کَشتیِ نوح
اولین پیامبرِ خدا حضرتِ نوح بودِ گُلم
صبر و طاقَتِش زیاد ، شبیه کوه بودِ گُلم
دورهٔ حضرتِ نوح آدما بُت پَرست بودن
غرقِ در گناه و معصیت ، همیشه مَست بودن
خدا مُژده داد به نوح و گفت به او از این قرار
که از امروز شُدی پیغمبرِ این قوم و دیار
برو در بِینِ اونا خدا رو یادِشون بِده
کاری کُن که کُفر و بُت پَرستی یادِشون بِره
همهْ ایمان بیارَن تنها فقط به اون خدا
که نِمیشه از اونا حتی یه لحظه هم جدا
همیشه کنارِشون هست و اونو نِمیشه دید
خدایی که آدَما وُ کَهکِشون و آفرید
ولی هیچ کُدومِشون حرفایِ نوح و گوش نداد
همه گفتن که دروغ میگی به ما خیلی زیاد
دلِ نوح و بَد جوری شِکوندن و عذاب دادن
با بَدی و جهل و بی فِکریاشون جواب دادن
جُز یه عِده خیلی کم که نوح و باور کردن
بقیه ظلم و ستم ها به دلِ نوحِ پِیَمبَر کردن
حضرتِ نوح همهْ اون آدما رو نفرین کرد
خدا هم عذابِ اون قومِ بَد و تضمین کرد
خدا گفت به نوح که یک کشتیِ خیلی خوب بساز
اگه میکُنَن تو رو مسخره دِلگیر نَشو باز
از تَمومِ حِیوونا یه جُفتِشون رو جا بِده
مَردُمونِ با خدا رو هم درونِ کشتی راه بِده
پسرِ نوح ولی حیف که گوش نکرد به حرفِ نوح
سوارِ کشتی نَشد همون جا موندْ با اون گروه
یهویی بارون گرفت و سیل اومد از آسمون
همهْ کافرا رو کُشت و کرد اونا رو سرنگون
بعدِ چند روز آب تموم شد کشتی هم نِشَست به گل
شُد هَمونجا سرزمین نوح و مؤمنینِ اهلِ دل ...
شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی