آیا "ابن ملجم مرادی " ایرانی بوده ؟
«بسیار شایع میکنند که «ابن ملجم مرادی» یک سردار ایرانی به نام بهمن جازویه اهل رامهرمز بوده که اسیر شده بود و با قتل حضرت علی (ع) انتقام حمله تازیها را گرفت. در ضمن وقت نماز از پشت سر ضربه نزد، بلکه در یک جنگ تن به تن در مسجد غالب شد و ...؟!»
پاسخ به شبههاي در مورد ايراني بودن "ابن ملجم"
سايت شبهه در پاسخ به اين سوال نوشت:
چرا کسانی که میخواهند دین اسلام را عربی نشان دهند و در نهایت حسّ ناسیونالیستی را به عنوان یک آلترناتیو علیه کشش و گرایش فطری و عقلی به خدا و دین خدا مورد سوء استفاده قرار داده و تحریک کنند، همیشه حرفهایی میزنند که در آخر به ضرر ما ایرانیها تمام میشود؟!
در این حکایت ساختگی، اول باید از آنها پرسید: به فرض که چنین باشد [که نیست]، حالا شما از کدام بخش آن خوشنود و خوشحالید؟! از این که یک جانی تروریست سردار ایرانی بوده و یا از این که حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) ترور شده و به شهادت رسیده و یا از هر دو؟! در هر حال این خوشحالی معرف شخصیت فرومایه و ماهیت ددمنش و نیز نوکر صفت خودتان است.
ما ایرانی هستیم و به آن افتخار نیز مینماییم، اما معنای ایرانی بودن این نیست که هر کار ناپسند هر ایرانی را نیز مورد تأیید قرار دهیم – این که به مثابهی رد عقل، شعور، فرهنگ، اصالت و انسانیت یک ملت است. نمیشود که هم به کوروش و داریوش افتخار کرد و هم به آقا محمدخان قاجار، فتعلیشاه، ناصرالدینشاه، رضا خان و پسر خود فروختهاش که ملت خود را زیر لگد سربازان انگلیسی و امریکایی قرار میدادند!
در میان هر ملّتی افراد بزرگ وجود دارند و افراد پست و فرومایه نیز وجود دارند. نمیشود گفت: هم بزرگان علمی، سیاسی، فرهنگی و دینی مورد احترام و افتخار ما هستند و هم جانیان و خائنین و افراد زبون و پست، چرا که از ملّیت یا شناسنامهی ایرانی برخوردار بودهاند!
این ملت در همین عصر معاصر، بنیصدر و رجوی هم داشته، هزاران سردار نامی هم که دشمنان این مملکت و ملت را به زانو درآوردند داشته و هنوز هم دارد. آیا به همه افتخار میکنیم چون ایرانی بودند؟! تردیدی نیست که گویندگان و رواج دهندگان این شایعات، از بزرگانی چون بهشتی و مطهری و سایر اکابر و بسیجیان تنفر داشته و رجویها امید بستهاند.
امثال بنیانگذاران و سران فراماسون بهاییت، عمال و نوکران زبون صهیونیسم در زمان محمدرضا و پدرش، و امثال کیانوری، رجوی، ابریشمچی، کلاهی، ریگی و خفاش شب و ...، همه شناسنامه ایرانی داشتند. حتی همین قلم به دستان مزدور که همهی همّت، عمر و هنر خود را صرف مبارزه با اسلام، انقلاب، نظام اسلامی و ملت میکنند تا خدمتی به اربابان فراماسون و صیهونیست خود کرده باشند، همه شناسنامهی ایرانی دارند. آیا در حالی که همگی مایهی ننگ تاریخ ما هستند، انتظار دارند که به آنان افتخار هم بکنیم، چون ایرانی بودند؟!
الف – اگر به فرض ابن ملجم ایرانی هم بود (که نبود)، حماقت، تعصب، جهل، کفر و نفاقش، مایه شرم و ننگ تاریخ، فرهنگ و ملت ایران بود. اگر چه نام و کنیه و لقب او معرف ملیّت و اصل نسبش که جدّ در جدّ عرب بوده نیز هست.
نام کامل وی «عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی» بود که فردی از قبیله و نسل «بنی مراد» بود که همه عرب بودند و توسط «عبدالرّحمن معاذ بن جبل بن عمرو بن اوس» با اسلام آشنا شد. [مثل بسیاری از خودفروختگان امروزی که سابقهی مبارزهی انقلابی یا همراهی با امام خمینی (ره) نیز دارند].
علت این ترور نیز انتقام جنگهای (به قول سایتها) تازیان نبوده است، چون آن وقت باید میرفت و خلیفهی دوم را میکشت و لزومی نداشت که با دو عرب دیگر به نامهای «بُرَك بن عبدالله تميمى و عمرو بن بُكَير تميمى» همدست شود تا علی (ع)، معاویه و عمرو عاص را بکشند. و حال آن که با ترور حضرت علی (ع) که امام حق از ناحیهی خدا بود، اعرابی بر سر قدرت میرسیدند که دمار از روزگار ایرانیها در میآوردند. چنان چه درآوردند. مضاف بر این که حضرت علی (ع) در مسجد نمیجنگید و ابن ملجم هم اگر اهل جنگ بود و نه ترور، مسجد را انتخاب نمیکرد.
ب – خوب است که کاربران گرامی، اهل تحقیق و به ویژه جوانان عزیز به این نکتهی مهم توجه کنند که «تاریخ» مانند ادبیات و فرهنگ، خود یکی از سرمایههای غنی – آیینهی روشنگری حقایق و نیز حربهی مبارزاتی علیه تهاجمات است، از این رو خداوند در کلام وحی بسیار به رجوع به تاریخ و عبرت تأکید نموده است.
این نقش مهم «تاریخ» در ساختار و هویّت یک ملّت یا یک امّت، یکی از مزاحمترین محورها، سنگرها و قدرتها، برای سلطهی جهانی استکبار و یا به قول خودشان «حکومت واحد جهانی» به مرکزیت امریکا و انگلیس (فراماسون و صهیونیسم بینالملل) قلمداد میگردد. لذا تحریف تاریخ، یکی از اهداف استراتژیک استکبار و کفر جهانی میباشد که از اولویت و حساسیت ویژهای برخوردار است و به همین دلیل سرمایهها، برنامهها و ابزار بسیاری را مصروف این تحریف و فرافکنی آن کردهاند.
این استراتژی، خاص جهان و تاریخ اسلام نیز نبوده و متوجه همهی ملّتهای جهان و حتی امریکاست است. چنان چه شاهدیم تاریخ کشف امریکا را تحریف نموده و تاریخ سرخپوستان این سرزمین را محو میکنند. در امریکا مثل معروفی است که یکی از سؤالهای گزینشی برای ورود به تحصیلات دانشگاهی، که هم طراح، هم سؤال کننده و هم پاسخ دهنده میدانند دروغ است، ولی باید آن طور که دیکته شده پاسخ دهند تا قبول شوند، سؤال در مورد تاریخ سرخپوستان و قدمت اقامت آنان در امریکا میباشد.
تحریف تاریخ، یک هدف استراتژیک است، لذا شاهدیم که ضمن به کارگرفتن به اصطلاح فیلسوفان، جامعهشناسان و نظریهپردازان پست مدرن - که رسالت توجیه فلسفی جنایات و جهانخواری قدرتها را بر عهده دارند – جهت نفی و یا دست کم بیاعتبار نشان دادن همه اسناد و مفاهیم تاریخی، به فرافکنی تاریخ مطابق میل و منافع خود نیز اقدام مینمایند.
دِریدا، نظریهپرداز پست مدرن معاصر در کتاب «گفتار و پدیدهها» و هم چنین «نوشتهها و تمایزها»، تمامی مفاهیم تاریخی و حتی فلسفی، ادبی و رومان را زیر سؤال برده و نادرست میشمارد. وی در کتاب «نشانهشناسی خط» اظهار میدارد که «هیچ خوانشی، خوانش نهایی نیست».
فوکو، که در زمان خاتمی نیز بنا به دعوت به ایران سفر کرده و نظریاتی داده بود و پس از بازگشت سریعاً نظریات فیلسوفانه و جامعهشناسانهاش را کاملاً تغییر داد(؟!) در کتابهای «دیرینهشناسی دانش» و نیز «دیوانگی و تمدن»، بیان میدارد که «هدف دیرینه شناسی و تبارشناسی، کشف حقیقت نیست»!
به طور کلی این اندیشهی جدید و هموار ساز نظام سلطه، با تکیه به نظریه «مرگ مؤلف ماکیاولی»، معتقد است که «ما مجبور نیستیم تاریخ را آن گونه که بوده و نقل کردهاند و حتی در کتب مستند تاریخی بیان داشتهاند بپذیریم، بلکه ما میتوانیم تاریخ را آن طور که خودمان میخواهیم و به نفعمان هست، بنگاریم.»
و البته چون هدف از القای چنین نگرشی به هیچ وجه علمی، تاریخی، ادبی، فرهنگی یا فلسفی نبوده، بلکه کاملاً سیاسی است، حتی از تحریفات سخیفی چون «ایرانی خواندن ابن ملجم» و فرافکنی آن در سایتهای معلومالحال یا توسط ایمیل، اس ام اس و ... در اذهان عمومی نیز فروگذار نمینمایند.
ج – نقش، اثر و اهمیّت تحریف تاریخ (به ویژه تاریخ اسلام) آن قدر مهم است که نه تنها نظریهپردازان، بلکه سازمانهای جاسوسی نیز در این زمینه فعالیت دیرینه و قدیمی گستردهای نموده و مینمایند. چنان چه سازمان جاسوسی بریتانیا به جاسوس خود «همفر» دستور داده بود که در جهت تحریف تاریخ یا دست کم ایجاد شبهه روی مسلمات تاریخی کار کند. مثلاً بگوید پیامبر اکرم (ص) در مدینه دفن نشده و یا امام رضا (ع) در طوس نیست یا این نام مال این شخصیت نیست و یا ...، گویا امروز هم همین دستور را به اذناب همفر (سایتها و وبلاگهای خادم) داده است.
منبع : فرهنگ نیوز