0

اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

  يا امام صادق(ع)

آئينه بود و سنگْ دلش را شكسته بود

عمري به پايِ لحظه ي مرگش نشسته بود

 

آن شب دلش براي زيارت گرفته بود

از شوق ِ وصل ، بندِ دل از هم گسسته بود

 

صادق ترين سروده ي ديوان كردگار

از آن همه دروغ از آن شهر خسته بود

 

تكرار قصه ي علي و بند و كوچه هاست

روشن ترين دليل همان دست بسته بود

 

پاي پياده در پي مركب امام عشق

انگار روي اسب مغيره نشسته بود

 

بر خاك خورد و گفت كه اي واي مادرم

آن شب ، شبِ زيارت پهلو شكسته بود

 (محمد ناصري)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

 يا امام صادق(ع)

بقيع ! باز كن آغوش روح پرور را

كه در برت بِكِشي ميهمان آخر را

 

بقيع ! غسل زيارت كن و ضريح بساز

كه بوسه‌ها بزني پيكري مطهر را

 

بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست

بگير در بغل آرام ياس پرپر را

 

بدان كه شرح غم اين غريب دشوار است

غمي كه كاسه‌ي خون كرد ديده‌ي تر را

 

بميرد آنكه در اين سنّ و سال زهرش داد

كه آتشي زد و سوزاند پاي تا سر را

 

شرار زهر شبي را به خاطرش آورد

كه ديد شعله‌ي بر چار چوبه‌ي در را

 

ميان دود درِ خانه با لگد وا شد

كه باز زنده كند روضه‌هاي مادر را:

 

-چه ضربه‌اي كه سر و روي ميخ را خون كرد

شكست شيشه‌ي عمر عزيز حيدر را-

 

بقيع ! روضه‌ي شيخ الائمّه سنگين است

ولي بيا كه بگويم از اين فراتر را

 

چه گويم از شب و پاي برهنه‌ي آقا؟

كه زنده كرد عزاي سه ساله دختر را

 

چه گويم از غم آن نازدانه طفلي كه

ميان همهمه گم كرده‌بود معجر را؟

 

گمان نكن كه تمام است مقتل‌الصّادق

بقيع ! گوش بده حرفهاي آخر را

 

به قصد كُشتنش آن شب كه تيغ بالا رفت

خدا رساند پيِ ياري‌اش پيمبر را

 

همين رسول خدا ديد شمر ملعون را

كه بُرد زير گلوي حسين خنجر را

 

تلاش كرد ولي جاي بوسه را نبُريد

به زورِ پا زد و گرداند پاره‌پيكر را

(علي صالحي)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

     يا امام صادق(ع)

آن قدر بي‌صدا و خموش از ترانه‌اي

حِس مي‌كنم شكسته و بي‌آشيانه‌اي

 

آقا شنيده‌ام پِيِ مركب دويده‌اي

پاي برهنه،نيمه‌ي شب،چي كشيده‌اي؟

 

با پنجه زهر بر جگرت چنگ مي‌زند

با لكّه‌هاي خون به لبت رنگ مي‌زند

***

گيسو سفيد ، قدّ كمان ، بين بستري

آقا چه قدر پير شدي...شكل مادري

 

اشك فراق در نگهت موج مي‌زند

دلواپس يتيميِ موسي بن جعفري

 

چشم بقيع منتظر مقدمت شده

تو آخرين امانت شهر پيمبري

 

حالا به ياد خاطره‌ي دست بسته‌ات

گريان براي غربت زهرا و حيدري

 

آتش گرفت خانه‌ات امّا كسي نشد

در بين شعله كُشته‌ي ديواري و دري

 

آتش گرفت خانه‌ات امّا در آن ميان

از خانواده‌ي تو نبُردند معجري

***

دشمن براي قتل تو شمشير مي‌كشيد

قلب نبي ز غصه‌ي تو تير مي‌كشيد

 

پيغمبر خدا به كجا بود...كربلا...

آنجا كه خون ز فاجعه تصوير مي‌كشيد

 

وقتي سر حسين به نيزه بلند شد

كلّ سپاه نعره‌ي تكبير مي‌كشيد

(علي صالحي)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع) –مدح و شهادت

 

ای جمال کبریا آیینه‌ات

علم کل انبیا در سینه‌ات

دانش آرد سجده بر خاک رهت

ملک نامحدود حق دانشگهت

با نگاهت قطره دریا می‌شود

ذره مهر عالم‌آرا می‌شود

علم آرد بر درت روی نیاز

وحی کرده بر شما آغوش، باز

نام تو نام‌‌آوران را شور داد

هفت شهر معرفت را نور داد

هم سرانگشت الهی خامه‌ات

هم کتاب‌الله، دانشنامه‌ات

حیدر و زهرا و احمد کیست؟ تو

صادق آل محمد کیست؟ تو

بوبصیرت بر بصیرت جان و سر

جابر تو علم شیمی را پدر

کرسی درست مفضل‌پرور است

هر کلامت هفت‌دریا گوهر است

گرچه تا عمق زمان‌ها تاخته

علم هم قدر تو را نشناخته

نور شد نور از چراغ مکتبت

بوسۀ آیات قرآن بر لبت

هرچه دانش گشت عمرش بیشتر

باز از او دیدم تو بودی پیش‌تر

ای ندای کبریا در گوش تو

علم پیش از شیر مادر نوش تو

ای جهاد علمی‌ات از ابتدا

حاصل خون دل خون خدا

هر کلامت صفحۀ دل را جلاست

میوه‌ای از نخل سبز کربلاست

تا که هارونت نهد پا در تنور

با نگاهش گل کند از نار، نور

پیش‌تر از خلقت این روزگار

شیعه کرده مکتبت را اختیار  

ما که خود در عالم زر بوده‌ایم

پیرو آل پیمبر بوده‌ایم

مهر آل فاطمه در خون ماست

از نخست خلقت این قانون ماست

شیعه از آغاز خلقت حیدری‌ست

شیعه تا صبح قیامت جعفری‌ست

شیعه بارانی سفید از ابر توست

شیعه هرجا هست دور قبر توست

شیعه همچون مشعل افروخته

پشت دیوار بقیعت سوخته

شیعه یک شعله است از طور شما

شیعه یک جلوه است از نور شما

شیعه را چون حی سرمد آفرید

از گِل آل محمد آفرید

اهل دوزخ شعله‌ها افروختند

مثل زهرا خانه‌ات را سوختند

گرچه از کاشانه‌ات برخاست دود

همسرت آن لحظه پشت در نبود

چشم بر دریای آتش دوختی

ذکر یازهرا گرفتی؛ سوختی

گرچه شد بر تو جسارت‌ها بسی

کودکانت را نزد سیلی کسی

تو به دست بسته کردی راه، طی

رفت کی رأس منیرت نوک نی؟

ای بقیعت بقعۀ دل‌های ما

وی مزارت شمع محفل‌های ما

تا نیاز آفرینش سوی توست

اشک «میثم» وقف خاک کوی توست

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

هست تقديرم سرار سوختن

 

 

با بلا از پاي تا سر سوختن

 

از سقيفه بارها و بارها

 

در شرار شعله ها پر سوختن

گشته تكرار غم و درد علي

باز آتش باز هم در سوختن

اهل بيتم باز در دلواپسي

مضطر و گريان در ترس بي كسي

***

بي حيا آخر چرايم مي بري؟

مي كشي از چه كجايم مي بري؟

دست بسته پا برهنه دل غمين

بي عمامه بي ردايم مي بري

پير مردم قد كمانم مو سپيد

پا پياده از جفايم مي بري

مي كشاني ام به سوي قتلگاه

خود به مركب از قفايم مي بري

من سفير ناله هاي حيدرم

داغدار لاله هاي بي سرم

***

كينه و بغض تو را آماده ام

اين تو و اين تار و پود پيكرم

ارباً اربا كن بسوزان جسم من

بعد از آن بر باد ده خاكسترم

هر چه ميخواهي بياور بر سرم

ناسزا اما مگو بر مادرم

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

دل گرفته یاد ایوان بقیع

دیده ای داریم گریان بقیع

حیف بر خاکش بتابد آفتاب

سایه ی عرش است بر جان بقیع

غربتش چون شمع آبم می کند

صحن ویرانش خرابم می کند

 

نسل در نسل عشق دارم، عاشقم

چون گرفتارت کما فی السّابقم

شیعه ی فقه و اصول مذهبم

زنده از انوار قال الصّادقم

کرسی درست جهاد اکبر است

ابن حیّان و مفضّل پرور است

 

فاطمیّه سفره ی جانانه ات

بود هر شب روضه ی ماهانه ات

درس اول روضه خوانی بود و بس

تا حسینیّه است مکتب خانه ات

روزی یک عمر ما دست شماست

خرج راه کربلا دست شماست

 

باز بر بیت ولا آتش زدند

نیمه شب وقت دعا، آتش زدند

باز هم دست ولایت بسته و

پشت در صدیقه را آتش زدند

نه ردایی نه عمامه بر سرت

بود خالی جای زهرا مادرت

 

سال خورده طاقتش کم می شود

بی زدن هم قامتش خم می شود

بر زمین می افتد و در کوچه ها

تا که ضرب دست محکم می شود

... خود به خود ای وای مادر می کند

یاد خون زیر معجر می کند

 

خوب شد خواهر گرفتارت نشد

نیزه ای در فکر آزارت نشد

اهل بیتت را کسی سیلی نزد

زیور آلات کسی غارت نشد

خواهری می کرد با حسرت نگاه

دست و پا می زد حسین در قتلگاه

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

پیرمردی که حضرت جبریل

زائر غربت نگاهش بود

کوچه ها را همین که طی می کرد

صد فرشته کنار راهش بود

***

با ارادت تمامی ارکان

پیش پایش خشوع می کردند

بر قد و قامت کهنسالی

آسمان ها رکوع می کردند

***

نفس قدسی پر اعجازش

مایه ی اعتبار عیسی بود

جانماز «فرشته بارانش»

افتخار تبار عیسی بود

***

حرف هایش برادر قرآن

سخنش بوی انّما می داد

از همان مال فاطمی خودش

خرجی راه کربلا می داد

***

در و دیوار خانه ی آقا

وقت مرثیه های عاشوراست

به خدا خانه نیست این خانه

این حسینیّه ی بنی الزهراست

***

این حسینیّه ای است که مردم

از حضورش ستاره می گیرند

هر شب جمعه بین این خانه

روضه ی شیر خواره می گیرند

***

از سر بی کسی و بی یاری

در و دیوار خانه یارش شد

بهر غم های مادرش آن قدر

گریه کرد عاقبت دچارش شد

***

آی مردم دویدن آقا

از نفس های خسته اش پیداست

آی مردم شکستگی دلش

از صدای شکسته اش پیداست

***

خوب شد شب  شد و تو را بردند

دور تا دور شهر گرداندند

خوب شد در شلوغی این شهر

کوچه کوچه تو را نچرخاندند

***

گریه کردی و زیر لب گفتی

این تو و ریسمان و این سر من

آه .... پیراهنم شده خاکی

آه .... افتاده است پیکر من

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

 

 

تیره ای از تبار تاریکی

 

 آبروی مدینه را بردند

 

پا برهنه بدون عمامه

 

دست بسته...تو را کجا بردند!؟

 

 

 

باز تکرار می شود در شهر

 

 قصه کوچه... خانه... آتش... در

 

وسط شعله پور ابراهیم

 

 روضه می خواند؛ روضهٔ مادر

 

 

 

خواب دیدم که پشت پنجره ها

 

 رو به روی بقیع گریانم

 

پا به پای کبوتران غریب

 

 در پی آن مزار پنهانم

 

 

 

گریه در گریه با خودم گفتم

 

 جان افلاک پشت پنجره هاست

 

آی مردم تمام هستی ما

 

 در همین خاک پشت پنجره هاست

فصل غم آمده زمان عزاست

 

 کُنج سینه شراره ها دارم

 

رخت ماتم به تن نمودم و باز

 

 بین چشمم ستاره ها دارم

 

 

 

آسمان نگاه غم بارم

 

رنگ و بوی مدینه را دارد

 

هر چه قدر آه هم اگر بکشم

 

 از تب سینه باز جا دارد

 

 

 

آن که یک عمر پای مکتب خود

 

 روضه می خواند و عاشقانه گریست

 

گریه هایش شبیه باران بود

 

 آن امامی که صادقانه گریست

 

 

 

ظلم تاریخ باز جلوه نمود

 

 وقت تکرار قصه شومی ست

 

با تبانی آتش و هیزم

 

جاری از چشم، اشک مظلومی ست

 

 

 

آتش دشمنان به پا شده در

 

 خانه ای در میان یک کوچه

 

می رود بی عمامه مردی در

 

 غربت بی امان یک کوچه

 

 

 

داغیِ سینه می کند باور

 

 با نفس هاش آه سردی را

 

خاک این کوچه ها نمی فهمند

 

 غربت اشک پیر مردی را

 

 

 

پیر مردی که سوز آتش را

 

 ساکت و بی کلام حس می کرد

 

پیرمردی که درد غربت را

 

 مثل جدّش مدام حس می کرد

 

 

 

پیرمردی که تا زمین می خورد

 

 نفسش در شماره می افتاد

 

دست خود می کشید بر روی خاک

 

 یاد آن گوش واره می افتاد

 

 

 

یاد یک گوش وارهٔ خونین

 

 یاد اشک نگاه طفلی بود

 

یاد آن مادری که زود گرفت

 

 دست خود را به روی چشم کبود

 

 

 

نیمه شب تا که دشمن آقا را

 

می کشید او به ناله می افتاد

 

یاد یک کاروان و یک کودک

 

 یاد اشک سه ساله می اقتاد

 

 

 

یاد آن کودکی که حس می کرد

 

 زخمِ زنجیرِ داغِ قافله را

 

شوری اشک او چه می سوزاند

 

 زخم صورت... و جای آبله را

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

   يا امام صادق(ع)

منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد

روضه ات شعله به دامان ثريا ميزد

 

مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند

پیر مردی که نفس در پی آنها میزد

 

آن طرف گریه ي طفلان من و در این سو

خنده بر بي كسي ام دشمن زهرا می زد

 

نيمه جاني كه در آتش پي ِ طفلانش بود

شعله وقتي ز در سوخته بالا ميزد

 

آه از آن بزم شرابی که به يادم آورد

داغ آن زخم که نامرد به لبها میزد

 

یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود

تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد

 

همه ي قدرت خود جمع نمود اما دید

خیزران را به لب زخمی بابا میزد

 

ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد

در عوض عمه ي ما بود که خود را میزد

(حسن لطفي)

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

تا که در خانه در برابرش افتاد

شعله ی آهی میان حنجرش افتاد

بر سر سجّاده مثل جدّ غریبش

بند اسارت به جسم لاغرش افتاد

پای پیاده دوان دوان پی مرکب

در وسط کوچه ها که پیکرش افتاد ...

... ناله زد آن جا شبیه ناله ی زهرا

یاد کبودی روی مادرش افتاد

لحظه ای که مادرش به روی زمین خورد

ضربه چنان سخت بود... گوهرش افتاد

خواست که بر روی پای خویش بایستد

هر چه قَدَر سعی کرد... آخرش افتاد

تاول پاهای خویش را که نظر کرد

خاطره ای در دل مطهرش افتاد

روضه ای از روضه های داغ رقیه

شعله ی اشکی شد و به محضرش افتاد

در اثر شدّت پیاپی سیلی

دیده ی او تار شد ... معجرش افتاد

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-مدح و شهادت

 

اى مهر تو بهترین علایق

جان‎ها به زیارت تو شایق

ما را نبود به جز خیالت

یارى خوش و همدمى موافق

بیمارى روح را دوا نیست

جز مهر تو اى طبیب حاذق

اى نور جمال كبریائى

اى نور تو زینت مشارق

روزی كه دمید نور خلقت

رخسار تو بود صبح صادق

از جلوه تو تبارك الله

فرمود به خلقت تو خالق

حسن تو خود از جمال زهراست

اى زاده بهترین خلایق

بر تخت كمال و تاج عصمت

آخر كه بود به جز تو لایق

تفسیر كمال ایزدى بو

گفتار تو اى امام صادق

باشد سخن تو جاودانى

بوده است چو با عمل مطابق

افسوس شدى شهید، آخر

از حیله ناکسی منافق

از داغ تو شد جهان عزادار

زیرا به تو عالمى است عاشق

ماتم زده‎ایم و غم چو دریاست

دل‎ها همه چون شكسته قایق

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-مدح و شهادت

 

کوچه کوچه مدینه لبریز از

عطر و بوی محمّدی شده است

به تن شهر باز گشته حیات

غرق در رفت و آمدی شده است

 

دم به دم با دم مسیحائیت

منتشر می کنی حقایق را

به دیار مدینه می بخشد

چشمهای تو صبح صادق را

 

مثل جدت مدینة العلمی

ششمین آفتاب اندیشه

با بیان پیمبرانه‌ی تو

شد به پا انقلاب اندیشه

 

با شکوه تو تا هزاران سال

سرفراز است رایت شیعه

که به «قال الامام صادق» ها

زنده مانده هویّت شیعه  

لحظه لحظه زراره پرور بود

یابن طاها! نبوغ چشمانت

شده صدها مفضّل و جابر

ریزه خوار فروغ چشمانت

 

در عروج الهی ات هر دم

جان تو شوق بندگی دارد

نیمه‌ی شب قنوت دستانت

درس عشق و پرندگی دارد

 

مست پرواز می‌کند دل را

ربنای فصیح چشمانت

به جهان جان تازه بخشیده

لحظه لحظه مسیح چشمانت

 

یک شب بیقرار و بارانی

که تو بودی انیس سجاده

از غم تو فراتِ خون می شد

زمزم چشم خیس سجاده

 

آن شبی که در آتش کینه

باغ یاس و شقایقت می سوخت

هیزم و تازیانه آوردند

چقدر قلب عاشقت می سوخت

 

ای محاسن سپید آل الله!

دست بسته تو را کجا بردند

تن تو در مدینه بود اما

دلتان را به کربلا بردند

 

قلب تو مثل این حسینیه ها

شب جمعه همیشه هیات داشت

داغ هفتاد و دو گل پرپر

در نگاه ترت اقامت داشت

 

گریه بر داغ سید الشهدا

شده بود افضل العباداتت

وقت روضه دل تو زائر بود

گوشه‌ی قتلگاه میقاتت

 

مجلست روضه خوان نمی خواهد

در حضورت اشاره ای کافی است

تا شود حجره‌ی تو کرب و بلا

گریه‌ی شیرخواره ای کافی است

 

آن شبی که سه مرتبه آمد

خاتم الانبیا به یاری تو

از غروب غریب عاشورا

یاد می کرد اشک جاری تو

 

این طرف بی کسی اهل حرم

آن طرف ازدحام و هلهله بود

این طرف یک امام بی یاور

آن طرف یک سپاه حرمله بود

 

دیگر از کاروان عاشورا

چشم در خون نشسته ای مانده

تکیه گاهی به غیر غربت نیست

آه نیزه شکسته ای مانده

 

یک نگاهش به غربت زینب

یک نگاهش به سوی جانان است

لحظه های تلاطم عرش و

لحظه های عروج قرآن است

 

ضربه‌ی تیغ ها رقم می زد

غرق خون،‌ اعظم مصائب را

«أم حسبت...» به روی نی بردند

سر زخمی نجم ثاقب را

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع) –مدح و شهادت

 

ای پیر خرد طفل دبستان کمالت

 ارباب بصیر همه مبهوت جلالت

دیدار الهی به تماشای جمالت

خلق دو جهان تشنۀ دریای زلالت

وجه‌اللهی و نیست نه پایان نه زوالت

وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار

****

ای گشته صداقت همه جا دور سر تو

روییده گل معرفت از خاک در تو

شب منتظر زمزمه‌های سحر تو

وحی است سراسر سخن چون گهر تو

عالم چو کف دست به پیش نظر تو

ای چشـم خـدای احـد قــادر دادار

تو ماه و تلامیذ تو دور تو ستاره

گفتار حکیمانه‌ات افزون ز شماره

هر روز... نه! هر لحظه بود بر تو هزاره

علم تو روان‌بخش کمال است هماره

دو مطلع الانوار تو حمران و زراره

یک جابر حیان تو و آن همه آثار

****

چون مهر که پیوسته کند جود خود انفاق

چون نور که سر برکشد از سینۀ آفاق

علم تو عیان است در اوراد و در اوراق

عقل و خرد و علم و فضلیت به تو مشتاق

در علم و ادب مؤمن طاقت همه جا طاق

هارون تو گل داد برون از شرر نار

****  

در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟

با نور تو بر مهر دل‌آرا چه نیاز است؟

با قطرۀ جود تو به دریا چه نیاز است؟

با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟

با درس تو بر علم اروپا چه نیاز است؟

ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار

****

ای کرسی درس تو تجلای قیامت

آویزۀ گوش همه تا حشر، کلامت

 نوشیده همه کوثر توحید ز جامت

در ملک خدا وحی خداوند، پیامت

بر قلب عدو تیر بلا نطق هشامت

گویی سخن اوست همه تیغ شرربار

****

جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست

در ملک خدا نور به جز نور شما نیست

جز خط شما مشی شما مذهب ما نیست

این است و جز این نیست درست است و خطا نیست

درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست

آن نهضت پاینده از این درس دهد بار

خلقت، نه فقط خالق منان به تو نازد

مؤمن نه، خدا داند ایمان به تو نازد

فضل و ادب و دانش و عرفان به تو نازد

زهرا و علی، احمد و قرآن به تو نازد

والله قسم شاه شهیدان به تو نازد

کز هر سخنت نهضت دیگر شده تکرار

****

تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کشت

هر لحظه غمی آمد و صدبار تو را کشت

بیداد عدو نیمه شب تار تو را کشت

گه یاد فشار در و دیوار تو را کشت

بیش از همه منصور ستمکار تو را کشت

هر روز از او شد به تن و جان تو آزار

****

گه برد سوی قتلگهت پای پیاده

گه لب به جسارت به حضور تو گشاده

گه کرد ز بیداد، به قتل تو اراده

با هر سخنش بر جگرت زخم نهاده

او بر روی تخت و تو سر پای ستاده

حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار

****

ای ماه فلک شمع شب تار بقیعت

صد قافله دل آمده زوار بقیعت

مرغ دل من گشته گرفتار بقیعت

هرچند که ویران شده آثار بقیعت

باشد که شبی در پی دیدار بقیعت

«میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

وقتی یک عمر بجز ناله و چشم تر نیست
هیچ چیزی که از این زهر جفا بهتر نیست

 

 

چقدر خدمتِ بر مردمان شهرش کرد

 

جواب زحمت او ناسزا به مادر نیست

 

 

 

اگر چه هیزم و آتش به خانه اش بردند

 

ولی دگر خبر از میخ و سینه و در نیست

 

 

 

به دخترت که از این دشمن تو ترسیده

 

بگو که صحبتی از روضه های معجر نیست

 

 

 

از این که پای برهنه به کوچه آمد،گفت:

 

که زخم پای پر از خار،سهم دختر نیست

 

 

 

شبیه جد غریبش اسیر دشمن شد

 

ولی روایتی از تیغ تیز خنجر نیست...

شاعر : یحیی نژادسلامتی

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)

امام صادق(ع)-شهادت

 

یکی نیست بین شما غیرتشو محک کنه

دستای بستمو وا کنه به من کمک کنه

من پیر مرد تحمل دویدن ندارم

قدرت ایستادن و دوباره رفتن ندارم

منو با خنجر و شمشیر جفاتون بکُشید

اما این قدر توی کوچه های این شهر نکشید

کوچه ای که بین اون سیلی به زهرا می زدند

یاس هجده ساله ی حیدر و تنها می زدند

ظلم و بیداد شما قلب منو خون می کنه

دل خون من یاد رقیه خاتون می کنه

منو عمه ام رقیه هر دو تا مثل همیم

هر دو تامون پی ناقه ی شماها دویدیم

همونی که معجر از سر رقیه می کشید

منو با سر برهنه از خونه بیرون کشید

همونی که عمه ام رقیه رو کتک می زد

من پیرمرد و با تازیونه کتک می زد

همونی که عمه ام رقیه رو مسخره کرد

تو کوچه با خنده هاش بند دلم رو پاره کرد

منِ پیرمرد و این قدر اذیت نکنید

این قدر با دست بسته تو مدینه نکشید

این یه ارثه همه ی آل علی غریب باشن

حتی توی خونشون تنها و غم نصیب باشن

منم آخر از میون جمع نامردا می رم

مث عمه ام رقیه توی غربت می میرم

 
 
پنج شنبه 29 تیر 1396  10:50 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها