بنام خدا
راهی برای نفوذ در قلب های مردم
از افسردگی بپرهیزند که افسردگی یک نوع مردگی اسـت حـتی اگـر ناراحت هستید سعی کنید قیافه خود را بشّاش نگهدارید تا هم دیگران را ناراحت نکنید و هم خـودتان از ناراحتی بیرون آئید.
گلها و شکوفه ها نیز برای جلب بینندگان، «لبخند» می زنند؛ در وجود هـمه مردم سرور و شادی بـیافرینند تـا وقتی که هستند. هرگز از مزاحمت های خار؛ چهره درهم نمی شکند و با بازگو کردن غم های خود، دیگران را افسرده خاطر نمی کنند.
آنها به همراه فصل نشاط انگیز بهار، که رستاخیز نوین موجوداتی است به هـمه جهانیان جلوه حیات و زندگی می بخشند، از گرفتگی و افسردگی به دور هستند، چون افسردگی نوعی مردگی است.
خوش خلق بودن و تبسمی بر لب داشتن حالت طبیعی و بدخلقی و چهره درهم کشیدن، حالت غیر طبیعی اسـت. وقـتی همه فعالیت های جسمی و روحی به طور منظم انجام گیرد یک حالت تندرستی و فرح از آن نتیجه می شود.
شخص از زندگی جسمی و روحی خود لذت می برد و قهراً خوش خلق می شود؛ یک نیروی اعجاز آمیز اجتماعی است کـه هـرکس دارای این خو و صفت انسانی باشد؛ نیروی جاذبه شگفت انگیزی خواهد داشت که در هر جمعیتی وارد گردد همگان را به خود جلب خواهد کرد و در همه جا مورد استقبال و احترام قـرار خـواهد گرفت.
لبخند و شادی قابل انتقال است و برای دیگران نیز سودمند واقع می شود. قلب شادمان و چهره ای شکوفان؛ یک سرچشمه شادی است که همه چهره ها را که در پیرامون آن گرد آمده اند شکفته و خـندان مـی سازد.
هـیچ نیروئی نمی تواند با کانون خـانواده یـا تـوده دوستانی که در آنجا لبخند و شادی حکمفرما است، رقابت کند. کسی که دارای این صفت نیکو است و به طور دائم از آن برخوردار است تاثیر شگرف و چـشمگیری روی دوسـتان و خـویشان و نزدیکان خواهد داشت و وجودش برای همه آنها نـعمتی آسـمانی است و فرزندانی که در این گونه کانون های گرم و پر نشاط پرورش یابند، در آینده افرادی فعال، مؤثر، خدمتگزار، گشاده رو و خوش اخلاق خواهند بود و بـرعکس مـعمولا کـسانی که بد خلق و ناراحت و قیافه ای افسرده دارند در خانواده هائی بزرگ شـده اند که از این نعمت بی بهره بوده پدر و مادرشان غالبا در زندگی، اختلاف و کشمکش داشته اند.
لبخند و تبسم داشتن به معنی راضی بـودن اسـت و بـزرگ ترین نعمت هائی که موجب سعادت و خوشبختی انسان می گردد همین رضایت و خوشنودی اسـت و بـزرگ ترین نعمت هائی که موجب سعادت و خوشبختی انسان می گردد همین رضایت و خوشنودی است.
چهره ی شاد و خشنود داشتن، ضـمیر را روشـن و حـل بسیاری از مسائل را سهل و آسان می سازد؛ همچنانکه ناخشنودی ممتد؛ خطر عظیمی را در پی خواهد داشت که دیـر یـا زود بر روی سلامتی فکری؛ روحی و جسمی انسان اثر خواهد گذاشت و تعادل روانی را بر هم خـواهد زد و مـوجب کـنار کشیدن و رنجیدن دیگران نیز خواهد شد زیرا شخص گرفته و بد خلق همیشه منفور اسـت و خـود همواره نخستین قربانی خوی زشت خویش می شود؛ چون همه از او دوری می جویند، از وی فـرار مـی کنند، اطـراف او خالی می شود و بدبختانه خوی بد او، او را ترک نمی گوید!
امرسون می گوید: «یک وضع روحی که مطلقاً بـرای افـرادی که دارای عقل سلیم هستند ممنوع است و آن هم؛ خلق تنگی» است. اگر خـواب نـکرده اید، اگـر سرتان درد می کند، اگر به مرض برص مبتلا هستید... من شما را به هر چیزی که بـرای شـما مقدس تر است سوگند می دهم آرامش خود را حفظ کنید و بامداد خود را تباه نـسازید از آن حـالت خـفگی بیرون آئید نگاه خود را به آسمان نیلگون متوجه سازید و از طلوع روز لذت ببرید.» (خندان و گشاده رو باشید ص 22)
هر بار که انسان بـا شـخص کـج خلق رو به رو می شود مطمئن باشد که بی نظمی های عمیقی در سازمان و تشکیلات او موجود اسـت و دارای یک معده ناسالم و وجدانی ناراحت می باشد.
خوش خلقی و تبسم هائی که بر لبان انسان نقش می بندد، مـیزان سـنجش سلامت تن و روان او است «اگر موضوع را تائید نمائیم و قدری وسیع تر درج نظر بـگیریم و بـگوئیم که: کج خلقی نتیجه مستقیم نقایص جـسمی و روحـی و یـا هر دوی آنها است راه خطائی را نپیمودهایم» (همان کتاب، صفحه 90 )
حـتما در زنـدگی با اشخاص منفی، ترسو، خجول به اصـطلاح سـر به زیر، کز کرده، عبوس و گرفته مـواجهه شـده اید که گـاهی از آن حـالت لاقـیدی و بی زبانی بیرون آمده و به عیب جوئی از دیـگران پرداخـته اند، در صورتی که خودشان قادر به ابراز شخصیت؛ فعالیت و قبول مسئولیت نیستند. ایـنان بـه شاخه ها و گیاهان پر تیغ و خاری می مانند کـه انسان ناچار است هـنگام عـبور از کنار آنها، لباس خود را جـمع کـند و زود از آنها دور گردد.
از آنجا است که می بینیم رسول اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرموده اند: نیکوکاری و گشاده روئی موجب کـسب مـحبت مردم گشته و سبب ورود به بـهشت مـی گردد و بـخل ورزیدن و بد خـلق و گـرفته بودن، علت دوری از خدا و سـبب ورود بـه آتش می شود. (کافی ج 2 ص 103)
در اینجا لازم به یادآوری است که در اسلام تنها به اثر اجتماعی این خـوی پسـندیده توجه نشده است بلکه برای آن، پاداش و اجـر و پشـتوانه معنوی نـیز در نـظر گـرفته شده است در صورتی کـه مکتب های بشری؛ معمولا تنها به جنبه های مادی و اجتماعی آن توجه دارند و امیر مومنان(علیه السلام) فرمودند: هنگامی کـه شـخصی در مقابل دوستان، قیافه بگیرد با آنـان اعـلام جـدائی کـرده اسـت! (نهج البلاغه ج 2 ص 256)
هنگامی که بـا افـراد مواجه می گردید، نخست تبسمی بر روی ارزانی دارید و قلب خود را در معرض تماشا و دیدار قرار دهید چون تـبسم؛ پنـجره ای اسـت که می فهماند در درون صاحب آن قلبی هم وجـود دارد.
امـام عـلی (علیه السلام) فـرموده اسـت: نـخستین نیکی به دیگران روی باز و خندان است (غرر الحکم)
و پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: «الق اخاک بودجه منبسط» برادر و دوست خود را با روئی گشاده ملاقات کن. (کافی ج 2 ص 103)
«او-اس.هوفمان» می گوید: هیچ دلیل و مدرکی قدرت یک قـیافه ی خندان را ندارد.» (خندان و گشادهرو باشید ص 120-121)
«جان تومسون» می گوید: لحظه ای لبخند بزن وقتی تو لبخند می زنی شخص دیگری هم لبخند می زند و رفته رفته لبخند تو اشاعه پیدا می کند و همه ی مرم لبخند می زنند زیرا تـو لبـخند زده ای.» (همان)
جالب اینکه: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: تبسم و لبخند زدن به صورت دوستان «حسنه» است و زدودن گرد و غبار خستگی از دوستان «حسنه» است دیگر و هیچ عبادتی شایسته تر از این نیست که انسان موجب شـادی و سـرور مسلمانان گردد. (کافی ج 2 ص 188)
توماس کارلایل میگوید:بشری که نتواند بخندد نه تنها حاضر بـرای هـرگونه کار نهائی است بلکه سـراسر زنـدگی او جز خیانت؛ سیاهکاری و توطئه چینی چیزی نیست. (خـندان و گـشاده رو باشید ص 123)
ناگفته پیدا است که مقصود از تبسم و لبخند خنده های پی در پی و چندش آور نیست که خود دلیل بی وزنی انسان و مـوجب سـبک شدن او می گردد.
دوست و دشـمن بـه این حقیقت معترف هستند که یکی از عوامل پیروزی و نفوذ اسلام، اخلاق پیامبر عظیم الشان اسلام بوده است که یکی از صفات آن حضرت این بود که همیشه لبخندی نمکین بر لبـان مـبارکش نقش بسته بود: کان رسول اللّه (صلی الله و علیه وآله) اکثیر الناس تبسّما» (کحل البصر ص 69-75) انسان سرور از همه مردم بیشتر لبخند می زد.
و کان ضحکة تبسما و کان ضحک اصحابه عنده التّبسم توقیرا له و اقتداء؛ و اصولا خنده آن حضرت تبسم بود و یـاران او نـیز در محضرش در مـقابل و قر و عظمت او، و به عنوان تأسی و اقتدای به وی،تنها لبخند می زدند و هرگز با قهقهه و صدای بلند نمی خندیدند. (همان)
جریر بـن عبد اللّه می گوید: هرگز رسول اکرم (صلی الله و علیه وآله) را ندیدم که تبسمی بر لب نداشته بـاشد. (همان)
مایه امید
پیامبر گرامی (صلی الله و علیه وآله) می فرماید: اذا رأیت من اخیک ثلاث خصال فارجه:الحیاة و الأمانة و الصـّدق و اذا لم تـرها فلا ترجه: هرگاه برادر تو دارای سه صفت شد چشم امید به او بدوز:
1-شـرم و حـیا
2-حـفظ امانت و احترام به اموال و حقوق مردم
3-صدق و راستگوئی
و اگر این صفات در او نبود امید خود را از او قـطع کن؟ (نهج الفصاحه ص 39)
منابع:
راه نفوذ در قلب ها، دریچه قلب؛ نوشته دوست محمدی، هادی، به نقل از مجله «درس هایی از مکتب اسلام » خرداد 1354، سال شانزدهم - شماره 6
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان