0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

تش به جان دلبر جانانه می زنند
با شعله ای که بر در این خانه می زنند

پیر و جوان که فرق ندارد برایشان
در میزنند و بعد چه جانانه می زنند

اینجا به هر روش که شده میزنند خلق
ضربه جدا و طعنه جداگانه می زنند

آتش نکرد افاقه و شمع غریب را
در پیش چشم مضطر پروانه می زنند

باشد بزن ولی نه سر کوچه بین خلق
یک سرشناس را که به هرجا نمی زنند

اینجا مدینه است طبیعی است هر کسی
تا زد برای حق علی چانه می زنند

افتاد یاد داغ عمویش که عده ای
دارند غنچه را دم گلخانه می زنند

جایی که بار شیشه پناهنده شد به سنگ
از دست مردمی که وقیحانه می زنند

مسمار هم حساب علی را نکرد پاک
اینجا فقط به نیت بیعانه می زنند….

علی اکبر نازک کار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

پیرِمردى که بینِ سجاده
همه دم ذکرِ او خدا مى بود
کنجِ این خانه ى پُر از ماتم
روحِ او از تنش جدا مى بود


روضه هاى مدینه را مى خواند
روضه ى کوچه و درو دیوار
در خودش سخت مى شکست آقا
تا که مى گفت از در و مسمار

ناله مى زد از ته جگرش
گریه هایش چه گریه آور بود
نفسش حبس مى شد و مى گفت
مادرم نوبهارِ حیدر بود

شبى اما به ناگهان دشمن
به درِ خانه اش شراره کشید
او که سرگرمِ ذکرِ یارب بود
شعله ها را به چشم خود مى دید

سر سجاده دوره اش کردند
دردلش اضطراب عالم بود
کودکانش به گریه اُفتادند
چهره اش بى قرار و درهم بود

دورِ دستش طناب را بستند
نه عبایى و نه عصایى داشت
پا برهنه بدونِ نعلینش
به دلش یادِ ماجرایى داشت….

که همه جانِ او به درد آورد
به گمانم خراب مولا شد
این مدینه چقدر بى رحم است
تازه داغِ طناب مولا شد

نانجیبی به نام ابن ربیع
به سرش نعره زد که حرکت کن
پشت مرکب دوان دوان با من
تو بیا و اداى غربت کن

پشت مرکب زمین فتاد آقا
اى حرامزاده!کمى آرام
پا برهنه که مى برید او را
از چه رو مى دهى به او دشنام؟

یادِ یک ماجرا دلش سوزاند
ماجرایى که ماجرا دارد
ماجراى سه ساله و عمه
داغِ شام و خرابه ها دارد

یاد آن لحظه اى که عمه ى او
بین نامحرمان گذر مى کرد
هر زمان که سه ساله مى ترسید
عمه اش جسم خود سپر مى کرد

آرمان صائمى

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آتش گرفته بارِ دگر آشیانه ات
چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات

هر گوشه ای که می نگرم خاطراتِ توست
اینجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات

دیوار و دود و آتش و لبخندهای شوم
حالا شده ست خانه ی من روضه خانه ات

امشب که کودکان زِ پِی ام گریه می کنند
اُفتاده ام به یادِ تو و نازدانه ات

یک سو تویی و عمه ام و گریه های او
یک سو کسی که باز زند تازیانه ات

آخر جدا شد از کفِ تو دامنِ علی
ای وایِ من شکسته مگر دست و شانه ات


حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

شیخ الائمه صادقی و رکن دین تویی
بر خاتم شریعت احمد نگین تویی
ای وارث محمَّد باقر امام حق
اَولی به اَنفُس ِ بر مومنین تویی
مسند نشین کرسی علمی پس از پدر
آگه به علم آخر و هم اولین تویی
علم هوا و فضا , علم بَرُّ و بحر را
دانا به حق به سِرِّ یسار و یمین تویی
گردید فقه شیعه زسعی تو ماندگار
در راه دین , مُبیِّن شرعِ مُبین تویی
از جام علم شما شد مُفضَّلَت استاد
عالِم به اِذن حق ,به زمان و زمین تویی
بر دشمنان تهاجم نرمت اثر گذاشت
وقتی که با شعار و شور حسینی عجین تویی
غم نیست حاصل ما روز واپسین جانا
تا رهنمای ما به بهشت برین تویی
با این همه جلالت و فرزانگی چرا
بی شمع و قبر در دل آن سرزمین تویی
ای خازن علوم الهی چه کرده ای
مدفون به خاک بقیع این چنین تویی
محزون فاطمه ,دلخون حیدری آقا
پیوسته در عزای حضرت مادر حزین تویی
پهلوی تو چو مادر و دستت چو حیدر است
با یاد جد غریبت غمین تویی

 

مهدی روحانی کاشمری

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

ای صحن خاکی حرمت دلرباترین

گرد وغبار مرقد تو کیمیاتربن

در ذهن ما حریم شما فوق جنت است

ای گنبد نداشتهء تو طلاترین

با احترام به نجف ومشهدالرضا

صحن بقیع خلوتتان با صفاترین

با استناد اینکه همه نور واحدید

صادق ترین ، عزیزترین ، با خداترین

دو مادر و چهار امامید در بقیع

با غصه ها و درد علی آشناترین

هستید در مدینه پس از این هزار سال

ام البنین و فاطمه را مبتلاترین

ما هر چه خواستیم ز دستت گرفته ایم

بوده همیشه لطف تو بی انتهاترین

خاکش شفاست مدفن تو یابن فاطمه

دست همه به دامن تویابن فاطمه

پیداست در جمال توتصویر اهل بیت

زهرا جوانترین و تویی پیر اهل بیت

درس کلام و فقه و اصولت زبانزد است

ای ناشر علوم فراگیر اهل بیت

عالم ز دانش تومسلمان شناس شد

بی انتهاست جادهء تأثیر اهل بیت

اسلام با تو و پدر تو رواج یافت

در تو ظهور یافته تدبیر اهل بیت

گاهی شده است علم تو روشنگر علوم

گاهی شده است علم تو شمشیر اهل بیت

در دستتان سپرده خدا هر جه هست و نیست

فی الجمله عالم است به تسخیر اهل بیت

شیخ الاَِۀمه را ز چه بردند نیمه شب

با غم ، رقم زده شده تقدیر اهل بیت

مانند ابر ، چشم خلایق گریسته

عالم برای حضرت صادق گریسته

شیطان و باز کوچهء اجداد فاطمه

ابن ربیع و خانهء اولاد فاطمه

بی حرمتی به ساحت فرزند بوتراب

صبر است بس که حسن خداداد فاطمه

نیمه شب است و روضهء مادر به پا شده

پشت در است نقطهء میعاد فاطمه

بیخود نبود پشت در و بین شعله ها

افتاد ناگهان پسرش یاد فاطمه

هنگام رفتنش چو علی بین کوچه ها

آقا نیاز داشت به امداد فاطمه

بیش از علی و فضه و اسماء و زینبش

میخ در است شاهد فریاد فاطمه

از کوچه ها به آل علی ظلم ، باب شد

یارب زدشمنان ، بستان داد فاطمه

ما را برای گریهء بر تو محک زدند

با نام مادر تو به روضه نمک زدند

 

 

مهدی مقیمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آتش که زبانه از دری می گیرد

یا شعله ی آن به شهپری می گیرد

با دیدن صحنه ی نفوذ آتش 

دل را غم و رنچ دختری می گیرد

آن دخترکی که با دوچشمش دیدست

آتش که به تار معجری میگیرد

دیدست لگد زدن به میخ و مسمار

این گونه امان ز مادری می گیرد

ای کاش تمام غم همین بود اما

جایی نفس برادری می گیرد

روزی برسد که انتهای گودال

از حنجری بوسه خواهری می گیرد

 

علی علی بیگی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

آتشی باز فراهم شده و بر در خورد
دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد
بی عبا بود که در کوچه کشیدند او را
پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد

چند باری پی مرکب نفسش بند آمد
چند باری وسط کوچه زمین، با سر خورد
به همه اهل جهان موی سفیدش می گفت:
چه قدر خون دل از کینه ی این لشکر خورد
داشت با آن همه اندوه، تجسم می کرد
غصه هایی که در این شهرِ بلا، حیدر خورد
بی قرار است چرا او؛ نکند تازه شده
داغ آن ضربه ی آنروز که بر مادر خورد
خانه ی سوخته اش ارثیه از خیمه گه ِ
کشته ای بود که بر حنجره اش خنجر خورد


محمد حسین رحیمیان

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

همان امام که احیا نمود مکتب را

بنا گذاشت به عالم ستون مذهب را

به علم و حکمت و ایمان خویش روشن کرد

در آسمان امامت هزار کوکب را

ز انقلاب کلامش ، کمال حاصل شد

نجات داد ز بیداد ، هر معذب را

به نور علم و عمل پرورید در عالم

هزارها خلف صالح و مهذب را

بنای حوزه اگر باقرالعلوم گذاشت

به فقه جعفری آراست صادقش لب را

حیات مکتب شیعه حدیث و قرآن است

که هر دو علت بالندگیست مذهب را

ز بعد کرب و بلا، بعد باقر و سجاد

شکست صادق دین پشت ظلمت شب را

میان محفل علمی ز ظلم دشمن گفت

به اهل بیت ، هدایت نمود اغلب را

رواج داد که راه عروج ما روضه است

ادا نمود حقوق حسین و  زینب را

گناه شیخ الائمه چه بود ای مردم

شکست دشمن او آن دل مقرب را

شبیه حیدر کرار دست او بستند

شبیه فاطمه در شعله گفت یارب را

دوباره وقت نماز و هجوم نامردان

دوباره بی ادبی سیدی مؤدب را

چرا کسی نگران امام پیرش نیست

کجاست دادرسی ، غربت لبالب را

میان آن همه شاگرد یک نفر نشنید

صدای بغض گلوی رئیس مذهب را

امام مفترض الطاعه را پیاده کشاند

برای خویش مهیا نمود مرکب را

به روی صادق دین ناسزا ! زبانم لال

خدا عذاب کند دشمن مکذب را

هنوز تهمت بی دین به اهل دین رسم است

هنوز فتنه بَرَد مردم مذبذب را

به یاد تاول پای سه ساله که افتاد

مرور کرد همه روضه های آن شب را

 

محمود ژولیده

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

غریب و بی کس و تنها و بی هوا بردند

عزیز فاطمه را نیمه شب کجا بردند

شدند از در و دیوار وارد و او را

غریب از سر سجادهء دعا بردند

 

امام محترم و سالخوردهء ما را

پیاده ، پای برهنه ز کوچه ها بردند

عزیز فاطمه را در کمال بی ادبی

بدون مرکب و عمامه و عبا بردند

حدیث آتش و در، در مدینه تکراریست

امام را اگر از بین شعله ها بردند

طناب بوده و یا اینکه نه نمی دانم

ولی غریب همانند مرتضی بردند

دلا بسوز که آن شب امام صادق را

به ضرب طعنه و الفاظ ناروا بردند

دوباره حرمت آل علی شکست اینجا

که با کمال جسارت امام را بردند

میان مجلس او ذاکران دل ما را

به روضه بعد مدینه به کربلا بردند

عجیب این دل ما را پس از کنار بقیع

کنار مضجع سلطان اولیا بردند

غریب کشته شدی ای عزیز دل اما

کجا دگر سرتان را به نیزه ها بردند

غمی که کشته همه اهل بیت را این است

که معجر از سر ناموس کبریا بردند

 

شاعر : مهدی مقیمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:08 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 هر کس دلش ز مهر و ولای تو عاری است

هرلحظه اش بدون توبی بندوباری است

 

ما جار میزنیم که آقایمان تویی…

شیخ الائمه! نوکریت افتخاری است 

 

خاک رهت به منزله ی آب زندگی ست 

صد سلسبیل زیر قدم هات جاری است 

 

(ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما)

عشق شما مسبب این ماندگاری است 

 

اوقات خوش کنار بزرگان به سرشود 

از برکت وجود تو خوش روزگاری است 

 

مکتب به پا نموده ای علامه ساختی 

شاگردیِ کلاس تو آموزگاری است 

 

گنجینه ی حدیث و روایاتِ صادقی 

دشمن ز تیغ تیز کلامت فراری است 

 

صحن شما به زاویه ی عرش قائم است 

دیوار های بقعه ات آیینه کاری است 

 

آقا همینکه فاطمه آنجاست دلخوشی… 

دردِ فراقِ مادر و فرزند کاری است

 

بیچاره اصغر است نه بیچاره تر رباب 

کار رباب بعد علی، آه و زاری است 

 

کوچکترین ستاره ی زهرا به نیزه خورد 

اشک عروس فاطمه از بی قراری است 

 

کوچکترین صدا مزاحمِ نوزاد میشود…

ای نیزه دار!این روش بچه داری است 

 

 

شاعر:علیرضا وفایی (خیال)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

خوش به حال کسی که تا حالا
پای او به مدینه وا نشده

یا اگر رفته خوب می فهمد
دردهای دلش دوا نشده

حرفهای نگفتنی بسیار
شهر پیغمبر خدا دارد

روضه در روضه هر وجب خاکش
کوچه در کوچه کربلا دارد

فاجعه در کمین یک مادر
خاک کوچه پر از تلاطم شد

حرمت چادری که در کوچه
خاکی از رد پای مردم شد

مادری که تمام مادرها
از ازل تا ابد به قربانش

به فدای دل پر از دردش
غم و اندوه بیت الاحزانش

در شب غربت امامی که
آبروی همه دو عالم بود

اشک پیغمبر خدا جاری
قد زهرا ز ماتمش خم بود

لشکر کوچه آمد و این بار
مثل مور و ملخ هجوم آورد

از بر و بوم و از سر دیوار
طرح یک ماجرای شوم آورد

سوی بزم شراب نامردان
با دل خون شبانه اش بردند

آه مثل علی غریبانه
دست بسته ز خانه اش بردند

اشک سرخی که داشت بر دیده
خبر از غصه نهانش بود

روضه خوان غروب عاشورا
لرزش دست و زانوانش بود

نیمه شب تا امام مظلومم
بین آن کوچه ناله ای می کرد

یاد دستان بسته ی زینب
یاد اشک سه ساله ای می کرد

در حضور تو ای امام غریب
روضه را یک اشاره ای کافیست

تا کنی یاد خیمه های عطش
گریه شیر خواره ای کافیست

من فدای تو ای گل زهرا
چه بلاها که آمده به سرت

باز هم شکر لحظه آخر
شمر و خولی نبود دور و برت

محمود قاسمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

امروز، روز ناله و اندوه و ماتم است

روز عزای اشرف اولاد آدم است

چیزی شبیه روز حسین و محرّم است

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

ای دل که در حریم تو اندوه کربلاست

اندوهبار حضرت صادق، دلِ خداست

هفت آسمان برای غمش گریه می کنند

دور مزار بی حرمش گریه می کنند

در زیر پرچم و علمش گریه می کنند

سینه زنان ز سوز دمش گریه می کنند

زانو بغل نموده، ملالی گرفته اند

کرّوبیان چه اشک زلالی گرفته اند

در این عزا برای تأمّل مجال نیست

این رزق گریه بی غم آقا حلال نیست

اشکت بدون حضرت صادق زلال نیست

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

ای شیعه این عزا، چو عزای محرم است

شد سرنگون زِ باد مخالف چراغشان

آفت رسیده از در و دیوار باغشان

آن آتشی که سرزده آمد سراغشان

داغی نهاده بار دگر روی داغشان

نقّاش سرنوشت قلم را چه بد کشید

آتش دوباره از در و دیوار قد کشید

شیخُ الائمه ی غم ایّام دیده را

مرد مدینه مانده ی ماتم چشیده را

این زاده ی حسین شه سر بریده را

این پیرمرد خسته ی قامت خمیده را

ابن ربیع از چه به آزار می برد

در کوچه، بی عمامه و دستار می برد

در کوچه های بی کسی این پیرمرد دین

پای برهنه می دود و می خورد زمین

آهی کشید از جگرش، آهِ آتشین

با خاک کوچه زمزمه می کرداینچنین

" از روی خاک، امّ ابیها بلند شو

مادر بیا بخاطر بابا بلند شو"

هر چند روضه شمع تنش را مذاب کرد

او را به بر گرفت چنان شعله، آب کرد

چشم امام را که سراسر شراب کرد

زهری رسید آخر و او را کباب کرد

انگور زهر بار به داد دلش رسید

منصور عاقبت به مراد دلش رسید

هرچند بستری است، غمش سر نمی رسد

هنگام مرگ هم کرمش سر نمی رسد

اندوه شعله ور زِ دمش سر نمی رسد

این روضه بی حسین به آخر نمی رسد

جدّم حسین با لب تشنه شهید شد

با ضربه های نیزه و دشنه شهید شد

در قتلگاه ولوله شد، وای عمه ام

دور تنش چه غلغله شد، وای عمه ام

وقت سرور حرمله شد، وای عمه ام

لشگر به سمت قافله شد، وای عمه ام

این ها ز مرد های حرم سر گرفته اند

از بانوان قافله زیور گرفته اند

 

امیر عظیمی

 

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

بیاموزند تا در مکتبت ، مردم صداقت را
به نام تو سند کردند شش دانگ ولایت را

تورا از شش جهت خواندند مولای ششم چونکه
به دست خویشتن داری زمام کلّ خلقت را

 

به میلیونها چنان سقراط یا صدها چنان لقمان
عطا کردند از دریای تو یک قطره حکمت را

میان آن همه شاگرد هم باشی غریبی تو
نمیفهمند وقتی این جماعت شأن عصمت را

هَلِ الدّین،غیر حبّ و بغض،مذهب چیست غیر از این ؟
خدا از ما نگیرد این ولایت ، این برائت را

تو از بس از حسین و کربلا رفتن به ما گفتی
به پا کردی درون سینه ها شور قیامت را

گرسنه،تشنه،خاک آلود،غمگین زائرش گشتی
چه خوب آموختی بر شیعیان رسم زیارت را

نمی ماند گنه کاری میان عرصه ی محشر
اگر در پای میزان رو کنی حکم شفاعت را

اگر می گفت یازهرا کسی در پیش روی تو
عوض می کرد یاد پهلویش حال و هوایت را

پس از زهرا گمانم رسم شد در شهر پیغمبر
بسوزانند در آتش ، درِ بیت سیادت را

شبانه با سر و پای برهنه ، بُردن از خانه
ز حدّ خود به در کردند نامردان جسارت را

به هرگامی که میرفتی بسوی قصرِ آن ملعون
گمانم با دو چشم خویش میدیدی شهادت را

عذاب اوّلین و آخرین بادا بر آن قومی
که سوزاندند از کین ، قلب خورشید امامت را

کــلام آخرت وقــف نمــاز با توجّه شـد
عجب شرمنده ی خودکرد این حرفت عبادت را

محمدقاسمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

در هجره ام مقابل چشمان مادرم

در سجده بودم و لگدی بر سرم نشست

این غم کجا برم، به که گویم که بی حیا

با ناسزا به فاطمه، بال و پرم شکست

یک تازیانه سجده ی طولانیِ مرا

عمداً مقابل پسر ارشدم شکست

وقتی که خواند مادر من را به ناسزا

دندان من ز بسکه خودم را زدم شکست

 

آتش کشید بیت مرا، وای از دلم

یاد مدینه کردم و آن کوچه های تنگ

وقتی که بست دست مرا بینِ خانه ام

خوردم به دربِ خانه و دیوارهای سنگ

 

پای برهنه، با دلِ پر زخم، نیمه شب

در بینِ سینه ام نفسم بارها برید

اِبْنُ الرَّبیعْ بغضِ علی را بروز داد

در پشت ناقه، شیره ی جان مرا کشید

موی سفید من به دلش رحم جا نکرد

جسم مرا به روی زمین می کشاند و رفت

تنها به خاطر پسرِ فاطمه شدن

چندین لگد به پهلو و کتفم نشاند و رفت

وقتی نگاه من به کفِ پایم اوفتاد

انگار چشم من هوسِ قیل و قال داشت

با تازیانه ها بدن من کبود شد

ای وای بر رقیه که تنها سه سال داشت

 

شاعر:رضاباقریان

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

شدی شهید ولی پیکر تو دست نخورد
میان معرکه ی خون سر تو دست نخورد

اگرچه در اثر زهر می زدی پــر و بال
ز تیر و نیزه به بال و پر تو دست نخورد

هزار شکر، به پیراهن و عبای شما
برابر نگه خواهر تو دست نخورد

اگرچه دست تو شد بسته با طنابِ ستم
به نقش آیه ی انگشتر تو دست نخورد

سه بار تیغ به رویت کشیده شد ، امّا
به مُصحف بدن اَطهر تو دست نخورد

نفس نفس زدنت سخت شد ولی آقـــــا
به ضرب تیغِ کسی ، حنجر تو دست نخورد

کسی ندید جسارت شود به ناموست
دگر به زینتیِ دختر تو دست نخورد

غروب روز دهم بود ، عمّه ات می گفت:
رقیّه حرف بزن ، معجر تو دست نخورد ؟؟؟

محمدقاسمی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:11 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها