب خدا از مشکلِ او
مولای مسموم ـ یا حجت الله
آجرک الله ـ بقیت الله
شهرِ مدینه کرب و بلا شد
زهرا دوباره صاحب عزا شد
بیتِ عزیزِ فاطمه گردیده خاموش
از بهرِ صادق کاظمش گشته سیه پوش
مولای مسموم ـ یا حجت الله
آجرک الله ـ بقیت الله

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

تا گلستان نبی از جور اعدا، در گرفت
جسم و جان دوستان از شعله‌اش آذر گرفت
در سرای صادق آل نبی آتش زدند
چون خلیل آن شاه دین جا در دل آذر گرفت
نیمه شب در بزم منصورش ببردند از عناد
آنكه خورشید فروزان از رخش زیور گرفت
چون برون از خانه ی منصور شد دل پر ز خون
حضرت روح الامین دست عزا بر سر گرفت
ساخت چون منصور نا منصور مسمومش ز كین
رفت شادی از میان، غم ما سوی را بر گرفت
زد شرر بر جسم و جانش زهر كین با صد محن
شعله اش اندر جنان بر قلب پیغمبر گرفت
دین عزادارست و، مذهب شد یتیم و سوگوار
عالمی را ماتم نور دل حیدر گرفت
خون دل از دیده می افشاند با صد درد و داغ
تا سرِ او را بدامن موسی جعفر گرفت
افتخار مرثیت خوانی صفا روز نخست
در خصوص خاندان از حضرت داور گرفت

شاعر : علی سهرابی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

دارد ميان هيئت خود گريه ميكند
با اهل بيت عصمت خود گريه ميكند
با داغ ِ هَتك حرمت خود گريه ميكند
دارد براي غربت خود گريه ميكند
آتش گرفت خانه اش اما سپر نداشت
بين ِچهار هزار نفر يك نفر نداشت
مشعل به دستها وسط خانه ريختند
يك عده بي هوا وسط خانه ريختند
اموالِ خانه را وسط خانه ريختند
جمع ِحسودها وسط خانه ريختند
بين نماز بود و مجالش نداده اند
حتي امان به اهل و عيالش نداده اند
بين هجوم بي خبر و يادِ مادر است
ديوارهاي شعله ور و يادِ مادر است
تنها ميان درد سر و يادِ مادر است
افتاده است پشت در و يادِ مادر است
 شكر خدا خميده به ديوار و در نخورد
بال و پرش به تيزي مسمار و در نخورد
اين پير ِسالخورده عصا بر نداشته
آرام تر هنوز عبا بر نداشته
نعلين خويش را به خدا بر نداشته
شيخ ِ حرم عمامه چرا بر نداشته
اورا كشان كشان وسط كوچه ميكِشند
در پيش اين و آن وسط كوچه ميكِشند
اين غُصه را به نام مدينه سند زدند
بر آه آهِ خستگي اش دستِ رد زدند
در كوچه ها چقدر به آقا لگد زدند
ميگفت نام فاطمه و حرف بد زدند
 از بس دويده خميده شده،بي رمق شده
اين پير ِمردِ غمزده خيس ِ عرق شده
گيرم خميده در بر انظار رفته است
پاي برهنه از سر بازار رفته است
گيرم به پاي هر قدمش خار رفته است
با دستِ بسته مجلس اغيار رفته است
شكر خدا كه پيرهنش پا نخورده است
در زير چكمه ها دهنش پا نخورده است

شاعر : محمد جواد پرچمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

برگ تاریخ ورق خورده و از سر آمد
خانه ای غرق خداوند مصور آمد
نیمه شب بنده ای انگار خدا را میخواند
لحظه ای در نظرم ندبه ی حیدر آمد
پیرمردی که چو مجنون پی لیلایش بود
با قدی خم به در خانه ی داور آمد
غرق در حس خدا بود که ناگه دستی
باز هم درصدد فتنه ی دیگر آمد
این چه سّریست که هرکس پسر زهرا شد
عاقبت نزد خداوند مکدر آمد
کوچه ها بار دگر شاهد غربت گشتند
بار دیگر به سر آل علی شر آمد
دست ناپاک کسی هیزم و آتش بود و
شعله هایی که بر دامن آن در آمد
بازهم دست کسی را به طنابی بستند
صحنه ای شد که به تکرار مکرر آمد
رهبر دین خدا را به اسارت بردند
یادم از ناله ی وا حیدر دلبر آمد
یادم از لحظه ای آمد که مادر ، تنها
کوچه باریک و حرامی به برابر آمد
یادم آن لحظه ای آمد که دستی سنگین
بهر گم کردن گوشواره ی مادر آمد
حرف آخر به زبانم چه مضطر آمد
برگ تاریخ ورق خورده و از سر آمد

شاعر : فرشید یار محمدی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  12:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها